کتاب «شرهانی و ابوقریب» از مجموعه «قطعه‌ای از آسمان» منتشر شد. این کتاب نوشته محمدعلی آقامیرزایی است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، کتاب «شرهانی و ابوقریب» نوشته محمد‌علی آقا‌میرزایی از سوی انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس منتشر شد.
«شرهانی و ابوقریب» در قطعه‌ای از آسمان پیدا شد
این کتاب در مجموعه کتاب‌های «قطعه‌ای از آسمان» به چاپ رسید که با هدف معرفی تمام مناطق عملیاتی جنگ تحمیلی نوشته شده‌اند. این مجموعه افزون بر ذکر مشخصات و مختصات هر مکان، خاطرات برخی از تاریخ‌سازان آن مناطق را برای زائران اردو‌های راهیان نور بازگو می‌کند.

در صفحه 43 از فصل چهارم کتاب می‌خوانیم: «شرهانی در والفجر یک بعد از عملیات محرم، در منطقه شرهانی خط پدافندی تشکیل شد و تا عملیات والفجر یک،‌ عملیاتی در این منطقه انجام نشد. عملیات والفجر مقدماتی در منطقه جنوبی شرهانی، به علت عمق و وسعت استحکامات دفاعی دشمن و عدم‌الحاق و استقرار نیروهای خودی و ناتمام ماندن عملیات در فکه،‌ با موفقیت روبه‌رو نشد و به همین دلیل، فرماندهان در پی راهکاری بودند تا این تجربه تلخ را جبران کنند.»

نویسنده با اشاره به سابقه حضور یک سرهنگ عراقی در این منطقه، در ادامه چنین آورده است: «سرهنگ احسان العلوی که در عملیات محرم،‌ شرهانی را در آتش و خون دیده، خاطراتی از حمله نیروهای ایرانی در عملیات والفجر مقدماتی دارد. عملیاتی که آنها کاملاً درباره اجرای آن مطمئن بودند و با استحکامات فراوان، خود را برای رویارویی و دفاع آماده کرده بودند. او می‌گوید با وجود این‌که قدرت‌های بزرگ غرب همواره به صدام مشاوره می‌دادند، اما ابتکارات رزمندگان ایرانی همواره ارتش عراق را با مشکل مواجه می‌کرد. وی در زمان عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شرهانی در تیپ 606 لشکر هشتم عراق بود.

منطقه شرهانی، ‌تحت مسؤولیت تیپ ما (606) بود. پس از عملیات محرم که خسارات زیادی بر ما وارد شد، خدا را شکر می‌کردیم که از دام بلا جسته‌ایم. در آن جبهه، هوای متغیر فصل زمستان در جریان بود. روز قبل، نم‌نم بارانی بارید. اول صبح، هوا بهتر شده بود، اما تراکم ابرها در ساعت‌های بعد، به هراس ما دامن زد؛ چراکه برای همه ما تجربه این هوا در جبهه، عواقب بدی به دنبال داشت.

شب هجدهم بهمن 1361،‌ شب سختی بود. هنگامی که درگیری آغاز شد، ‌گردان یکم در لحظات اولیه متحمل شکست عجیبی شد. بیش از چهل کشته آنها روی زمین مانده بود. بعضی از اجساد چنان متلاشی شده بودند که قابل شناسایی نبودند. در آن شب تاریک و ظلمانی، آسمان گرفته بود و گاهی باران می‌بارید. مقر گردان در عقب نیروها واقع بود. به‌وسیله تلفن و بیسیم، با گروهان‌ها در ارتباط بودیم.

مساحت زمین بسیار ناهموار تحت‌اختیار گردان ما تقریباً‌ 2 کیلومتر مربع بود. بنابراین،‌ برای ایجاد موانع، ‌مشکل چندانی نداشتیم. سروان صلاح عبدالباسط، فرمانده گروهان یکم به تحکیم مواضع پرداخت و اعلام کرد که احتیاج به اسلحه سنگین جهت پشتیبانی نیروها دارد. از لحاظ سلاح دستی هم چیزی کم نداشت. یکی از افسران ممتاز به نام ستوان خلیل ابراهیم نیز همراه نیروی کمین، امکان آتش به موقع توپخانه را مهیا کرد. همچنین سعی کردیم که ذخیره غذای سربازان،‌ در سنگرها انبار شود. ساعت هشت شب، سروان صلاح عبدالباسط با من تماس گرفت و گفت: «سنگرهای استراق سمع، تجمع نیروهای ایرانی را در مقابل مواضع ما گزارش کرده‌اند»

فردای آن شب، ازدحام خودروها و نیروها غیرقابل وصف بود. تنها دلیلی که بر اساس تجربیات گذشته به ما نشان می‌داد که ایرانی‌ها امشب قصد اجرای عملیات را دارند،‌ آتش سنگین توپخانه آنها در هنگام ظهر بود. این کار برای ثبت تیر و تعیین خط آتش انجام می‌شد. نیروهای ایران پس از تجربه عملیات محرم،‌ در ایجاد فضای رعب و وحشت،‌ موفقیت‌های زیادی کسب کرده بودند. این فضا، خودبه‌خود، از سکوت و اعتماد به نفس آنها و انتظار حادثه و مرگ ما به‌وجود می‌آمد؛ وگرنه مهمات و تجهیزات آنها به اندازه ما نبود.

بی‌حرکت و ساکن در مقابل لحظات آینده، خود را تسلیم کرده بودم. معاون گردان،‌ سرگرد فلاح‌الدلیمی با فرماندهان گروهان‌ها تماس می‌گرفت و از وضعیت آنان جویا می‌شد. تا ساعت هشت، هیچ خبری مخابره نشد،‌ کم‌کم حالت عادی خود را بازمی‌یافتم. دیگر آثار نگرانی در خود نمی‌دیدم. از این‌که یک شبانه‌روز پرمخاطره را بی‌هیچ صدایی پشت سر می‌گذاشتم، بسیار خوشحال بودم، اما تلفن سروان صلاح باسط، فرمانده نیروهای کمین به این شادی خاتمه داد: «نیروهای ایران در حال پیشروی به سمت مواضع کمین هستند.»

خبر را به کانال‌های مربوط منتقل کردم. نیروهای احتیاط و پشتیبانی،‌ برای جایگزین شدن،‌ به سمت مواضع تعیین‌شده حرکت کردند. زبانه‌های آتش،‌ جبهه‌ها را دربر گرفت. غرش انفجارها و صدای تیراندازی لحظه‌ای قطع نمی‌شد.»

«شرهانی و ابوقریب» را انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس با شمارگان سه هزار نسخه، قطع جیبی، 112 صفحه و به بهای 50‌هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
*ایبنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • خليل دولتي ۱۳:۰۱ - ۱۳۹۴/۱۱/۰۳
    0 0
    سلام درود به روان پاك شهيدان دفاع مقدس و شهيدان مدافع حرم ودرو فراوان به روح بلند شيهد مدافع حرم آقا مرتضي كريمي كه به آرزوي خود رسيد روحش شاد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس