به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ سرمای تهران سخت است و سوز آن برنده. نه به سختی خراسان و آذربایجان و کرمانشاه. وارد کلاس درس که میشوی اگر ساکن شهرهای بزرگ باشی خبری از سرما نیست. اما در شهرهای کوچکتر و مناطق محروم خبری از شوفاز نیست و هنوز بخاری نفتی میسوزد و گاه هم اصلاً بخاری وجود ندارد. فرض را بر این میگذاریم و امید داریم که در تمامی مناطق دور و نزدیک، بزرگ و کوچک از وسایل پیشرفته برای گرم کردن کلاس استفاده می کنند و امروز را رها میکنیم به روزگاری دور سر میزنیم تا بدانیم که آنها برای گرم کردن مدرسه خود چه میکردند.
[زمستان 1313] بخاریها روشن بود، کرسیها در خانه گرما میداد، شبها کاملاً بلند شده بود. هوا به سردی میگرایید... اداره مدرسه در زمستانها به دلیل بخاریها که با هیزم گرم میشد کار پر دردسری بود. چون هیزمها کمی رطوبت داشت و صبحها پس از روشن شدن، خیلی زود خاموش میشد و دود میکرد و شاگردان کلاس در بخاری را باز میکردند که از نو روشن کنند، دود اتاق را پر میکرد ناچار در اتاق را باز میکردند که دود خارج شود، هوای سرد گزنده داخل کلاس میشد و از فشار سرما یکی از آنها به دفتر میآمد و خاموش شدن بخاری را خبر میداد. یا به فراش مدرسه میگفت. ولی اتفاق میافتاد که فراش به دنبال پیغامی برای اولیای دانش آموزان، یا کار دیگر رفته بود و ناظم مدرسه ــ که من باشم ــ باید میرفتم بخاری را روشن کنم و این کار تا اول بهار مرتب ادامه داشت.
حال سری به خانه ای در هشتاد سال پیش خواهیم زد تا ببینیم که یک خانواده ایرانی برای تولید گرما در خانه خود چه میکرد. راهکار اروپاییان استفاده از بخاری با سوخت زغال سنگ و یا شومینه با استفاده از هیزم بود. اما در ایران به جای استفاده از شومینه یا بخاری از کرسی استفاده میشد که استفاده از آن قدمتی دیرین داشت. یکی از مزایای کرسی این بود که برای سوخت آن از زغال استفاده میشد که از شاخ و برگها و تنه های پوسیده درختان تهیه شده بود. با راه انداختن کرسی همه اعضای خانواده در یک اتاق جمع میشدند و شبهای طولانی زمستان را طی میکردند. کرسی، نقل قصه و داستان و خوردن شبچره در کنار هم طول شب را کوتاه میکرد. خبری از قهر و سکوت و تنهایی نبود، باید سرما را در اتاقی دیگر به تنهایی تحمل میکردی.
حال به سراغ خانه ای در شهر مشهد میرویم تا ببینیم کرسی چه شکلی داشت و چگونه اتاقی را گرم میکرد بدون آن که آلودگی محیط زیستی داشته باشد و یا جنگلی از بین برود. شاید برای همین سوختها بود که هوای آلوده نداشتیم و زمستان فصلی شاد بود:
کرسی خانهها هم ترتیب خاص خود را داشت. کرسی، چهارپایه بزرگ یا کوچکی بود که منقل آتش در کف آن، و لحاف بزرگ و چادر بزرگ روکرسی، روی آن و در چهار طرف، تشک و پشتی قرار میگرفت، برای آتش منقل در آخر تابستان، زغال و خاکه زغال در خانهها شسته و آفتاب داده میشد و در زغالدانی انبار میگردید، و در زمستان، هر پیش از ظهر، در کف منقل خاکه زغال و روی آن زغال میریختند و آن را روشن میکردند و در هوای آزاد میماند تا بسوزد و بخار زغال برود، و عصر منقل آتش را زیر کرسی، و در سینی مسین، میگذاشتند و لحاف را به سبک زیبایی در چهار طرف کرسی، کمی تا میزدند و روی آخرین قسمت تشکها هم پشتی برای تکیه دادن گذارده میشد. نوع پشتیها بسته به اهمیت افراد خانواده، فرق میکرد؛ پشتیها یا از شال و ترمه بود؛ یا از قالیچههای کوچک که برای همین کار بافته میشد، و لحاف دوزها داخل آن را پر میکردند و چهار طرف پشتیها، مثل کوسنهای امروزی قیطان دوزی میشد. افراد خانواده روی تشکها نشسته پاها را زیر کرسی دراز میکردند. مهمانها هم زیر کرسی مینشستند.
غالباً در چندین اتاق کرسی به اندازههای مختلف بود: در اتاق کارگران، مهمانخانه و نشیمن، کرسی که تنها وسیله گرمازا بود باید میبود. شبها همه زیرکرسی و روی تشکهای پلههای کرسی میخوابیدند و لحافی هم بالای قسمت زائد لحاف کرسی میانداختند که گرمای کرسی به لحاف آنها هم سرایت کند و صبح پس از نظافت همه چیز به جای خود بازمیگشت. یک فایده کرسی این بود که چون هوای داخل اتاق اندکی از هوای بیرون گرمتر بود، کمتر اتفاق میافتاد که مردم گریپ شوند. ولی بر اثر گرمای بخاری ــ که اختلاف هوای بیرون را با داخل اتاق زیاد میکرد ــ به خصوص بچهها بیشتر دچار سرماخوردگی میشدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عزیزه آذرخشی. فروغ زندگی یا سرگذشت ما حرکت در مسیر تندباد اجتماعی. تهران، نامک و پروین، 1387. ص 105- 106.
2. همانجا.
[زمستان 1313] بخاریها روشن بود، کرسیها در خانه گرما میداد، شبها کاملاً بلند شده بود. هوا به سردی میگرایید... اداره مدرسه در زمستانها به دلیل بخاریها که با هیزم گرم میشد کار پر دردسری بود. چون هیزمها کمی رطوبت داشت و صبحها پس از روشن شدن، خیلی زود خاموش میشد و دود میکرد و شاگردان کلاس در بخاری را باز میکردند که از نو روشن کنند، دود اتاق را پر میکرد ناچار در اتاق را باز میکردند که دود خارج شود، هوای سرد گزنده داخل کلاس میشد و از فشار سرما یکی از آنها به دفتر میآمد و خاموش شدن بخاری را خبر میداد. یا به فراش مدرسه میگفت. ولی اتفاق میافتاد که فراش به دنبال پیغامی برای اولیای دانش آموزان، یا کار دیگر رفته بود و ناظم مدرسه ــ که من باشم ــ باید میرفتم بخاری را روشن کنم و این کار تا اول بهار مرتب ادامه داشت.
حال سری به خانه ای در هشتاد سال پیش خواهیم زد تا ببینیم که یک خانواده ایرانی برای تولید گرما در خانه خود چه میکرد. راهکار اروپاییان استفاده از بخاری با سوخت زغال سنگ و یا شومینه با استفاده از هیزم بود. اما در ایران به جای استفاده از شومینه یا بخاری از کرسی استفاده میشد که استفاده از آن قدمتی دیرین داشت. یکی از مزایای کرسی این بود که برای سوخت آن از زغال استفاده میشد که از شاخ و برگها و تنه های پوسیده درختان تهیه شده بود. با راه انداختن کرسی همه اعضای خانواده در یک اتاق جمع میشدند و شبهای طولانی زمستان را طی میکردند. کرسی، نقل قصه و داستان و خوردن شبچره در کنار هم طول شب را کوتاه میکرد. خبری از قهر و سکوت و تنهایی نبود، باید سرما را در اتاقی دیگر به تنهایی تحمل میکردی.
حال به سراغ خانه ای در شهر مشهد میرویم تا ببینیم کرسی چه شکلی داشت و چگونه اتاقی را گرم میکرد بدون آن که آلودگی محیط زیستی داشته باشد و یا جنگلی از بین برود. شاید برای همین سوختها بود که هوای آلوده نداشتیم و زمستان فصلی شاد بود:
کرسی خانهها هم ترتیب خاص خود را داشت. کرسی، چهارپایه بزرگ یا کوچکی بود که منقل آتش در کف آن، و لحاف بزرگ و چادر بزرگ روکرسی، روی آن و در چهار طرف، تشک و پشتی قرار میگرفت، برای آتش منقل در آخر تابستان، زغال و خاکه زغال در خانهها شسته و آفتاب داده میشد و در زغالدانی انبار میگردید، و در زمستان، هر پیش از ظهر، در کف منقل خاکه زغال و روی آن زغال میریختند و آن را روشن میکردند و در هوای آزاد میماند تا بسوزد و بخار زغال برود، و عصر منقل آتش را زیر کرسی، و در سینی مسین، میگذاشتند و لحاف را به سبک زیبایی در چهار طرف کرسی، کمی تا میزدند و روی آخرین قسمت تشکها هم پشتی برای تکیه دادن گذارده میشد. نوع پشتیها بسته به اهمیت افراد خانواده، فرق میکرد؛ پشتیها یا از شال و ترمه بود؛ یا از قالیچههای کوچک که برای همین کار بافته میشد، و لحاف دوزها داخل آن را پر میکردند و چهار طرف پشتیها، مثل کوسنهای امروزی قیطان دوزی میشد. افراد خانواده روی تشکها نشسته پاها را زیر کرسی دراز میکردند. مهمانها هم زیر کرسی مینشستند.
غالباً در چندین اتاق کرسی به اندازههای مختلف بود: در اتاق کارگران، مهمانخانه و نشیمن، کرسی که تنها وسیله گرمازا بود باید میبود. شبها همه زیرکرسی و روی تشکهای پلههای کرسی میخوابیدند و لحافی هم بالای قسمت زائد لحاف کرسی میانداختند که گرمای کرسی به لحاف آنها هم سرایت کند و صبح پس از نظافت همه چیز به جای خود بازمیگشت. یک فایده کرسی این بود که چون هوای داخل اتاق اندکی از هوای بیرون گرمتر بود، کمتر اتفاق میافتاد که مردم گریپ شوند. ولی بر اثر گرمای بخاری ــ که اختلاف هوای بیرون را با داخل اتاق زیاد میکرد ــ به خصوص بچهها بیشتر دچار سرماخوردگی میشدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عزیزه آذرخشی. فروغ زندگی یا سرگذشت ما حرکت در مسیر تندباد اجتماعی. تهران، نامک و پروین، 1387. ص 105- 106.
2. همانجا.