همان مردمی که 14 خرداد سال گذشته از روی دلسوزی و خیرخواهی به جناب آقاسیدحسن خمینی تذکر دادند که «وصیّت حاج احمد/پیروی از ولایت»، اینبار آمادهاند تا در اوّلین مواجههی حضوری با رئیسجمهور (چه در 14 خرداد و چه هر زمان دیگر) به پارهی تنشان و رئیسجمهور محبوبشان دلسوزانه تذکر دهند
مشرق-
1- نظام حقوق و تکالیف متقابل حاکمان و مردم در منشور سیاست علوی یکی از وظایف اصلی مردم در قبال حاکمان جامعه را «النصیحة لأئمّة المسلمین» میداند. یعنی مردم نباید مسؤولان را به حال خود رها کنند تا خدای ناکرده در اثر انحرافات فکری و اجرایی، خود و جامعه را به تباهی بکشانند.
بر این اساس بر مردم عقلاً و شرعاً «واجب» است که خیرخواه و دلسوز حاکمان باشند و در بزنگاههای حساس، با اتخاذ تدابیر مناسب پیامهای هشدارگونهی خود را به گوش مسؤولان رسانده و کژیها را راست کرده و حاکمان را در صراط مستقیم خدمت و عدالت حفظ کنند. این همان امر به معروف و نهی از منکری است که به فرمودهی رسول خدا(ص) اگر ترک شود، خوبان امّت هم در آتش قهر الهی و غلبهی منکرات خواهند سوخت.
2- شاید از همان اوایل آغاز به کار دولت نهم، رگههایی از جهتگیریهای انحرافی و تفکرات التقاطی در سخن و رفتار بعضی حامیان و اطرافیان رئیسجمهور به چشم میخورد و بعضی دیدههای تیزبین، از همان زمان هم تذکراتی را مطرح میکردند؛ امّا از یک طرف به دلیل ضرورت حمایت از دولت خدمتگزار و از طرف دیگر به جهت عظمت تلاش و خدمات صادقانهی رئیسجمهور، رگههای انحرافی بهقدری ناچیز جلوه میکرد که بسیاری آن را کماهمیّت تلقّی کرده و بعضی نیز اصلِ مطرح کردن آن را باعث پر و بال گرفتن آن میدانستند.
لذا آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که جریان نفوذی انحرافی با سوء استفاده از سکوت و مدارای کریمانه نظام و خواصّ روشنضمیر، در حرکتی خزنده در درون دولت لانه کرد و هر روز به رئیسجمهور نزدیکتر شد و هرچه بیشتر قدرت پیدا کرد، یاران انقلابی و متعهّد رئیسجمهور را با بهانههای مختلف از اطراف او حذف کرد و کمکم یکّهتاز میدان قدرت شد.
این روند تا آنجا ادامه یافت که در میانهی دولت دهم، بسیاری از خواصّ اهل حق که روزی با تحلیلها و برداشتهای مختلف، پرداختن به مقولهی جریان انحرافی را در دستور کار نمیدانستند، دیگر سکوت را جایز ندانسته و بر خود لازم دیدند که در مقابل آن موضعگیری کرده و جامعه را از خطری قریبالوقوع آگاه ساخته و هشدار دهند.
3- آنچه این روزها در صحنهی سیاسی کشور در جریان است، چند بازیگر اصلی دارد که باید نقش و کارکرد ویژهی هر یک را بررسی کرد:
الف- «جریان انحرافی» که سرمست از قدرت و بهخیال خود، خرسند از تسخیر عقل و قلب رئیسجمهور مشغول عربدهکشی است.
ب- «دشمنان بیرونی» که از طرفی مشغول دمیدن در شیپور حاکمیت دوگانهاند و از طرف دیگر، برای جریان انحرافی سوت و کف میزنند و هورا میکشند.
ج- «خواص اهل حق» که اندکاندک وارد میدان مبارزه با جریان انحرافی شده و در مصاحبهها و سخنرانیها و تحلیلهای خود دست به افشاگری میزنند و البته طیف وسیعی را شامل میشوند.
د- «خواص اهل باطل» یا مزدودان و مطرودان فتنهی 88 که آب گلآلود موجود را فرصت مناسبی برای ماهیگیری یافته و به دنبال کسب وجههای برای خود هستند و بعضاً میداندار مبارزه با جریان انحرافی شدهاند!
هـ- «رئیسجمهور» که ظاهراً گوش شنوایی برای شنیدن انتقادات بهحقّی که نسبت به عملکرد جریان انحرافی و خطرات آن وارد میشود ندارد و یا بنا به دلایلی که خواهم گفت، اینگونه وانمود میکند.
و- «مقام معظّم رهبری» که با درایت و هوشمندی خاصّ خود، صحنه را به دقّت رصد فرموده و ضمن تأکید بر حفظ آرامش، هشدار دادهاند که اجازهی انحراف درمسیر انقلاب را نخواهند داد.
ز- «مردم» که غالباً تا کنون فقط نظارهگر صحنه بودهاند و هنوز نقش فعّالی را بر عهده نگرفتهاند.
4- با یک تحلیل میتوان از بین هفت نقش مطرحشده، «مردم» را بازیگر نقش اصلی ادامهی این سناریو دانست که کلید آخرین در را در دست دارند و پردهی نهایی این نمایش را رقم خواهند زد. چرا که:
دشمن که دشمن است و جز دشمنی نباید از او انتظاری داشت؛ جریان انحرافی هم که به این سادگیها دست از سر رئیسجمهور برنخواهد داشت؛ خواصّ اهل باطل هم که به چیزی جز منافع خود نمیاندیشند؛ خواصّ اهل حق هم که کم و بیش به وظیفهی روشنگری خود عمل کردهاند، ولی هنوز نتیجهی دلچسبی نگرفتهاند؛ و تحقق عملی تدابیر مقام معظم رهبری هم که وابسته به بصیرت انقلابی و حضور فعّال «مردم» در صحنه است.
بر این اساس، این مردم هستند که میتوانند رئیسجمهورشان را از خواب غفلت بیدار کنند؛ این مردم هستند که باید به وظیفهی «النصیحة لأئمّة المسلمین» عمل کنند و دلسوزانه دست احمدینژاد را بگیرند و نگذارند او خود را به پرتگاه هلاکت بیفکند؛ این مردم هستند که باید عملاً (و در عین دلسوزی و خیرخواهی) به رئیسجمهور بفهمانند که اگر به او رأی دادهاند، اگر برای رأیآوری او نذر و نیازها کردهاند، اگر در سفرهای استانی با آن همه شور و شعور از او استقبال کردهاند، اگر تا بهحال از او حمایت بیدریغ کردهاند و بسیاری اگرهای دیگر که ممکن است عامل غفلت و توهّم و خودباوری مفرط رئیسجمهور شده باشد، همهی این اگرها برای آن بوده است که مردم رئیسجمهور را در خطّ ولایتفقیه و سربازی شایسته برای مقام معظم رهبری میدانستهاند؛ وگرنه هیچکس عاشق سینهچاک و بیقید و شرط رئیسجمهور نبود و نیست.
5- امروز مردم رسالت سنگینی بر عهده دارند. مثل بسیاری از گردنههای حساس تاریخ اسلام، امروز هم مردم تعیینکنندهی نهاییاند و حرف آخر را میزنند. مسلّماً اگر مردم بتوانند به درستی و بهگونهای که باعث سوء استفادهی دشمن هم نشود، صدای خود را به گوش رئیسجمهورشان برسانند و این هشدار دلسوزانه را به ایشان بدهند، پردهی پایانی ماجرا به خوبی رقم خواهد خورد و فتنهای دیگر در نطفه خفه خواهد شد.
اهمیّت و کارکرد استثنایی نقش مردم آنجا روشنتر میشود که میبینیم هرچه خواصّ روشنضمیرمان تذکر میدهند و در رسانهها و روزنامههایشان مینویسند، از رئیسجمهور قریب به این مضمون میشنوند که «من اصلاً روزنامه نمیخوانم و فرصت مراجعه به رسانهها را هم ندارم»! البته شاید واقعبینانهتر آن باشد که بگوییم رئیسجمهور صدای خواصّ را میشنود، امّا چون از طرفی خود را مستظهر به آراء مردم میداند و از طرفی در اخلاص و دلسوزی بعضی خواص تردید دارد، ترجیح میدهد گفتههای آنها را ناشنیده بگیرد.
اینجاست که «مردم» باید بار این مسؤولیت الهی را رأساً بر دوش بکشند و صدای خود را مستقیم و بلاواسطهی رسانهها به گوش رئیسجمهور برسانند و احمدینژاد را نجات دهند. مطمئناً اگر رئیسجمهور فریاد هشدارگونهی مردم را از خودِ مردم بشنود، بر خود خواهد لرزید و به خود خواهد آمد و معادلات ماجرا تغییر خواهد کرد. پس خروج از «نظارهگری و انفعال» و پیگیری «راهبرد بصیرت فعّال» وظیفهای است که امروز بر عهدهی مردم است.
6- البته این روزها شواهدی به چشم میخورد که نشان میدهد جریان انحرافی هم به خوبی فهمیده است که مردم به این راحتیها از رئیسجمهور محبوب خود دست نمیکشند و اجازهی مصادرهی او را نمیدهند. جریان انحرافی میداند که در اوّلین فرصتی که توده و بدنهی مردم (یعنی همانهایی که احمدینژاد از جنس آنان است) با رئیسجمهور مواجه شوند، حرف دل خود را با او در میان خواهند گذاشت و با تلنگری دلسوزانه او را متوجه اشتباه خود خواهند کرد. لذا این جریان سعی میکند حتّیالمقدور بهگونهای برنامهریزی کند که تا زمانی که آبها از آسیاب نیفتاده، رئیسجمهور با تودهی ملّت و متن امّت مواجه نشود.
بر همین مبناست که سفر استانی رئیسجمهور به قم را به تعویق میاندازند و در نهایت هم به سفری یکروزه برای افتتاح چند طرح عمرانی آنهم بدون حضور متن مردم تقلیل میدهند و باز زمزمههایی را مبنی بر لغو سخنرانی رئیسجمهور در مراسم ملّی و دینی 14 خرداد مطرح میکنند. چون آنها میدانند که 14 خرداد یعنی حضور عصارهی ملّت در صحنهی سیاستورزی دینمدارانه.
امّا به کوری چشم دشمن، ملّت بیدار است و مردم به خوبی با وظایف خود آشنایند. همان مردمی که 14 خرداد سال گذشته از روی دلسوزی و خیرخواهی به جناب آقاسیدحسن خمینی تذکر دادند که «وصیّت حاج احمد/پیروی از ولایت»، اینبار آمادهاند تا در اوّلین مواجههی حضوری با رئیسجمهور (چه در 14 خرداد و چه هر زمان دیگر) به پارهی تنشان و رئیسجمهور محبوبشان دلسوزانه تذکر دهند که مبادا با توطئهی دشمنان، دستانت را از دست مجروح علمدار نهضتِ بهسوی ظهور جدا کنی؛ که این دست در دستِ ولیّ خداست و دست او نیز در دست خداست و «ید الله فوق أیدیهم».
البته هوشمندی ملّت اقتضا میکند که این تذکر، توأم با اخلاق اسلامی و رعایت ادب و احترام نسبت به مقام ریاستجمهور باشد تا ناخواسته زمینهی سوء استفادهی جریان انحرافی و گرگهای کمینکردهی خارجی را فراهم نکند و در عین حال، برای رئیسجمهور غفلتشکن و الهامبخش باشد. و صد البته، این هنر انقلاب و اسلام و هنر ولایتفقیه است که نسلهایی را تربیت میکند که چنین بیدار و حماسهآفرینند.
1- نظام حقوق و تکالیف متقابل حاکمان و مردم در منشور سیاست علوی یکی از وظایف اصلی مردم در قبال حاکمان جامعه را «النصیحة لأئمّة المسلمین» میداند. یعنی مردم نباید مسؤولان را به حال خود رها کنند تا خدای ناکرده در اثر انحرافات فکری و اجرایی، خود و جامعه را به تباهی بکشانند.
بر این اساس بر مردم عقلاً و شرعاً «واجب» است که خیرخواه و دلسوز حاکمان باشند و در بزنگاههای حساس، با اتخاذ تدابیر مناسب پیامهای هشدارگونهی خود را به گوش مسؤولان رسانده و کژیها را راست کرده و حاکمان را در صراط مستقیم خدمت و عدالت حفظ کنند. این همان امر به معروف و نهی از منکری است که به فرمودهی رسول خدا(ص) اگر ترک شود، خوبان امّت هم در آتش قهر الهی و غلبهی منکرات خواهند سوخت.
2- شاید از همان اوایل آغاز به کار دولت نهم، رگههایی از جهتگیریهای انحرافی و تفکرات التقاطی در سخن و رفتار بعضی حامیان و اطرافیان رئیسجمهور به چشم میخورد و بعضی دیدههای تیزبین، از همان زمان هم تذکراتی را مطرح میکردند؛ امّا از یک طرف به دلیل ضرورت حمایت از دولت خدمتگزار و از طرف دیگر به جهت عظمت تلاش و خدمات صادقانهی رئیسجمهور، رگههای انحرافی بهقدری ناچیز جلوه میکرد که بسیاری آن را کماهمیّت تلقّی کرده و بعضی نیز اصلِ مطرح کردن آن را باعث پر و بال گرفتن آن میدانستند.
لذا آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که جریان نفوذی انحرافی با سوء استفاده از سکوت و مدارای کریمانه نظام و خواصّ روشنضمیر، در حرکتی خزنده در درون دولت لانه کرد و هر روز به رئیسجمهور نزدیکتر شد و هرچه بیشتر قدرت پیدا کرد، یاران انقلابی و متعهّد رئیسجمهور را با بهانههای مختلف از اطراف او حذف کرد و کمکم یکّهتاز میدان قدرت شد.
این روند تا آنجا ادامه یافت که در میانهی دولت دهم، بسیاری از خواصّ اهل حق که روزی با تحلیلها و برداشتهای مختلف، پرداختن به مقولهی جریان انحرافی را در دستور کار نمیدانستند، دیگر سکوت را جایز ندانسته و بر خود لازم دیدند که در مقابل آن موضعگیری کرده و جامعه را از خطری قریبالوقوع آگاه ساخته و هشدار دهند.
3- آنچه این روزها در صحنهی سیاسی کشور در جریان است، چند بازیگر اصلی دارد که باید نقش و کارکرد ویژهی هر یک را بررسی کرد:
الف- «جریان انحرافی» که سرمست از قدرت و بهخیال خود، خرسند از تسخیر عقل و قلب رئیسجمهور مشغول عربدهکشی است.
ب- «دشمنان بیرونی» که از طرفی مشغول دمیدن در شیپور حاکمیت دوگانهاند و از طرف دیگر، برای جریان انحرافی سوت و کف میزنند و هورا میکشند.
ج- «خواص اهل حق» که اندکاندک وارد میدان مبارزه با جریان انحرافی شده و در مصاحبهها و سخنرانیها و تحلیلهای خود دست به افشاگری میزنند و البته طیف وسیعی را شامل میشوند.
د- «خواص اهل باطل» یا مزدودان و مطرودان فتنهی 88 که آب گلآلود موجود را فرصت مناسبی برای ماهیگیری یافته و به دنبال کسب وجههای برای خود هستند و بعضاً میداندار مبارزه با جریان انحرافی شدهاند!
هـ- «رئیسجمهور» که ظاهراً گوش شنوایی برای شنیدن انتقادات بهحقّی که نسبت به عملکرد جریان انحرافی و خطرات آن وارد میشود ندارد و یا بنا به دلایلی که خواهم گفت، اینگونه وانمود میکند.
و- «مقام معظّم رهبری» که با درایت و هوشمندی خاصّ خود، صحنه را به دقّت رصد فرموده و ضمن تأکید بر حفظ آرامش، هشدار دادهاند که اجازهی انحراف درمسیر انقلاب را نخواهند داد.
ز- «مردم» که غالباً تا کنون فقط نظارهگر صحنه بودهاند و هنوز نقش فعّالی را بر عهده نگرفتهاند.
4- با یک تحلیل میتوان از بین هفت نقش مطرحشده، «مردم» را بازیگر نقش اصلی ادامهی این سناریو دانست که کلید آخرین در را در دست دارند و پردهی نهایی این نمایش را رقم خواهند زد. چرا که:
دشمن که دشمن است و جز دشمنی نباید از او انتظاری داشت؛ جریان انحرافی هم که به این سادگیها دست از سر رئیسجمهور برنخواهد داشت؛ خواصّ اهل باطل هم که به چیزی جز منافع خود نمیاندیشند؛ خواصّ اهل حق هم که کم و بیش به وظیفهی روشنگری خود عمل کردهاند، ولی هنوز نتیجهی دلچسبی نگرفتهاند؛ و تحقق عملی تدابیر مقام معظم رهبری هم که وابسته به بصیرت انقلابی و حضور فعّال «مردم» در صحنه است.
بر این اساس، این مردم هستند که میتوانند رئیسجمهورشان را از خواب غفلت بیدار کنند؛ این مردم هستند که باید به وظیفهی «النصیحة لأئمّة المسلمین» عمل کنند و دلسوزانه دست احمدینژاد را بگیرند و نگذارند او خود را به پرتگاه هلاکت بیفکند؛ این مردم هستند که باید عملاً (و در عین دلسوزی و خیرخواهی) به رئیسجمهور بفهمانند که اگر به او رأی دادهاند، اگر برای رأیآوری او نذر و نیازها کردهاند، اگر در سفرهای استانی با آن همه شور و شعور از او استقبال کردهاند، اگر تا بهحال از او حمایت بیدریغ کردهاند و بسیاری اگرهای دیگر که ممکن است عامل غفلت و توهّم و خودباوری مفرط رئیسجمهور شده باشد، همهی این اگرها برای آن بوده است که مردم رئیسجمهور را در خطّ ولایتفقیه و سربازی شایسته برای مقام معظم رهبری میدانستهاند؛ وگرنه هیچکس عاشق سینهچاک و بیقید و شرط رئیسجمهور نبود و نیست.
5- امروز مردم رسالت سنگینی بر عهده دارند. مثل بسیاری از گردنههای حساس تاریخ اسلام، امروز هم مردم تعیینکنندهی نهاییاند و حرف آخر را میزنند. مسلّماً اگر مردم بتوانند به درستی و بهگونهای که باعث سوء استفادهی دشمن هم نشود، صدای خود را به گوش رئیسجمهورشان برسانند و این هشدار دلسوزانه را به ایشان بدهند، پردهی پایانی ماجرا به خوبی رقم خواهد خورد و فتنهای دیگر در نطفه خفه خواهد شد.
اهمیّت و کارکرد استثنایی نقش مردم آنجا روشنتر میشود که میبینیم هرچه خواصّ روشنضمیرمان تذکر میدهند و در رسانهها و روزنامههایشان مینویسند، از رئیسجمهور قریب به این مضمون میشنوند که «من اصلاً روزنامه نمیخوانم و فرصت مراجعه به رسانهها را هم ندارم»! البته شاید واقعبینانهتر آن باشد که بگوییم رئیسجمهور صدای خواصّ را میشنود، امّا چون از طرفی خود را مستظهر به آراء مردم میداند و از طرفی در اخلاص و دلسوزی بعضی خواص تردید دارد، ترجیح میدهد گفتههای آنها را ناشنیده بگیرد.
اینجاست که «مردم» باید بار این مسؤولیت الهی را رأساً بر دوش بکشند و صدای خود را مستقیم و بلاواسطهی رسانهها به گوش رئیسجمهور برسانند و احمدینژاد را نجات دهند. مطمئناً اگر رئیسجمهور فریاد هشدارگونهی مردم را از خودِ مردم بشنود، بر خود خواهد لرزید و به خود خواهد آمد و معادلات ماجرا تغییر خواهد کرد. پس خروج از «نظارهگری و انفعال» و پیگیری «راهبرد بصیرت فعّال» وظیفهای است که امروز بر عهدهی مردم است.
6- البته این روزها شواهدی به چشم میخورد که نشان میدهد جریان انحرافی هم به خوبی فهمیده است که مردم به این راحتیها از رئیسجمهور محبوب خود دست نمیکشند و اجازهی مصادرهی او را نمیدهند. جریان انحرافی میداند که در اوّلین فرصتی که توده و بدنهی مردم (یعنی همانهایی که احمدینژاد از جنس آنان است) با رئیسجمهور مواجه شوند، حرف دل خود را با او در میان خواهند گذاشت و با تلنگری دلسوزانه او را متوجه اشتباه خود خواهند کرد. لذا این جریان سعی میکند حتّیالمقدور بهگونهای برنامهریزی کند که تا زمانی که آبها از آسیاب نیفتاده، رئیسجمهور با تودهی ملّت و متن امّت مواجه نشود.
بر همین مبناست که سفر استانی رئیسجمهور به قم را به تعویق میاندازند و در نهایت هم به سفری یکروزه برای افتتاح چند طرح عمرانی آنهم بدون حضور متن مردم تقلیل میدهند و باز زمزمههایی را مبنی بر لغو سخنرانی رئیسجمهور در مراسم ملّی و دینی 14 خرداد مطرح میکنند. چون آنها میدانند که 14 خرداد یعنی حضور عصارهی ملّت در صحنهی سیاستورزی دینمدارانه.
امّا به کوری چشم دشمن، ملّت بیدار است و مردم به خوبی با وظایف خود آشنایند. همان مردمی که 14 خرداد سال گذشته از روی دلسوزی و خیرخواهی به جناب آقاسیدحسن خمینی تذکر دادند که «وصیّت حاج احمد/پیروی از ولایت»، اینبار آمادهاند تا در اوّلین مواجههی حضوری با رئیسجمهور (چه در 14 خرداد و چه هر زمان دیگر) به پارهی تنشان و رئیسجمهور محبوبشان دلسوزانه تذکر دهند که مبادا با توطئهی دشمنان، دستانت را از دست مجروح علمدار نهضتِ بهسوی ظهور جدا کنی؛ که این دست در دستِ ولیّ خداست و دست او نیز در دست خداست و «ید الله فوق أیدیهم».
البته هوشمندی ملّت اقتضا میکند که این تذکر، توأم با اخلاق اسلامی و رعایت ادب و احترام نسبت به مقام ریاستجمهور باشد تا ناخواسته زمینهی سوء استفادهی جریان انحرافی و گرگهای کمینکردهی خارجی را فراهم نکند و در عین حال، برای رئیسجمهور غفلتشکن و الهامبخش باشد. و صد البته، این هنر انقلاب و اسلام و هنر ولایتفقیه است که نسلهایی را تربیت میکند که چنین بیدار و حماسهآفرینند.