گروه فرهنگی مشرق- افخمی کارگردان رک و بیپروایی است. نه ابایی دارد که بگوید هزینه تولید برنامهاش 6 برابر برنامه قبل شده و نه نگران است از اینکه نکند رییس سازمان سینمایی از حرفهای او عصبانی شود و... از همان آغاز برنامه هم لقب دنکیشوت سینمای ایران را برای خودش انتخاب کرد که همه حسابکار دستشان بیاید و بدانند که او لباس رزم پوشیده و با رفتارهای دن کیشوتوار میخواهد برای نجات سینما پیه همه چیز را به تنش بمالد.
ظاهرا همه چیز خوب بود و شواهد نشان میداد که قرار است با برنامهای دیدنی روبرو باشیم. بازی دعوای قادری و افخمی هم، نمک برنامه بود و هربار یکی به آندیگری میپرد و خلاصه نقش دشمن آشکار برنامه را حالا امیر قادری است که ایفا میکند.
برنامه اول افخمی انصافا خوب بود. بوی ساختارشکنی را بهخوبی میشد حس کرد. مجری کنار فلان مدیر غذا میخورد و سوال میپرسید. سراغ جیرانی میرفت و با نریشنهای کوتاه تلاش داشت چاشنی طنز هم به برنامهاش اضافه کند. پی گودرزی و فراستی میرفت و تلاش میکرد تا جمع اضداد را فراهم کند و خلاصه همه چیز ترغیبت میکرد برنامه را ببینی. دومی هم با همین قاعده بد نبود. اما بعد یواش یواش هفت افخمی مثل هفت گبرلو و جیرانی رام شد. برنامهای که از اولویت من و احتمالا بعضیهای دیگر خارج شد. یعنی تبدیل به برنامهای شد که اگرچه دلم میخواست ببینم اما کار و زندگی اجازه نمیداد و طبیعتا چون اولویتم نبود برای دیدنش ایستادگی نمیکردم.
بعد از وقفه کوتاهی شب گذشته هم هفت را دیدم و همه چیز دست به دست هم داد تا مجاب شوم چند نکته که بهنظرم میرسید را بگویم. نکاتی که شاید گفتنش به افخمی و هفت کمک کند...شاید
1- چه خوب است که هنوز افخمی شجاعتش را از دست ندادهاست. آنقدر که با بهانه تحریم شورای راهبردی سینما از سوی ایوبی شوخی شوخی چند بار در طول برنامه با بولدوزر از رویش رد شد.
2- او همچنان با شهامت از ایوبی خواست خودش را پنهان نکند و با شهامت جلوی دوربین هفت حاضر شود و به انتقادات پاسخ دهد.
3- مرور خبرها در یک سالن به نام سینماهفت با حضور افخمی و کارشناس برنامه-سوهانی- اجرا میشود. بخشی که افخمی هنوز حتی نتوانسته در گرم کردن سالنش موفق باشد و هردو از شدت سرما فقط میخواستند یکجوری سروته ماجرا را هم بیاورند. سوهانی هم اگرچه ظاهرش مناسب اجراست و خوب هم صحبت میکند اما متاسفانه دانش و اطلاعاتش اصلا مناسب این بخش نیست. این قسمت برنامه یک خبرنگار جسور و باسواد میخواهد که پابهپای افخمی جلو برود و حتی از او هم جلو بزند. نه اینکه با تعارف و "خواهش میکنم" و "اگر امکان دارد" حال برنامه را بگیرد. سوادش هم باید بسیار بیشتر از خبرهای مطرح شده در رسانهها باشد و از روابط و پشت پردهها مطلع باشد. همه اینها هم یکی را میخواهد که پول خوبی بگیرد و همه وقتش را بگذارد. بعد هم، بخشی را سروسامان بدهد که افخمی مجبور باشد بهعنوان یکی از بخشهای اصلی برنامه و نه بهعنوان سالاد و چاشنی برنامه، آن را جدی بگیرد.
4-میز نقد، با وجود سه منتقدکه اقلا دوتاشان -فراستی و طوسی- چهرهاند اصلا نتوانسته بخش جذابی باشد. این بخش حالا یک بخش محفلی و دورهمی شده که سه نفر راجع به فیلمی با هم حرف میزنند و هیچ جذابیتی هم ندارد. حتی فراستی به تنهایی وقتی جلوی کارگردان یا یک منتقد دیگر مینشست ماحصل کار یک بخش جذاب و پرچالش میشد که دوست داشتی ببینی و حتی تو هم یک طرف این مباحثه بایستی. مباحثهای که حالا نیست و فقط یک گفتگوی دوستانه تخصصی داریم و دیگر هیچ...
5- علی معلم دیروز در گفتگو با افخمی میگفت: در نیویورک آمار گرفتهاند و از روی میزان فاضلاب فهمیدهاند که در زمان پخش پیامهای بازرگانی میزان فاضلاب بیشتر میشد، چون همه به دستشویی میرفتند و این یعنی کسی آن را نمیدید. حالا هفت افخمی هم از این بخشهایی که مناسب استراحت و میوه خوردن و مطالعه و ... است کم ندارد. یعنی کل برنامه مثلا دو بخش جذاب دارد. یکی گفتگوی افخمی. یکی هم گزارش و الباقی هم جان میدهد برای استراحت.
6- یکی از بخشهای جذاب هفت گفتگو با معلم بود. چون در آن گفتگو بیپروا مقابل عقیده اسعدیان (که میگفت مردمی که بلیط میخرند و سینما میروند مهم نیستند) ایستادند و در ادامه، ایوبی را هم به چالش کشیدند. اصلا هرجا برنامه لحن صریح میگیرد جذابیتش چندبرابر میشود.
7-مرور بازخوردهای برنامه هفت و مطالبی که درباره آن نوشته شده است اگرچه قالبی کلیشهای دارد اما توانایی مجری توانسته است این بخش را تا اندازهای دیدنی کند. شاید اگر همین توانایی مجری با یک بخش ساختارشکن همراه میشد، این بخش میتوانست برای اهالی رسانه و عموم مردم از جذابترین بخشهای برنامه باشد.
8- افخمی میخواهد مردم را پای هفت بنشاند. او اعتقاد دارد سینما و چهرههای سینمایی به خودی خود آنقدر جذاب هستند که بشود انتظار داشت جماعتی میلیونی برنامه را ببینند. اما یک جای این انتظار و استدلال لنگ میزند. اگر فردوسی موفق شد برنامه نود را به برنامهای برای عموم مردم تبدیل کند یکی از دلیلهاش این بود که "میشود- نمیشود" و "باید و نبایدها"ی سابق را زیرپا گذاشت و قواعد کلیشهای که بر اساس جامعه چهل سال پیش وضع شده بود را بههم ریخت.
حالا افخمی هم اگرچه ظاهرا این ژست را گرفته اما درعمل چندان به آن پایبند نیست. مثلا یک عقیده قدیمی دارد که وقتی فیلمساز فیلمش را میسازد کمتر از همه استحقاق این را دارد که درباره فیلمش حرف بزند. در نتیجه در نقدها فیلمساز نمیآید. منتقدها با هم مینشسنند به نقد کردن یک فیلم. در حالیکه اگر فیلمساز مقابل منتقد بنشیند، چون بیشتر از همه به فیلمش عرق دارد با نقد منتقد ساکت نمینشیند و با هم بحث میکنند و معمولا یک گفتگوی چالشی شکل میگیرد. در حالی که حالا افخمی خودش را به واسطه همان عقیده از این بخش جذاب محروم کردهاست. فردوسی پور در نود اگرچه ممکن است به بعضی قواعد معتقد باشد اما همه را فدای علاقه و سلیقه مخاطب میکند. کاری که مثلا شفیع حاضر نشد انجام دهد و سبد برنامه ورزش و مردم از آن همه مخاطب خالی شد و همه رفتند توی سبد" نود".
حالا هم افخمی اگر دیر بجنبد و اگر مخاطب حس کند که او فقط همان ژستهای خودش را دارد و بیش تر از مخاطب به عقایدش اهمیت میدهد و برنامه قرار است کلیشهای باشد و فقط ژست ساختارشکن داشته باشد خیلی راحت از قطار هفت پیاده میشود و با برنامهای دیگر همراه خواهد شد.
9- افخمی تا همینجا هم خوب کار کرده است. تا اینجایش را میشود پای آزمون و خطا گذاشت. او تکههای پازلی را گرد آورده که اگر درست چیده شوند هر نگاهی را جذب خودش خواهد کرد. تکههایی که هرکدام برای خودشان ابهتی دارند اما اگر این جابجا کردن تکهها زیاد طول بکشد مخاطب منتظر افخمی و آزمون و خطاهای چندباره او نخواهد ماند.
10- بهنظر میرسد حالا افخمی بعد از چندبرنامه دارد از آن دن کیشوتی رفتارکردن شروعش فاصله میگیرد و آنکادره میشود. گمان میکنم افخمی هم اگر همینطور پیش برود تا یکی دوماه دیگر یک گبرلوی دیگر خواهیم داشت. یک مجری و ایدهپرداز آرام و معمولی و کلیشهای. امیدوارم او بهجای اینکه از این مطلب برآشفته شود دوباره کمی با خودش خلوت کند. یک پیاده روی حسابی و صبح تا شبی توی شهر بکند( چون او عادت به پیادهروی دارد) و بعد دوباره ذهنش را از نو مجددا سرو سامانی بدهد و بشود همان افخمی که انتظارش را داشتیم.
** کیوان امجدیان
ظاهرا همه چیز خوب بود و شواهد نشان میداد که قرار است با برنامهای دیدنی روبرو باشیم. بازی دعوای قادری و افخمی هم، نمک برنامه بود و هربار یکی به آندیگری میپرد و خلاصه نقش دشمن آشکار برنامه را حالا امیر قادری است که ایفا میکند.
برنامه اول افخمی انصافا خوب بود. بوی ساختارشکنی را بهخوبی میشد حس کرد. مجری کنار فلان مدیر غذا میخورد و سوال میپرسید. سراغ جیرانی میرفت و با نریشنهای کوتاه تلاش داشت چاشنی طنز هم به برنامهاش اضافه کند. پی گودرزی و فراستی میرفت و تلاش میکرد تا جمع اضداد را فراهم کند و خلاصه همه چیز ترغیبت میکرد برنامه را ببینی. دومی هم با همین قاعده بد نبود. اما بعد یواش یواش هفت افخمی مثل هفت گبرلو و جیرانی رام شد. برنامهای که از اولویت من و احتمالا بعضیهای دیگر خارج شد. یعنی تبدیل به برنامهای شد که اگرچه دلم میخواست ببینم اما کار و زندگی اجازه نمیداد و طبیعتا چون اولویتم نبود برای دیدنش ایستادگی نمیکردم.
بعد از وقفه کوتاهی شب گذشته هم هفت را دیدم و همه چیز دست به دست هم داد تا مجاب شوم چند نکته که بهنظرم میرسید را بگویم. نکاتی که شاید گفتنش به افخمی و هفت کمک کند...شاید
1- چه خوب است که هنوز افخمی شجاعتش را از دست ندادهاست. آنقدر که با بهانه تحریم شورای راهبردی سینما از سوی ایوبی شوخی شوخی چند بار در طول برنامه با بولدوزر از رویش رد شد.
2- او همچنان با شهامت از ایوبی خواست خودش را پنهان نکند و با شهامت جلوی دوربین هفت حاضر شود و به انتقادات پاسخ دهد.
3- مرور خبرها در یک سالن به نام سینماهفت با حضور افخمی و کارشناس برنامه-سوهانی- اجرا میشود. بخشی که افخمی هنوز حتی نتوانسته در گرم کردن سالنش موفق باشد و هردو از شدت سرما فقط میخواستند یکجوری سروته ماجرا را هم بیاورند. سوهانی هم اگرچه ظاهرش مناسب اجراست و خوب هم صحبت میکند اما متاسفانه دانش و اطلاعاتش اصلا مناسب این بخش نیست. این قسمت برنامه یک خبرنگار جسور و باسواد میخواهد که پابهپای افخمی جلو برود و حتی از او هم جلو بزند. نه اینکه با تعارف و "خواهش میکنم" و "اگر امکان دارد" حال برنامه را بگیرد. سوادش هم باید بسیار بیشتر از خبرهای مطرح شده در رسانهها باشد و از روابط و پشت پردهها مطلع باشد. همه اینها هم یکی را میخواهد که پول خوبی بگیرد و همه وقتش را بگذارد. بعد هم، بخشی را سروسامان بدهد که افخمی مجبور باشد بهعنوان یکی از بخشهای اصلی برنامه و نه بهعنوان سالاد و چاشنی برنامه، آن را جدی بگیرد.
4-میز نقد، با وجود سه منتقدکه اقلا دوتاشان -فراستی و طوسی- چهرهاند اصلا نتوانسته بخش جذابی باشد. این بخش حالا یک بخش محفلی و دورهمی شده که سه نفر راجع به فیلمی با هم حرف میزنند و هیچ جذابیتی هم ندارد. حتی فراستی به تنهایی وقتی جلوی کارگردان یا یک منتقد دیگر مینشست ماحصل کار یک بخش جذاب و پرچالش میشد که دوست داشتی ببینی و حتی تو هم یک طرف این مباحثه بایستی. مباحثهای که حالا نیست و فقط یک گفتگوی دوستانه تخصصی داریم و دیگر هیچ...
5- علی معلم دیروز در گفتگو با افخمی میگفت: در نیویورک آمار گرفتهاند و از روی میزان فاضلاب فهمیدهاند که در زمان پخش پیامهای بازرگانی میزان فاضلاب بیشتر میشد، چون همه به دستشویی میرفتند و این یعنی کسی آن را نمیدید. حالا هفت افخمی هم از این بخشهایی که مناسب استراحت و میوه خوردن و مطالعه و ... است کم ندارد. یعنی کل برنامه مثلا دو بخش جذاب دارد. یکی گفتگوی افخمی. یکی هم گزارش و الباقی هم جان میدهد برای استراحت.
6- یکی از بخشهای جذاب هفت گفتگو با معلم بود. چون در آن گفتگو بیپروا مقابل عقیده اسعدیان (که میگفت مردمی که بلیط میخرند و سینما میروند مهم نیستند) ایستادند و در ادامه، ایوبی را هم به چالش کشیدند. اصلا هرجا برنامه لحن صریح میگیرد جذابیتش چندبرابر میشود.
7-مرور بازخوردهای برنامه هفت و مطالبی که درباره آن نوشته شده است اگرچه قالبی کلیشهای دارد اما توانایی مجری توانسته است این بخش را تا اندازهای دیدنی کند. شاید اگر همین توانایی مجری با یک بخش ساختارشکن همراه میشد، این بخش میتوانست برای اهالی رسانه و عموم مردم از جذابترین بخشهای برنامه باشد.
8- افخمی میخواهد مردم را پای هفت بنشاند. او اعتقاد دارد سینما و چهرههای سینمایی به خودی خود آنقدر جذاب هستند که بشود انتظار داشت جماعتی میلیونی برنامه را ببینند. اما یک جای این انتظار و استدلال لنگ میزند. اگر فردوسی موفق شد برنامه نود را به برنامهای برای عموم مردم تبدیل کند یکی از دلیلهاش این بود که "میشود- نمیشود" و "باید و نبایدها"ی سابق را زیرپا گذاشت و قواعد کلیشهای که بر اساس جامعه چهل سال پیش وضع شده بود را بههم ریخت.
حالا افخمی هم اگرچه ظاهرا این ژست را گرفته اما درعمل چندان به آن پایبند نیست. مثلا یک عقیده قدیمی دارد که وقتی فیلمساز فیلمش را میسازد کمتر از همه استحقاق این را دارد که درباره فیلمش حرف بزند. در نتیجه در نقدها فیلمساز نمیآید. منتقدها با هم مینشسنند به نقد کردن یک فیلم. در حالیکه اگر فیلمساز مقابل منتقد بنشیند، چون بیشتر از همه به فیلمش عرق دارد با نقد منتقد ساکت نمینشیند و با هم بحث میکنند و معمولا یک گفتگوی چالشی شکل میگیرد. در حالی که حالا افخمی خودش را به واسطه همان عقیده از این بخش جذاب محروم کردهاست. فردوسی پور در نود اگرچه ممکن است به بعضی قواعد معتقد باشد اما همه را فدای علاقه و سلیقه مخاطب میکند. کاری که مثلا شفیع حاضر نشد انجام دهد و سبد برنامه ورزش و مردم از آن همه مخاطب خالی شد و همه رفتند توی سبد" نود".
حالا هم افخمی اگر دیر بجنبد و اگر مخاطب حس کند که او فقط همان ژستهای خودش را دارد و بیش تر از مخاطب به عقایدش اهمیت میدهد و برنامه قرار است کلیشهای باشد و فقط ژست ساختارشکن داشته باشد خیلی راحت از قطار هفت پیاده میشود و با برنامهای دیگر همراه خواهد شد.
9- افخمی تا همینجا هم خوب کار کرده است. تا اینجایش را میشود پای آزمون و خطا گذاشت. او تکههای پازلی را گرد آورده که اگر درست چیده شوند هر نگاهی را جذب خودش خواهد کرد. تکههایی که هرکدام برای خودشان ابهتی دارند اما اگر این جابجا کردن تکهها زیاد طول بکشد مخاطب منتظر افخمی و آزمون و خطاهای چندباره او نخواهد ماند.
10- بهنظر میرسد حالا افخمی بعد از چندبرنامه دارد از آن دن کیشوتی رفتارکردن شروعش فاصله میگیرد و آنکادره میشود. گمان میکنم افخمی هم اگر همینطور پیش برود تا یکی دوماه دیگر یک گبرلوی دیگر خواهیم داشت. یک مجری و ایدهپرداز آرام و معمولی و کلیشهای. امیدوارم او بهجای اینکه از این مطلب برآشفته شود دوباره کمی با خودش خلوت کند. یک پیاده روی حسابی و صبح تا شبی توی شهر بکند( چون او عادت به پیادهروی دارد) و بعد دوباره ذهنش را از نو مجددا سرو سامانی بدهد و بشود همان افخمی که انتظارش را داشتیم.
** کیوان امجدیان