فرزند شهید صیاد شیرازی در ادامه سخنانش افزود: ایشان نشان داد که میتوان در یک دوره واقعا سخت(قبل انقلاب و در ارتش شاهنشاهی) حضور داشت و با استقامت و توکل به خدا، نه تنها خود را حفظ کرد بلکه تبلیغ مطالب دینی و اسلامی را هم کرد. با تمام مشغلههای کاری، برنامه ریزی دقیقی برای رشد و پیشرفت اعضای خانواده داشت. ایشان همانطور که در برنامههای فردیشان به نماز اول وقت بسیار مقید بود این فریضه الهی را در نکات تربیتی فرزندانش گنجانده بود و در هدایت تک تک آن ها به مسیر الهی و درست نقش داشت. آخرین نکته ای که به آن اشاره میکنم این است که ایشان روحیهای جهادی داشت. اهل تلاش و جهاد در راه خدا بود که اوج آن را می توان در خدمتش در دوران دفاع مقدس دید.
وی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: من خطاب به مسئولان کشور میگویم از این حوادثی که در نظام جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده و از کارهایی که آن کشورهای مخالف و معاند جمهوری اسلامی کردهاند و بهصورت مستقیم و غیر مستقیم در آن نقش داشتهاند نباید بگذریم. باید به دفاع از حقوق قربانیان عزیز این حوادث و دفاع از حقوق جمهوری اسلامی ایران با تمام توان و قدرت ادامه دهیم و در تعامل با کشورهایی که مدعی دفاع از حقوق بشرند دفاع از ارزش ها و آرمان های نظام را در اولویت قرار دهیم.
صیاد شیرازی ادامه داد: من نسبت به اقداماتی که این کشورهای مدعی حقوق بشر دارند و در واقع دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند و تمام ادعایشان ظاهری است میگویم آنچه آن ها دنبال می کنند معنای حقوق بشر نیست بلکه نقطه برعکس آن است و بیشتر آن ها به دنبال حقوق انسان هایی هستند که خود تروریسم و مخالف نظام جمهوری اسلامیاند. واقعیت آن است که آن ها تروریست ها را حمایت میکنند یا خودشان به طور مستقیم هدایت میکنند.
وی در پایان سخنانش به روز و لحظه شهادت اشاره کرد و توضیح داد: صبح روز 21فروردین1378 بود که پدرم می خواست من و برادر م را به مدرسه برساند. من سوم دبیرستان بودم و برادرم در مقطع راهنمایی مشغول تحصیل بود. پدرم به من گفت در پارکینگ را باز کنم و خودش وسایلش را در ماشین گذاشت. ماشین را از خانه بیرون برد و من هم مشغول بستن در بودم که فردی در لباس رفتگر، در حالی که ماسک به صورت داشت نامه ای به پدرم داد. از آنجا که پدرم به مشکلات مردم رسیدگی میکرد و تا آنجا که میتوانست برای رفع آن ها تلاش میکرد، فکر کرد این بنده خدا مشکلی دارد برای همین نامه را گرفت و زمانی که مشغول باز کردن آن بود آن فرد کلتش را بیرون آورد و 4 گلوله به سمت صورت پدرم شلیک کرد؛ بعد به سرعت سمت فرد دیگری در کوچه پایینی با موتور منتظرش بود دوید و توانست فرار کند. من که شاهد ماجرا بودم و سن و سالی نداشتم نمی دانستم چکار کنم! با کمک همسایه طبقه بالاییمان پدرم را به بیمارستان منتقل کردیم و نیروی انتظامی را هم مطلع کردیم. تیم پزشکان ایشان را به اتاق عمل بردند؛ اما مدت زیادی نگذشت و پدرم شهید شد.
مهدی صیاد شیرازی افزود: به این ترتیب این حادثه دردناک جز خاطرات همیشگی من شد. آن زمان خیلی اذیت شدم و خیلی متاثر بودم. اثرات روحی و حتی جسمی که از این حادثه برایم به وجود آمد حال و هوای زندگیام را سخت و پرفشار کرده بود؛ حتی خوابیدن برایم سخت بود و کارهای مقدماتی زندگی را با دشواری دنبال می کردم تا اینکه با روحیه ای که مقام معظم رهبری دادند و دلگرمی مردم و کمک خدا توانستم آرامشم را حفظ کنم و به مسیرم ادامه دهم و رهرو راه پدرم باشم. ما آن زمان دنبال فرد تروریست بودیم. کارهایی انجام شد و رایزنی هایی بهعمل آمد و مطلع شدیم برنامهریز این حادثه بعد مدتی کشته شد منتهی افرادی که در راس بودند هنوز هستند و وضعیت مبهمی دارند و پرونده پدرم هنوز مفتوح است.