گروه بینالملل مشرق - مؤسسه فرهنگی "قاف" وابسته به حزب الله لبنان، اقدام به جمع آوری اخبار، اطلاعات و تصاویر منتشر نشده حاج عماد مغنیه فرمانده جهادی حزب الله لبنان کرده است.
مسؤولیت اصلی این مؤسسه که در سال گذشته تأسیس شده است، انتشار فرهنگ مقاومت و ادبیات آن است و در اقدامات خود بر سیره عملی حاج عماد مغنیه متمرکز شده است.
این مؤسسه بهتازگی اقدام به تهیه مستنداتی از زندگی حاج رضوان در زمان فعالیتهای عملیاتی در داخل و خارج از حزبالله لبنان از دهه 70 قرن گذشته میلادی تا زمان شهادتش در سال 2008 کرده است. مؤسسه مذکور همچنین مجموعه تصاویری را برای اولین بار از شهید مغینه منتشر می کند.
این مؤسسه فرهنگی یک سایت اینترنتی رسمی مختص فرمانده جهادی حزبالله لبنان راهاندازی کرده که روز سهشنبه هفته جاری به مناسبت یادبود شهدای مقاومت آغاز به کار خواهد کرد. این سایت بخشهای زندگینامه و تصاویر و آثار شهید عماد مغنیه و تمامی تولیدات در زمینه وی در ابعاد تبلیغاتی و هنری را منتشر خواهد کرد.
آنچه در این مقاله از نظر شما خواهد گذشت، بخشی از تولیدات این مؤسسه در مورد شهید عماد مغنیه است که عمدتا برای اولین بار مطرح شده است.
خمینیون چه کسانی بودند؟
عماد مغنیه در منطقهای بزرگ شد که همواره از تجاوزهای مستمر اسرائیلیها رنج میبرد، آغاز جوانی مغنیه همراه با آغاز جنگی داخلی در لبنان بود ، وی تحولات سیاسی روزمره کشور را به خوبی دنبال میکرد. شیخ مالک وهبی دوست عماد مغنیه میگوید در حالی که آنها ده سال سن داشتند، عماد مغنیه سعی میکرد با احزاب و تحرکات سیاسی و اسلامی آشنا شود. هنگامی که وی موضوعی را میدید که خوشش نمیآمد، مداخله می کرد و بحث می کرد. او 16 ساله بود که به جنبش فتح پیوست و موفق شد با وجود سن کم فردی تأثیرگذار در این جنبش شود. در اوایل دهه 80 مغنیه به جنبش اسلامی پیوست. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 و شهادت سید محمدباقر صدر در سال 1980 نقش تعیین کنندهای در این انتخاب داشت. وی به همراه تعدادی از دوستان و برادران خود در تأسیس جنبش جهاد اسلامی مشارکت کرد، چرا که به این اعتقاد رسیده بود که آنها باید قدرت دفاعی برای خود داشته باشند. این قدرت قرار بود در برابر اشغالگری و تجاوزهای اسرائیلیها ایستادگی کند، به همین علت وی شخصاً به همراه برخی دوستان مؤسس این جنبش در درگیری های خلده شرکت داشت. به این ترتیب هستههای مقاومت اسلامی در لبنان شکل گرفت و هنگامی که امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران اعلام جهاد کرد، حزبالله لبنان یکی از عناصر حاضر و فعال در این عرصه بود.
در آن زمان جوانان حزبالله لبنان "خمینیین" خوانده میشدند. عماد به همراه برادرانش جهاد و فواد جزء این عناصر بودند. آنها همواره تحت تعقیب بودند، مادرشان روایت میکند که بارها به منزل آنها حمله شده بود، اما فرزندان آنها را در داخل منزل پیدا نکرده بودند. با وجود این تهدیدها حاج عماد در مراسم تشییع پیکر شهید جهاد در سال 1984 شرکت کرد، اما در مراسم تشییع پیکر شهید فواد در سال 1994 حاضر نبود تا دست اسرائیلیها به وی نرسد. وی چهار روز بعد از شهادت فؤاد به دیدار مادرش رفت و به او گفت: به من گفتند که شما خیلی ناراحت شدهاید؟ مادر پاسخ داد: طبعاً. این دومین فرزندم بود [ که شهید شد]. عماد مغنیه گفت: اگر این عدد به سومین شماره برسد چه کار خواهی کرد؟
سالها سپری شد تا اینکه ام عماد خبر شهادت فرزند سوم را شنید، البته شهادت بدون دستاورد نبود، بلکه موفقیتهای بزرگی را در خاطره تاریخ هک کرده بود. دستاوردهایی نظیر آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 و پیروزی در جنگ 33 روزه در سال 2006.
ام عماد می گوید که بعد از آزادسازی جنوب لبنان، عماد خانواده اش را به این منطقه آورد و مناطق مختلف عملیاتها را به آنها نشان میداد. مادرش گفت: تو چه ارتباطی با این مسائل داشتی؟ این مناطق را از کجا میشناسی ؟ با خنده گفت: آن ها مرا اینجا آوردند و در این مناطق چرخاندند و اینها را به من گفتند. وی به مادرش نگفت که در اولین روزهای آزاد سازی جنوب لبنان وی از اولین کسانی بود که وارد نوار مرزی شد و به دوستانش گفت: بوی بادهای فلسطین می آید. بوی قدس می آید. وی در آن زمان اعتقاد داشت که امکان جدی برای نابودی اسرائیل وجود دارد ، چرا که مقاومت در مأموریت اول خود موفق شده بود. وی در آن زمان میدانست که اسرائیل این شکست را تحمل نخواهد کرد و به دنبال واکنش و پاسخ به این شکست خواهد بود.
حاج عماد و پیشبینی تحرکات اسرائیلیها
قبل از آغاز جنگ ژولای ، حاج عماد تصوری از نحوه پیشرفت این جنگ در صورت آغاز آن داشت. شیخ نعیم قاسم معاون دبیرکل حزبالله لبنان گفت که وی این دیدگاهها در جلسه شورای حزبالله مطرح کرده و پیشنهادات خود را در مورد آن ارائه داد. وی در این جلسه گفت: اسرائیل در ابتدا به سمت جلو حرکت خواهد کرد و عملیات زمینی را تاخیر خواهد انداخت، اما با وجود این ما راهکارهایی برای مقابله با این رویکرد داریم. وی راهکارهایش را نیز توضیح داد. وقتی که جنگ آغاز شد، مشخص شد که حاج رضوان در نحوه تفکر از دشمن پیشی داشته است، هر اندازه که جنگ 33 روز پیش میرفت، همان راهکارهایی که حاج عماد ارائه کرده بود و نحوه تقابل با دشمن به همان صورت انجام شد. تمام آن چیزی که وی پیش بینی کرده بود بخشی از نقشههای برنامهریزی شده و مسائلی بود که او راهکارهای مشخصی برای آن در نظر گرفته بود.
حاج رضوان توجه ویژهای به نحوه تفکرات و برداشت مقامات اسرائیل از حوادث مختلف داشت. وی در موضوعات نظامی مقلد نبود، بلکه یک مبتکر بود. این چیزی بود که او را از سایر فرماندهان و کارشناسان نظامی متمایز میکند. وی میگفت: ما پیروز میشویم، چرا که ابتکار عمل را در دست داریم. وی در جنگ بر ضرورت ضربه زدن به مناطق دشمن تأکید داشت و معتقد بود که به آتش کشیدن جبهه داخلی رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی باعث پیروزی بزرگ مقاومت خواهد شد.
رژیم صهیونیستی بانک اهداف گسترده ای از سامانههای موشکهای استراتژیک حزبالله لبنان شامل موشکهای میان برد و دوربرد در اختیار داشت، اما بعد از تحرکات عملیاتهایی که منجر به وقوع جنگ شد، مشخص شد که حاج عماد طرح ویژهای برای حفظ اکثر توان موشکی مقاومت دارد. هنگامی که این موشکها به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک میشد، او به کسی که در کنارش بود میگفت: اسراییل جنگی را باخت. وی در جای دیگر گفت: جنگ 33 روزه ثابت کرد که سلاح های سنتی در حفظ و حمایت اسرائیل ناتوان است. این سلاحها نمیتواند خطری برای ما باشد و ما نسبت به این سلاحها برتری داریم. این چیزی است که نقش اسرائیل را در استراتژی جنگی کم میکند. ما در این موضوع برنده شدهایم و به این ترتیب میتوان اسرائیل را نابود کرد.
یک روز فرزندش مصطفی از او پرسید: به نظرت چه اتفاقی میافتد اگر بعد از شهادتت، حزبالله تو را به رسمیت نشناخت؟ وی پاسخ داد: من از هیچ کس انتظار ندارم که مرا به رسمیت بشناسد. اگر مصلحت در این است که آنها من را به رسمیت نشناختند، مشکلی نیست. او هرگز به شهرت و سخن گفتن در مورد کارهایش اهمیت نمیداد. حتی از اینکه اسرائیلیها تمامی اقدامات مقاومت را به وی نسبت میدادند، ناراحت بود. عماد مغنیه حتی به مدت یک یا دو سال به نحوی عملیاتهای مقاومت را رهبری میکرد که حتی نیروهای مقاومت او را نمیشناختند. وی همان کسی بود که مقدمات انجام عملیات شهادتطلبانه احمد قصیر و جزئیات آن را طراحی و نحوه انجام آن را پیگیری کرد. وی اصرار زیادی داشت که از این عملیات تصویربرداری کند تا اسناد را در اختیار داشته باشد و بتواند یک روز آنها را به نمایش بگذارد.
چگونه عماد مغنیه مرد سایهها شد
یکی از بزرگترین ویژگیهای وی در مورد تدابیر امنیتی این بود که حتی در زمان دیدنش نیز کسی او را نمیشناخت، این موضوع باعث شده بود او به صورت یک فرد عادی و ساده بدون ناظر و محافظ به فعالیتهایش ادامه دهد. وی در نشستهای رسمی و عمومی حاضر میشد ، اما به عنوان یک فرد عادی در مقاومت مانند دیگر اشخاص حضور پیدا میکرد، زیاد در مناقشه ها شرکت نمیکرد، بلکه فقط گوش میکرد. این نحوه رفتار به روش عادی زندگی وی تبدیل شده بود.
در زمان دیدار سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با "محمد ناصیف" معاون رئیسجمهور فقید سوریه، حاج عماد در هیئت ایرانی حضور داشت. در زمان صحبت ها، مترجم در انتقال جمله ای از فارسی به عربی اشتباه کرد که حاج عماد این اشتباه را تصحیح و خود را به عنوان یک مشاور در هیئت معرفی کرد. این نحوه رفتار، آزادی عمل زیادی را به وی داده بود. با این وجود وی همواره سلاح کمری را در قاب خاکستری رنگش با خود حمل میکرد.
مغنیه توان جسمی خود را حتی در دهه آخر عمر خود نیز حفظ کرده بود. او در زمان آموزش نیروهای مقاومت برای اسارت گرفتن یک نظامی اسرائیلی به سرعت در را باز کرد و با مهارت بالا یکی از عناصر تنومند مقاومت را که دو برابر خودش هیکل داشت، با تمامی تجهیزات و تسلیحاتش بلند کرد. یکی از عناصر مقاومت نزدیک به وی میگفت حاج عماد در مسائل دفاع شخصی آموزشهایی به ما میداد.
سید ابراهیم امین السید، رئیس شورای سیاسی حزبالله لبنان در رابطه با حاج رضوان میگوید که انسان همواره سعی دارد تصاویری از دستاوردهای خود تهیه کند، اما دستاوردهای حاج عماد همواره بدون امضا باقی میماند. وی هرگز به همراه دستاوردهای خود تصویری تهیه نمی کرد، بلکه برعکس تصاویر دستاوردها را میگرفت اما تصویری از خود در کنار آن ثبت نمیکرد. این رفتار از این منظر بود که هرگز او اسرائیل را دست کم نمیگرفت.
در ساعتهای آخر قبل از شهادتش، حاج عماد جلسهای با رمضان عبدالله شلح، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی و سردار سرتیپ محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. سردار پاکپور روایت میکند که آنها قرار بود در نیمه شب با هم دیدار کنند.
گزارش مؤسسه فرهنگی "قاف" حاکی است؛ جلسات متعددی در همان روز در زمینه بررسی نحوه تقویت و بالا بردن توانمندیهای نظامی و امنیتی جنبش حماس و جهاد اسلامی برگزار شده بود. حاج عماد، همواره دیر در جلسات حاضر میشد اما به محض ورود به این جلسه با لبخندی که بر لب داشت، قلب شرکتکنندگان را تسخیر می کرد و کسی نمی توانست به او اعتراض کند! وقتی که انفجار انجام شد، سردار پاکپور اولین کسی بود که خود را به عماد مغنیه رساند. او در حالت سجده به شهادت رسیده بود.
شهید مغنیه در مورد خود میگفت: این خیانت است که من از مرگ بترسم در حالی که برادران خود را به تکالیف جهادی فرامیخوانم؛ آن هم در شرایطی که مطمئن هستم برخی از آنها به شهادت خواهند رسید. ضعیفترین سطح ایمان این است که چیزی را که برای آنها میپسندم، برای خودم نیز بپسندم.
عماد مغنیه و دغدغه آزادی اسرا
آزادسازی اسرا و زندانهای اسرائیلی یکی از مسایل مهم مورد توجه عماد مغنیه بود. حاج وفیق صفا مسئول کمیته ارتباط و هماهنگیهای حزبالله لبنان تأکید میکند که وی در دوره قبل از آزادسازی جنوب لبنان فعالیتهای زیادی را برای اجرای عملیات اسارت نظامیان اسرائیلی انجام داد تا ما بتوانیم این اسرا را با اسرای لبنانی و فلسطینی و عرب مبادله کنیم. افراد بسیاری بدون موفقیت در این عملیاتها به شهادت رسیدند. بعد از آزادسازی جنوب لبنان نیز این تلاشها ادامه پیدا کرد اما در نهایت عملیات اسارت گرفتن نظامیان اسرائیلی در مزارع شبعا موفقیتآمیز بود. در سالهای 2000 و 2004 مذاکرات سختی بین حزبالله و اسرائیل از طریق میانجی آلمانی برای انجام تبادل اسرا دنبال میشد. حاج عماد یکی از مقاماتی بود که عملیات مذاکره را دنبال میکرد. همچنین پرونده "ران آراد" خلبان اسرائیلی توجه ویژه وی را به خود معطوف کرده بود ، چرا که فرصتی برای آزادسازی اسرا فراهم میکرد. وی تیم ویژهای را برای جستجوی آراد تشکیل داده و بین سالهای 2004 تا 2006 اثرات او را دنبال کردند. وی به برخی سرنخ ها در این رابطه از جمله برخی لوازم او نظیر چتر یا سلاح و لباسهایش دست پیدا کرد. اینها لوازم بسیار سادهای بود که مقاومت حتی از طریق آنها به مذاکرات ادامه داد.
وفیق صفا می گوید: بعد از انجام عملیات اسارت نظامیان اسرائیلی در سال 2006 با پایان جنگ، و در مذاکرات برای انجام تبادل اسرا حاج عماد حاضر بود، اما کسی از تیم مقابل او را نمیدید. گاهی اوقات وی حضور جسمی در این نشست ها نداشت، اما در سایه و در مکانی مناسبتر مذاکرات را دنبال میکرد. شهادت حاج عماد در فوریه انجام تبادل اسرا را چند ماه به تعویق انداخت، اما این عملیات در نهایت با عنوان عملیات رضوان انجام شد.
سفر عماد مغینه به غزه
مغنیه فلسطین را خوب میشناخت و فلسطینیها نیز او را. هنگامی که در جنبش آزاد سازی فلسطین در بیروت بود، فرزند انقلاب آنها بود و فرزند "نیروهای 17". وی بعد از خروج از این سازمان نیز همچنان با یاسر عرفات و سایر گروههای فلسطینی ارتباط داشت. وی در روند انتقال تجربه مقاومت لبنان به فلسطینیها فعالیت میکند. او در انتفاضه سال 2000 و در جنگ های غزه نیز حاضر بود.
گفته میشود که شهید عماد مغنیه پس از آزادسازی غزه از طریق یکی از تونلهای موجود بین رفح و غزه به این منطقه رفته است. روایت کنندگان این اتفاق میگویند که وی با فرماندهان مقاومت در نوار غزه دیدار کرده و از کارگاههای تولید موشک و نحوه کمین های آن ها اطلاع پیدا کرده است. حاج رضوان با عناصر فعال در حفر تونل ها دیدار داشته است. شهید احمد الجعبری، معاون فرمانده کل گردانهای شهید عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش مقاومت حماس راهنمای عماد مغنیه در این سفر بوده است.
جزئیاتی نیز از این سفر ذکر شده است، بیشتر مقامات حماس انجام این سفر را تکذیب نکرده، بلکه آن را تأیید میکنند. یکی از این فرماندهان میگوید: حاج رضوان جرئت و جسارت زیادی برای انجام هر کاری داشت. روزی فرا خواهد رسید که دنیا بداند او برای فلسطین چه کارها کرد. دنیا باید این موضوع را بداند. فرماندهان گروههای فلسطینی که با مغنیه نزدیک بودند، به خود از نقش او در جنگ هایی که مقاومت بر ضد دشمن اسرائیلی در نوار غزه وارد شده بود، اطلاع داشتند، آن ها می دانند که افکار و تجربه های او در پیروزی های مقاومت به کمک آن ها می آمد. حاج رضوان مناسبات خود با فلسطین را به گروه های فلسطینی منحصر نکرد، بلکه حتی با جنبش فتح نیز که روزگاری در جوانی عضو آن بود، ارتباط خود را قطع نکرده بود.
چند هفته بعد از آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000، یاسر عرفات نامهای را از طریق مقامات مقاومت برای عماد مغنیه فرستاد و از انگیزه خود برای آغاز انتفاضه دوم خبر داد. هنگامی که آریل شارون نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سپتامبر سال 2000، اقدام به هتک حرمت مسجدالاقصی کرد، شرارههای آغاز انتفاضه الاقصی شعلهور شد. حاج رضوان تیم ویژهای را در داخل حزبالله با مأموریت پشتیبانی تبلیغاتی و فرهنگی و نظامی از انتفاضه الاقصی تشکیل داده بود. وی شخصاً در جشنوارهها و نشستهای مختلف با مقامات گروههای فلسطینی برای بررسی راهکارهای توسعه انتفاضه شرکت میکرد. در ابعاد نظامی نیز وی تلاش میکرد تمام نیازمندیهای نیروهای مقاومت در فلسطین را برای آنها ارسال کند. وی در ابتدا سیدیهایی را برای آنها فرستاد که نحوه تولید بمب از مواد ابتدایی را آموزش میداد. در ادامه این روند انتقال سلاح های سبک از طریق دریا توسعه پیدا کرد تا اینکه نهایتاً راهی دریایی بین سینا و غزه ایجاد شده بود که محمولههای سلاح را در مناطق خاصی تحویل داده و به سواحل غزه منتقل می کرد.
با ادامه انتفاضه و توسعه آن، شهید مغنیه روند تجهیز گروههای مقاومت را افزایش داد. به این ترتیب کشتیهایی برای قاچاق سلاح به صورت شبانهروزی از طریق خطوط معروف " ایران – سودان – مصر و غزه فعالیت میکرد. در سال 2002 گشتی دشمن صهیونیستی کشتی کارینA را که مغنیه از طریق آن سلاحهای سنگین را به غزه میفرستاد، توقیف کرد. سلاحهایی که اگر به غزه می رسید، روند انتفاضه را تغییر میداد.
حاج رضوان در زمان انتفاضه دوم بیشترین توجه خود را به جنبش فتح معطف کرده بود. نیروهای مقاومت عملیات متعددی را در طول مرزهای فلسطین اشغالی انجام دادند. تحقیقات در مورد عملیاتهای مختلف از جمله عملیات جهاد اسلامی در شهرک صهیونیستنشین شلومی در الجلیل نشان میداد که حزبالله لبنان تسهیلات لازم برای این عملیات را فراهم کرده است.
مغنیه در کنار اقدامات نظامی، در ابعاد تبلیغاتی و هنری نیز همراه با انتفاضه دوم بود. کسانی که او را میشناسند میگویند که او آرشیوی از سرودههای قدیمی انقلابی فلسطین را تهیه کرده و از شبکه المنار خواست تا آن ها را پخش کند. وی شخصاً در تولید و پخش این مجموعه حضور داشت. تعداد کمی از فرماندهان گردان های القسام از ماهیت واقعی مغنیه اطلاع داشتند، اما هیچ کسی این اطلاعات را آشکار نمیکرد. یکی از این افراد میگویند: یک بار فردی به نزد من آمد که چهره کلی اش شبیه به یکی از عکس های قدیمی مغنیه بود. او را شناختم، اما نگفتم که او را شناخته ام. آنها به یاد میآورند که در جریان سفرهای آنها به لبنان یا سوریه، مغنیه سرودهای انقلابی فلسطینی را گوش میکرد. وی توجه زیادی به فلسطین داشت و تلاش میکرد نیازمندیهای مقاومت غزه را فراهم کند. نیروهای مقاومت غزه وقتی کلمه "خلاص" [تمام شد] به عنوان تکیه کلام حاج عماد را میشنیدند، میدانستند که مقادیر مورد نظر از سلاح برای آنها تامین شده است. یکی از این فرماندهان میگفت: در جریان دیدارها ما مقادیر مشخصی سلاح درخواست میکردیم، اما با کمال تعجب میدیدیم که حاج عماد سلاحهای بیشتری را به ما تحویل میداد.
رمضان عبدالله شلح، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی در گفتگو با مؤسسه قاف در مورد شهید مغنیه می گوید: وقتی که میخواهم از مغنیه سخن میگویند، به عنوان یک تحلیلگر یا ناظری که از دور مسائل را نگاه میکند، عمل نمیکنم، بلکه به عنوان یک دوست از او سخن میگویم. او انسان ویژهای بود که من سالیان طولانی او را میشناختم و روابط دوستانه و مستحکمی با او داشتم.
وی میافزاید: هنگامی که کشورهای عربی راه سازش با دشمن اسرائیلی را در پیش گرفته و تصمیم گرفتند که از پتانسیل عربی برای مبارزه با اسرائیل استفاده نکنند، خلأ گستردهای در منطقه و روند درگیریهای استراتژیک و تاریخی و موجودیتی با دشمن صهیونیستی ایجاد شد. هیچ کس تصور نمیکرد که مقاومت بتواند خلأ به این اندازه را پر کند. حاج عماد و برادرانش و پروژه مقاومت موفق شدند با شایستگی این خلأ را پر کنند، چرا که مسئله موجود مسئله امکانات و آموزش و سلاح نبود، بلکه مسئله ایمان و دیدگاهی بود که این پروژه در اختیار داشت. وی از معدود افرادی بود که اعتقاد داشت درگیری با دشمن اسرائیلی ارتباطی با موازنه قدرت ندارد. از نظر او مهم این بود که یک حق اشغال شده و اشغالگری به موجودیت رسیده است. به هر حال وی مواضع عملیاتی خود را اینگونه تشریح میکرد: این ما هستیم که موازنه ها را میسازیم و آن را اصلاح میکنیم و به علت اختلال موازنه ها از مسیر خود خارج نمیشویم.
شلح، حاج عماد را خالق پیروزیهای میدانی برای مقاومت و امت اسلام میداند و میگوید وی از کسانی است که با قدرت در این پیروزیها سهیم بوده و نقش داشته است تا آمادگی کنونی ایجاد شود. اوج قدرت پروژه صهیونیستی در منطقه، پیروزی رژیم اسرائیل در سال 1967 بود. در آن زمان این دیدگاه وجود داشت که اسرائیل از همه قویتر است و ارتشی در اختیار دارد که شکستناپذیر است، اما هنگامی که پیروزی سال 2000 در لبنان محقق شد، دیدیم که ارتش شکستناپذیر چگونه مانند موشهای ترسو در برابر نیروهای عماد مغنیه فراری شده بودند، ما در آن زمان متوجه شدیم که دوره جدیدی در منطقه آغاز شده است.
هنگامی که انتفاضه الاقصی آغاز شد، پیروزی سال 2000 در اوج نتیجه بخشی خود بود، شارون در آن زمان سخن مشهور خود را مطرح کرد و گفت: این موضوع نشان میدهد که آتش جنگ 1948 هنوز خاموش نشده است. تمام توافقات سازشی که آنها امضا میکردند برای از بین بردن آرمان فلسطین بود، اما شارون در زمان پیروزی نیروهای عماد مغنیه در مقاومت در سال 2000 و آغاز انتفاضه فلسطین گفت: ما به آغاز درگیریها بازگشته ایم. درگیریها بار دیگر در منطقه آغاز شده، اما این بار هم مبانی و پایههای جدیدی را داشت که حاج عماد و برادرانش در فلسطین و لبنان ترسیم کرده بودند. به این ترتیب است که میگوییم عماد مغنیه تهیه کننده تاریخ جدید در منطقه بود.
هنگامی که انتفاضه الاقصی آغاز شد، شهید مغنیه نقش مؤثری در کمکرسانی به مقاومت فلسطین با سلاح و تجربه و اطلاعات داشت. وی اولین کسی بود که ایده وارد کردن سلاح از خارج فلسطین به نوار غزه را مطرح کرد. روندی که به صورت یک تجربه با ارسال سلاحهای سبک آغاز شد و در ادامه کار به جایی رسید که موشکهای دوربرد به غزه منتقل میشد. ارسال سلاح به نوار غزه حتی بعد از شهادت حاج عماد نیز ادامه پیدا کرد. وی مقاومت فلسطین را به عنوان رقیبی برای مقاومت لبنان نمیدانست، بلکه شریکی برای آن و در جهت تکمیل مأموریت آن میدانست. مناسبات وی با تمامی گروههای فلسطینی از مناسبات برخی از این گروهها با یکدیگر بهتر و قویتر بود.
نمونهای که این فرمانده شهید در ارتباط با مقاومت فلسطین نشان داد، در تاریخ منطقه بیسابقه بود. وی از تمام امکاناتی که در اختیار داشت برای انتقال تجربه مقاومت استفاده میکرد و در این مسیر ویژگیهای مربوط به هر عرصه را رعایت مینمود. ایده وی ایجاد منظومهای بازدارنده بود: «هنگامی که میخواهی به من ضربه بزنی من به تو اجازه نمیدهم این کار را مانند یک تفریح انجام دهی.» مقاومت این نظریه را با قدرت در سخنرانیهای سید حسن نصرالله رهبر مقاومت دنبال میکرد. این معادله امروز مستحکم شده و برای همه روشن شده است. همین معادله در مورد ما در نوار غزه نیز تکرار شد.
در زمان عقبنشینی دشمن صهیونیستی از غزه در سال 2005 و برچیده شدن شهرکهای صهیونیستنشین، ما آغاز منظومهای بازدارنده براساس امکانات خود را در دستور کار قرار دادیم. نقش حاج عماد و در انتقال تجربه و دانش خود و تأکید او بر نیاز نوار غزه به طرحی دفاعی برجسته بود. وی تأکید داشت که مقاومت غزه باید از حد مین های دست ساز و کلاشینکف بالاتر برود. وی میگفت ما باید منظومه ای بازدارنده در اختیار داشته باشیم که دشمن اسرائیلی بعد از آن احساس کند به صورت مجانی و تفریحی نمیتواند غزه را اشغال کند.
رد پای حاج عماد در تمامی دستاوردهای جنگ اخیر غزه و موشک باران تلآویو و عملکرد ویژه گروههای مقاومت فلسطین و حالتی که دشمن صهیونیستی گرفتار آن شده بود، مشخص بود. ما در برابر معادله ای جدید قرار گرفتیم. عماد مغنیه مرحلهای جدید را آغاز کرد که در آن مهم نبود اسرائیل چه میگوید یا چه میکند، بلکه مهم این بود که مقاومت چه میگوید و چه میکند. نام عماد مغنیه همچنان به صورت یک شبح صهیونیستها را در همه جا تعقیب خواهد کرد و درگیری و جنگ فراگیر با دشمن اسرائیلی همچنان ادامه خواهد داشت.
مسؤولیت اصلی این مؤسسه که در سال گذشته تأسیس شده است، انتشار فرهنگ مقاومت و ادبیات آن است و در اقدامات خود بر سیره عملی حاج عماد مغنیه متمرکز شده است.
این مؤسسه بهتازگی اقدام به تهیه مستنداتی از زندگی حاج رضوان در زمان فعالیتهای عملیاتی در داخل و خارج از حزبالله لبنان از دهه 70 قرن گذشته میلادی تا زمان شهادتش در سال 2008 کرده است. مؤسسه مذکور همچنین مجموعه تصاویری را برای اولین بار از شهید مغینه منتشر می کند.
این مؤسسه فرهنگی یک سایت اینترنتی رسمی مختص فرمانده جهادی حزبالله لبنان راهاندازی کرده که روز سهشنبه هفته جاری به مناسبت یادبود شهدای مقاومت آغاز به کار خواهد کرد. این سایت بخشهای زندگینامه و تصاویر و آثار شهید عماد مغنیه و تمامی تولیدات در زمینه وی در ابعاد تبلیغاتی و هنری را منتشر خواهد کرد.
آنچه در این مقاله از نظر شما خواهد گذشت، بخشی از تولیدات این مؤسسه در مورد شهید عماد مغنیه است که عمدتا برای اولین بار مطرح شده است.
عماد مغنیه در منطقهای بزرگ شد که همواره از تجاوزهای مستمر اسرائیلیها رنج میبرد، آغاز جوانی مغنیه همراه با آغاز جنگی داخلی در لبنان بود ، وی تحولات سیاسی روزمره کشور را به خوبی دنبال میکرد. شیخ مالک وهبی دوست عماد مغنیه میگوید در حالی که آنها ده سال سن داشتند، عماد مغنیه سعی میکرد با احزاب و تحرکات سیاسی و اسلامی آشنا شود. هنگامی که وی موضوعی را میدید که خوشش نمیآمد، مداخله می کرد و بحث می کرد. او 16 ساله بود که به جنبش فتح پیوست و موفق شد با وجود سن کم فردی تأثیرگذار در این جنبش شود. در اوایل دهه 80 مغنیه به جنبش اسلامی پیوست. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 و شهادت سید محمدباقر صدر در سال 1980 نقش تعیین کنندهای در این انتخاب داشت. وی به همراه تعدادی از دوستان و برادران خود در تأسیس جنبش جهاد اسلامی مشارکت کرد، چرا که به این اعتقاد رسیده بود که آنها باید قدرت دفاعی برای خود داشته باشند. این قدرت قرار بود در برابر اشغالگری و تجاوزهای اسرائیلیها ایستادگی کند، به همین علت وی شخصاً به همراه برخی دوستان مؤسس این جنبش در درگیری های خلده شرکت داشت. به این ترتیب هستههای مقاومت اسلامی در لبنان شکل گرفت و هنگامی که امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران اعلام جهاد کرد، حزبالله لبنان یکی از عناصر حاضر و فعال در این عرصه بود.
در آن زمان جوانان حزبالله لبنان "خمینیین" خوانده میشدند. عماد به همراه برادرانش جهاد و فواد جزء این عناصر بودند. آنها همواره تحت تعقیب بودند، مادرشان روایت میکند که بارها به منزل آنها حمله شده بود، اما فرزندان آنها را در داخل منزل پیدا نکرده بودند. با وجود این تهدیدها حاج عماد در مراسم تشییع پیکر شهید جهاد در سال 1984 شرکت کرد، اما در مراسم تشییع پیکر شهید فواد در سال 1994 حاضر نبود تا دست اسرائیلیها به وی نرسد. وی چهار روز بعد از شهادت فؤاد به دیدار مادرش رفت و به او گفت: به من گفتند که شما خیلی ناراحت شدهاید؟ مادر پاسخ داد: طبعاً. این دومین فرزندم بود [ که شهید شد]. عماد مغنیه گفت: اگر این عدد به سومین شماره برسد چه کار خواهی کرد؟
سالها سپری شد تا اینکه ام عماد خبر شهادت فرزند سوم را شنید، البته شهادت بدون دستاورد نبود، بلکه موفقیتهای بزرگی را در خاطره تاریخ هک کرده بود. دستاوردهایی نظیر آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 و پیروزی در جنگ 33 روزه در سال 2006.
ام عماد می گوید که بعد از آزادسازی جنوب لبنان، عماد خانواده اش را به این منطقه آورد و مناطق مختلف عملیاتها را به آنها نشان میداد. مادرش گفت: تو چه ارتباطی با این مسائل داشتی؟ این مناطق را از کجا میشناسی ؟ با خنده گفت: آن ها مرا اینجا آوردند و در این مناطق چرخاندند و اینها را به من گفتند. وی به مادرش نگفت که در اولین روزهای آزاد سازی جنوب لبنان وی از اولین کسانی بود که وارد نوار مرزی شد و به دوستانش گفت: بوی بادهای فلسطین می آید. بوی قدس می آید. وی در آن زمان اعتقاد داشت که امکان جدی برای نابودی اسرائیل وجود دارد ، چرا که مقاومت در مأموریت اول خود موفق شده بود. وی در آن زمان میدانست که اسرائیل این شکست را تحمل نخواهد کرد و به دنبال واکنش و پاسخ به این شکست خواهد بود.
حاج عماد و پیشبینی تحرکات اسرائیلیها
قبل از آغاز جنگ ژولای ، حاج عماد تصوری از نحوه پیشرفت این جنگ در صورت آغاز آن داشت. شیخ نعیم قاسم معاون دبیرکل حزبالله لبنان گفت که وی این دیدگاهها در جلسه شورای حزبالله مطرح کرده و پیشنهادات خود را در مورد آن ارائه داد. وی در این جلسه گفت: اسرائیل در ابتدا به سمت جلو حرکت خواهد کرد و عملیات زمینی را تاخیر خواهد انداخت، اما با وجود این ما راهکارهایی برای مقابله با این رویکرد داریم. وی راهکارهایش را نیز توضیح داد. وقتی که جنگ آغاز شد، مشخص شد که حاج رضوان در نحوه تفکر از دشمن پیشی داشته است، هر اندازه که جنگ 33 روز پیش میرفت، همان راهکارهایی که حاج عماد ارائه کرده بود و نحوه تقابل با دشمن به همان صورت انجام شد. تمام آن چیزی که وی پیش بینی کرده بود بخشی از نقشههای برنامهریزی شده و مسائلی بود که او راهکارهای مشخصی برای آن در نظر گرفته بود.
رژیم صهیونیستی بانک اهداف گسترده ای از سامانههای موشکهای استراتژیک حزبالله لبنان شامل موشکهای میان برد و دوربرد در اختیار داشت، اما بعد از تحرکات عملیاتهایی که منجر به وقوع جنگ شد، مشخص شد که حاج عماد طرح ویژهای برای حفظ اکثر توان موشکی مقاومت دارد. هنگامی که این موشکها به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک میشد، او به کسی که در کنارش بود میگفت: اسراییل جنگی را باخت. وی در جای دیگر گفت: جنگ 33 روزه ثابت کرد که سلاح های سنتی در حفظ و حمایت اسرائیل ناتوان است. این سلاحها نمیتواند خطری برای ما باشد و ما نسبت به این سلاحها برتری داریم. این چیزی است که نقش اسرائیل را در استراتژی جنگی کم میکند. ما در این موضوع برنده شدهایم و به این ترتیب میتوان اسرائیل را نابود کرد.
یک روز فرزندش مصطفی از او پرسید: به نظرت چه اتفاقی میافتد اگر بعد از شهادتت، حزبالله تو را به رسمیت نشناخت؟ وی پاسخ داد: من از هیچ کس انتظار ندارم که مرا به رسمیت بشناسد. اگر مصلحت در این است که آنها من را به رسمیت نشناختند، مشکلی نیست. او هرگز به شهرت و سخن گفتن در مورد کارهایش اهمیت نمیداد. حتی از اینکه اسرائیلیها تمامی اقدامات مقاومت را به وی نسبت میدادند، ناراحت بود. عماد مغنیه حتی به مدت یک یا دو سال به نحوی عملیاتهای مقاومت را رهبری میکرد که حتی نیروهای مقاومت او را نمیشناختند. وی همان کسی بود که مقدمات انجام عملیات شهادتطلبانه احمد قصیر و جزئیات آن را طراحی و نحوه انجام آن را پیگیری کرد. وی اصرار زیادی داشت که از این عملیات تصویربرداری کند تا اسناد را در اختیار داشته باشد و بتواند یک روز آنها را به نمایش بگذارد.
چگونه عماد مغنیه مرد سایهها شد
یکی از بزرگترین ویژگیهای وی در مورد تدابیر امنیتی این بود که حتی در زمان دیدنش نیز کسی او را نمیشناخت، این موضوع باعث شده بود او به صورت یک فرد عادی و ساده بدون ناظر و محافظ به فعالیتهایش ادامه دهد. وی در نشستهای رسمی و عمومی حاضر میشد ، اما به عنوان یک فرد عادی در مقاومت مانند دیگر اشخاص حضور پیدا میکرد، زیاد در مناقشه ها شرکت نمیکرد، بلکه فقط گوش میکرد. این نحوه رفتار به روش عادی زندگی وی تبدیل شده بود.
در زمان دیدار سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با "محمد ناصیف" معاون رئیسجمهور فقید سوریه، حاج عماد در هیئت ایرانی حضور داشت. در زمان صحبت ها، مترجم در انتقال جمله ای از فارسی به عربی اشتباه کرد که حاج عماد این اشتباه را تصحیح و خود را به عنوان یک مشاور در هیئت معرفی کرد. این نحوه رفتار، آزادی عمل زیادی را به وی داده بود. با این وجود وی همواره سلاح کمری را در قاب خاکستری رنگش با خود حمل میکرد.
مغنیه توان جسمی خود را حتی در دهه آخر عمر خود نیز حفظ کرده بود. او در زمان آموزش نیروهای مقاومت برای اسارت گرفتن یک نظامی اسرائیلی به سرعت در را باز کرد و با مهارت بالا یکی از عناصر تنومند مقاومت را که دو برابر خودش هیکل داشت، با تمامی تجهیزات و تسلیحاتش بلند کرد. یکی از عناصر مقاومت نزدیک به وی میگفت حاج عماد در مسائل دفاع شخصی آموزشهایی به ما میداد.
سید ابراهیم امین السید، رئیس شورای سیاسی حزبالله لبنان در رابطه با حاج رضوان میگوید که انسان همواره سعی دارد تصاویری از دستاوردهای خود تهیه کند، اما دستاوردهای حاج عماد همواره بدون امضا باقی میماند. وی هرگز به همراه دستاوردهای خود تصویری تهیه نمی کرد، بلکه برعکس تصاویر دستاوردها را میگرفت اما تصویری از خود در کنار آن ثبت نمیکرد. این رفتار از این منظر بود که هرگز او اسرائیل را دست کم نمیگرفت.
در ساعتهای آخر قبل از شهادتش، حاج عماد جلسهای با رمضان عبدالله شلح، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی و سردار سرتیپ محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. سردار پاکپور روایت میکند که آنها قرار بود در نیمه شب با هم دیدار کنند.
گزارش مؤسسه فرهنگی "قاف" حاکی است؛ جلسات متعددی در همان روز در زمینه بررسی نحوه تقویت و بالا بردن توانمندیهای نظامی و امنیتی جنبش حماس و جهاد اسلامی برگزار شده بود. حاج عماد، همواره دیر در جلسات حاضر میشد اما به محض ورود به این جلسه با لبخندی که بر لب داشت، قلب شرکتکنندگان را تسخیر می کرد و کسی نمی توانست به او اعتراض کند! وقتی که انفجار انجام شد، سردار پاکپور اولین کسی بود که خود را به عماد مغنیه رساند. او در حالت سجده به شهادت رسیده بود.
شهید مغنیه در مورد خود میگفت: این خیانت است که من از مرگ بترسم در حالی که برادران خود را به تکالیف جهادی فرامیخوانم؛ آن هم در شرایطی که مطمئن هستم برخی از آنها به شهادت خواهند رسید. ضعیفترین سطح ایمان این است که چیزی را که برای آنها میپسندم، برای خودم نیز بپسندم.
عماد مغنیه و دغدغه آزادی اسرا
آزادسازی اسرا و زندانهای اسرائیلی یکی از مسایل مهم مورد توجه عماد مغنیه بود. حاج وفیق صفا مسئول کمیته ارتباط و هماهنگیهای حزبالله لبنان تأکید میکند که وی در دوره قبل از آزادسازی جنوب لبنان فعالیتهای زیادی را برای اجرای عملیات اسارت نظامیان اسرائیلی انجام داد تا ما بتوانیم این اسرا را با اسرای لبنانی و فلسطینی و عرب مبادله کنیم. افراد بسیاری بدون موفقیت در این عملیاتها به شهادت رسیدند. بعد از آزادسازی جنوب لبنان نیز این تلاشها ادامه پیدا کرد اما در نهایت عملیات اسارت گرفتن نظامیان اسرائیلی در مزارع شبعا موفقیتآمیز بود. در سالهای 2000 و 2004 مذاکرات سختی بین حزبالله و اسرائیل از طریق میانجی آلمانی برای انجام تبادل اسرا دنبال میشد. حاج عماد یکی از مقاماتی بود که عملیات مذاکره را دنبال میکرد. همچنین پرونده "ران آراد" خلبان اسرائیلی توجه ویژه وی را به خود معطوف کرده بود ، چرا که فرصتی برای آزادسازی اسرا فراهم میکرد. وی تیم ویژهای را برای جستجوی آراد تشکیل داده و بین سالهای 2004 تا 2006 اثرات او را دنبال کردند. وی به برخی سرنخ ها در این رابطه از جمله برخی لوازم او نظیر چتر یا سلاح و لباسهایش دست پیدا کرد. اینها لوازم بسیار سادهای بود که مقاومت حتی از طریق آنها به مذاکرات ادامه داد.
وفیق صفا می گوید: بعد از انجام عملیات اسارت نظامیان اسرائیلی در سال 2006 با پایان جنگ، و در مذاکرات برای انجام تبادل اسرا حاج عماد حاضر بود، اما کسی از تیم مقابل او را نمیدید. گاهی اوقات وی حضور جسمی در این نشست ها نداشت، اما در سایه و در مکانی مناسبتر مذاکرات را دنبال میکرد. شهادت حاج عماد در فوریه انجام تبادل اسرا را چند ماه به تعویق انداخت، اما این عملیات در نهایت با عنوان عملیات رضوان انجام شد.
سفر عماد مغینه به غزه
مغنیه فلسطین را خوب میشناخت و فلسطینیها نیز او را. هنگامی که در جنبش آزاد سازی فلسطین در بیروت بود، فرزند انقلاب آنها بود و فرزند "نیروهای 17". وی بعد از خروج از این سازمان نیز همچنان با یاسر عرفات و سایر گروههای فلسطینی ارتباط داشت. وی در روند انتقال تجربه مقاومت لبنان به فلسطینیها فعالیت میکند. او در انتفاضه سال 2000 و در جنگ های غزه نیز حاضر بود.
گفته میشود که شهید عماد مغنیه پس از آزادسازی غزه از طریق یکی از تونلهای موجود بین رفح و غزه به این منطقه رفته است. روایت کنندگان این اتفاق میگویند که وی با فرماندهان مقاومت در نوار غزه دیدار کرده و از کارگاههای تولید موشک و نحوه کمین های آن ها اطلاع پیدا کرده است. حاج رضوان با عناصر فعال در حفر تونل ها دیدار داشته است. شهید احمد الجعبری، معاون فرمانده کل گردانهای شهید عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش مقاومت حماس راهنمای عماد مغنیه در این سفر بوده است.
جزئیاتی نیز از این سفر ذکر شده است، بیشتر مقامات حماس انجام این سفر را تکذیب نکرده، بلکه آن را تأیید میکنند. یکی از این فرماندهان میگوید: حاج رضوان جرئت و جسارت زیادی برای انجام هر کاری داشت. روزی فرا خواهد رسید که دنیا بداند او برای فلسطین چه کارها کرد. دنیا باید این موضوع را بداند. فرماندهان گروههای فلسطینی که با مغنیه نزدیک بودند، به خود از نقش او در جنگ هایی که مقاومت بر ضد دشمن اسرائیلی در نوار غزه وارد شده بود، اطلاع داشتند، آن ها می دانند که افکار و تجربه های او در پیروزی های مقاومت به کمک آن ها می آمد. حاج رضوان مناسبات خود با فلسطین را به گروه های فلسطینی منحصر نکرد، بلکه حتی با جنبش فتح نیز که روزگاری در جوانی عضو آن بود، ارتباط خود را قطع نکرده بود.
چند هفته بعد از آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000، یاسر عرفات نامهای را از طریق مقامات مقاومت برای عماد مغنیه فرستاد و از انگیزه خود برای آغاز انتفاضه دوم خبر داد. هنگامی که آریل شارون نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سپتامبر سال 2000، اقدام به هتک حرمت مسجدالاقصی کرد، شرارههای آغاز انتفاضه الاقصی شعلهور شد. حاج رضوان تیم ویژهای را در داخل حزبالله با مأموریت پشتیبانی تبلیغاتی و فرهنگی و نظامی از انتفاضه الاقصی تشکیل داده بود. وی شخصاً در جشنوارهها و نشستهای مختلف با مقامات گروههای فلسطینی برای بررسی راهکارهای توسعه انتفاضه شرکت میکرد. در ابعاد نظامی نیز وی تلاش میکرد تمام نیازمندیهای نیروهای مقاومت در فلسطین را برای آنها ارسال کند. وی در ابتدا سیدیهایی را برای آنها فرستاد که نحوه تولید بمب از مواد ابتدایی را آموزش میداد. در ادامه این روند انتقال سلاح های سبک از طریق دریا توسعه پیدا کرد تا اینکه نهایتاً راهی دریایی بین سینا و غزه ایجاد شده بود که محمولههای سلاح را در مناطق خاصی تحویل داده و به سواحل غزه منتقل می کرد.
با ادامه انتفاضه و توسعه آن، شهید مغنیه روند تجهیز گروههای مقاومت را افزایش داد. به این ترتیب کشتیهایی برای قاچاق سلاح به صورت شبانهروزی از طریق خطوط معروف " ایران – سودان – مصر و غزه فعالیت میکرد. در سال 2002 گشتی دشمن صهیونیستی کشتی کارینA را که مغنیه از طریق آن سلاحهای سنگین را به غزه میفرستاد، توقیف کرد. سلاحهایی که اگر به غزه می رسید، روند انتفاضه را تغییر میداد.
حاج رضوان در زمان انتفاضه دوم بیشترین توجه خود را به جنبش فتح معطف کرده بود. نیروهای مقاومت عملیات متعددی را در طول مرزهای فلسطین اشغالی انجام دادند. تحقیقات در مورد عملیاتهای مختلف از جمله عملیات جهاد اسلامی در شهرک صهیونیستنشین شلومی در الجلیل نشان میداد که حزبالله لبنان تسهیلات لازم برای این عملیات را فراهم کرده است.
مغنیه در کنار اقدامات نظامی، در ابعاد تبلیغاتی و هنری نیز همراه با انتفاضه دوم بود. کسانی که او را میشناسند میگویند که او آرشیوی از سرودههای قدیمی انقلابی فلسطین را تهیه کرده و از شبکه المنار خواست تا آن ها را پخش کند. وی شخصاً در تولید و پخش این مجموعه حضور داشت. تعداد کمی از فرماندهان گردان های القسام از ماهیت واقعی مغنیه اطلاع داشتند، اما هیچ کسی این اطلاعات را آشکار نمیکرد. یکی از این افراد میگویند: یک بار فردی به نزد من آمد که چهره کلی اش شبیه به یکی از عکس های قدیمی مغنیه بود. او را شناختم، اما نگفتم که او را شناخته ام. آنها به یاد میآورند که در جریان سفرهای آنها به لبنان یا سوریه، مغنیه سرودهای انقلابی فلسطینی را گوش میکرد. وی توجه زیادی به فلسطین داشت و تلاش میکرد نیازمندیهای مقاومت غزه را فراهم کند. نیروهای مقاومت غزه وقتی کلمه "خلاص" [تمام شد] به عنوان تکیه کلام حاج عماد را میشنیدند، میدانستند که مقادیر مورد نظر از سلاح برای آنها تامین شده است. یکی از این فرماندهان میگفت: در جریان دیدارها ما مقادیر مشخصی سلاح درخواست میکردیم، اما با کمال تعجب میدیدیم که حاج عماد سلاحهای بیشتری را به ما تحویل میداد.
وی میافزاید: هنگامی که کشورهای عربی راه سازش با دشمن اسرائیلی را در پیش گرفته و تصمیم گرفتند که از پتانسیل عربی برای مبارزه با اسرائیل استفاده نکنند، خلأ گستردهای در منطقه و روند درگیریهای استراتژیک و تاریخی و موجودیتی با دشمن صهیونیستی ایجاد شد. هیچ کس تصور نمیکرد که مقاومت بتواند خلأ به این اندازه را پر کند. حاج عماد و برادرانش و پروژه مقاومت موفق شدند با شایستگی این خلأ را پر کنند، چرا که مسئله موجود مسئله امکانات و آموزش و سلاح نبود، بلکه مسئله ایمان و دیدگاهی بود که این پروژه در اختیار داشت. وی از معدود افرادی بود که اعتقاد داشت درگیری با دشمن اسرائیلی ارتباطی با موازنه قدرت ندارد. از نظر او مهم این بود که یک حق اشغال شده و اشغالگری به موجودیت رسیده است. به هر حال وی مواضع عملیاتی خود را اینگونه تشریح میکرد: این ما هستیم که موازنه ها را میسازیم و آن را اصلاح میکنیم و به علت اختلال موازنه ها از مسیر خود خارج نمیشویم.
شلح، حاج عماد را خالق پیروزیهای میدانی برای مقاومت و امت اسلام میداند و میگوید وی از کسانی است که با قدرت در این پیروزیها سهیم بوده و نقش داشته است تا آمادگی کنونی ایجاد شود. اوج قدرت پروژه صهیونیستی در منطقه، پیروزی رژیم اسرائیل در سال 1967 بود. در آن زمان این دیدگاه وجود داشت که اسرائیل از همه قویتر است و ارتشی در اختیار دارد که شکستناپذیر است، اما هنگامی که پیروزی سال 2000 در لبنان محقق شد، دیدیم که ارتش شکستناپذیر چگونه مانند موشهای ترسو در برابر نیروهای عماد مغنیه فراری شده بودند، ما در آن زمان متوجه شدیم که دوره جدیدی در منطقه آغاز شده است.
هنگامی که انتفاضه الاقصی آغاز شد، پیروزی سال 2000 در اوج نتیجه بخشی خود بود، شارون در آن زمان سخن مشهور خود را مطرح کرد و گفت: این موضوع نشان میدهد که آتش جنگ 1948 هنوز خاموش نشده است. تمام توافقات سازشی که آنها امضا میکردند برای از بین بردن آرمان فلسطین بود، اما شارون در زمان پیروزی نیروهای عماد مغنیه در مقاومت در سال 2000 و آغاز انتفاضه فلسطین گفت: ما به آغاز درگیریها بازگشته ایم. درگیریها بار دیگر در منطقه آغاز شده، اما این بار هم مبانی و پایههای جدیدی را داشت که حاج عماد و برادرانش در فلسطین و لبنان ترسیم کرده بودند. به این ترتیب است که میگوییم عماد مغنیه تهیه کننده تاریخ جدید در منطقه بود.
هنگامی که انتفاضه الاقصی آغاز شد، شهید مغنیه نقش مؤثری در کمکرسانی به مقاومت فلسطین با سلاح و تجربه و اطلاعات داشت. وی اولین کسی بود که ایده وارد کردن سلاح از خارج فلسطین به نوار غزه را مطرح کرد. روندی که به صورت یک تجربه با ارسال سلاحهای سبک آغاز شد و در ادامه کار به جایی رسید که موشکهای دوربرد به غزه منتقل میشد. ارسال سلاح به نوار غزه حتی بعد از شهادت حاج عماد نیز ادامه پیدا کرد. وی مقاومت فلسطین را به عنوان رقیبی برای مقاومت لبنان نمیدانست، بلکه شریکی برای آن و در جهت تکمیل مأموریت آن میدانست. مناسبات وی با تمامی گروههای فلسطینی از مناسبات برخی از این گروهها با یکدیگر بهتر و قویتر بود.
نمونهای که این فرمانده شهید در ارتباط با مقاومت فلسطین نشان داد، در تاریخ منطقه بیسابقه بود. وی از تمام امکاناتی که در اختیار داشت برای انتقال تجربه مقاومت استفاده میکرد و در این مسیر ویژگیهای مربوط به هر عرصه را رعایت مینمود. ایده وی ایجاد منظومهای بازدارنده بود: «هنگامی که میخواهی به من ضربه بزنی من به تو اجازه نمیدهم این کار را مانند یک تفریح انجام دهی.» مقاومت این نظریه را با قدرت در سخنرانیهای سید حسن نصرالله رهبر مقاومت دنبال میکرد. این معادله امروز مستحکم شده و برای همه روشن شده است. همین معادله در مورد ما در نوار غزه نیز تکرار شد.
در زمان عقبنشینی دشمن صهیونیستی از غزه در سال 2005 و برچیده شدن شهرکهای صهیونیستنشین، ما آغاز منظومهای بازدارنده براساس امکانات خود را در دستور کار قرار دادیم. نقش حاج عماد و در انتقال تجربه و دانش خود و تأکید او بر نیاز نوار غزه به طرحی دفاعی برجسته بود. وی تأکید داشت که مقاومت غزه باید از حد مین های دست ساز و کلاشینکف بالاتر برود. وی میگفت ما باید منظومه ای بازدارنده در اختیار داشته باشیم که دشمن اسرائیلی بعد از آن احساس کند به صورت مجانی و تفریحی نمیتواند غزه را اشغال کند.
رد پای حاج عماد در تمامی دستاوردهای جنگ اخیر غزه و موشک باران تلآویو و عملکرد ویژه گروههای مقاومت فلسطین و حالتی که دشمن صهیونیستی گرفتار آن شده بود، مشخص بود. ما در برابر معادله ای جدید قرار گرفتیم. عماد مغنیه مرحلهای جدید را آغاز کرد که در آن مهم نبود اسرائیل چه میگوید یا چه میکند، بلکه مهم این بود که مقاومت چه میگوید و چه میکند. نام عماد مغنیه همچنان به صورت یک شبح صهیونیستها را در همه جا تعقیب خواهد کرد و درگیری و جنگ فراگیر با دشمن اسرائیلی همچنان ادامه خواهد داشت.