به گزارش مشرق، دو ساعت گفت و گو با مرتضی محصص درباره فوتبال زمان خیلی کمی است. او آنقدر مسلط و دقیق درباره فوتبال حرف می زند که آدم متوجه گذر زمان نمی شود. او درباره تیم امید گفت،از تغییر نسل ها حرف زد و از دو فاکتور ویژه ای حرف زد که در فوتبال ما وجود ندارد؛ نزدیک شدن قلب ها و فکرها به هم. عقیده محصص این است که در فوتبال امروز ایران تا زمانی که این دو عامل به هم نزدیک نشوند موفقیت ها مقطعی است و هیچ چیزی روی غلتک نمی افتد. او در این گفت و گو از تیم ملی بزرگسالان و البته کارلوس کیروش حرف زد و چکیده حرفش درباره سرمربی تیم ملی این بود:«قدرش را نمی دانیم.»
*اگر بخواهیم از تیم امید شروع کنیم ما در یک تورنمنت شرکت کردیم و از لحاظ نتیجه موفق نبودم از لحاظ ساختار هم موفق نبودیم. ارزیابی شما از تیمی که برای این مسابقات رفت چه بود؟
قبل از این که به سوال شما پاسخ بدهم، درباره خبری که امروز صبح درباره این سه بازیکن دوپینگی پرسپولیس منتشر شد و بعد تکذیب شد باید بگویم یک مقدار نگاه ما به همه چیز در فوتبال نگاه حذفی و تخریبی است. من دیشب بازی نفت با الجیش قطر را می دیدم. علیرضا منصوریان را ما چندین و چند سال است کارش را می شناسیم تیمش را با تیم الجیش مقایسه می کرد و این سوال که چرا آنها می آیند و در کشور ما نتیجه می گیرند. بازی که تمام شد چند لحظه نشستم فکر کردم چند سال است ما در مقابل کشورهای عربی می بازیم دلیلش چیست؟ بازیکن هایی که آنها دارند؟ البته بازیکن های با ملیت قطری نه بازیکن های دوملیتی که آفریقایی یا آمریکای جنوبی هستند؟ یا بین مربی ها فرق است؟ خیلی فکر کردم. یک دفترچه دارم که یادداشت های سال گذشته را در آن دارم. مرور کردم به این نتیجه رسیدم که اگر دید ما به فوتبال تغییر نکند نتایجی به مراتب بدتر از این در انتظارمان است.
*بدتر از این؟
بدتر از شکست در مقابل قطر. الان چند سالی است که در جام باشگاههای آسیا موفق نیستیم.
*از همان زمانی که ذوب آهن با منصور ابراهیم زاده به فینال رسید نزول ما شروع شد.
قبل از این که ما وارد بحث تیم المپیک شویم بد نیست درباره این مسائل حرف بزنیم. همه ما -یعنی جامعه فوتبال- از منی که فدراسیون فوتبال هستم تا شما که ژورنالیست هستید تا بقیه دوستان و همکاران باید تغییر کنیم و راهی جز این نداریم. آن افکاری که از قبل از انقلاب بوده هنوز هم هست و تغییر زیادی نداشته.
*این تغییر نیازمند یک سری ابزار است. ما برای این که بخواهیم چارت فوتبال را تغییر بدهیم باید راهی را برویم که متاسفانه یک سری سد سر راه آن است که این سدها می توانند آدم ها، امکانات و ... باشند.
من اگر بگویم هر روز دروغ گفتم. ولی همیشه بخش ورزشی خبرآنلاین را نگاه می کنم. در ماههای مختلف نگاههای شما متفاوت است. نفوذ شما خیلی بیشتر از آن است که تصور می کنید. راجع به ابزار صحبت کردید ما از کجا باید این تغییر را به وجود بیاوریم؟ صحبت کردن راجع به این مساله خیلی راحت است. هر کدام از ما سخنورهای خوبی هستیم و مطالعه کردیم و می توانیم راجع به دیدگاهمان صحبت کنیم. ولی فکر می کنم ما هیچ راهی نداریم غیر از این که قلب و فکرها را نزدیک کنیم. با این وضعی که الان داریم مایلی کهن در مقابل دایی، دایی در مقابل کیروش، کیروش در مقابل رسانه ها و ... من فکر می کنم من و شما جز معدود افرادی هستیم که نشستیم و با هم حرف می زنیم، در اصل باید دم در با هم دعوا می کردیم و من می رفتم. چه آینده ای می توانیم داشته باشیم وقتی برخوردهایمان به این صورت است و همه به دنبال حذف کردن یکدیگر هستیم.
*به نظر شما اگر فرض کنیم ابزارش هم وجود داشته باشد، این تغییر را از کجا باید شروع کرد؟
ما در درجه اول باید یک فلسفه مشخص در فوتبالمان باشد و فوتبال ما یک دی ان ای داشته باشد. الان مثل فوتبال انگلیس، آلمان و کشورهای پیشرفته ای که می توانیم از آنها الگوبرداری کنیم باشیم. مثلا در انگلیس به عنوان معلم کلاس های مختلفی برای تدریس می رویم حسرتم این است که با این همه اندیشمندانی که داریم نگاهمان منفی است وگرنه افراد مطلع خیلی داریم. چرا زودتر از اینها صاحب یک سبک و روش و فلسفه مشخص برای فوتبال نشدیم؟ وزارت ورزش که تازه تاسیس شده، فدراسیون فوتبال و کمیته آموزش و کمیته فنی و داورها و سازمان لیگ و ... منتظریم مقصر را پیدا کنیم؟ من 18سال آمریکا زندگی کردم. به جرات می توانم بگویم هر چه مدرک مربیگری بود آنجا گرفتم. ما هیچوقت صاحب یک همایش هزار نفری نشدیم که برای فوتبال دور هم جمع شویم. الان دو سال است که کمیته آموزش این کار را انجام می دهد و در هتل المپیک دور هم جمع می شوند، من خودم هم آنجا سخنرانی داشتم بد نیست...
*خروجی داشته؟
نه و نمی تواند هم داشته باشد. الان اگر بحث من و شما یک طرفه باشد می تواند خروجی داشته باشد؟ شما باید بگویی من هم بگویم دوستان دیگر هم بگویند تا بحث به نتیجه برسد. وقتی شما در یک همایشی شرکت می کنی که چون وقت نیست اجازه صحبت کردن نداری این می شود یک طرفه، شما می توانی دی وی دی این همایش را هم بگیری و در خانه ببینی بود و نبودت فرق ندارد. ولی وقتی تعامل باشد نتیجه گرفته می شود ما هنوز آن تعامل را نداریم. فرق ما با کانونیکشنی که در انگلیس، هلند، اروپا و ... برگزار می شود که 4-5هزارنفر شرکت می کنند چیه؟ الان شما برو چک کن آخر همین هفته یک همایش تاکتیکی در انگلیس برگزار می شود به نام «تاکتیک هشیارانه»، شمای نوعی آنجا بروی مسلم بدان که فرصت صحبت کردن هم داری تا فقط بنشینی و یادداشت برداری و بعد احساس کنی خیلی این سمینار خوب بوده، این سمینار خیلی می توانست بهتر باشد اگر شما هم فرصت داشتی سوالاتت را بپرسی و ابراز عقیده کنی و حتی با جواب هایی که می شنوی مخالفت کنی. ما هنوز به این نقطه نرسیدیم. مشکل وقت است، مشکلات پولی است، نداشتن امکانات است که همیشه یکی از دلایل محکم بوده برای این که ما فرار کنیم و ... برای تغییر ما باید فکر و قلب را نزدیک کنیم دوستی ها و فکر ها باید نزدیک شود. من هم که اینجا شما از من دعوت کردید همه مسائل را نمی دانم، قرار هم نیست که هر چیزی که می گویم مطلق باشد. در فوتبال هیچ چیزی مطلق نیست غیر از اصولش. بقیه موارد می شود عقیده من و شما، شما عقیده خودت را داری من عقیده خودم، شما روی پرس اینطور فکر میکنی من درباره دفاع خطی جور دیگر فکر می کنم و ... اینها عقیده است باید هم گوش کرد و یاد گرفت.
*این بحثی که شما درباره همایش مطرح کردید و گفتید که نمی تواند خروجی داشته باشد،آیا این به خودخواهی ما ایرانی ها برنمی گردد؟ حمید درخشان منتقد پرسپولیس بود، به پرسپولیس آمد مشکلات را دید، دوباره از پرسپولیس رفت و دوباره همان انتقادها را شروع کرد.
من فکر می کنم ما از حمید درخشان و امثال او استفاده نکردیم. قرار نیست که ما سرمربی تیم های بزرگ باشیم.
*ما این همه بازیکن بزرگ داریم که همه ملی پوش بودند و بالای 60-70 بازی ملی دارند...
در انگلیس و آلمان و پرتغالی که آقای کیروش است، این همه بازیکن بزرگ داشته، مگر اوزه بیو، مربی بزرگی بود؟ در صورتی که بازیکن خیلی خوبی هم بود و شاید، شاید ،شاید به نوعی یک جاهایی از پله هم بهتر بود. ولی چرا مربی بزرگی نشد؟ حداقل صحبت هایش در بنفیکا باشگاه خودش قابل احترام بود. روزهای تمرین و روزهای بازی با صندلی چرخدار کنار زمین حضور پیدا می کرد و تمرینات و بازی را نگاه می کرد. برای این که قرار نیست تمام بازیکن های بزرگ به مربی های بزرگ تبدیل شوند. فکر می کنم منظور سوال شما هم همین باشد که در این اجتماع بزرگ ما با بعضی چیزها نمی توانیم کنار بیاییم.
*توقعات! مثلا رضا احدی فوت می کند، با یکی از بازیکنان سابق استقلال صحبت می کردم. ایشان همین که شما مطرح کردید را یک جور دیگر مطرح کرد گفت چرا من که تیم ملی بودم و استقلال بازی کردم و مدرک مربیگری دارم باید بیرون باشم. من گفتم به هر حال خیلی ها مثل شما هستند مگر ما چند تیم در لیگ برتر داریم؟ مگر چند استقلال در تهران داریم. همه دوست دارند مربی استقلال یا پرسپولیس باشند ولی همه آن توانایی را ندارند.
هم بحث توانایی است هم فرصت ها که ممکن است برای من پیش بیاید برای شما نیاید. در آن مقطع فرصت به ما رو کرده یا به خاطر شانس یا کم کاری نتیجه نگرفتیم کنار رفتیم و نیروهای دیگری آمدند. باید احترام بگذاریم. فرگوسن که یکی از استادهای مسلم فوتبال است، در کتاب آخرش که لیدینگ یا رهبری است، یکی از دوستانم به من زنگ زد گفت بیا یک مقدمه بنویس من این کتاب را ترجمه کنم، گفتم کتاب اول او هم غیرقانونی ترجمه شده و سرالکس از ایرانی ها انتقاد کرد و گفت ایرانی ها قانون کپی رایت را رعایت نکردند کتاب اول را من بدون اجازه ترجمه کردند برای همین زیربار نرفتم. اما نسخه انگلیسی آن را دارم. حتی سر الکس هم به شانس اعتقاد دارد و می گوید شانس یکی از فاکتورهای مربیگری است. فاکتورهای دیگر هم هنر انتخاب بازیکن است ، دیگری رفتار مربی با بازیکن هاست و فاکتور بعدی برنامه های تمرینی است. در مورد تیم امید ما متاسفانه این فاکتور شانس را زیاد نداشت. دیشب نفت هم در مقابل الجیش بدشانس بود. چند موقعیت تک به تک صد در صد گل را از دست داد. ولی این یک فاکتور است و غیر از آن فاکتورهای دیگری هم هستند.
*می گویند آدم با تلاشش شانسش را می سازد. خیلی ها می گفتند تیم امید ما قبل از رفتن بازنده بود اولا چون همدلی وجود نداشت، دوما این که ما کادر فنی را انتخاب کرده بودیم که شخص سرمربی تجربه چنین تورنمنتی را نداشت و فاکتورهای دیگری هم بود. فضایی بین تیم و اختلافی که با فضای کلی جامعه داشتند هم مشکل ساز بود. ما تیم فرستادیم آنجا که صعود کنیم یا رفع تکلیف کنیم؟
من قبلا هم گفتم نگاه ما در جامعه فوتبال در حال حاضر تخریبی و حذفی است این درست نیست و جامعه فوتبال ما باید تغییر کند. صحبت کردن درباره تغییر راحت است اما راه حل چیست؟ به نظر من یکی از راه حل ها همین نزدیک کردن فکرها و قلب ها به یکدیگر است. ما چاره ای غیر از این نداریم. من به جرات می توانم بگویم در تمام کشورهای عربی تدریس کردم از سوریه تا یمن، بعضی ها را شش هفت بار رفتم با اطمینان می توانم بگویم از نظر هوش و استعداد بچه های ما در سطح خیلی بالاتری قرار دارند. این توهین به آن کشورها نیست ولی قابلیت مربی های ما بالاتر است من شکی در این ندارم. یکی از دلایل شکست خوردن ما این است که از نظر فکری و احساسی به هم نزدیک نیستیم فقط فکر انتقام گرفتن و حذف کردن یکدیگر هستیم. الان من هم که اینجا هستم ما می توانیم یک متهم را پیدا کنیم و تا دو سه ساعت دیگر آن شخص یا گروه را بکوبیم. ولی من امیدوارم از این جلسه یک راه حل دربیاید. ما کارشناس های زیادی داریم برای همه هم احترام قائلم و نوشته هایشان را می خوانم ولی دریغ از یک راهکار و راه حل. به ایمان رزاقی می گفتم مشکل نسل شما این است که یک مرجع فوتبال هم از جهت شخصیتی و هم از جهت دانش ندارید. افرادی هستند ولی آنقدر گرفتار هستند که فرصتی برای یادگیری نیست. این نسل ما برای همین ماندند و فقط کلاس می روند. کلاس مربیگری جای گرفتن ایده است، در کلاس مربیگری شما نمی توانی یک نفر را به یک مربی تبدیل کنی باید ایده بگیری و از آن ایده ها بعد از کلاس استفاده کنی برای این که فکر و فلسفه تان در فوتبال بیشتر و محکم تر شود.
*از نظر ساختاری و آن چیزی که در چارت فیفا هست شما الان کلیدی ترین پست را در فدراسیون فوتبال ایران دارید. مثلا در فرانسه رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه آنقدر اعتبار ندارد که اگر عوض نشده باشد جرارد هولیه اعتبار دارد.
جرارد هولیه حالش زیاد خوب نیست عوض شده و یک نفر دیگر الان جای او را گرفته است.
*یا یک نفر در حد جرارد هولیه که تصمیمات ساختاری و اصلی را می گیرد. در کشور ما شما این پست را دارید اما مثلا شما فهمیدید کی خاکپور سرمربی شد کیروش کی آمده و تیم ها با چه ساختار و استراکچری بازی می کنند و ... ولی شما با توجه به ویژگی شخصیتی که دارید از همه دفاع می کنید در حالی که خودتان خیلی ها را انتخاب نکردید و نمی دانید چطور انتخاب شدند.
من هیچوقت نگاه حذفی نداشتم و ندارم. این را هم در آمریکا یاد گرفتم و نمی خواهم پز آمریکا رفتنم را به شما بدهم. یک تیم بسکتبال در آمریکا بود که من این تیم را خیلی دوست داشتم تیم لس آنجلس لیکرز بود. من بسکتبال را خیلی شبیه فوتبال می بینم به خصوص در سیستم دفاعی. این تیم چند بازیکن معروف داشت کریم عبدالجبار، مجید جانسون و ... یک مربی معروف هم داشت که رقبای زیادی داشت گاهی می برد و می باخت. این فرد یک گفته داشت که من هیچوقت فراموش نمی کنم می گفت شما هیچوقت نباید به یک همکارت به خصوص در مجامع عمومی اهانت کنی اگر فرصت هست و می توانی خصوصی با آنها صحبت کن. همین الان هم خیلی از مربی های لیگ هستند که لطف می کنند کلاس های من را می آیند و ما با هم صحبت می کنیم و من خیلی روشن نقاط قوت یا ضعف آنها را می گویم. برخلاف آن چیزی که شما شاید فکر کنید من خیلی آدم رکی هستم و با هیچ کس رودربایستی ندارم. در فدراسیون فوتبال هم سابقه من که از زمان عابدینی تا الان در پست های مختلف هست و پرونده من کاملا مشخص است. در مورد سوال شما اولا کیروش انتخاب من نبوده، مشکلی هم با ایشان نداشتم. در مورد آقای خاکپور زمانی که ایشان انتخاب شدند من هم عضو کمیته فنی بودم و قرار بود 5نفر را انتخاب کنیم که در نهایت یک نفر سرمربی شود.
*آقای خاکپور بین این 5 نفر بودند؟
اگر کسی به شما گفته نبودند اشتباه گفته.
*آقای کاشانی گفتند.
من خودم در جلسه بودم آقای خاکپور یکی از گزینه ها بود. ولی وقتی اسم کرانچار بود خود من هم نظرم تفاوت می کرد. در هر صورت خاکپور مربی شد بعد از آن من فکر کنم جز خوش شانس ها بودم که حداقل دو جلسه در دفتر من راجع به مسائل فنی صحبت کردیم. چه تاثیری من داشتم؟ شاید من خیلی ضعیف هستم و نتوانستم تاثیر بگذارم و کلید موفقیت را به مربی ها بدهم که بروند و موفق شوند.
*این دو مربی بعدی کاملا با انتخاب شما بوده.
صد در صد. حمید علیدوستی با خصوصیات بازیگری، مربیگری و اخلاقی اش برای نوجوانان و جوانان ما غنیمت است. با این مشکلاتی که ما در جامعه داریم از بین کسانی که هستند برای نوجوانان...
*یک پدر انتخاب کردید؟
بله همینطور است.
*البته یک مقدار سخت گیر است.
من هم که الان با شما صحبت می کنم شاید یک چیزهایی بگویم که به مذاق شما خوش نیاید.
*نکته این است که سطح سواد شخصیتی علیدوستی از فوتبال ایران بالاتر است. جنس کتاب خواندن و فیلم دیدن و مطالعه اش و ...
الان قدم بعدی علیدوستی خیلی سخت است. جلسه چهار روز پیش ما درباره همین بود. با توجه به تجربیاتی که دارم به ایشان می گفتم این بازی هایی که در تبریز انجام دادی خیلی با بازی هایی که قرار است در هند انجام بدهی متفاوت است. یک تغییراتی هم قرار است در راه باشد. قرار است مربی دروازه بان هایش را تغییر بدهد.
*چه کسی بیاید؟
قبلا آقای استخری بود فکر می کنم به زودی آقای عزیزیان به تیم ملحق شود. آقای استخری هم خیلی مربی خوبی بود ولی ما داریم به مرحله بعدی می رویم که فوق العاده سخت است. به نظر من شرایط خیلی سخت است از آن سخت تر شرایط تیم پیروانی در بحرین است. این نوجوان ها و جوان ها نسل آینده فوتبال ما هستند. دو تا از بازیکن های ما آقای ارسلان مطهری، روزبه چشمی و ترابی آینده خیلی خوبی دارند.
*الان استراکچری که شما برای این دو تیم دارید افق ده ساله فوتبال ما است. چه دستورالعملی برای بازی های اینها دارید؟ مثلا می گویند تیم کیروش دفاعی بازی میکند ولی نتیجه نمی گیرد یا مثلا تیم امید خوب حمله می کند ولی دفاع خوبی ندارد. روی این ساختار اصولی تر فکر می شود؟
شما راجع به کیروش گفتید بهتر است درباره این مساله هم حرف بزنیم. مورینیو عقیده دارد بازی را تیمی می برد که کمتر اشتباه کند و دو این که تیمی موفق است که حریف را وادار به اشتباه بیشتری کند. مورد سوم این که بازی خارج از خانه به جای این که ما فکر برد و برتری در آن بازی باشیم باید این فکر را کنیم که چه برنامه ای داشته باشیم که حریف بیشتر اشتباه کند. مورد چهارم هم این است که تیمی که بیشتر صاحب توپ است اشتباه بیشتری می کند. پنج: تیمی که سعی کند با حفظ توپ و ضدحمله بازی کند موفقیتش بیشتر است. مورد ششم که به شخصیت مورینیو برمی گردد این است که تیمی که صاحب توپ است صاحب ترس و وحشت است. مورد آخر تیمی که توپ را کمتر در بازی دارد موفق تر است. من این را از خودم نمی گویم. یک دسته از مربی ها هستند که به حفظ توپ خیلی عقیده ندارند نمونه اش همین مورینیو یک عده هم برعکس. شما درباره این پرسیدید که صحبت های ما با مربی های تیم ملی نوجوانان و جوانان و امید درباره چه مواردی است. قبلا گفتم ما صاحب فلسفه فوتبال نیستیم. فوتبال ما دی ان ای ندارد چیزی که انگلیس سالهای سال است دارد. خیلی هم راحت است زمانی که شما صاحب توپ هستی چه باید بکنی، زمانی که توپ دست حریف است چه باید بکنی، زمان انتقال یعنی آن چند ثانیه که توپ از من به شما یا از شما به تیم من می رسد، مورد چهارم هم شکل تاکتیکی تیم است که ما به آن به اشتباه سیستم می گوییم.
*این لحظه انتقال خیلی مهم است مثل گلی که از آرژانتین خوردیم در یک لحظه توپ لو رفت و ...
چه زمانی ما آن گل را خوردیم؟ اواخر بازی بودیم. ما چه زمانی به ژاپن باختیم در نود دقیقه یا صد و بیست دقیقه؟ هوش هیجانی ما خوب نیست ما ای کیو نداریم. برای این که تمام شاگردهای کلاس های ما زمانی که بگوییم فردا می خواهیم درباره روان شناسی فوتبال صحبت کنیم همه فراری هستند. هوش هیجانی ما خوب نیست. فینال بازی زیر 23 سال است من بالا نشستم. نیمکت کره ای ها اینطرف است مربی اش شیم شاگرد خود من بوده. مربی ژاپن هم آن طرف ایستاده بدون هیچ رزومه ای. قیافه سنگی دارد. شیم بازی را دو صفر برده بالا پایین می پرد با داور چهارم صحبت می کند سمت نیمکت می رود و.... هوش هیجانی این فرد صفر است. اما مربی ژاپن آرام ایستاده و 4-4-2 بازی می کند. گل اول که خورد تعویض نکرد گل دوم خورد تعویض نکرد. بعد آمد یک مهاجم بیرون برد یک هافبک داخل آورد و 4-5-1 بازی کرد. ده دقیقه نتیجه نگرفت دوباره یک هافبک بیرون برد یک مهاجم آورد و باز 4-4-2 بازی کرد. فینال بازی هاست و بازی را دو صفر باخته تعویض دومش فوق العاده بود دو گل برایشان زد. شین شکست خورد با چشم گریان به سئول برگشت. تیم ژاپن اگر بازی ها را برد با دو تیم به دوحه آمد. 23نفرش یک تیم ای بود و یک تیم بی. بازی دوم با چهار تغییر نسبت به بازی اول تیم را به زمین فرستاد و بازی سوم با هشت تغییر و بازی بعد باز چهار تغییر. این مربی ژاپن برای آمدن به بازی ها دو تیم را در ذهنش داشت. مورد دوم سیستم بازی ژاپنی ها بود که سه سیستم را برای حضور در این تورنمنت آماده کرده بودند. یکی از صحبت هایی که من با مربی ها داشتم همین بود که گفتم امکان ندارد شما با یک سیستم در این تورنمنت دوام بیاورید. مورد سوم شاید از همه مهمتر این هوش هیجانی مربی بود که به بازیکن ها منتقل می شد. ما باید یاد بگیریم که فوتبال دیگر نود دقیقه نیست صد و بیست دقیقه است حتی در لیگ.
*اگر قرار بود برای ژاپنی ها نود دقیقه باشد امکان داشت ما ببریم؟
البته ما توپ را به تیر دروازه هم زدیم و ما هم شانس گل زدن داشتیم.
*ولی اگر ما می بردیم اتفاق بود روند نبود.
رفتن عراق به المپیک هم...
*روند است، 2004 رفتند، 2008 هم رفتند، 2012 هم رفتند. چهارم المپیک هم شدند.
دو شب قبل از بازی مربی تیم عراق با مشت توی صورت شماره شش تیمش زد که روز بعد هم او را به عراق برگرداندند. مربی عراق به نظر من بزرگتریم نقطه ضعف تیم عراق در المپیک خواهد بود چون خیلی آستانه تحملش پایین است. بازیکن هایش هم نمی گویم سنشان بالاست چون نمی توانم اتهام بزنم ولی خیلی باتجربه بودند. همچنین چند بازیکن قطری، شماره سه آنها که دو گل هم به ما زد. تجربه یک بازیکن هفده هیجده ساله با یک بازیکن 26-27ساله خیلی متفاوت است. عراق در جام ملت ها هم نتیجه گرفت اما به نظر من یک مقداری به ما و عربستان سعودی ظلم شد. عربستان تیم خیلی خوبی بود و مربی خیلی خوبی هم داشتند که در همان دور اول حذف شدند.مربی خوبی هم داشتند.
*یک اتفاقی که در قطر افتاد این بود که کارلوس کیروش در آنجا حاضر بود.او آمده بود تا نسل جوان تیم های آسیایی که بدون شک بازیکنانش در یکی دو سال آینده برای تیم بزرگسالان آنها بازی می کنند را شناسایی کند اما رفتاری با او شد که...
بودن کارلوس کیروش در فوتبال ایران غنیمت است.او مورد احترام جامعه جهانی فوتبال در همه جا است.همه جا.ما یک کنگره فوتبال بود قبل از سال 2016 در مالزی.ببینید چه احترامی به کیروش می گذاشتند.او در کشور ماست و متاسفانه من نمی دانم باید اسمش را چه چیزی بگذارم؟حسادت بگذارم یا ...نگاه تخریبی یا چیز دیگری.
*این اتفاق عادی شده است.وقتی کیروش آمده بود برای بازی با اندونزی 80 هزار نفر به ورزشگاه آزادی رفتند.
این همان کیروش است.او جرات زیادی داشت و دست به تغییرات زیادی زد.فکر می کنم منتقدان نمی دانند که او واقعا چه اعتباری برای فوتبال ما است.من فکر می کنم در یادگیری اعتقاد و باور خیلی مهم است.کیروش بچه های ما را متقاعد کرده است که می توانند هر کاری را انجام بدهند.کیروش هر حرفی که می زده بعدا همه را با فیلم به آنها نشان می داده است.کار کیروش انجام برای درک بهتر است.من تمریناتش را زیاد ندیده ام اما می دانم که کارش را بلد است.الکس فرگوسن در آخرین کتابش نوشته است:اولین روزی که کارلوس کیروش آمد دفتر من،بلافاصله تحت تاثیر او قرار گرفتم.لباسش،طرز نشستنش و البته نگاه کردن او در چشمان من زمانی که با کیروش حرف می زدم.این نشان از اعتماد به نفس بالای او بود.در پایان حرفهایم با او تصمیم را گرفته بودم که این آدم می تواند در منچستر یونایتد کار کند.روز اول برای گرفتن کار خیلی از مربیان ما شکست می خورند.بخورد اول و نداشتن برنامه متقاعد کنند دلیل این است.کیروش می تواند به مربیان ما آموزش بدهد.کیروش فکر می کنم در همین وضعیتی که هستیم می تواند با تی های خوب اروپایی کار کند و موفق باشد.کیروش خصوصیات این را داشت که سرمربی منچستر شود.حالا نمی دانم ما شانس آوردیم و قدرش را نمی دانیم یا خودش بدشانسی آورد.
*او محبوبیت مردمی هم دارد.
مردمی که عاشق فوتبال هستند هیچ وقت فراموش نمی کنند.بازی با کره.او برای ما احترام کسب کرد.شاید بگویم شانس آوردیم اما مگر تیم های دیگر نمی آورند.بازی با کره نقطع عطف فوتبال ما بود.در جام جهانی هم همین طور.ما خوب بازی کردیم.در جام جهانی بازنده سربلند بودیم.اینها همه درس است.
*شما با توجه به بازی های زیر 23 سال آینده فوتبال ایران و آسیا چطور می شود و از این نسل فوتبال بازیکنانی مثل دایی،مهدوی کیا،پارک و هوندا بیرون می آیند.
ما باید کمی صبر کنیم.در بازی های قطر 4 تا بازیکن در سطح بالای آسیا داشتیم.به نظرم روزبه چشمی،ترابی،ارسلان مطهری شانس زیادی دارند.البته به شرطی که ترانسفر شوند به باشگاه هایی مثل بوخوم،آلکمار و ...ما دیر یا زود می توانیم بازیکن های خوبی در حد فوتبال اروپا داشته باشیم.
*اگر بخواهیم از تیم امید شروع کنیم ما در یک تورنمنت شرکت کردیم و از لحاظ نتیجه موفق نبودم از لحاظ ساختار هم موفق نبودیم. ارزیابی شما از تیمی که برای این مسابقات رفت چه بود؟
قبل از این که به سوال شما پاسخ بدهم، درباره خبری که امروز صبح درباره این سه بازیکن دوپینگی پرسپولیس منتشر شد و بعد تکذیب شد باید بگویم یک مقدار نگاه ما به همه چیز در فوتبال نگاه حذفی و تخریبی است. من دیشب بازی نفت با الجیش قطر را می دیدم. علیرضا منصوریان را ما چندین و چند سال است کارش را می شناسیم تیمش را با تیم الجیش مقایسه می کرد و این سوال که چرا آنها می آیند و در کشور ما نتیجه می گیرند. بازی که تمام شد چند لحظه نشستم فکر کردم چند سال است ما در مقابل کشورهای عربی می بازیم دلیلش چیست؟ بازیکن هایی که آنها دارند؟ البته بازیکن های با ملیت قطری نه بازیکن های دوملیتی که آفریقایی یا آمریکای جنوبی هستند؟ یا بین مربی ها فرق است؟ خیلی فکر کردم. یک دفترچه دارم که یادداشت های سال گذشته را در آن دارم. مرور کردم به این نتیجه رسیدم که اگر دید ما به فوتبال تغییر نکند نتایجی به مراتب بدتر از این در انتظارمان است.
*بدتر از این؟
بدتر از شکست در مقابل قطر. الان چند سالی است که در جام باشگاههای آسیا موفق نیستیم.
*از همان زمانی که ذوب آهن با منصور ابراهیم زاده به فینال رسید نزول ما شروع شد.
قبل از این که ما وارد بحث تیم المپیک شویم بد نیست درباره این مسائل حرف بزنیم. همه ما -یعنی جامعه فوتبال- از منی که فدراسیون فوتبال هستم تا شما که ژورنالیست هستید تا بقیه دوستان و همکاران باید تغییر کنیم و راهی جز این نداریم. آن افکاری که از قبل از انقلاب بوده هنوز هم هست و تغییر زیادی نداشته.
*این تغییر نیازمند یک سری ابزار است. ما برای این که بخواهیم چارت فوتبال را تغییر بدهیم باید راهی را برویم که متاسفانه یک سری سد سر راه آن است که این سدها می توانند آدم ها، امکانات و ... باشند.
من اگر بگویم هر روز دروغ گفتم. ولی همیشه بخش ورزشی خبرآنلاین را نگاه می کنم. در ماههای مختلف نگاههای شما متفاوت است. نفوذ شما خیلی بیشتر از آن است که تصور می کنید. راجع به ابزار صحبت کردید ما از کجا باید این تغییر را به وجود بیاوریم؟ صحبت کردن راجع به این مساله خیلی راحت است. هر کدام از ما سخنورهای خوبی هستیم و مطالعه کردیم و می توانیم راجع به دیدگاهمان صحبت کنیم. ولی فکر می کنم ما هیچ راهی نداریم غیر از این که قلب و فکرها را نزدیک کنیم. با این وضعی که الان داریم مایلی کهن در مقابل دایی، دایی در مقابل کیروش، کیروش در مقابل رسانه ها و ... من فکر می کنم من و شما جز معدود افرادی هستیم که نشستیم و با هم حرف می زنیم، در اصل باید دم در با هم دعوا می کردیم و من می رفتم. چه آینده ای می توانیم داشته باشیم وقتی برخوردهایمان به این صورت است و همه به دنبال حذف کردن یکدیگر هستیم.
*به نظر شما اگر فرض کنیم ابزارش هم وجود داشته باشد، این تغییر را از کجا باید شروع کرد؟
ما در درجه اول باید یک فلسفه مشخص در فوتبالمان باشد و فوتبال ما یک دی ان ای داشته باشد. الان مثل فوتبال انگلیس، آلمان و کشورهای پیشرفته ای که می توانیم از آنها الگوبرداری کنیم باشیم. مثلا در انگلیس به عنوان معلم کلاس های مختلفی برای تدریس می رویم حسرتم این است که با این همه اندیشمندانی که داریم نگاهمان منفی است وگرنه افراد مطلع خیلی داریم. چرا زودتر از اینها صاحب یک سبک و روش و فلسفه مشخص برای فوتبال نشدیم؟ وزارت ورزش که تازه تاسیس شده، فدراسیون فوتبال و کمیته آموزش و کمیته فنی و داورها و سازمان لیگ و ... منتظریم مقصر را پیدا کنیم؟ من 18سال آمریکا زندگی کردم. به جرات می توانم بگویم هر چه مدرک مربیگری بود آنجا گرفتم. ما هیچوقت صاحب یک همایش هزار نفری نشدیم که برای فوتبال دور هم جمع شویم. الان دو سال است که کمیته آموزش این کار را انجام می دهد و در هتل المپیک دور هم جمع می شوند، من خودم هم آنجا سخنرانی داشتم بد نیست...
*خروجی داشته؟
نه و نمی تواند هم داشته باشد. الان اگر بحث من و شما یک طرفه باشد می تواند خروجی داشته باشد؟ شما باید بگویی من هم بگویم دوستان دیگر هم بگویند تا بحث به نتیجه برسد. وقتی شما در یک همایشی شرکت می کنی که چون وقت نیست اجازه صحبت کردن نداری این می شود یک طرفه، شما می توانی دی وی دی این همایش را هم بگیری و در خانه ببینی بود و نبودت فرق ندارد. ولی وقتی تعامل باشد نتیجه گرفته می شود ما هنوز آن تعامل را نداریم. فرق ما با کانونیکشنی که در انگلیس، هلند، اروپا و ... برگزار می شود که 4-5هزارنفر شرکت می کنند چیه؟ الان شما برو چک کن آخر همین هفته یک همایش تاکتیکی در انگلیس برگزار می شود به نام «تاکتیک هشیارانه»، شمای نوعی آنجا بروی مسلم بدان که فرصت صحبت کردن هم داری تا فقط بنشینی و یادداشت برداری و بعد احساس کنی خیلی این سمینار خوب بوده، این سمینار خیلی می توانست بهتر باشد اگر شما هم فرصت داشتی سوالاتت را بپرسی و ابراز عقیده کنی و حتی با جواب هایی که می شنوی مخالفت کنی. ما هنوز به این نقطه نرسیدیم. مشکل وقت است، مشکلات پولی است، نداشتن امکانات است که همیشه یکی از دلایل محکم بوده برای این که ما فرار کنیم و ... برای تغییر ما باید فکر و قلب را نزدیک کنیم دوستی ها و فکر ها باید نزدیک شود. من هم که اینجا شما از من دعوت کردید همه مسائل را نمی دانم، قرار هم نیست که هر چیزی که می گویم مطلق باشد. در فوتبال هیچ چیزی مطلق نیست غیر از اصولش. بقیه موارد می شود عقیده من و شما، شما عقیده خودت را داری من عقیده خودم، شما روی پرس اینطور فکر میکنی من درباره دفاع خطی جور دیگر فکر می کنم و ... اینها عقیده است باید هم گوش کرد و یاد گرفت.
*این بحثی که شما درباره همایش مطرح کردید و گفتید که نمی تواند خروجی داشته باشد،آیا این به خودخواهی ما ایرانی ها برنمی گردد؟ حمید درخشان منتقد پرسپولیس بود، به پرسپولیس آمد مشکلات را دید، دوباره از پرسپولیس رفت و دوباره همان انتقادها را شروع کرد.
من فکر می کنم ما از حمید درخشان و امثال او استفاده نکردیم. قرار نیست که ما سرمربی تیم های بزرگ باشیم.
*ما این همه بازیکن بزرگ داریم که همه ملی پوش بودند و بالای 60-70 بازی ملی دارند...
در انگلیس و آلمان و پرتغالی که آقای کیروش است، این همه بازیکن بزرگ داشته، مگر اوزه بیو، مربی بزرگی بود؟ در صورتی که بازیکن خیلی خوبی هم بود و شاید، شاید ،شاید به نوعی یک جاهایی از پله هم بهتر بود. ولی چرا مربی بزرگی نشد؟ حداقل صحبت هایش در بنفیکا باشگاه خودش قابل احترام بود. روزهای تمرین و روزهای بازی با صندلی چرخدار کنار زمین حضور پیدا می کرد و تمرینات و بازی را نگاه می کرد. برای این که قرار نیست تمام بازیکن های بزرگ به مربی های بزرگ تبدیل شوند. فکر می کنم منظور سوال شما هم همین باشد که در این اجتماع بزرگ ما با بعضی چیزها نمی توانیم کنار بیاییم.
*توقعات! مثلا رضا احدی فوت می کند، با یکی از بازیکنان سابق استقلال صحبت می کردم. ایشان همین که شما مطرح کردید را یک جور دیگر مطرح کرد گفت چرا من که تیم ملی بودم و استقلال بازی کردم و مدرک مربیگری دارم باید بیرون باشم. من گفتم به هر حال خیلی ها مثل شما هستند مگر ما چند تیم در لیگ برتر داریم؟ مگر چند استقلال در تهران داریم. همه دوست دارند مربی استقلال یا پرسپولیس باشند ولی همه آن توانایی را ندارند.
هم بحث توانایی است هم فرصت ها که ممکن است برای من پیش بیاید برای شما نیاید. در آن مقطع فرصت به ما رو کرده یا به خاطر شانس یا کم کاری نتیجه نگرفتیم کنار رفتیم و نیروهای دیگری آمدند. باید احترام بگذاریم. فرگوسن که یکی از استادهای مسلم فوتبال است، در کتاب آخرش که لیدینگ یا رهبری است، یکی از دوستانم به من زنگ زد گفت بیا یک مقدمه بنویس من این کتاب را ترجمه کنم، گفتم کتاب اول او هم غیرقانونی ترجمه شده و سرالکس از ایرانی ها انتقاد کرد و گفت ایرانی ها قانون کپی رایت را رعایت نکردند کتاب اول را من بدون اجازه ترجمه کردند برای همین زیربار نرفتم. اما نسخه انگلیسی آن را دارم. حتی سر الکس هم به شانس اعتقاد دارد و می گوید شانس یکی از فاکتورهای مربیگری است. فاکتورهای دیگر هم هنر انتخاب بازیکن است ، دیگری رفتار مربی با بازیکن هاست و فاکتور بعدی برنامه های تمرینی است. در مورد تیم امید ما متاسفانه این فاکتور شانس را زیاد نداشت. دیشب نفت هم در مقابل الجیش بدشانس بود. چند موقعیت تک به تک صد در صد گل را از دست داد. ولی این یک فاکتور است و غیر از آن فاکتورهای دیگری هم هستند.
*می گویند آدم با تلاشش شانسش را می سازد. خیلی ها می گفتند تیم امید ما قبل از رفتن بازنده بود اولا چون همدلی وجود نداشت، دوما این که ما کادر فنی را انتخاب کرده بودیم که شخص سرمربی تجربه چنین تورنمنتی را نداشت و فاکتورهای دیگری هم بود. فضایی بین تیم و اختلافی که با فضای کلی جامعه داشتند هم مشکل ساز بود. ما تیم فرستادیم آنجا که صعود کنیم یا رفع تکلیف کنیم؟
من قبلا هم گفتم نگاه ما در جامعه فوتبال در حال حاضر تخریبی و حذفی است این درست نیست و جامعه فوتبال ما باید تغییر کند. صحبت کردن درباره تغییر راحت است اما راه حل چیست؟ به نظر من یکی از راه حل ها همین نزدیک کردن فکرها و قلب ها به یکدیگر است. ما چاره ای غیر از این نداریم. من به جرات می توانم بگویم در تمام کشورهای عربی تدریس کردم از سوریه تا یمن، بعضی ها را شش هفت بار رفتم با اطمینان می توانم بگویم از نظر هوش و استعداد بچه های ما در سطح خیلی بالاتری قرار دارند. این توهین به آن کشورها نیست ولی قابلیت مربی های ما بالاتر است من شکی در این ندارم. یکی از دلایل شکست خوردن ما این است که از نظر فکری و احساسی به هم نزدیک نیستیم فقط فکر انتقام گرفتن و حذف کردن یکدیگر هستیم. الان من هم که اینجا هستم ما می توانیم یک متهم را پیدا کنیم و تا دو سه ساعت دیگر آن شخص یا گروه را بکوبیم. ولی من امیدوارم از این جلسه یک راه حل دربیاید. ما کارشناس های زیادی داریم برای همه هم احترام قائلم و نوشته هایشان را می خوانم ولی دریغ از یک راهکار و راه حل. به ایمان رزاقی می گفتم مشکل نسل شما این است که یک مرجع فوتبال هم از جهت شخصیتی و هم از جهت دانش ندارید. افرادی هستند ولی آنقدر گرفتار هستند که فرصتی برای یادگیری نیست. این نسل ما برای همین ماندند و فقط کلاس می روند. کلاس مربیگری جای گرفتن ایده است، در کلاس مربیگری شما نمی توانی یک نفر را به یک مربی تبدیل کنی باید ایده بگیری و از آن ایده ها بعد از کلاس استفاده کنی برای این که فکر و فلسفه تان در فوتبال بیشتر و محکم تر شود.
*از نظر ساختاری و آن چیزی که در چارت فیفا هست شما الان کلیدی ترین پست را در فدراسیون فوتبال ایران دارید. مثلا در فرانسه رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه آنقدر اعتبار ندارد که اگر عوض نشده باشد جرارد هولیه اعتبار دارد.
جرارد هولیه حالش زیاد خوب نیست عوض شده و یک نفر دیگر الان جای او را گرفته است.
*یا یک نفر در حد جرارد هولیه که تصمیمات ساختاری و اصلی را می گیرد. در کشور ما شما این پست را دارید اما مثلا شما فهمیدید کی خاکپور سرمربی شد کیروش کی آمده و تیم ها با چه ساختار و استراکچری بازی می کنند و ... ولی شما با توجه به ویژگی شخصیتی که دارید از همه دفاع می کنید در حالی که خودتان خیلی ها را انتخاب نکردید و نمی دانید چطور انتخاب شدند.
من هیچوقت نگاه حذفی نداشتم و ندارم. این را هم در آمریکا یاد گرفتم و نمی خواهم پز آمریکا رفتنم را به شما بدهم. یک تیم بسکتبال در آمریکا بود که من این تیم را خیلی دوست داشتم تیم لس آنجلس لیکرز بود. من بسکتبال را خیلی شبیه فوتبال می بینم به خصوص در سیستم دفاعی. این تیم چند بازیکن معروف داشت کریم عبدالجبار، مجید جانسون و ... یک مربی معروف هم داشت که رقبای زیادی داشت گاهی می برد و می باخت. این فرد یک گفته داشت که من هیچوقت فراموش نمی کنم می گفت شما هیچوقت نباید به یک همکارت به خصوص در مجامع عمومی اهانت کنی اگر فرصت هست و می توانی خصوصی با آنها صحبت کن. همین الان هم خیلی از مربی های لیگ هستند که لطف می کنند کلاس های من را می آیند و ما با هم صحبت می کنیم و من خیلی روشن نقاط قوت یا ضعف آنها را می گویم. برخلاف آن چیزی که شما شاید فکر کنید من خیلی آدم رکی هستم و با هیچ کس رودربایستی ندارم. در فدراسیون فوتبال هم سابقه من که از زمان عابدینی تا الان در پست های مختلف هست و پرونده من کاملا مشخص است. در مورد سوال شما اولا کیروش انتخاب من نبوده، مشکلی هم با ایشان نداشتم. در مورد آقای خاکپور زمانی که ایشان انتخاب شدند من هم عضو کمیته فنی بودم و قرار بود 5نفر را انتخاب کنیم که در نهایت یک نفر سرمربی شود.
*آقای خاکپور بین این 5 نفر بودند؟
اگر کسی به شما گفته نبودند اشتباه گفته.
*آقای کاشانی گفتند.
من خودم در جلسه بودم آقای خاکپور یکی از گزینه ها بود. ولی وقتی اسم کرانچار بود خود من هم نظرم تفاوت می کرد. در هر صورت خاکپور مربی شد بعد از آن من فکر کنم جز خوش شانس ها بودم که حداقل دو جلسه در دفتر من راجع به مسائل فنی صحبت کردیم. چه تاثیری من داشتم؟ شاید من خیلی ضعیف هستم و نتوانستم تاثیر بگذارم و کلید موفقیت را به مربی ها بدهم که بروند و موفق شوند.
*این دو مربی بعدی کاملا با انتخاب شما بوده.
صد در صد. حمید علیدوستی با خصوصیات بازیگری، مربیگری و اخلاقی اش برای نوجوانان و جوانان ما غنیمت است. با این مشکلاتی که ما در جامعه داریم از بین کسانی که هستند برای نوجوانان...
*یک پدر انتخاب کردید؟
بله همینطور است.
*البته یک مقدار سخت گیر است.
من هم که الان با شما صحبت می کنم شاید یک چیزهایی بگویم که به مذاق شما خوش نیاید.
*نکته این است که سطح سواد شخصیتی علیدوستی از فوتبال ایران بالاتر است. جنس کتاب خواندن و فیلم دیدن و مطالعه اش و ...
الان قدم بعدی علیدوستی خیلی سخت است. جلسه چهار روز پیش ما درباره همین بود. با توجه به تجربیاتی که دارم به ایشان می گفتم این بازی هایی که در تبریز انجام دادی خیلی با بازی هایی که قرار است در هند انجام بدهی متفاوت است. یک تغییراتی هم قرار است در راه باشد. قرار است مربی دروازه بان هایش را تغییر بدهد.
*چه کسی بیاید؟
قبلا آقای استخری بود فکر می کنم به زودی آقای عزیزیان به تیم ملحق شود. آقای استخری هم خیلی مربی خوبی بود ولی ما داریم به مرحله بعدی می رویم که فوق العاده سخت است. به نظر من شرایط خیلی سخت است از آن سخت تر شرایط تیم پیروانی در بحرین است. این نوجوان ها و جوان ها نسل آینده فوتبال ما هستند. دو تا از بازیکن های ما آقای ارسلان مطهری، روزبه چشمی و ترابی آینده خیلی خوبی دارند.
*الان استراکچری که شما برای این دو تیم دارید افق ده ساله فوتبال ما است. چه دستورالعملی برای بازی های اینها دارید؟ مثلا می گویند تیم کیروش دفاعی بازی میکند ولی نتیجه نمی گیرد یا مثلا تیم امید خوب حمله می کند ولی دفاع خوبی ندارد. روی این ساختار اصولی تر فکر می شود؟
شما راجع به کیروش گفتید بهتر است درباره این مساله هم حرف بزنیم. مورینیو عقیده دارد بازی را تیمی می برد که کمتر اشتباه کند و دو این که تیمی موفق است که حریف را وادار به اشتباه بیشتری کند. مورد سوم این که بازی خارج از خانه به جای این که ما فکر برد و برتری در آن بازی باشیم باید این فکر را کنیم که چه برنامه ای داشته باشیم که حریف بیشتر اشتباه کند. مورد چهارم هم این است که تیمی که بیشتر صاحب توپ است اشتباه بیشتری می کند. پنج: تیمی که سعی کند با حفظ توپ و ضدحمله بازی کند موفقیتش بیشتر است. مورد ششم که به شخصیت مورینیو برمی گردد این است که تیمی که صاحب توپ است صاحب ترس و وحشت است. مورد آخر تیمی که توپ را کمتر در بازی دارد موفق تر است. من این را از خودم نمی گویم. یک دسته از مربی ها هستند که به حفظ توپ خیلی عقیده ندارند نمونه اش همین مورینیو یک عده هم برعکس. شما درباره این پرسیدید که صحبت های ما با مربی های تیم ملی نوجوانان و جوانان و امید درباره چه مواردی است. قبلا گفتم ما صاحب فلسفه فوتبال نیستیم. فوتبال ما دی ان ای ندارد چیزی که انگلیس سالهای سال است دارد. خیلی هم راحت است زمانی که شما صاحب توپ هستی چه باید بکنی، زمانی که توپ دست حریف است چه باید بکنی، زمان انتقال یعنی آن چند ثانیه که توپ از من به شما یا از شما به تیم من می رسد، مورد چهارم هم شکل تاکتیکی تیم است که ما به آن به اشتباه سیستم می گوییم.
*این لحظه انتقال خیلی مهم است مثل گلی که از آرژانتین خوردیم در یک لحظه توپ لو رفت و ...
چه زمانی ما آن گل را خوردیم؟ اواخر بازی بودیم. ما چه زمانی به ژاپن باختیم در نود دقیقه یا صد و بیست دقیقه؟ هوش هیجانی ما خوب نیست ما ای کیو نداریم. برای این که تمام شاگردهای کلاس های ما زمانی که بگوییم فردا می خواهیم درباره روان شناسی فوتبال صحبت کنیم همه فراری هستند. هوش هیجانی ما خوب نیست. فینال بازی زیر 23 سال است من بالا نشستم. نیمکت کره ای ها اینطرف است مربی اش شیم شاگرد خود من بوده. مربی ژاپن هم آن طرف ایستاده بدون هیچ رزومه ای. قیافه سنگی دارد. شیم بازی را دو صفر برده بالا پایین می پرد با داور چهارم صحبت می کند سمت نیمکت می رود و.... هوش هیجانی این فرد صفر است. اما مربی ژاپن آرام ایستاده و 4-4-2 بازی می کند. گل اول که خورد تعویض نکرد گل دوم خورد تعویض نکرد. بعد آمد یک مهاجم بیرون برد یک هافبک داخل آورد و 4-5-1 بازی کرد. ده دقیقه نتیجه نگرفت دوباره یک هافبک بیرون برد یک مهاجم آورد و باز 4-4-2 بازی کرد. فینال بازی هاست و بازی را دو صفر باخته تعویض دومش فوق العاده بود دو گل برایشان زد. شین شکست خورد با چشم گریان به سئول برگشت. تیم ژاپن اگر بازی ها را برد با دو تیم به دوحه آمد. 23نفرش یک تیم ای بود و یک تیم بی. بازی دوم با چهار تغییر نسبت به بازی اول تیم را به زمین فرستاد و بازی سوم با هشت تغییر و بازی بعد باز چهار تغییر. این مربی ژاپن برای آمدن به بازی ها دو تیم را در ذهنش داشت. مورد دوم سیستم بازی ژاپنی ها بود که سه سیستم را برای حضور در این تورنمنت آماده کرده بودند. یکی از صحبت هایی که من با مربی ها داشتم همین بود که گفتم امکان ندارد شما با یک سیستم در این تورنمنت دوام بیاورید. مورد سوم شاید از همه مهمتر این هوش هیجانی مربی بود که به بازیکن ها منتقل می شد. ما باید یاد بگیریم که فوتبال دیگر نود دقیقه نیست صد و بیست دقیقه است حتی در لیگ.
*اگر قرار بود برای ژاپنی ها نود دقیقه باشد امکان داشت ما ببریم؟
البته ما توپ را به تیر دروازه هم زدیم و ما هم شانس گل زدن داشتیم.
*ولی اگر ما می بردیم اتفاق بود روند نبود.
رفتن عراق به المپیک هم...
*روند است، 2004 رفتند، 2008 هم رفتند، 2012 هم رفتند. چهارم المپیک هم شدند.
دو شب قبل از بازی مربی تیم عراق با مشت توی صورت شماره شش تیمش زد که روز بعد هم او را به عراق برگرداندند. مربی عراق به نظر من بزرگتریم نقطه ضعف تیم عراق در المپیک خواهد بود چون خیلی آستانه تحملش پایین است. بازیکن هایش هم نمی گویم سنشان بالاست چون نمی توانم اتهام بزنم ولی خیلی باتجربه بودند. همچنین چند بازیکن قطری، شماره سه آنها که دو گل هم به ما زد. تجربه یک بازیکن هفده هیجده ساله با یک بازیکن 26-27ساله خیلی متفاوت است. عراق در جام ملت ها هم نتیجه گرفت اما به نظر من یک مقداری به ما و عربستان سعودی ظلم شد. عربستان تیم خیلی خوبی بود و مربی خیلی خوبی هم داشتند که در همان دور اول حذف شدند.مربی خوبی هم داشتند.
*یک اتفاقی که در قطر افتاد این بود که کارلوس کیروش در آنجا حاضر بود.او آمده بود تا نسل جوان تیم های آسیایی که بدون شک بازیکنانش در یکی دو سال آینده برای تیم بزرگسالان آنها بازی می کنند را شناسایی کند اما رفتاری با او شد که...
بودن کارلوس کیروش در فوتبال ایران غنیمت است.او مورد احترام جامعه جهانی فوتبال در همه جا است.همه جا.ما یک کنگره فوتبال بود قبل از سال 2016 در مالزی.ببینید چه احترامی به کیروش می گذاشتند.او در کشور ماست و متاسفانه من نمی دانم باید اسمش را چه چیزی بگذارم؟حسادت بگذارم یا ...نگاه تخریبی یا چیز دیگری.
*این اتفاق عادی شده است.وقتی کیروش آمده بود برای بازی با اندونزی 80 هزار نفر به ورزشگاه آزادی رفتند.
این همان کیروش است.او جرات زیادی داشت و دست به تغییرات زیادی زد.فکر می کنم منتقدان نمی دانند که او واقعا چه اعتباری برای فوتبال ما است.من فکر می کنم در یادگیری اعتقاد و باور خیلی مهم است.کیروش بچه های ما را متقاعد کرده است که می توانند هر کاری را انجام بدهند.کیروش هر حرفی که می زده بعدا همه را با فیلم به آنها نشان می داده است.کار کیروش انجام برای درک بهتر است.من تمریناتش را زیاد ندیده ام اما می دانم که کارش را بلد است.الکس فرگوسن در آخرین کتابش نوشته است:اولین روزی که کارلوس کیروش آمد دفتر من،بلافاصله تحت تاثیر او قرار گرفتم.لباسش،طرز نشستنش و البته نگاه کردن او در چشمان من زمانی که با کیروش حرف می زدم.این نشان از اعتماد به نفس بالای او بود.در پایان حرفهایم با او تصمیم را گرفته بودم که این آدم می تواند در منچستر یونایتد کار کند.روز اول برای گرفتن کار خیلی از مربیان ما شکست می خورند.بخورد اول و نداشتن برنامه متقاعد کنند دلیل این است.کیروش می تواند به مربیان ما آموزش بدهد.کیروش فکر می کنم در همین وضعیتی که هستیم می تواند با تی های خوب اروپایی کار کند و موفق باشد.کیروش خصوصیات این را داشت که سرمربی منچستر شود.حالا نمی دانم ما شانس آوردیم و قدرش را نمی دانیم یا خودش بدشانسی آورد.
*او محبوبیت مردمی هم دارد.
مردمی که عاشق فوتبال هستند هیچ وقت فراموش نمی کنند.بازی با کره.او برای ما احترام کسب کرد.شاید بگویم شانس آوردیم اما مگر تیم های دیگر نمی آورند.بازی با کره نقطع عطف فوتبال ما بود.در جام جهانی هم همین طور.ما خوب بازی کردیم.در جام جهانی بازنده سربلند بودیم.اینها همه درس است.
*شما با توجه به بازی های زیر 23 سال آینده فوتبال ایران و آسیا چطور می شود و از این نسل فوتبال بازیکنانی مثل دایی،مهدوی کیا،پارک و هوندا بیرون می آیند.
ما باید کمی صبر کنیم.در بازی های قطر 4 تا بازیکن در سطح بالای آسیا داشتیم.به نظرم روزبه چشمی،ترابی،ارسلان مطهری شانس زیادی دارند.البته به شرطی که ترانسفر شوند به باشگاه هایی مثل بوخوم،آلکمار و ...ما دیر یا زود می توانیم بازیکن های خوبی در حد فوتبال اروپا داشته باشیم.