به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ چندی پیش عبدالله شهبازی(یکی از مورخین دوران معاصر و پهلوی) مطلبی را در مورد فردی به نام سرهنگ علیرضا معمارصادقی(رئیس دفتر فردوست) در کانال تلگرام خود منتشر نمود. این مطالب که بریدههایی از روز نوشت معمارصادقی است میتواند برای پژوهشگران تاریخی منبع قابل اعتنایی باشد. متن پیش روی بخش دوم این روزنوشتها میباشد.
۲۱- بالاخره در گرماگرم انقلاب، با صوابدید و نظر صریح رئیس، مقرر شد طلا خانم همسر رئیس به اتفاق مادرش به آمریکا پهلوی پسرانش برود. مقدمات کار فراهم شد، گذرنامه سیاسی برای وی اخذ گردید، بلیط پرواز تهیه شد. برای اخذ ارز حدود ۶ هزار دلار مستقیماً شخصاً به مسئول و ریاست ارزی بانک ملی شعبه مرکزی مراجعه نمودم، ارز مورد نظر تهیه و تحویل طلا خانم گردید. زمان مسافرت وی روزی بود که فرودگاه مملو بود از مسافرین خارجی مقیم تهران که همگی قصد داشتند با اولین پرواز به کشور مطبوع خود بروند. به هر ترتیب که شد با هماهنگی مسئولین ذی نفوذ فرودگاه موفق شدم ترتیب پرواز طلا خانم را در همان روز بدهم. او پرواز نمود و گزارش عزیمت وی را عصر همان روز به عرض رئیس رساندم. تا این تاریخ که درست ۲۰ سال از آن زمان میگذرد هیچگونه اطلاعی از او ندارم.
۲۲- در این ایام بود که رئیس دفتر به تیمسار صفاپور دستور داد که به کلیه شعب دفتر ابلاغ شود که کلیه پروندههای موجود در هر شعبه بررسی شود و پروندههایی که اهمیت چندانی ندارند منهدم نمایند. بطوری که سوابق و پروندههای مورد نیاز هر شعبه حداکثر در یک کارتن قابل حمل، فوری بستهبندی و در اختیار رئیس هر شعبه باشد تا در زمان اضطرار بتوان سریعاً دفتر را تخلیه نمود. برای تخلیه دفتر در زمان اضطرار نیز طرح لازم تهیه و به تصویب تیمسار رسیده بود.
۲۳- پس از خروج شاه از ایران و تشکیل شورای سلطنت و دوران نخستوزیری بختیار، طبق دستور رئیس مقرر شده بود کلیه ارتباطات دفتر، که در زمان حضور شخص شاه با وی برقرار میگردید، از این پس صرفاً از طریق وزیر دربار وقت آقای اردلان صورت گیرد. یعنی با توجه به رئیس شورای سلطنت و نخستوزیر، رئیس ترجیح داده بود کلیه ارتباطاتش از طریق وزیر دربار انجام گردد و برای این منظور من شخصاً به حضور وزیر دربار رسیدم و برای اولین مرتبه کلیه بولتنهای اطلاعاتی که هر روز در دفتر تهیه میشد و به عرض شاه میرسید برای ایشان بردم و اظهار داشتم تیمسار رئیس دفتر مایل میباشند کلیه اطلاعات روز مملکت از طریق شما به مبادی ذینفع ابلاغ گردد و دستورات لازم از طریق شما صورت گیرد. آقای اردلان وزیر دربار با کمی تأمل و ناراحتی اظهار داشت: «آخه با وجود شورای سلطنت و نخستوزیر من که نمیتوانم دستوری بدهم.» به عرض ایشان رسید طبق نظر تیمسار شما شخصاً میتوانید آنچه را که صلاح میدانید به اطلاع نخستوزیر و شورای سلطنت برسانید. بدین ترتیب، رئیس دفتر [ویژه اطلاعات] نخستوزیر و شورای سلطنت را کمارزش تلقی نمود. به خاطر دارم در طول مدت خدمت در دفتر که آقایان آموزگار و شریف امامی و تیمسار ازهاری به ترتیب نخستوزیر شده بودند، به محض توشیح فرمان نخستوزیری آنان، از طرف تیمسار رئیس دفتر یک تاج گل بسیار زیبا فرستاده میشد. اما این عمل برای آقای بختیار صورت نگرفت و در طول مدت نخستوزیری آقای بختیار کوچکترین کمکی از طرف دفتر ویژه به وی نشد.
۲۴- در طول مدت نخستوزیری آقای بختیار، صرفاً پروندههای مربوط به اشخاصی که در دوران حکومت نظامی ارتشبد ازهاری بازداشت شده و طبق دستور شاه از طریق کمیسیون شاهنشاهی به ریاست رئیس من رسیدگی میشد به اطلاع آقای بختیار میرسید که این موضوع بیشتر جنبه تشریفاتی داشت تا پیگیری و رسیدگی واقعی.
( ارتشبد فردوست در خاطراتش به تفصیل تلقی خود را از دوره ۳۷ روزه دولت شاپور بختیار بیان کرده است. ارزیابی او از شخصیت بختیار این است: «دوران دولت بختیار کوتاه بود، ولی او در همین ۳۷ روز بیش از بسیاری از نخستوزیران دوران پهلوی دزدی کرد. پرویز ثابتی، از طریق مأمورین ساواک که از سابق در محلهای حساس نخستوزیری گمارده شده بودند، کسب اطلاع کرد که بختیار حدود ۶۰ میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیری را به نفع خود برداشت کرده، که حدود ۱۰ میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته و حدود ۱۰ میلیون تومان هم به منوچهر آریانا داده و بقیه را به جیب زده است. او این خبر را به من داد. ولی این دزدی بختیار در برابر خیانتی که او کرد هیچ است و آن لغو سفارشات وسائل نظامی با آمریکا و انگلیس بود. مسلماً یکی از مأموریتهای [ژنرال] هایزر همین بود، زیرا واسطه لغو قرارداد باید نظامی باشد. جمع این سفارشات ظاهراً حدود ۱۱ میلیارد دلار بود که اکثر این وجوه به عنوان پیشقسط پرداخت شده بود. بنظر من، خیانت بختیار، شفقت (وزیر جنگ) و قرهباغی (رئیس ستاد ارتش) در این مسئله بسیار بزرگ است و مسلم است که از این بابت حق و حساب کلانی در خارج به بختیار پرداخت شده است.» (عبدالله شهبازی)
۲۵- روز خروج شاه از ایران، افسر مسئول روز دفتر گزارش خروج شاه از ایران را به عرض تیمسار رئیس دفتر رساند . تیمسار پینوشت نمود: «ملت ایران حداقل تا ده سال دیگر روی خوش نخواهد دید.»
۲۶- یکی از افسران شعبه تحقیق دفتر زمانی که تلویزیون مراسم بدرقه و خروج شاه از ایران را پخش مینمود در دفتر شروع کرد به گریه کردن. این افسر بعداً مشاغل متعددی در ارتش جمهوری اسلامی به دست آورد و هنوز هم بعنوان مشاور مشغول کار میباشد.
۲۷- از زمان نخستوزیری آقای بختیار گروه سلطنتطلبها و موافقین آقای بختیار راهپیماییهایی انجام میدادند که بزرگترین آن یک روز در امجدیه صورت گرفت. تعدادی از افسران دفتر نیز با لباس شخصی در این راهپیمایی به طرفداری از آقای بختیار شخصاً شرکت نمودند.
۲۸- همزمان با نخست وزیری آقای بختیار کنفرانس گوآدلوپ، متشکل از سران هفت کشور اقتصادی، تشکیل شده بود. بعد از تشکیل این کنفرانس، اعلامیهای از طرف طرفداران سلطنت در سطح تهران پخش شد که مضمون آن چنین بود : «صدای پای نعلین- هموطنان هوشیار باشید که در کنفرانس گوآدلوپ برای ما تصمیم گرفتهاند و بدین ترتیب حکومت نعلینپوشان که به مراتب از حکومت چکمهپوشان خطرناک تر است برای آزادی ملت در راه است.»
در همان زمان شایع بود که اعلامیه مزبور توسط تیمسار سرلشکر خسروانی رئیس باشگاه ورزشی تاج (استقلال) تهیه و پخش شده است. مطالبی که در آن زمان در اعلامیه مزبور نوشته شده بود بعد از گذشت ۲۰ سال در مصاحبه روزنامه —— (؟) با والری ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه عنوان شد که خاطره آن اعلامیه را زنده میکرد.
(توضیحات عبدالله شهبازی: پرویز خسروانی عضو برجسته لابی سیاسی بهائی حکومت محمدرضا شاه بود. در سالهای اخیر تلاش زیادی صورت گرفت برای اعاده حیثیت از او بعنوان «پدر باشگاه استقلال» (تاج سابق). اعلامیه فوق فقط وجه سلطنتطلبی نداشت، وجه فرقهای نیز داشت. در جلد دوم «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» (پیوستهای خاطرات ارتشبد فردوست) درباره خسروانی به تفصیل توضیح دادهام.
منظور سرهنگ معمارصادقی اظهارات ژیسکاردستن است در مصاحبه با پرویز شهنواز: «گفتوگوی توس با ژیسکاردستن میهمان همیشگی ایران: آمریکا زنگ خاتمه حکومت شاه را به صدا درآورد»، روزنامه توس، سال ششم، شماره ۴۴، ۲۳ شهریور ۱۳۷۷، ص ۶.
اجلاس گوآدلوپ در ۴ ژانویه ۱۹۷۹/ ۱۴ دی ۱۳۵۷ با حضور جیمز کارتر رئیسجمهوری آمریکا، جیمز کالاهان نخستوزیر بریتانیا، والری ژیسکاردستن رئیسجمهوری فرانسه و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی در جزیره گوآدلوپ واقع در دریای کارائیب آغاز به کار کرد. به گزارش خبرگزاریهای آن زمان، موضوع اصلی این اجلاس «بحران ایران» بود. در روز شروع اجلاس، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، اعلام کرد که رئیسجمهوری آمریکا، مانند سایر رهبران حاضر در اجلاس، همچنان بر حمایت از محمدرضا شاه پهلوی تأکید دارند. معهذا، بعدها محمدرضا شاه و شاپور بختیار تصمیمات اجلاس گوآدلوپ را بعنوان عامل سقوط خود معرفی کردند و این نظر هوادارانی یافت.
ارتشبد فردوست درباره کنفرانس گوادلوپ مینویسد: «بختیار نخستوزیری را پذیرفت و محمدرضا خروج قریبالوقوع خود را از ایران رسماً اعلام کرد. در چنین اوضاعی کنفرانس گوآدلوپ... تشکیل شد که مهمترین موضوع آن را سرنوشت ایران تشکیل میداد... تصمیم کنفرانس گوآدلوپ تحمیلی بر محمدرضا نبود. او حدود یک ماه پیش طرح خروج خود از ایران را پیش کشید و اکنون کاملاً ثابت شده بود که برای حفظ ایران هیچ راهی به جز خروج محمدرضا وجود ندارد. کارتر در عمل تا آنجا که میتوانست از رژیم او و خود او پشتیبانی کرد. کارتر به تهران آمد و آن نطق کذایی را سر میز شام کرد، که حداکثر پشتیبانی از محمدرضا، در مقابل ایران و دنیا، بود. او سپس از محمدرضا دعوت کرد که به آمریکا برود که رفت. حال اگر آن تظاهرات مقابل کاخ سفید به زبان محمدرضا تمام شد، این ارتباطی به خواست کارتر نداشت. در شروع بحران، کارتر با تلفنهای روزانه، که مسجل است، تلاش مینمود که محمدرضا را از نظر روحیه آماده حداکثر مقاومت کند. حال اگر محمدرضا طبعاً چنین آمادگی را نداشت، این دیگر به کارتر مربوط نمیشود. کارتر چه کمک دیگری میتوانست به محمدرضا بکند؟ او که نمیتوانست برای حمایت از محمدرضا در ایران قشون پیاده کند. میتوان به یقین گفت که کارتر آنچه را برای آمریکا در آن شرایط مقدور بود، برای نجات او انجام داد و زمانی به این نتیجه رسید که از روحیه و تصمیم محمدرضا مطلع بود.»
۲۹- در این ایام، یعنی پس از خروج شاه از ایران، وضعیت روز به روز وخیمتر میشد بطوری که برنامه روزانه دفتر تغییر کرد. کلیه پرسنل از صبح ساعت هفت و یک دوم [۷:۳۰] تا ساعت ۱۲ ظهر در دفتر مشغول کار میشدند و بعد [از] این ساعت افسر نگهبان و مسئول روز دفتر و سایر عوامل نگهبانی همانند روزهای تعطیل در دفتر مستقر بودند و کارهای روزانه توسط آنان ادامه پیدا میکرد و رئیس دفتر هم همه روزه طبق معمول بعد از ظهر در دفتر حاضر میشد و کارها را بررسی و انجام میداد.
۳۰- در یکی از روزهای بین ۱۸ تا ۲۰ بهمن ۵۷ در کمیسیونی در اداره ستاد فرماندار نظامی ارتش تصمیم به انجام کودتا و گرفتن سران انقلابی بخصوص ملیون در یک روز گرفته میشود و طرح آن تنظیم میگردد. یکی از اعضاء آن کمیسیون سرتیپ عاطفی معاون سازمان ضد اطلاعات ارتش بود. این افسر قبل از انجام وظیفه در شغل مزبور، افسر شعبه ۳ دفتر ویژه اطلاعات بود. طبق روش دفتر هر یک از افسران که از دفتر به سازمانهای دیگر منتقل میشدند همواره تماس خود را با پرسنل دفتر حفظ مینمودند. به همین دلیل روز 20 بهمن ماه افسر نامبرده در محل بازرسی شاهنشاهی تقاضای ملاقات با تیمسار رئیس دفتر (رئیس بازرسی شاهنشاهی)* را مینماید . طبق اظهار تیمسار سرلشکر صفاپور، افسر مسئول دفتر تیمسار در بازرسی شاهنشاهی سرتیپ عاطفی موضوع تهیه طرح کودتا و بازداشت سران انقلابی و ملیون را به عرض تیمسار رئیس دفتر میرساند.
۳۱- در همان روز تیمسار ریاست دفتر از بازرسی شاهنشاهی، طبق اطلاع تیمسار صفاپور، از دفتر ویژه مستقیماً به ستاد ارتش نزد تیمسار قرهباغی میروند و در همان روز جلسه سران ارتش تشکیل و ارتش بیطرفی خود را رسماً اعلام میدارد و بدین ترتیب جلوی کودتای طرحریزی شده عملاً گرفته میشود و سران نهضت (مهندس بازرگان) نیز از طرح مزبور مطلع که منجر به واکنش شخص آقای امام خمینی در روز ۲۱ بهمن میگردد که طی اعلامیهای مقرر میدارند مردم به خیابانها بریزند [و] مانع از اجرای حکومت نظامی، که در آن روز طبق طرح کودتا از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع میشد، شوند.
۳۲- شب روز ۲۱ بهمن ماه ۵۷ کلیه برادرها و برادرزادهام در منزل دور هم جمع بودیم و سرگرم بازی. در طول بازی هر کس صحبت و بحثی میکرد. وقایع آن روز خیلی داغ بود. حدود ساعت شش و یک دوم [۶:۳۰] بعدازظهر افسر نگهبان سرهنگ سپهر (تیمسار فعلی امیر مشاور ستاد مشترک) به منزل ما زنگ زد و اظهار داشت: «اطراف دفتر و در محوطه نخستوزیری صدای تیراندازی شدید میآید، دو مرتبه به عرض تیمسار طی یادداشت نوشتهام و اظهار داشتهام که عنقریب دفتر نیز اشغال میگردد، اما تیمسار جواب دادهاند: به ما کاری ندارند، ما امروز صبح بیطرفی خود را اعلام کردهایم.»
افسر نگهبان سرهنگ سپهر از من که مسئول شعبه ۱ دفتر و طبق وظیفه مسئول اجرای طرح اضطراری تخلیه دفتر بودم نظر میخواست. من به وی اظهار داشتم هم اکنون طبق طرح، سربازها را با لباس شخصی مرخص کن و درجهدارها و ماشیننویس نگهبان را نیز مرخص نمائید و تمام درها را قفل نموده دفترچه راهنمای تلفن را با خود ببر و وقتی همه این کارها را کردی مستقیماً شخصاً به اتاق تیمسار برو و بگو که قربان وضع اضطراری است و طبق طرح میبایست دفتر خالی شود، و نتیجه را به من تلفن کن.
او هم همین کار را مینماید و تیمسار ناچاراً با راننده از درب شمالی ساختمان دفتر خارج میگردد و افسر نگهبان نیز پس از قفل نمودن دربها از ساختمان خارج میگردد و در همین زمان با هجوم مردم که برای اشغال دفتر از طرف ساختمان نخستوزیری آمده بودند مواجه میشود و چون با لباس شخصی بود خود را در داخل جمعیت گم مینماید و از دور نظارهگر اعمال هجومکنندگان میگردد.
—-
* ارتشبد فردوست که همزمان ریاست دفتر ویژه اطلاعات و بازرسی شاهنشاهی را به دست داشت. (عبدالله شهبازی)
۲۱- بالاخره در گرماگرم انقلاب، با صوابدید و نظر صریح رئیس، مقرر شد طلا خانم همسر رئیس به اتفاق مادرش به آمریکا پهلوی پسرانش برود. مقدمات کار فراهم شد، گذرنامه سیاسی برای وی اخذ گردید، بلیط پرواز تهیه شد. برای اخذ ارز حدود ۶ هزار دلار مستقیماً شخصاً به مسئول و ریاست ارزی بانک ملی شعبه مرکزی مراجعه نمودم، ارز مورد نظر تهیه و تحویل طلا خانم گردید. زمان مسافرت وی روزی بود که فرودگاه مملو بود از مسافرین خارجی مقیم تهران که همگی قصد داشتند با اولین پرواز به کشور مطبوع خود بروند. به هر ترتیب که شد با هماهنگی مسئولین ذی نفوذ فرودگاه موفق شدم ترتیب پرواز طلا خانم را در همان روز بدهم. او پرواز نمود و گزارش عزیمت وی را عصر همان روز به عرض رئیس رساندم. تا این تاریخ که درست ۲۰ سال از آن زمان میگذرد هیچگونه اطلاعی از او ندارم.
۲۲- در این ایام بود که رئیس دفتر به تیمسار صفاپور دستور داد که به کلیه شعب دفتر ابلاغ شود که کلیه پروندههای موجود در هر شعبه بررسی شود و پروندههایی که اهمیت چندانی ندارند منهدم نمایند. بطوری که سوابق و پروندههای مورد نیاز هر شعبه حداکثر در یک کارتن قابل حمل، فوری بستهبندی و در اختیار رئیس هر شعبه باشد تا در زمان اضطرار بتوان سریعاً دفتر را تخلیه نمود. برای تخلیه دفتر در زمان اضطرار نیز طرح لازم تهیه و به تصویب تیمسار رسیده بود.
۲۳- پس از خروج شاه از ایران و تشکیل شورای سلطنت و دوران نخستوزیری بختیار، طبق دستور رئیس مقرر شده بود کلیه ارتباطات دفتر، که در زمان حضور شخص شاه با وی برقرار میگردید، از این پس صرفاً از طریق وزیر دربار وقت آقای اردلان صورت گیرد. یعنی با توجه به رئیس شورای سلطنت و نخستوزیر، رئیس ترجیح داده بود کلیه ارتباطاتش از طریق وزیر دربار انجام گردد و برای این منظور من شخصاً به حضور وزیر دربار رسیدم و برای اولین مرتبه کلیه بولتنهای اطلاعاتی که هر روز در دفتر تهیه میشد و به عرض شاه میرسید برای ایشان بردم و اظهار داشتم تیمسار رئیس دفتر مایل میباشند کلیه اطلاعات روز مملکت از طریق شما به مبادی ذینفع ابلاغ گردد و دستورات لازم از طریق شما صورت گیرد. آقای اردلان وزیر دربار با کمی تأمل و ناراحتی اظهار داشت: «آخه با وجود شورای سلطنت و نخستوزیر من که نمیتوانم دستوری بدهم.» به عرض ایشان رسید طبق نظر تیمسار شما شخصاً میتوانید آنچه را که صلاح میدانید به اطلاع نخستوزیر و شورای سلطنت برسانید. بدین ترتیب، رئیس دفتر [ویژه اطلاعات] نخستوزیر و شورای سلطنت را کمارزش تلقی نمود. به خاطر دارم در طول مدت خدمت در دفتر که آقایان آموزگار و شریف امامی و تیمسار ازهاری به ترتیب نخستوزیر شده بودند، به محض توشیح فرمان نخستوزیری آنان، از طرف تیمسار رئیس دفتر یک تاج گل بسیار زیبا فرستاده میشد. اما این عمل برای آقای بختیار صورت نگرفت و در طول مدت نخستوزیری آقای بختیار کوچکترین کمکی از طرف دفتر ویژه به وی نشد.
۲۴- در طول مدت نخستوزیری آقای بختیار، صرفاً پروندههای مربوط به اشخاصی که در دوران حکومت نظامی ارتشبد ازهاری بازداشت شده و طبق دستور شاه از طریق کمیسیون شاهنشاهی به ریاست رئیس من رسیدگی میشد به اطلاع آقای بختیار میرسید که این موضوع بیشتر جنبه تشریفاتی داشت تا پیگیری و رسیدگی واقعی.
( ارتشبد فردوست در خاطراتش به تفصیل تلقی خود را از دوره ۳۷ روزه دولت شاپور بختیار بیان کرده است. ارزیابی او از شخصیت بختیار این است: «دوران دولت بختیار کوتاه بود، ولی او در همین ۳۷ روز بیش از بسیاری از نخستوزیران دوران پهلوی دزدی کرد. پرویز ثابتی، از طریق مأمورین ساواک که از سابق در محلهای حساس نخستوزیری گمارده شده بودند، کسب اطلاع کرد که بختیار حدود ۶۰ میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیری را به نفع خود برداشت کرده، که حدود ۱۰ میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته و حدود ۱۰ میلیون تومان هم به منوچهر آریانا داده و بقیه را به جیب زده است. او این خبر را به من داد. ولی این دزدی بختیار در برابر خیانتی که او کرد هیچ است و آن لغو سفارشات وسائل نظامی با آمریکا و انگلیس بود. مسلماً یکی از مأموریتهای [ژنرال] هایزر همین بود، زیرا واسطه لغو قرارداد باید نظامی باشد. جمع این سفارشات ظاهراً حدود ۱۱ میلیارد دلار بود که اکثر این وجوه به عنوان پیشقسط پرداخت شده بود. بنظر من، خیانت بختیار، شفقت (وزیر جنگ) و قرهباغی (رئیس ستاد ارتش) در این مسئله بسیار بزرگ است و مسلم است که از این بابت حق و حساب کلانی در خارج به بختیار پرداخت شده است.» (عبدالله شهبازی)
۲۵- روز خروج شاه از ایران، افسر مسئول روز دفتر گزارش خروج شاه از ایران را به عرض تیمسار رئیس دفتر رساند . تیمسار پینوشت نمود: «ملت ایران حداقل تا ده سال دیگر روی خوش نخواهد دید.»
۲۶- یکی از افسران شعبه تحقیق دفتر زمانی که تلویزیون مراسم بدرقه و خروج شاه از ایران را پخش مینمود در دفتر شروع کرد به گریه کردن. این افسر بعداً مشاغل متعددی در ارتش جمهوری اسلامی به دست آورد و هنوز هم بعنوان مشاور مشغول کار میباشد.
۲۷- از زمان نخستوزیری آقای بختیار گروه سلطنتطلبها و موافقین آقای بختیار راهپیماییهایی انجام میدادند که بزرگترین آن یک روز در امجدیه صورت گرفت. تعدادی از افسران دفتر نیز با لباس شخصی در این راهپیمایی به طرفداری از آقای بختیار شخصاً شرکت نمودند.
۲۸- همزمان با نخست وزیری آقای بختیار کنفرانس گوآدلوپ، متشکل از سران هفت کشور اقتصادی، تشکیل شده بود. بعد از تشکیل این کنفرانس، اعلامیهای از طرف طرفداران سلطنت در سطح تهران پخش شد که مضمون آن چنین بود : «صدای پای نعلین- هموطنان هوشیار باشید که در کنفرانس گوآدلوپ برای ما تصمیم گرفتهاند و بدین ترتیب حکومت نعلینپوشان که به مراتب از حکومت چکمهپوشان خطرناک تر است برای آزادی ملت در راه است.»
در همان زمان شایع بود که اعلامیه مزبور توسط تیمسار سرلشکر خسروانی رئیس باشگاه ورزشی تاج (استقلال) تهیه و پخش شده است. مطالبی که در آن زمان در اعلامیه مزبور نوشته شده بود بعد از گذشت ۲۰ سال در مصاحبه روزنامه —— (؟) با والری ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه عنوان شد که خاطره آن اعلامیه را زنده میکرد.
(توضیحات عبدالله شهبازی: پرویز خسروانی عضو برجسته لابی سیاسی بهائی حکومت محمدرضا شاه بود. در سالهای اخیر تلاش زیادی صورت گرفت برای اعاده حیثیت از او بعنوان «پدر باشگاه استقلال» (تاج سابق). اعلامیه فوق فقط وجه سلطنتطلبی نداشت، وجه فرقهای نیز داشت. در جلد دوم «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» (پیوستهای خاطرات ارتشبد فردوست) درباره خسروانی به تفصیل توضیح دادهام.
منظور سرهنگ معمارصادقی اظهارات ژیسکاردستن است در مصاحبه با پرویز شهنواز: «گفتوگوی توس با ژیسکاردستن میهمان همیشگی ایران: آمریکا زنگ خاتمه حکومت شاه را به صدا درآورد»، روزنامه توس، سال ششم، شماره ۴۴، ۲۳ شهریور ۱۳۷۷، ص ۶.
اجلاس گوآدلوپ در ۴ ژانویه ۱۹۷۹/ ۱۴ دی ۱۳۵۷ با حضور جیمز کارتر رئیسجمهوری آمریکا، جیمز کالاهان نخستوزیر بریتانیا، والری ژیسکاردستن رئیسجمهوری فرانسه و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی در جزیره گوآدلوپ واقع در دریای کارائیب آغاز به کار کرد. به گزارش خبرگزاریهای آن زمان، موضوع اصلی این اجلاس «بحران ایران» بود. در روز شروع اجلاس، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، اعلام کرد که رئیسجمهوری آمریکا، مانند سایر رهبران حاضر در اجلاس، همچنان بر حمایت از محمدرضا شاه پهلوی تأکید دارند. معهذا، بعدها محمدرضا شاه و شاپور بختیار تصمیمات اجلاس گوآدلوپ را بعنوان عامل سقوط خود معرفی کردند و این نظر هوادارانی یافت.
ارتشبد فردوست درباره کنفرانس گوادلوپ مینویسد: «بختیار نخستوزیری را پذیرفت و محمدرضا خروج قریبالوقوع خود را از ایران رسماً اعلام کرد. در چنین اوضاعی کنفرانس گوآدلوپ... تشکیل شد که مهمترین موضوع آن را سرنوشت ایران تشکیل میداد... تصمیم کنفرانس گوآدلوپ تحمیلی بر محمدرضا نبود. او حدود یک ماه پیش طرح خروج خود از ایران را پیش کشید و اکنون کاملاً ثابت شده بود که برای حفظ ایران هیچ راهی به جز خروج محمدرضا وجود ندارد. کارتر در عمل تا آنجا که میتوانست از رژیم او و خود او پشتیبانی کرد. کارتر به تهران آمد و آن نطق کذایی را سر میز شام کرد، که حداکثر پشتیبانی از محمدرضا، در مقابل ایران و دنیا، بود. او سپس از محمدرضا دعوت کرد که به آمریکا برود که رفت. حال اگر آن تظاهرات مقابل کاخ سفید به زبان محمدرضا تمام شد، این ارتباطی به خواست کارتر نداشت. در شروع بحران، کارتر با تلفنهای روزانه، که مسجل است، تلاش مینمود که محمدرضا را از نظر روحیه آماده حداکثر مقاومت کند. حال اگر محمدرضا طبعاً چنین آمادگی را نداشت، این دیگر به کارتر مربوط نمیشود. کارتر چه کمک دیگری میتوانست به محمدرضا بکند؟ او که نمیتوانست برای حمایت از محمدرضا در ایران قشون پیاده کند. میتوان به یقین گفت که کارتر آنچه را برای آمریکا در آن شرایط مقدور بود، برای نجات او انجام داد و زمانی به این نتیجه رسید که از روحیه و تصمیم محمدرضا مطلع بود.»
۲۹- در این ایام، یعنی پس از خروج شاه از ایران، وضعیت روز به روز وخیمتر میشد بطوری که برنامه روزانه دفتر تغییر کرد. کلیه پرسنل از صبح ساعت هفت و یک دوم [۷:۳۰] تا ساعت ۱۲ ظهر در دفتر مشغول کار میشدند و بعد [از] این ساعت افسر نگهبان و مسئول روز دفتر و سایر عوامل نگهبانی همانند روزهای تعطیل در دفتر مستقر بودند و کارهای روزانه توسط آنان ادامه پیدا میکرد و رئیس دفتر هم همه روزه طبق معمول بعد از ظهر در دفتر حاضر میشد و کارها را بررسی و انجام میداد.
۳۰- در یکی از روزهای بین ۱۸ تا ۲۰ بهمن ۵۷ در کمیسیونی در اداره ستاد فرماندار نظامی ارتش تصمیم به انجام کودتا و گرفتن سران انقلابی بخصوص ملیون در یک روز گرفته میشود و طرح آن تنظیم میگردد. یکی از اعضاء آن کمیسیون سرتیپ عاطفی معاون سازمان ضد اطلاعات ارتش بود. این افسر قبل از انجام وظیفه در شغل مزبور، افسر شعبه ۳ دفتر ویژه اطلاعات بود. طبق روش دفتر هر یک از افسران که از دفتر به سازمانهای دیگر منتقل میشدند همواره تماس خود را با پرسنل دفتر حفظ مینمودند. به همین دلیل روز 20 بهمن ماه افسر نامبرده در محل بازرسی شاهنشاهی تقاضای ملاقات با تیمسار رئیس دفتر (رئیس بازرسی شاهنشاهی)* را مینماید . طبق اظهار تیمسار سرلشکر صفاپور، افسر مسئول دفتر تیمسار در بازرسی شاهنشاهی سرتیپ عاطفی موضوع تهیه طرح کودتا و بازداشت سران انقلابی و ملیون را به عرض تیمسار رئیس دفتر میرساند.
۳۱- در همان روز تیمسار ریاست دفتر از بازرسی شاهنشاهی، طبق اطلاع تیمسار صفاپور، از دفتر ویژه مستقیماً به ستاد ارتش نزد تیمسار قرهباغی میروند و در همان روز جلسه سران ارتش تشکیل و ارتش بیطرفی خود را رسماً اعلام میدارد و بدین ترتیب جلوی کودتای طرحریزی شده عملاً گرفته میشود و سران نهضت (مهندس بازرگان) نیز از طرح مزبور مطلع که منجر به واکنش شخص آقای امام خمینی در روز ۲۱ بهمن میگردد که طی اعلامیهای مقرر میدارند مردم به خیابانها بریزند [و] مانع از اجرای حکومت نظامی، که در آن روز طبق طرح کودتا از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع میشد، شوند.
۳۲- شب روز ۲۱ بهمن ماه ۵۷ کلیه برادرها و برادرزادهام در منزل دور هم جمع بودیم و سرگرم بازی. در طول بازی هر کس صحبت و بحثی میکرد. وقایع آن روز خیلی داغ بود. حدود ساعت شش و یک دوم [۶:۳۰] بعدازظهر افسر نگهبان سرهنگ سپهر (تیمسار فعلی امیر مشاور ستاد مشترک) به منزل ما زنگ زد و اظهار داشت: «اطراف دفتر و در محوطه نخستوزیری صدای تیراندازی شدید میآید، دو مرتبه به عرض تیمسار طی یادداشت نوشتهام و اظهار داشتهام که عنقریب دفتر نیز اشغال میگردد، اما تیمسار جواب دادهاند: به ما کاری ندارند، ما امروز صبح بیطرفی خود را اعلام کردهایم.»
افسر نگهبان سرهنگ سپهر از من که مسئول شعبه ۱ دفتر و طبق وظیفه مسئول اجرای طرح اضطراری تخلیه دفتر بودم نظر میخواست. من به وی اظهار داشتم هم اکنون طبق طرح، سربازها را با لباس شخصی مرخص کن و درجهدارها و ماشیننویس نگهبان را نیز مرخص نمائید و تمام درها را قفل نموده دفترچه راهنمای تلفن را با خود ببر و وقتی همه این کارها را کردی مستقیماً شخصاً به اتاق تیمسار برو و بگو که قربان وضع اضطراری است و طبق طرح میبایست دفتر خالی شود، و نتیجه را به من تلفن کن.
او هم همین کار را مینماید و تیمسار ناچاراً با راننده از درب شمالی ساختمان دفتر خارج میگردد و افسر نگهبان نیز پس از قفل نمودن دربها از ساختمان خارج میگردد و در همین زمان با هجوم مردم که برای اشغال دفتر از طرف ساختمان نخستوزیری آمده بودند مواجه میشود و چون با لباس شخصی بود خود را در داخل جمعیت گم مینماید و از دور نظارهگر اعمال هجومکنندگان میگردد.
—-
* ارتشبد فردوست که همزمان ریاست دفتر ویژه اطلاعات و بازرسی شاهنشاهی را به دست داشت. (عبدالله شهبازی)