اما همایون شجریان و سهراب پورناظری حکایت دیگری از «آقازادگی» دارند. هر دوی آنان از خانوادههایی اهل موسیقی پا به عرصه هنر گذاشتند. پدرانشان راه موسیقی را یکی در آواز و دیگری در آهنگسازی و نوازندگی، تا قلهها طی کردهاند. اما رسیدن به جایگاه پدران برای فرزندانشان کار راحتی نبوده، نیست و نخواهد بود. در واقع این «آقازادگی» با آن «آقازادگی» تفاوتهایی بسیار دارد.
در این «آقازادگی» قرار نیست مانند پدرت باشی که اگر باشی باختهای؛ در این آقازادگی باید از زیر سایه پدر بیرون بیایی و خودت باشی تا ماندگار شوی.
همایون شجریان امروز راه خود را در پیش گرفته و توانسته سری میان سرها باشد. او برای رسیدن به جایگاه کنونیاش سالها زحمت کشیده است. از آمار موفقیت او همین بس که پرفروشترین کنسرت موسیقی ایرانی و شاید پرفروشترین کنسرت تمام دورانها متعلق به اجراهای او در کنسرت «چرا رفتی» است. جالب این که همایون شجریان «چرا رفتی» را با تهمورس پورناظری یعنی برادر سهراب پورناظری اجرا کرد.
از طرف دیگر سهراب پورناظری موسیقی
را با نواختن تنبور در گروه «شمس» آغاز کرد و آرام آرام پیش آمده و در
نقطهای با همایون شجریان همگام شد. پورناظریِ جوان تنبور را به روایت خود
مینوازد و تکنیک بالایی در کمانچهنوازی دارد و در آهنگسازی هم
موفقیتهایی داشته است.
طی سالهای اخیر پورناظریها و همایون شجریان همکاری گستردهای با یکدیگر داشتهاند.
نخستین همکاری سهراب پورناظری و همایون شجریان به اسفند سال 1388 و کنسرت «گروه همنوازان حصار» به سرپرستی علی قمصری در قزوین باز میگردد. در آن کنسرت سهراب پورناظری به عنوان نوازنده کمانچه در گروه «همنوازان حصار» حضور داشت.
اما همکاری جدیتر سهراب پورناظری و همایون شجریان از مجموعه کنسرتهای گروه «سیاوش» با عنوان «آیینهها» آغاز شد.
پس از قطع همکاری همایون شجریان و علی قمصری، گروه «سیاوش» متولد شود تا سهراب پورناظری در کنار همایون شجریان نقش پررنگتری ایفا کند. نخستین کنسرت آنان با گروه «سیاوش»، «آیینهها» نام داشت. این کنسرت در سال 1391 برگزار شد.
در مجموعه «آیینهها» برای نخستین بار آواز همایون شجریان با نوای تنبور همراه شد که یک تجربه جالب توجه در نوع خود به شمار میرود. تنبور سازی است که خواستگاهش غرب ایران است و از قدیمیترین سازهای موسیقی در جهان محسوب میشود، اما این ساز در میان سازهای موسیقی ردیف قرار نمیگیرد و سازی مقامی محسوب میشود.
این بار نسل جدید تنبورنوازان شمس، روایت دیگری از این ساز داشتهاند و پس از 3 سال تاخیر تصمیم به انتشار آلبوم «خداوندان اسرار» گرفتهاند که بخشی از مجموعه «آیینهها»ست.
«خداوندان اسرار» با تکنوازی سهراب پورناظری آغاز میشود. در واقع این تکنوازی مقدمهای است برای آلبوم «خداوندان اسرار». تکنوازی پورناظری تفاوتهایی از نظر فضای اجرا با تکنوازی گذشتگان دارد.
همایون شجریان برای نخستین آوازِ این اثر شعری از مولوی را انتخاب کرده که
پورناظری با نواختن تنبور او را در آواز بیات اصفهان همراهی میکند.
بخش دوم آلبوم «خداوندان اسرای»، «رهایی» نام دارد. این بخش هم با مقدمهای
بیکلام آغاز میشود. در این بخش صدای «دودوک» گوش شنونده را نوازش میکند
و آرام آرام سازهای ضربی و تنبور به صدا درمیآیند.
طی چند روزی که از انتشار این آلبوم میگذرد، بسیاری از شنوندگانِ این اثر شنیدن این قطعه بیکلام را به دوستان و نزدیکانشان پیشنهاد میکنند و این رخدادی کمسابقه در موسیقی ایران است. در چنین آثاری معمولا یکی از تصنیفهای با کلام محبوبترین قطعه میشود و خیلیها آلبوم را با همان تصنیف میشناسند اما در آلبوم «خداوندان اسرار» یک قطعه بیکلام هم مورد توجه علاقهمندان قرار گرفته است.
چهار رباعی از خیام، کلامِ قطعه بعدی را تشکیل میدهند. رباعیاتی که انتخاب شدهاند پرسشهایی خیاموار در خود دارند و موسیقی سعی در ایجاد فضایی مناسب برای مطرح کردن این پرسشها دارد.
تکنوازی تنبور قطعهبعدی این اثر است. در این تکنوازی باز هم پورناظریِ جوان با تکنیک و تسلط بر ساز تنبور مضرابهایی مینوازد که بیش از هر چیزی شبیه به روایت خودِ او از تنبور است.
ریتم و مضرابهایی تند حکایت از شنیدن قطعهای پر انرژی و پرشور را میدهد. برای چنین ریتمی بیشک شعری از مولوی خوانده میشود.
خداوندِ خداوندانِ اسرار / زهی خورشید در خورشید انوار
درست در میانه قطعه است که همایون شجریان با بیت بالا، خواندن تصنیف «خداوندان اسرار» را آغاز میکند. تحریرها در این تصنیف جایگاه ویژهای دارند؛ در واقع ریتم و ملودی اصلی قطعه با تحریرها شکل میگیرد.
در تحریرهایِ تصنیف «خداوندان اسرار» نوعی رهایی نهفته است که شاید مفهوم و مقصود اصلیِ کلام مولوی در همین تحریرها نهفته است. مولوی در شعر «خداوندان اسرار» از «چرخ دوار» و «جاودانگی» سخن میگوید و راه رسیدن به همه آنان را نوعی مستیِ معنوی بیان میکند.
حال این که آهنگساز با هوشیاری و البته خواننده با توانایی تکنیکی توانسته با اجرای تحریرهایی دوار، مفهوم واقعی قطعه را به تحریر در آورد. کلِ آوازِ تصنیفِ «خداوندان اسرار» حدود 2 دقیقه است، اما هر شنوندهای شاید صدها بار ترغیب به شنیدن این قطعه شود.
قطعه پایانی آلبوم «خداوندان اسرار» قطعهای است پر از نوستالژی، البته برای کسانی که ادبیات و موسیقی ایرانی را به طور جدی دنبال میکنند.
«جانی و صد آه» تصنیفی است با شعری مشهور از حافظ. آهنگساز این اثر کیخسرو پورناظری است. کیخسرو پورناظری سالها پیش این قطعه را با نام «یاوران مسم»(من مستم ای دوستان) برای شعری کردی از «حیران علیشاه» ساخته و شهرام ناظری آن را خوانده بود. هنوز هم پس از گذشت حدود 18 سال از انتشار قطعه «یاوران مسم» در آلبوم «حیرانی»؛ بسیاری از علاقهمندان به موسیقی تنبور این قطعه را میشنوند.
اما این بار سهراب پورناظری آهنگ پدرش را با تنظیمی جدید و با شعری از حافظ همراه میکند تا همایون شجریان آن را بخواند. البته نمیتوان این قطعه را شنید و شعر «حیران علیشاه» را زیرلب زمزمه نکرد؛ انگار این ملودی برای آن شعر و آن صدا و آن فضا ساخته شده و حتی شعر حافظ و صدای همایون شجریان هم بر روی آن نمینشیند.
به هر روی آلبوم «خداوندان اسرار» زیباییهای بسیاری برای شنیدن دارد اما باید پرسشی را با تهیهکنندگان این اثر در میان گذاشت و آن اینکه؛ چرا زمان آلبوم تنها حدود 40 دقیقه است و چرا بخش دوم مجموعه «آیینهها» قرار است در قالب آلبومی مجزا منتشر شود؟
مگر نمیشد کل این مجموعه را در یک اثر و در قالب دو سیدی 40 یا 50 دقیقهای ارائه داد تا مخاطبان کل مجموعه «آیینهها» را به طور یکجا و با هزینه کمتری در اختیار داشته باشند؟
تصمیم برای انتشار مجموعه «آیینهها» در قالب دو آلبوم این ذهنیت را به ذهن میآورد که ممکن است تهیهکنندگان این اثر برای کسب سود بیشتر و بدون توجه به تحمیل هزینه بر مخاطب این کار را کردهاند.