پیاده روی اربعین آیا به نوعی تکذیب گوشه نشینی و عزلتی که عرفان واره ها و عرفان های کاذب توصیه می کنند، نیست و آیا از خلال این رخداد عظیم می توان توصیه اسلام به حاضر بودن در صحنه برای رسیدن به خدا را اثبات کرد؟
پیش از پاسخ به این سوال باید گفت منظور از عرفان در اسلام یعنی رسیدن به معرفت الله و این معرفت خدای عالم میسر نمی شود مگر به طریق هادیان الهی همان طور که پروردگار عالم در آیه 24 سوره مبارکه سجده می فرمایند: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا؛ و از آنان پیشوایانى قرار دادیم که (مردم را) به دستور ما هدایت مىکردند»
لذا هادیان الهی که راس آن ها حضرات معصومین علیهم السلام و انبیاء هستند، ایشان در حقیقت انسان را به سمت معرفت الله هدایت می کنند و خود خدا بیان فرموده اند تمسک به پیشوایان است که انسان به هیچ خوفی و حزنی مبتلا نمی شود و راه هایی دیگر راه هایی است که انسان را به نام عرفان به بیراهه و حزن و اندوه می برند لذا باید در این امر تامل و مراقبت کرد. به همین دلیل است که خداوند می فرماید هر کسی از هادیان الهی تبعیت کند، نه به خوفی می افتد و نه حزنی می بیند.
تبیعت از هادیان الهی، رسیدن به معرفت الله است اما عرفان های کاذب، تنها از عنوان عرفان سوء استفاده می کنند و در حقیقت عرفان نیستند که انسان را به زهد بیجا یا تنها داشتن قلبی پاک، بدون عمل ترغیب می کنند و این که با دارا بودن دل پاک، هر آن چه انسان می خواهد می تواند انجام دهد و منعی برای او نیست.
این در حالی است که به جای آوردن حسنات، ظهور در اعمال انسان ها دارد و خروج از نفس اماره و ورود به نفس مطمئنه را می طلبد که آدمی را در وادی ایمن قلب قرار داده و اتیان حسنه مضاعف می شود با حسنات.
بنابراین، نمی توان اعمال و کردار و خطورات ذهنی نفسانی و شیطانی داشت و ادعا کرد تنها داشتن قلب پاک کافی است و انسان را به عرفان می رساند. از سوی دیگر هیچ گاه اسلام انسان ها را به زهد بیجا دعوت نکرده است همان طور که در روایات وارد شده فردی به نزد پیامبر (ص) رفته و عرضه داشت همسر من برای زهد و تقوا بیرون رفته و از مردم دوری گزیده است تا بتواند خودسازی کند؛ پیامبر اسلام (ص) در این هنگام ناراحت شدند و فرمودند این زهد نیست، و از این گوشه نشینی نهی و بیان کردند یک روز حضور در جبهه و جهاد و پایداری و صبر کردن، بهتر از چهل سال عبادت است.
بنابراین، رفتن به کوه و غار و دوری از شهر و مردم برای کسب معرفت الله در اسلام هیچ جایگاهی نداشته و مطلوبیت ندارد. در واقع معرفت الله تنها با پیروی از هادیان الهی و به جای آوردن اعمال الهی حاصل می شود.
بنابراین می توان پیاده روی اربعین را مسیر مناسبی در کسب عرفان اصیل اسلامی دانست، این طور نیست؟
پیاده روی اربعین تماما کسب معرفت است و این راهپیمایی بزرگ جهان با خیل جمیعتی چند میلیونی، انسان ساز است. در واقع آن چه ما از عرفان می خواهیم، انسان سازی و رسیدن به مقام انسانیت است. اما پیاده روی اربعین تنها و بزرگترین راهپیمایی جهان است که انسان را به معرفت الله می رساند.
این که حضرت زینب (س) آن همه مصائب دیدند و شاهد شهادت برادران، فرزندان و اصحاب اباعبدالله الحسین (ع) بودند اما در پاسخ عبیدالله بن زیاد که می گوید دیدی خدا با شما چه کرد، می فرمایند: «ما رایت الّا جمیلا؛ من چیزی جز زیبایی ندیدم»، یک دلیلش آن است که حضرت (س)ناظر به مساله اربعین و هدایت الهی انسان ها بودند.
در این حرکت ما به اهل بیت علیهم السلام بیان می کنیم، ما پیرو آن کسی هستیم که فرمود: «هیهات من الذله» و نماز را برپا داشت و امر به معروف و نهی از منکر را به جای آورد. ما با پیاده روی اربعین نشان می دهیم که پیرو آرمان های امام حسین (ع) هستیم و تابع عرفانی که عزلت نشینی را توصیه نمی کند. عرفانی که در صحنه بودن همراه با تقوا را تعلیم می دهد نه آن که کنجی نشستن و کاری به دنیا نداشتن.
عرفانی که زهد انسان را در حضور مردم می پذیرد نه جدا از آن ها و در این دیدگاه عارف در خدمت مردم است نه دور از آن ها. در این عرفان انسان ها در صحنه حضور دارند همان طور که مولای آن ها حسین (ع) گوشه نشینی و عزلت را انتخاب نکرد لذا زائران اربعین در راهپیمایی بی نظیر خود عملا نشان می دهند عرفانی که انزوا را توصیه می کند، در نگاه پیشوایان آنها و پیروان ایشان جایگاهی ندارد.
چه اسرار و امور مخفیه ای در این حرکت بی نظیر نهفته است که می توان آن ها را بازگو کرد؟
بالاترین و پُراهمیت ترین مساله برای هر انسانی مال و فرزند است، در پیاده روی اربعین ما مشاهده می کنیم افراد از همه چیز می گذرند و به خلق الله خدمت می کنند و با ایثارگری، آن ها را بر خود مقدم می کنند و این امر را از مولای خود امام حسین (ع) فرا گرفته اند. در حقیقت ایثاری که در این حرکت دیده می شود را نمی توان در هیچ دستگاه و مکتبی یافت. از سوی دیگر پیاده رویدر این مسیر انسان ها را مقاوم و صبور می کند؛ انسان هایی که گاه حتی حوصله برداشتن 10 قدم را هم ندارند، با کیلومترها پیاده روی درس مقاومت گرفته و نه تنها از این عمل ناراضی و ناخشنود نیستند، بلکه لذت برده و احساس رضایت باطنی می کنند.
در این مکتب انسان ها، نوع دوست می شوند و به مشکلات یکدیگر رسیدگی می کنند. حضور پیروان دیگر ادیان در این راهپیمایی حتی از بوداییان و مسیحیان و یهودیان و ... نیز جای تامل دارد و این امر نشان می دهد، راهپیمایی اربعین خود مکتب انسان سازی است همان طور که به گفته یکی از پیروان آیین بودا در مصاحبه ای که سال گذشته انجام و دلیل حضور او در این پیاده روی پرسیده شد، گفت امام حسین (ع) تنها از آنِ شیعیان و مسلمانان نیست بلکه حسین (ع) انسان ساز است.
لذا پیاده روی اربعین نشان دهنده وحدت میان انسان هاست. عرفان حقیقی باید انسان را به انسانیت برساند و نه اینکه به خونریزی و جنایت راهنمایی کند بلکه بالاتر از آن به ایثار و گذشت نه آن که انسان ها برای دنیا به جانِ یکدیگر بیفتند و تمام این مسائل در مکتب اربعین محقق می شود.
همچنین، اربعین مرز نمی شناسد و مشاهده می کنیم از کشورهای مختلف مردم در این اجتماع پُرشکوه حاضر می شوند لذا پدیده اربعین مرزهای جغرافیایی را از بین می برد و اگر نامردان روزگار یعنی صهیونیست جهانی و ایادی آن و بازوی کثیف آن ها یعنی وهابیت مانع نبودند، تمامی مرزها باز بود و خیل جمعیت نه تنها از سوی ایران بلکه از سمت ترکیه، اردن، سوریه و ... جاری می شدند و مجبور نبودند تنها از طریق ایران وارد کربلا شوند.
بنابراین، این که مرزها برداشته می شود و انسان ها همه خود را یکی می بینند، نشان دهند این راز و سر است که اربعین میان افراد محبت و مودت ایجاد می کند و آن ها را با هم رفیق و با هر زبانی که هستند، با یکدیگر همدل می کند.
یکی دیگر از اسرار پیاده روی اربعین، آن است که انسان ها را از رفاه طلبی و رفاه زدگی دور می کند و بر خلاف دیگر سفرها که انسان ها در پی استراحتگاه و هتل و مکان های توریستی هستند، در این سفر افراد رفاه حقیقی را در این می بینند که برای دیگران آسایش را فراهم کرده و از رفاه ظاهری فاصله بگیرند و با تمام شرایط سخت با جان و دل کنار آیند.
منبع: شبستان