اگر همه چیز سر جای خودش بود، مرادخانی پس از این رسوایی، استعفایش را تقدیم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌کرد و کرسی معاونت هنری را واگذار می‌کرد تا شخص توانمندتری عنان این کرسی را برعهده بگیرد... فرهنگ ایران زمانی در مدار صحیح قرار می‌گیرد که مدیران فرهنگی‌اش بر سر بدیهی‌ترین اصول اخلاقی ولو با پرداخت هزینه‌هایی بایستند و راستگویی از جمله این اصول بدیهی اخلاقی است

به گزارش مشرق، با فشار افکارعمومی، واگذاری گنجینه ملی موزه هنری معاصر به بخش غیردولتی منتفی شد اما با وجود این اتفاق، یک مسئله مهم باقی ماند و آن، خلاف‌واقع‌گوییِ معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به افکارعمومی است؛ اتفاق تلخی که تلاش می‌شود به فراموشی سپرده شود اما انتظار می‌رفت با استعفای شرافتمندانه علی مرادخانی معاون هنری و یا برکناری او از سوی علی جنتی، این خلافِ واقع‌گویی به عمل شخصی تلقی شود!

موزه هنرهای معاصر از خطر واگذاری به بنیاد رودکی به عنوان بخش غیردولتی نجات پیدا کرد؛ اتفاقی که به اعتبار جریان‌سازی رسانه‌ها و حضور موثر هنرمندان و هنردوستان در صحنه تحقق یافت و اگر این زنجیره شکل نمی‌گرفت، چه بسا اکنون موزه هنرهای معاصر واگذار شده بود. مهم نیست «مدیریت» یا «مالکیت» موزه هنرهای معاصر واگذار می‌شد؛ مهم این بود که مدیران بنیاد رودکی درباره سرنوشت این موزه و آثارش تصمیم می‌گرفتند و این می‌توانست آغاز فاجعه باشد.

بسیاری به کمک مرادخانی و دوستانش آمدند تا حرارت جمعیت معترض را به خاموشی سوق دهند و برجسته ترین آنها، سیدمهدی بهشتی بود؛ اویی که ادعا کرد این موضوع در اردیبهشت سال 94 منتفی شده اما سندهای منتشر شده از پیگیریِ واگذاریِ موزه‌های هنری معاصر تا واپسین روزهای اسفند 94 حکایت داشت و بدین ترتیب او نیز در خلافِ واقع گویی با مرادخانی همسفره شده است و متاسفانه گوی سبقت را در برخی سطور توجیه‌نامه‌اش از مرادخانی ربود.

با این حال بهشتی مسئولیت حقوقی در این ماجرا ندارد و مسئولیت حقوقی متوسط علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است؛ کارگزاری که اذعان کرده بود چنین اقدامی خلاف قانون است: «واگذاری یا انتقال موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی یا هر نهاد دیگری را از بیخ و بن تکذیب کرد و گفت: «تعجب می‌کنم که چیزی را ناگهان شایع می‌کنند و درباره آن بحث به راه می‌افتد. خود من دیروز در جریان چنین موضوعی قرار گرفتم. وقتی قرار باشد چنین اتفاقی در این زمینه‌ها بیفتد دولت باید تصویب کند و مجلس روی آن نظارت داشته باشد. همین‌ طوری که نمی‌شود چیزی را انتقال داد».



مرادخانی برای آنکه صریح‌تر تکذیب کرده باشد، گفته بود: «این موضوع اساسا یک شایعه است. در خیلی از زمینه‌ها راه‌های برون رفت از مشکلات دولتی مطرح بوده است. حالا شاید تصور کردند ممکن است این راه باشد، ولی به نظر من درست نیست و هر گونه کاری در این زمینه بخواهد برای بهتر شدن اوضاع یک مجموعه انجام شود قطعا یک بحث‌های کارشناسی اساسی لازم دارد، نه اینکه من و شما بخواهیم ناگهان موزه را به بنیاد رودکی منتقل کنیم.»

کارمندان مرادخانی در معاونت هنری نیز همزمان برای آنکه میخ را محکم‌تر کوبیده باشند، چنین تکذیبیه‌ای منتشر کرده بود: «از روز گذشته شایعه‌ای مبنی بر انتقال موزه هنرهای معاصر به بنیاد فرهنگی هنری رودکی در رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر شده است. روابط عمومی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن تکذیب این خبر به اطلاع می‌رساند اصولا هر گونه تغییرات در بدنه وزارتخانه‌ها مستلزم تأیید دولت و در برخی موارد تصویب مجلس شورای اسلامی است. بنابراین شایعه مندرج در برخی شبکه‌های مجازی که در این خصوص منتشر شده صحت نداشته و تکذیب می‌شود».

پس از همه این تکذیب‌ها، برخی مکاتبات درباره واگذاری موزه هنرهای معاصر منتشر شد که نشان می‌داد مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد، ملانوروزی و بهرام جمالی و سایر مسئولین که این واگذاری ها را تکذیب کرده بودند، کاملاً در جریان این واگذاری بوده‌اند و تا انتهای سال پیگیر آخرین تشریفات واگذاری بوده‌اند. متاسفانه با وجود انتشار این اسناد، مجید ملانوروزی سرپرست موزه هنرهای معاصر در میان تجمع‌کنندگان مقابل این موزه ملی مجدداً منکر تلاش برای این واگذاری شد!


به هر حال واگذاری موزه هنرهای معاصر در نهایت با دستور شخص علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی منتفی شد اما هنوز مشخص نیست آیا واگذاری موزه صبا و فرهنگسرای نیاوران نیز که در هر دو در قالب همین پروژه بود، منتفی شده یا پیگیری برای واگذاری آن بخش‌ها به بنیاد رودکی ادامه دارد؟ با این حال آنچه حتی از ارزش موزه هنرهای معاصر مهم است، ارزش مدیران صادق آن هم در حوزه‌ای نظیر مدیریت ارشد فرهنگی کشور است.

اینکه علی مرادخانی -شاید با این تصور که اسناد لو نرفته- منکر واقعه شده بود و به افکارعمومی خلافِ واقع گفته بود، اتفاق تلخی است که نمی‌توان از آن گذشت و اگر همه چیز سر جای خودش بود، مرادخانی پس از این رسوایی، استعفایش را تقدیم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌کرد و کرسی معاونت هنری را واگذار می‌کرد تا شخص توانمندتری عنان این کرسی را برعهده بگیرد؛ شخصی که هر روز سیستم تحت مدیریتش برای دولت حاشیه‌ساز نباشد؛ یک روز با کنسرت‌ها، روز دیگر با ارکستر سمفونیک تهران و دیگر روز با واگذاری‌ موزه‌ها.

البته اگر مرادخانی برای خلافِ واقع‌گویی استعفاء می‌داد، پایه گذار سنت عجیبی در کشورمان بود چرا که سوابق نشان داده هیچ مدیری از خلافِ واقع‌گویی -حتی به صراحت مرادخانی- شرمنده نمی‌شود. با این حال این امکان وجود داشت که به مرادخانی در این زمینه کمک شود تا تصمیم درستی اتخاذ کند و این امکان وجود داشت که وزیر از معاونش بخواهد استعفا دهد یا خود او را به دلیلِ خلاف واقع‌گویی برکنار کند.

فرهنگ ایران زمانز در مدار صحیح قرار می‌گیرد که مدیران فرهنگی‌اش بر سر بدیهی‌ترین اصول اخلاقی ولو با پرداخت هزینه‌هایی بایستند و راستگویی از جمله این اصول بدیهی اخلاقی است. بعید است قرار باشد بر سر این اصل ایستادگی را شاهد باشیم و مرادخانی کرسی نرم معاونت هنری را ترک کند و با حسن ارتباطات عمیقش، بعید است کسی در وزارت ارشاد توان کنار گذاشتن مرادخانی را داشته باشد!
منبع: تابناک

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس