به گزارش مشرق، عربستان سعودی برای اجرای حکم اعدام شیخ "نمر باقر النمر" تاکنون دلیل شرعی و منطقی ارائه نداده است. این روحانی برجسته شیعه عربستان در تاریخ 8 جولای 2012 دستگیر شد و دادگاه کیفری این کشور در تاریخ 15 اکتبر2014 حکم اعدام او را صادر کرد. دادگاه عالی عربستان نیز در 25 اکتبر 2015 این حکم را تائید کرد. علت صدور حکم اعدام شیخ نمر باقرالنمر هم خروج بر ولی امر و برانگیختن فتنه در کشور عنوان شده است.
با گذشت 3 سال از اینکه این
روحانی برجسته شیعه در زندان بسر برد، مقامات ریاض می دانستند که صدور و
اجرای چنین حکم باعث ایجاد مشکلاتی در داخل و خارج کشور می شود و ممکن است،
آتش اختلافات مذهبی را در منطقه شعله ور سازد. این موضوع به غیر از آن است
که علل صدور حکم اعدام علیه شیخ النمر بطور کلی نادرست است چرا که خروج بر
ولی امر شرعا و عرفا هنگامی صحیح است که بیعت نقض شده باشد یا اینکه فرد
سلاح به دست بگیرد و خروج کند لذا اتهام خروج برکسی که بخاطر مسائل سیاسی
به مخالفت می پردازد صحیح نیست زیرا او نظام را بطور کلی قبول دارد و از
راه مسالمیت آمیز خواهان مطالبه حقوقش است.
عربستان سعودی هیچ توجیه
شرعی و قانونی برای اعدام شیخ النمر نداشت اما او را در کنار سایر تروریست
ها اعدام و طی بیانیه ای اعلام کرد که این افراد بخاطر اقدامات تروریستی
اعدام شده اند. این درحالی است که شیخ النمر قطعا مشمول چنین اتهامی نیست.
در اینجا می توان یکی از علل چهارگانه ذیل یا همه آنها برای اعدام شیخ النمر تصور کرد.
اول: نگرانیهای امنیت داخلی
پیش از این، افرادی دلیری مانند شیخ النمر در عربستان وجود نداشت که با
شجاعت از سیاست های حاکم بر این کشور انتقاد کنند. همان طوریکه می دانید
نظام حاکم برعربستان یک ساختار عشایری، مذهبی؛ امنیتی است. این ساختار طی
80 سالی که از عمرش می گذرد به هیچوجه به معارضان خود اجازه نداده است که
در راه مطالبه حقوق شهروندی خویش، به یک الگویی تبدیل شوند لذا خلاص شدن از
وجود شیخ النمر برای خاندان آل سعود به موضوعی تبدیل شد تا او برای دیگران
طوائف و گروه های اسلامی الگو نشود.
برخی منابع تاکید دارد که شیخ
النمر بیشترین تعامل را با رخدادهای منطقه الشرقیه و العوامیه داشت بویژه
هنگامی که انقلاب های عربی شعله ور شده بود. این مسئله باعث ترس مقامات
ریاض شده بود. آنان واهمه داشتند که
یک جنبش شیعی مستقل و یک رهبر شیعه وشجاع در عربستان بوجود بیآید و این
رهبر به یک سید حسن نصرالله دیگری تبدیل شود و بخواهد دیدگاه هایش را در
خصوص منطقه الشرقیه که سرشار از ذخایر نفتی است، به اجرا بگذارد. بنابراین،
اجرای حکم اعدام شیخ النمر بر اساس بسیاری از محاسبات و معیارها و منافع
داخلی صورت گرفته و آل سعود نمی تواند به آسانی این مسائل را نادیده بگیرد.
دوم: انتقام شخصی
بدنبال در گذشت " نایف بن عبدالعزیر" ولعیهد و وزیر کشور سابق عربستان در 16 ژوئن 2012 شیخ النمر سخنرانی آتشینی ایراد کرد. وی در این سخنرانی از ولیعهد فقید به شدت انتقاد . 22 روز پس از این سخنرانی این روحانی شیعه دستگیر و در8 جولای 2012 حکم اولیه اعدام او در زمان ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان صادر شد. با وجود این، حکم مزبور اجرا نشد. هنگامی که ملک سلمان در 23 ژانویه 2015 به قدرت رسید، تغییراتی را در ساختار حکومتی عربستان ایجاد کرد از جمله اینکه جریان وابسته به ملک عبدالله را از قدرت دور ساخت و در 29 آوریل 2015 امیر "محمد بن نایف" را به عنوان ولیعهد انتخاب و معرفی کرد. فقط 5 ماه از این انتصاب گذشته بود که دادگاه عالی حکم قطعی اعدام شیخ النمر را تائید کرد. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که ولیعهد عربستان بر دستگاه قضایی، وزارت کشور سیطره دارد و اجرای حکم اعدام شیخ النمر بخاطر این صورت گرفت که بن نایف انتقام پدر، عموها و تمام جناح سدیری را از این روحانی شیعه بگیرد. این درحالی است که بیشتر معارضان سعودی مقیم خارج نیز بر این موضوع تاکید دارند.
سوم: چالش با ایران
برخی تحلیلگران معتقدند اقدام عربستان در اعدام شیخ النمر باهدف تحریک ایران و کشاندن آن به درگیری مستقیم صورت گرفته است. مقامات ریاض بر این باورند که پس از این درگیر اوضاع منطقه مناسب با شرایط عربستان خواهد بود. طرفداران این نظریه مدعی اند که تشکیل ائتلاف کشورهای اسلامی درمبارزه با تروریسم توسط عربستان، سپس بنیانگذاری ائتلاف استراتژیک بین ریاض و آنکارا مقدمه ای برای این درگیری است لذا مشاهده می شود که پس از سفر اردوغان به عربستان، مقامات این کشور شیخ النمر را اعدام کردند تا ایران را تحریک کنند البته مقامات ریاض در این راستا از اختلافات مذهبی سود خواهند برد تا تمام شرایط و امکانات علیه ایران باشد.به ویژه اینکه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هم با عربستان همداستان هستند.
بنده هیچ اعتقادی به صحت این نظریه ندارم چراکه اجرای چنین سناریوی نیازمند هوشمندی بسیار بالای رهبران ریاض است و ماچنین هوشمندی را در آنان ملاحظه نمیکنیم. هر سیاست و طرحی را که ریاض به اجرا می گذارد، با واکنش منفی روبرو می شود. بطور کلی تمام سیاست های عربستان با واکنش همراه بوده یا این سیاست ها از سوی سازمان های غربی به ریاض تکلیف شده است. چنانچه ریاض می خواسته سیاستی را خودش به اجرا بگذارد، از چارچوب استفاده از گروه های سلفی تکفیری بیرون نرفته و این گروه ها به دیگران آسیب رساندهاند.
بله، اعدام شیخ النمر از روی انتقام گیری شخصی، ایران را از لحاظ عاطفی تحریک کرد اما باعث رویارویی نظامی و حتی سیاسی با عربستان نشد و این نشاندهنده ذکاوت و هوشمندی تهران است البته قطع روابط دیپلماتیک ریاض با تهران برای حفظ آبروی سیاسی عربستان است و اینکه نشان دهد که قدرتمند است و می تواند نقش رهبری خاورمیانه را به عهده بگیرد و این درحالی است که واقعیتهای جاری در منطقه عکس این موضوع را ثبات کرده است و قطع روابط دیپلمات با تهران در آینده میان مدت و بلند مدت به سود جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
در مجموع، اعدام شیخ النمر برخلاف نظریه فوق به زیان عربستان سعودی است. بسیاری از ناظران تحولات این کشور معتقدند که اعدام این روحانی برجسته شیعه به روابط شیعیان عربستان با خاندان حاکم بر این کشور ضربه سنگینی وارد خواهد ساخت و روح قیام در منطقه الشرقیه را بر خواهد انگیخت زیرا انقلاب همواره نیازمند خون های پاک است و درخت انقلاب با چنین خون هایی آبیاری می شود و آل سعود با دست خود چنین درختی را کاشت و بهای سنگین آن را خواهد پرداخت.
خرسندی نهادهای وهابی
وهابیها شریک حکومت آل سعود هستند. اعدام 47 نفر تروریست که بیشتر آنان از وهابیها بودند و علیه آل سعود سلاح بدست گرفته و توبه نکرده بودند، باعث شکاف در این نهاد به اصطلاح دینی میشد. به همین دلیل ، خاندان آل سعود 4 شیعه از جمله شیخ النمر را در فهرست اسامی اعدامیها قرار داد و می دانست که اعدام این روحانی شیعه فقط کاربرد تبلیغاتی دارد و همچین باعث می شود که وهابیون در برابر کشته شدن همکیشان خود سکوت میکنند وهمچنان از خاندان حاکم حمایت خواهند کرد. این طرح با موفقیت روبرو شد حتی سلفیهای تندرو دیگر کشورهای عربی در این خصوص سکوت پیشه کردند.
بله عربستان
توانست تحت پوشش اعدام شیخ النمر، مبارزه با شیعه و ایران، ضربه سنگینی به
معارضان خود از نوع سلفیه جهادی وارد کند اما نباید فراموش کرد که محمد بن
نایف ولیعهد کنونی عربستان راه پدر خود را در حمایت گسترده از تشکیلات
وهابیت می پیماید. در حقیقت، ولیعهد عربستان یک شخصیت به شدت افراطی دارد و
توانایی زیادی برای نشان دادن کنیه و ناخرسندی خود از شیعه. او می کوشد با
حرکت کردن در مسیر پدر خود، حمایت وهابیون داخلی را منحصرا از آن خود سازد
تا بتواند در جنگ آینده قدرت در خاندان آل سعود از آن بهره برداری کند.