به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز 28 فروردین 1342 آیت الله العظمی گلپایگانی در نامه ای به علما و مراجع حوزه علمیه نجف، اقدام رژیم شاه در اعزام طلاب علوم دینی به خدمت سربازی را دسیسه این رژیم برای برچیدن بساط حوزه علمیه و روحانیت خواند.
مقابله با روحانیت و محدود کردن حوزه عمل و نظر آنان و در نهایت، مذهب زدایی از حوزه های سیاست و حکومت و مبارزه با مظاهر و مجامع مذهبی در عرصه اجتماع، یکی از اهداف دائمی دورهی پهلوی اول و دوم بود. رضاخان در این مورد بیشترین تلاش را انجام داد وی که در سال 1304 ش رسماً پادشاه ایران گردید، به تدریج بر آن شد تا بنیاد روحانیت و مذهب را ویران و یا حداقل سست و لرزان کند. جدا از اعمال و رفتارهای مقابله آمیز با مذاهب و مظاهراساسی آن که در طول حکومت بیست ساله وی در جریان بود، کوشش های او در محصور کردن روحانیت از اهمیت به سزایی برخوردار است. اگر چه کشف حجاب، ممنوع ساختن دستجات عزاداری و جلوگیری از دخالت روحانیون برجسته در امور سیاسی و اجتماعی در جای خود قابل تأمل و اهمیت است ولی تلاش های سخت گیرانه اش در به محاصره در آوردن نهاد روحانیت بیشتر از هر چیزی مورد توجه است.
رضاشاه برای نیل به هدف، و محدود کردن طلاب دینی مقرر نمود آنان در آزمون دولتی شرکت کنند تا از این طریق گزینش شوند. وی با این طرح، قادر بود اولاً کلیه طلاب را شناسایی کند؛ ثانیاً برخی ازآنان را به بهانه عدم موفقیت در آزمون از طلبگی بازدارد؛ ثالثاً روحانیت را در اختیار خود گیرد. با سخت گیریهای او حوزه تن به این کار داد، از این رو هم حوزه ها را از نظر کمی محدود نمود، هم برخی را از ادامه تحصیل بازداشت و هم عده ای را خلع لباس و ممنوع الوعظ کرد. به طور کلی طلاب در این آزمون ها شرکت می کردند تا اولاً از سوی رژیم خلع لباس نگردند؛ ثانیاً از اعزام به خدمت نظام وظیفه رهایی یابند و از همه مهم تر، آن ها تنها راه حفظ و ادامه تحصیل و فعالیت های اجتماعی و مذهبی را در این می دانستند؛ چرا که اگر چنین نمی کردند، هیچ راهی برای ادامه تحصیل و آسودگی در فعالیت های مختلف مذهبی نمی یافتند. وزارت معارف در برابر، موظف بود مدرک معتبر و متناسبی به طلاب اعطا نموده و ضمن صدور جواز ملبس شدن به روحانیت، آنان را از اعزام به سربازی معاف بدارد. ۱ اغلب نویسندگان و محققان داخلی و خارجی، چگونگی روند مقابله رژیم با روحانیون را مورد اشاره قرار داده اند. بنابر نوشته تاریخ کمبریج:
« حمله رژیم پهلوی به موقعیت علما با تصویب قانون نظام وظیفه در ماه مه سال 1925/1304 آغاز شد که به دولت اجازه می داد از طلاب علوم دینی برای معاف کردن آن ها از خدمت نظام امتحان به عمل آورد.» ۲
در مجموع، دوره رضاشاه یکی از دوره های سخت برای روحانیت بود. نه فقط طرح آزمون گیری؛ بلکه طرح های مختلف و متعددی، راه فعالیت روحانیون را مسدود می ساخت. رضاشاه علاوه بر مخالفت و مبارزه با روحانیت، با مذهب نیز سر ستیز داشت و آن را مانع رشد و پیشرفت جامعه تلقی می کرد. از این رو تمام طرح ها و حیله ها و فریب ها را به کار گرفت تا به هر طریق ممکن، با این نهاد و فعالیت های مذهبی آن مخالفت کند و نمونه های دیگر این اقدامات مقابله آمیز رضاشاه با روحانیت، مسأله سربازی طلاب بود که هر بار برای تهدید و تحدید حوزه، آن را ساز می کرد. ۳
هدف همه این تدابیر عبارت بود از ایجاد تضییقات قانونی و اجباری برای روحانیت. موضوعی که نه فقط در دوره بیست ساله پهلوی اول به جدیت پی گیری شد؛ بلکه در دوره پهلوی دوم نیز به طریقی اعمال گردید. رضاشاه به محمدرضا توصیه کرده بود که در سیاست هیچ گاه به روحانیت اعتماد نکند و آنان را از سر راه بردارد. از این رو، او نیز کوشید طرح هایی همچون آزمون گیری و سربازگیری را در رسیدن به اهداف مورد نظر به کار گیرد.
در زمان آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم برای طلبه ها گواهینامه تحصیلی صادر می کرد که نشان می داد صاحب گواهینامه در حوزه مشغول تحصیل است. این گواهینامه های تحصیلی را وزارت فرهنگ نیز تأیید می کرد. در واقع آن کارت ها به منزلهی کارت معافیت تحصیلی بود که سال به سال تمدید و یا تجدید می شد. در این مقطع کسی متعرض طلبه هایی که در حوزه تحصیل می کردند، نمی شد. طبق قانون نیز افرادی که دارای کارت معافیت تحصیلی بودند نمی بایست به عنوان خدمت وظیفه به پادگان ها اعزام شوند. کما این که دانشجویان دانشگاه ها را هم با داشتن کارت تحصیلی به سربازی نمی بردند. قانون معافیت تحصیلی قانون عامی در کشور بود و طبق این قانون می بایست کسی متعرض محصلین اعم از طلاب حوزه و دانشجویان دانشگاه نشود. ۴ در آن زمان شاه به عنوان فرمانده کل نیروهای سه گانه، طلاب را از خدمت سربازی معاف کرده بود. این معافیت در واقع امتیازی بود که شاه به خاطر مصالح خودش به روحانیت داده بود ولی بدون این که حالت قانونی و رسمی به آن بدهد به صورت اهرم فشاری در دست خودش نگه داشت تا در صورت لزوم از آن استفاده کند.۵
سربازگیری طلاب علوم دینی در فروردین و اردیبهشت 1342
در سال 1341 به دنبال اعلامیه تاریخی و انقلابی « شاه دوستی یعنی غارتگری» و پاسخ تلگرام آقای حکیم و موضع گیری های انقلابی امام در برابر قانون شکنی های رژیم پهلوی، شاه را به عکس العمل وا داشت. او که با حادثه مدرسه فیضیه نتیجه ای نتوانسته بود به دست آورد، برای ساکت کردن امام از حربه ای دیگر استفاده کرد لیکن مسأله نظام وظیفه روحانیان جوان حوزه های علمیه را پیش کشید. در زمان آیت الله بروجردی گاهی شاه زمزمه سربازی بردن محصلین روحانی را بر سر زبان ها می انداخت و کم و بیش از آن نتیجه می گرفت. از این رو فکر کرد که در این مقطع نیز با به کار بستن این حربه، شاید بتواند امام را از ادامه نهضت بازدارد.
اولین قدم در این راستا تهیه لیست اسامی طلاب مشمول بود که در یکی از گزاراش های 15/ 12/ 1341 ساواک این گونه آمده است:
«... طبق دستور مرکز، به شهربانی قم دستور داده شد که صورت اسامی طلاب مشمول را تهیه و به مرکز ارسال نمایند. شهربانی قم هم صورت افراد مزبور را از مدرسه های علمیه خواستار شد.» ۶
از این گزارش به دست می آید که رژیم شاه ، چند ماه پیش از حمله به حوزه های دینی، برای جلب طلاب به سربازی، نقشه آن را طرح و روی آن برنامه ریزی کرده و در اندیشه به دست آوردن لیست طلاب جوان بوده است. بنابراین رژیم شاه برای ساکت ساختن امام خمینی از هیچ کوششی دریغ نکرد و چون اعلامیه امام و حمایت روحانیون از نهضت برای رژیم قابل تحمل نبود پس از فاجعه فیضیه رژیم به این فکر افتاد که از روحانیون انتقام بگیرد و تهدید نمود طلبه هایی که به سربازی نرفته اند را تحت تعقیب قرار خواهد داد و به سربازی اعزام خواهد نمود و این اقدام از 20 فرودین سال 1342 پیگیری شد که در یکی از گزارش های ساواک در این زمینه چنین آمده است: «با اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی در خصوص دستگیری و اعزام طلاب به سربازی، تحرکات طلبه های حوزه ها به ویژه حوزه قم از نیمه دوم سال 41 گسترش یافت و به خصوص با آغاز سال 42 در برپایی سخنرانی های اعتراض آمیز و پخش اعلامیه و همگامی و همراهی با مراجع به ویژه امام خمینی متبلور شده بود. رژیم به منظور ایجاد وقفه در نهضت روحانیت و ایجاد محدودیت برای فعالیت های سیاسی آنان در صدد بر آمد طلاب جوان را به سربازی روانه سازد. این سیاست از 20 فروردین آغاز شد به تدریج محصلین مشمول دستگیر و به پادگان های نظامی اعزام شدند. در حالی که آنان از معافیت تحصیلی برخوردار بودند.» ۷
در همان تاریخ فرمان اعزام روحانیان قم و اصفهان نیز به سربازی صادر شد و مأموران رژیم در کوچه ها و خیابان ها به دستگیری روحانیان جوان پرداختند و کارت تحصیلی آنان را که از طرف وزارت فرهنگ صادر شده بود پاره کرده، آنان را به حوزه های سربازگیری اعزام داشتند. ۸
حسن روحانی در کتاب خاطراتش درباره نحوه سربازگیری طلاب چنین می گوید: «ما در مدرسه علوی بودیم که شنیدیم در خیابان ها طلبه ها را دستگیر می کنند. تقریباً حدود 11 صبح بود که از مدرسه خارج شدیم و به سمت مسجد امام رفتیم. در خیابان ها، تعدادی از کامیون های ریوی ارتشی را دیدیم که مأموران طلبه ها را دستگیر می کنند و با آن ریوها به ژاندارمری قم می برند، نیروهای شهربانی و ژاندارمری طلبه ها را دستگیر می کردند، شاید از نیرو های ارتش هم کمک گرفته بودند. آن ها طلبه هایی را دستگیر می کردند که قیافهی ظاهرشان به سن سربازی می خورد، بنابراین چون سن ما کم بود هیچ نگرانی از این نظر نداشتیم و می دانستیم ما را بازداشت نخواهند کرد.» ۹
وی ادامه می دهد که:«در آن ایام چند حادثه با هم توأم شده بود، یکی ضرب و شتم طلبه ها در فیضیه، دیگری دستگیری طلبه ها برای سربازی و سوم، عدم امنیت طلاب بود و من کاملاً به خاطر دارم که در آن ایام فروردین و اردیبهشت هرگاه آقای آدینه وند(آقای نحوی) از خانه اش که در محلهی شاه ابراهیم نزدیک خیابان تهران بود، برای تدریس ادبیات عربی به مدرسهی ما می آمد، همیشه یک چوب دستی بلندی در زیر بغل خود می گذاشت و لذا وقتی وارد کلاس درس می شد، چوب را از زیر بغلش در می آورد و دوباره هنگام بیرون رفتن از مدرسه، آن را زیر بغل می گذاشت و می گفت: این چوب لازم است همراهم باشد تا اگر کماندوها به من حمله کردند، بتوانم از خود دفاع کنم، در آن ایام آن قدر طلبه ها در خطر بودند که بعضی از آن ها در ماه های فروردین و اردیبهشت حتی از لباس روحانیت استفاده نمی کردند یعنی اگر ضرورت داشت که از خانه خارج شوند، با یک عبا و بدون عمامه بیرون می آمدند تا از تعرض کماندوها در امان باشند.» ۱۰
هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب خاطراتش می آورد:« رژیم به فکر افتاد که ضربه دوم را بزند و معافیت طلاب را که امتیازی به حوزه بود لغو کند. پیش از آن هم سابقه داشت که در مواردی از این طریق مراجع قم را تهدید کرده بودند. سربازگیری از قم به مفهوم عدم رسمیت حوزه قم از طرف حکومت بود بیست روز بعد از حادثه فیضیه، روز 21 فروردین، ما با این وضعیت روبه رو شدیم گویا اولین فردی که به این منظور بازداشت شد خود من بودم.» ۱۱
علی دوانی می گوید: «فراموش نمی کنم روزی در منزل حضرت آیت الله خمینی بودیم. معظم له چیز می نوشتند که ناگهان چند نفر از طلاب جوان وحشت زده وارد شدند و گفتند: آقا، از درس آقای مشکینی برمی گشتیم که در جلو مسجد امام مأمورین به ما حمله ور شدند و گروهی از رفقای ما را گرفتند و سوار کامیون کردند و به سربازی بردند و بقیه فرار کردند که از جمله مائیم .» ۱۲
به دنبال این دستگیری ها و اعزام طلاب به نظام وظیفه، امام پیکی به سربازخانه روانه ساخت و پیامی به این مضمون برای آنان فرستاد: « نگران نباشید تزلزل به خود راه ندهید و با کمال رشادت و سربلندی و روحی قوی بایستید. شما هر کجا که باشید سربازان امام زمان(عج) می باشید و باید به وظیفه سربازی خود عمل نمائید. رسالت سنگینی که اکنون بر عهده دارید روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجه دارانی است که با آنان سر و کار دارید که لازم است از انجام این رسالت مقدس اسلامی غفلت نورزید، تعلیمات نظامی را با کمال جدیت و پشتکار دنبال کنید، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی سازید، مبادا یک وقت خدای نخواسته ضعف و تزلزلی از شما بروز کند که موجب سرشکستگی روحانیت می شود و برای شما عواقب ناگواری همراه خواهد داشت.» ۱۳ امام در مواجهه با این سیاست رژیم واکنشی شگفت آور ابراز کردند و آن را به حرکتی علیه رژیم مبدل ساختند ایشان حتی در اواسط اسفند 1341 هنگامی که زمزمه بردن طلاب به سربازی آغاز شد در مجلس درس خود به تاریخ 13/ 12/ 41 اظهار داشت:
« سپاه دانش خوب است و اگر از من بخواهند به سربازی بروم استقبال می کنم و مردم را در آن جا نیز ارشاد و راهنمایی می کنم. از این محدودیت ها نباید ترسید. دشمنان حضرت امام حسین علیه السلام هرچه بیشتر می شد شهامت و پایداری آن حضرت نیز زیادتر می شد...» ۱۴
در گزارش ساواک نیز پیام های دیگری از سوی امام منعکس شده که در مورد تأمین مخارج خانواده های طلاب است:
«... از طرف آیت الله خمینی به کلیه طلاب که برای خدمت سربازی به سربازخانه ها اعزام شده اند غیر مستقیم پیغام داده شده که ما از مدت ها قبل مترصد چنین کاری بودیم تا در کادر ارتش نفوذ و بتوانیم نیات خود را عملی سازیم و این کار برای ما مقدور نبود. حال که دستگاه، اقدامی به اعزام طلاب علوم دینی به سربازخانه ها نموده است، به این وسیله دست پیدا کردن به داخل ارتش فراهم گردیده، از این رو برای تبلیغات اسلامی در ارتش اقدام نمایند. ظمناً به طلاب سرباز اطلاع داده شده، مخارج هریک ماهیانه هزار ریال برآورده شده و همه ماهه مرتب جهت آنان فرستاده می شود. از طرفی مخارج زن و فرزند آنان به طور مرتب تأمین و آنان تحت مراقبت خواهند بود....» ۱۵
و در گزارشی دیگر از ساواک به تاریخ 28/ 1/ 42 از قول یکی از طلاب نقل شده که:
طلبه هایی که برای خدمت سربازی احضار شده اند تمام زندگی آنها از طرف آیت الله خمینی تأمین و به آنها مأموریت داده می شود که در سربازخانه به جای خدمت به تبلیغات دینی خود ادامه دهند. ۱۶
*اقدامات نیروهای نظامی و ساواک در زمینه سربازگیری
با تشدید فعالیت دستگاه علیه طلاب، رئیس اداره نظام وظیفه عمومی به نام دریابان زند در تاریخ 22 فروردین 1342 طی بخشنامهای رسمی با قانونی خلق الساعه، کارت معافیت طلاب را که از وزارت فرهنگ صادر شده بود، نادیده گرفته، دستور داد:
با توجه به تبصره 2 ماده 62 در علوم دینی کسی می تواند دانشجو باشد که ارزش تحصیلاتش مطابق با دیپلم باشد و از فارغ التحصیلان علوم دینی، کسی می تواند معاف از خدمت سربازی گردد که به درجه اجتهاد یا فتوا رسیده باشد. بنابراین تمام مناطق و حوزه ها به محض رسیدن این بخشنامه مؤکداً و سریعاً مؤظفند، کارت معافی تحصیلی همه طلاب علوم دینی را مورد تجدید نظر قرار داده ، بنابر آن چه تذکر داده شد و مطابق مقررات به وضع مشمولیت آن ها رسیدگی و هرکسی را که بلامانع بود، فوراً به نزدیکترین مرکز آموزشی اعزام دارند و من بعد هم، در نظر داشته باشند، با تحصیل طلاب علوم دینی در حوزه های علمیه در صورتی موافقت شود که دارای دیپلم باشند و همچنین نسبت به حکام شرع که در سنین مشمولیت بوده و فاقد مدارک لازم می باشند، ( بند 1 ماده 62) باید طبق قوانین رسیدگی و مانند سایر مشمولین با آنها رفتار گردد. ۱۷
رژیم پهلوی، با بردن طلاب به سربازی قصد داشت روحانیون مبارز را به سکوت وادار سازد. از طرف دیگر سعی داشت تمامی روحانیون و نیروهای مذهبی را علیه خود تههیج ننماید. بخشنامه سرلشگر پاکروان – رئیس ساواک- به ساواک اصفهان در تاریخ 27 فروردین 42 حاکی از این راهبرد رژیم و دستگاههای امنیتی است. در بخشی از این بخشنامه آمده است:
سیاست کلی مقامات عالیه و مسئولین کشور چنین است که از هر گونه حمله و اهانت نسبت به قاطبه علما و روحانیون اکیداً جلوگیری شود و احترام و شخصیت رهبران مذهبی کاملاً رعایت گردد. در عین حال بایستی آن عده از افراد ماجراجو و یا روحانی نما که در اثر اغوای عوامل خارجی و خائنین داخلی قصد دارند موجبات بی نظمی را فراهم سازند تحت تعقیب قرار گیرند. ۱۸
از این رو در تاریخ اول اردیبهشت 1342 فرمان اعزام روحانیون قم به سربازی صادر گشت. عدهای را دستگیر و به سربازی اعزام شدند به هر حال بیشتر دستگیر شدگان جهت اعزام به سربازی از حوزه قم و مشهد و اصفهان بودند. در گزارشی از ساواک به تاریخ 31/1/42 در مورد اعزام طلاب حوزه علمیه قم چنین آمده است: «حوزه نظام وظیفه تاکنون 24 نفر از محصلین علوم دینی حوزه علمیه قم را که مشمول خدمت وظیفه بوده اند جهت خدمت به مرکز اعزام نموده است. اثر این موضوع در حوزه در این بوده که طلابی که خود را مشمول می دانند یا قم را ترک و به شهرستانها رفته اند یا اینکه به لباس شخصی درآمده اند و فقط طلابی در شهر دیده می شوند که مسن و یا از نظر قوانین نظام وظیفه وضع آنها روشن است.» ۱۹ در مورد اعزام از اصفهان نیز آمده است:
«در تاریخ 15 فروردین 1342 اداره کل فرهنگ اصفهان، صورت اسامی و مشخصات طلاب مشمول را که در حوزه دینی اصفهان به تحصیل سرگرم بودند به شهربانی اصفهان تسلیم کرد. در تاریخ 29 فروردین 42 اداره نظام وظیفه اصفهان از استانداری و شهربانی آن استان خواست: «به فرمانداران و بخشداران تابعه استانداری ابلاغ شود که در معرفی طلاب مشمول به نزدیکترین حوزه های سربازگیری اقدامات مقتضی معمول دارند...[و] در مورد معرفی طلاب مشمول تسریع نمایند...» ۲۰
اهالی مشهد هم به ویژه روحانیون مبارز، به مبارزه ضد شاهنشاهی خود به صورت های مختلف ادامه دادند و فعالیت های خود را گسترده تر، منظم تر و متشکلتر ساختند. تا آن جا که رژیم شاه خود را ناچار دید که به حوزه علمیه مشهد یورش برده و روحانیون جوان و مبارز را روانه سربازخانه ها سازد. کامیون های نظامی در مقابل مدرسه نواب ( بزرگترین مدرسه دینی و مرکز روحانیت مشهد می باشد) توقف کرد و سکنه مدرسه مزبور را به طور دسته جمعی دستگیر ساخته به زندان ها و سرباز خانه ها گسیل داشت. ۲۱ در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 2/2/ 1342 در مورد تأثیر سربازگیری آمده است: «به اعتقاد حامیان دولت با تداوم سربازگیری و بی اعتنایی به کاغذپاره ای به نام گواهی تحصیلی، صدی هفتاد بلکه صدی نود از تعداد طلبه های ولگرد که آیت الله خمینی و امثالهم دلگرمی خود را همین طلاب می دانند کاسته خواهد شد.» ۲۲
نام های شماری از طلابی که از حوزه های قم و اصفهان دستگیر و به حوزه نظام وظیفه برده شدند به شرح زیر بود: علی اکبر هاشمی رفسنجانی، عباسعلی اختری، علی محمد منصوری، جعفر کیانی، حیدر کیانی، محمد فقیهی، محمدرضا قاسمی، عباس میر حیدری... ۲۳
بازتاب اعزام طلبه ها به سربازی در میان آنان طبیعی بود به این معنا که این قضیه برای بعضی عامل وحشت شده بود، چون فکر می کردند پس از دوسال سربازی رفتن طلبه ها، بین تحصیلات آن ها فاصله می افتد؛ طلبه ها که درس می خوانند، باید درسشان مداوم باشد و از این حیث با سایرین فرق دارند و برای خودشان و خانواده هایشان مشکلاتی پیش می آمد. ۲۴ بنابراین بعضی از این طلاب دستگیر شده از سربازی گریختند بعضی هم دوره را طی کردند و با نشاط بیشتر مجدداً لباس روحانی پوشیده و به حوزه بازگشتند و تحصیلات خود را ادامه دادند. تنی چند هم دیگر به حوزه بازنگشتند و به کار و کسب در رشته های دیگر جهت تأمین زندگی پدر و مادر خود پرداختند. ۲۵
فعالیت طلاب در پادگان ها:
رژیم شاه هرگز باور نمی کرد روحانیان در سربازخانه ها نیز به روشنگری و تبلیغات انقلابی بپردازند و دامنه مبارزات امام خمینی را تا داخل پادگان های نظامی گسترش دهند، از این رو سخت وحشت کرد و دستور اکید داد که روحانیان را در محیط سربازی از هرگونه برنامه تبلیغاتی به شدت منع کنند و نیز از ارتباط غیر رسمی که خارج از چهارچوب وظایف سربازی باشد، میان آنان و دیگر سربازان جلوگیری به عمل آورند؛ لیکن علی رغم خواسته رژیم، روحانیان مبارز در هر فرصت مناسب که به دست می آوردند با سربازان صحبت می کردند و آنان را هوشیار و آگاه می ساختند و نیز با افسران و درجه داران در مناسبت هایی به گفتگو می نشستند و وظایفی را که در برابر کشور و ملت بر عهده آنان است یادآوری می کردند آنان از هر فرصتی استفاده کرده و افراد را به بحث می کشاندند و معایب ارتش را بر می شمردند از جمله فعالیت های آن ها بیان احکام شرع در موقعیت های مقتضی بود که منجر به درگیری و ناآرامی در پادگان ها می شد.
در همان زمان رسم و برنامه این بود که سربازها برهنه بدون لنگ به حمام می رفتند! یعنی دستور این بود و اگر کسی برخلاف دستور عمل می کرد، توبیخ می شد. در اکثر پادگان ها وضع بر این گونه بود. قاعدتاً این کار برای شکستن روحیه سربازها بود که کاملاً تسلیم مافوق باشند هاشمی رفسنجانی این داستان را این گونه بیان می کند:« در همان روزهای نخست، حادثه ای پیش آمد که مثل بمب در باغ شاه منفجر شد و صدا کرد: ما را بردند حمام. گویا چهارشنبه بود. گروهان را، که حدود هشتاد تا صد نفر بودیم، باهم بردند حمام، یک حمام عمومی. بیرون در حمام میدانی بود که به صف رفتیم آن جا. تشریفات و مراسم خاصی داشت. با فرمان های منظم لباس ها رادر آوردند تا به لباس های زیر رسید. در آخرین مرحله، ما مقاومت کردیم. دیگران برهنه می شدند، ما این را خلاف شرع می دانستیم و اهانت غیر قابل تحملی هم بود. من طلبه ها را وادار به مقاومت کردم. بعضی سربازهای دیگر هم هماهنگی کردند، به اصطلاح نقض فرمان کردیم و با افسری که مارا برده بود درگیر شدیم. بالاخره به آن صورت که قبلاً رسم بود عمل نکردیم.» ۲۶وی در ادامه می گوید: «انتقادات دیگری هم بود؛ مثلاً دزدی هایی می شد. برخورد فرماندهان هم در پادگان با سرباز ها بد بود، فحاشی می کردند، گاهی می زدند و ما در مقابل تحقیر نیروهای نظامی را به عنوان تضعیف نیروی دفاع کشور مطرح می کردیم. مورد دیگر، مسأله نماز بود. ساعت بیدار باش طوری بود که برای همه کارهایی که پیش از صبحگاه باید کرد، کافی نبود؛ نماز را به زحمت می خواندیم.... من در ملاقات با تیمسار پیروز نیا این مسائل را مطرح کردم...» ۲۷ آقای هاشمی در طی ملاقات با تیمسار پیروزنیا، این مسائل را مورد انتقاد قرار می دهد:
1- اعتراض قانونی به سربازگیری طلبه ها
2- برهنه کردن سربازها در حمام
3- اعتراض به فحاشی افسرهای ارتش به سربازان
4- دزدی در پادگان
فرمانده لشگر فردای آن ملاقات همه پادگان را به خط کرد و اعلام کرد: « اگر بعد از این گزارش شود که افسری، فرماندهی، کسی را لخت برده حمام جریمه می کنم... هر افسری به سربازی فحش بدهد بازداشت می شود و در هر واحدی که دزدی بشود، فرمانده اش باید تنبیه شود.» ۲۸
در آن زمان آقای هاشمی از پادگان پیامی را برای امام ارسال کرد که نشانه ی روحیه بسیار بالای طلاب سرباز بود. وی به امام نوشت: « وضع اینجا خیلی خوب است. دنیای جدیدی است. مشکل خاصی هم نیست. با اسلحه و استفاده ازآن آشنا می شویم. نظام جمع و دویدن و ورزش صبحگاهی برای طلبه ها سودمند است؛ حتی ارزش آن از لحاظ بدنسازی هم قابل ملاحظه است. اگر می توانستیم در حوزه هم این برنامه ها را اجرا کنیم مفید بود. ارزش برتر، تأثیری است که ما روی افسران و درجه داران داریم. اگر در سطح وسیعی طلبه ها را به سربازخانه بیاورند، چه بسا در ارتش زمینه تحولی شود.» ۲۹
آیت الله مسعودی خمینی درمورد فعالیت آقای هاشمی در پادگان می گوید: « سربازی آقای هاشمی در کل، به دو ماه نکشید؛ ولی در همین مدت شنیدم که در خوابگاهی که اسکان داشته، افراد را تحت تأثیر اخلاق و گفتار خویش قرار می داده است. ایشان حتی در آن محیط بسته، برنامه سخنرانی می گذارد... فی المثل در برنامه صبحگاه سرباز خانه ها قرآن خوانده می شود و صحبت های دینی مطرح می شود.» ۳۰
از دیگر فعالیت های طلاب در پادگان ها تهیه و توزیع اعلامیه بود. حاج شیخ عباسعلی اختری در این باره روایت می کند که یکی از طلاب جوان حوزه قم به نام علی اکبر مجیدی که به حوزه نظام وظیفه جلب شده بود، روزی در جلوی یکی از آسایشگاه های پادگان باغ شاه(پادگان حر) ۳۱ نشسته بود و اعلامیه ای را بر ضد رژیم شاه تنظیم می کرد. شاید بر آن بود آن اعلامیه را به یکی از دیوارهای پادگان بزند- افسری به او نزدیک شد، آن نوشته را از دست او گرفت و با آگاهی از محتوای آن، که بر ضد شخص شاه بود، او را به زندان فرستاد. نامبرده حدود هفت ماه در زندان به سر برد. ۳۲
طلاب از مناسبت های مذهبی هم بیشترین استفاده را می کردند ازجمله در عاشورای سال 1342 سخنرانی های متعددی در فضای پادگان ها انجام دادند و روحیه مذهبی را در آن محیط ها قوت بخشیدند هاشمی رفسنجانی می گوید: « یکی از شب های نزدیک عاشورا من برای سربازها سخنرانی مفصلی کردم بعضی شب ها افراد دیگری می رفتند. باغ شاه یکپارچه عزاداری بود. صبح می رفتیم نظام جمع و برنامه های روزمره و کلاس و شب ها هم روضه و عزاداری. همه جا سیاه پوش بود. میدان خوبی در اختیارمان بود ما هم با استفاده از فرصت مسائل را می گفتیم حتی جریان مبارزه را شرح می دادیم و مشکل خاصی هم پیش نیامد. تیمسار عظیمی، فرمانده نیروی زمینی، عصر عاشورا آمده بود به باغ شاه، منظره عجیبی دیده بود: بیست و چند جلسه روضه در هر گوشه باغ شاه و در هر جلسه یکی از ما مشغول سخنرانی و روضه خوانی. عکس العمل نشان داده بود که« این جا را شما مسجد کرده اید.» بعد ازآن این برنامه ها تقریباً تعطیل شد... شاید چنین برنامه ای با این گستردگی در آن سال استثنایی بود، هم به دلیل حضور ما ، و هم متأثر از جو بیرون که یک محرم و عاشورای استثنایی بود و مبارزه به اوج رسیده بود.» ۳۳ در گزارشی از اسناد ساواک به تاریخ 23/2/42 نیز به فعالیت های طلاب در پادگان ها اشاره شده است:
«چند نفر از طلاب قم که به خدمت سربازی اعزام گردیده و در پادگان باغ شاه می باشند در این دو روزه تعطیل قم نزد آیت الله خمینی رفته و سه نفر آن ها که یکی اصفهانی بوده و دو نفر قمی بوده نزد آقای فلسفی واعظ رفته و گفته اند ما در سربازخانه مشغول وعظ و تبلیغ هستیم زیرا قاضی عسگر آنجا فرد عامی بیسوادی است و کمتر برای سربازها سخنرانی می نماید و سربازها در حال حاضر تحت تأثیر سخنرانی ما می باشند.» ۳۴
*تلاش های علما برای جلوگیری از سربازگیری
موضوع سربازگیری طلاب چنان عرصه را بر حوزه های علمیه تنگ کرده بود که همه بزرگان را به انفعال وا داشت. اعزام طلاب به خدمت سربازی مجوزی به دست روحانیون داد تا به وسیله این موضوع به تبلیغ علیه دولت بپردازند. روحانیون در همه جا و هر محفلی این اقدام دولت را یک عمل خصمانه علیه روحانیت و تضعیف اسلام جلوه می دادند. در اعلامیه ها و در نامه های خود به نجف و کربلا نیز این موضوع را مبارزه دستگاه علیه اسلام و روحانیت ابراز داشته اند.۳۵ از جمله علمایی که از سربازی رفتن طلاب ناخشنود بودند آیت الله بهبهانی بود که در تاریخ 26/1/1342 دو نامه مفصلی برای آیات حکیم و شاهرودی به وسیله پیک به کشور عراق فرستاد، در این نامه ها گفته شد که در ایران نهایت فشار را به طبقه روحانیون وارد می سازند و نامبرده منتظر است که آن ها مجدداً اقدامات شدیدتری به عمل آورند، در این نامه ها نوشته شد که طلاب علوم دینیه را به عنوان خدمت نظام وظیفه دستگیر و آن ها را از لباس روحانیت خارج می نمایند. ۳۶
شخص دیگر آیت الله کمالوند بود ۳۷ که در طی ملاقات مأمور ویژه با وی در تاریخ 28/ 1/ 42 در قم پیرامون وضع روحانیون مذاکراتی به عمل آورد. در این ملاقات آیت الله کمالوند مطالبی درباره جلب طلاب علوم دینیه از طرف مراجع انتظامی به عنوان خدمت وظیفه اظهار داشته که به شرح زیر می باشد:
«1- در این موقع که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی از لحاظ پایبندی به مبانی مذهبی و پیشوایی شیعیان جهان در صدد بسط و استحکام اصول حقیقی مذهب اسلام و حفظ احترام روحانیون واقعی که راهنمای مذهبی توده مردم هستند، می باشند دستگیری بی موقع یک عده طلبه به نام مشمول نظام وظیفه باعث بیم و یأس آن ها گردیده زیرا اغلب دستگیرشدگان دارای وضعیت زیر می باشند:
الف) اولاً مأموران شهربانی در تاریخ 24/ 1/ 42 بدون رسیدگی به سوابق آن ها، آنان را در خیابان و مساجد دستگیر و به نظام وظیفه شهرستان تحویل داده اند. در صورتی که بین این اشخاص هستند افرادی که چندی قبل اداره نظام وظیفه با رسیدگی به مدارک آن ها را معاف از خدمت تشخیص و به آن ها برگ معافی داده است.
ب) افراد دستگیر شده اعزامی همه کارت تحصیلی رسمی از اداره فرهنگ در دست دارند و طبق قانون نظام وظیفه تا موقعی که به تحصیل اشتغال دارند معاف از خدمت می باشند.
ج) عده ای از مشمولین دارای زن و فرزند، از متولدین 1313 که قانوناً متکفل شناخته شده اند، می باشند.
د) مأمورین نظام وظیفه در یک روز و در یک شهر بدون رسیدگی به سوابق و مدارک آنان عده ای را به سربازخانه اعزام و عده مشابه آن ها را مرخص نموده اند. روی همین أصل این فکر برای آن ها پیش آمده که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در صدد کوبیدن روحانیون می باشند.
ه) یک عده طلاب دستگیر شده را هنوز در قم نگه داشته اند؛ نه به تهران می فرستند و نه مرخص می کنند و زن و بچه و پدر و مادر و اقوام آن ها با حال رقت بار در خیابان های قم به گریه و زاری و شیون پرداخته احساسات بینندگان را به نفع خود تهییج می نمایند.
و) بقیه طلاب از ترس دستگیری در خانه های خود مخفی گردیده اند.
2- افراد مرموزی حتی در لباس روحانیت از طرف جبهه ملی، مالکین، مدیران جرایدی که منتشر نمی شود و افراد ناراضی، فعالیت شدیدی به نفع روحانیون و علیه دولت می نمایند و روی این أصل روحانیون قم به کلی مأیوس گشته اند در صورتی که دولت با اقتداری که داشته و دارد هر موقع بخواهد می تواند عمل مشمول گیری را انجام دهد و اقدام به این عمل حاد در حال حاضر باعث می شود که مخالفین شایع نمایند دولت با روحانیون عناد دارد و به علاوه تحریک احساسات هم می شود. در خاتمه آقای کمالوند اظهار داشتند فعلاً در قم به انتظار اوامر و اعلام نظریه تیمسار درباره مشمولین می باشند که بتوانند به این جریانات خاتمه داده شکاف عمیقی که حاصل شده برطرف نمایند.» ۳۸
و نظریه ساواک در این زمینه چنین بود:
«از بررسی مجموعه اطلاعات واخباری که رسیده است چنین استنباط می گردد که بعد از واقعه مسجد فیضیه قم موضوعی که بیشتر افکار روحانیون و اشخاص متدین را علیه دولت تحریک نموده است همین موضوع جلب طلاب علوم دینی به منظور اعزام به سربازخانه می باشد. طبقه روحانیون و معتقدین به آنان این عمل را یک نوع کینه توزی دور از عدالت نسبت به روحانیون تلقی نموده اند و طبقه روشنفکر نیز چنین اعمالی را که به لجاجت بیشتر شبیه است دور از شأن دولت می دانند و بالأخره مخالفین دولت هم همچنان از این گونه تصمیمات غیرمنطقی سوءاستفاده نموده و سعی دارند این عمل را مؤید مخالفت مقامات عالیه و دولت با جامعه روحانیت و روحانیون جلوه دهند.»۳۹ پس از این پیام، رژیم دونفر را برای صحبت با آقای کمالوند فرستادند. آیت الله طاهری در خاطراتش می آورد: «یک بار یک مأمور امنیتی برای صحبت با آقای کمالوند، به منزل ما آمد، مرد میان سالی که تا مرا دید کراواتش را باز کرد و در جیبش گذاشت. برای این که هویت اصلی خودش را فاش نکند، گفت که به آقا بگوئید که من از بروجرد آمدم و با ایشان کار دارم، ظاهراً شخصی بود به نام سرهنگ انشاده البته اگر اسم مستعار نبوده باشد. او مدتی با آقای کمالوند به طور خصوصی صحبت کرد. به درستی یادم نیست که آیا در مورد سربازگیری طلاب پیامی آورده بود و یا این که می خواست از پاسخ روحانیت در مورد حل مشکلات بین دستگاه و روحانیت آگاه شود . یک بار هم خود علی خان کمالوند، پسر عموی مرحوم کمالوند به قم آمد و در منزل شهید دکتر مفتح با آقای کمالوند به مذاکره پرداخت. ارتباط شهید مفتح با آقای کمالوند زیاد بود و در همان سفر شاید آقای کمالوند چندین بار به منزل شهید مفتح دعوت شد. پاسخ تهران به پیام آقای کمالوند این بود که چون آقای خمینی در جواب تلگراف آقای حکیم اعلامیه داده ۴۰ شاه دستور داده است که طلبه ها را به سربازی ببرند.» ۴۱
به هر حال مراجع و علما نیز بیکار ننشسته و از هر فرصت موضوع سربازی طلاب را مطرح می کردند تا دولت را وادار به عقب نشینی وادارند. حجت الاسلام فلسفی ۴۲ در سخنرانی شب عاشورای 42 در مورد سربازی طلاب فرمود: «دولت باید بگوید چطور و چرا بدون موازین طلاب را به سربازی بردید؟ قانون خود را لگد کوب کردید؟ این ها محصلند، سند تحصیلی دارند، [وزارت] فرهنگ آن ها را محصل شناخته است. چرا به قانونتان احترام نکردید؟ چرا به حیثیت قانون تکریم نکردید؟ بالاتر بگویم یکی از طلابی که گرفتار شده است به من تلفن کرد و گفت: یکی از از طلاب ما مریض بود، بردند برای معاینه، اول هیئت پزشکی گفتند از سربازی معاف است اما وقتی فهمیدند که طلبه است خط زدند و گفتند: سرباز! سرباز! تمام قانون را در مورد طلاب شکستند. این عمل، سربازگیری نیست؛ این جنگ مستقیم با امام صادق(ع) بود.» ۴۳
آیت الله گلپایگانی ۴۴ نیز در جوابیه ای که در تاریخ 28 فروردین به نجف مخابره کردند، اعزام طلاب به سربازی را دسیسه رژیم برای برچیدن بساط حوزه علمیه و روحانیت تفسیر کردند و افزودند که «به اسم نظام وظیفه، طلابی که دارای کارت تحصیلی هستند با وضع بسیار موهنی در قم و شهرستان ها دستگیر و به سربازخانه ها اعزام می شوند.» ۴۵
آیت الله حاج سید ابوالحسن رفیعی از مجتهدین قزوین نیز در ضمن سخنرانی در مسجد شاه قزوین اعلام کرد: « دولت تصمیم گرفته طلاب جوان را به سربازی اعزام نماید. معلوم می شود مقصود این ها این است که مدارس علمیه را از بین ببرند.» در عین حال افزود: «بایستی از مقامات بالا تقاضا نماییم شاید از این موضوع صرف نظر نمایند.» ۴۶
*عقب نشینی رژیم از سربازگیری
هدف اصلی حکومت از این حرکت، خاموش کردن آتشی بود که به تازگی از زیر سر هزاران دانشجوی علوم دینی مستقر در قم زبانه می کشید. با این کار طلبه ها پراکنده می شدند، یا دستگیر می شده، راهی پادگان می گشتند و یا فرار کرده، به شهرها و روستاهای شان باز می گشتند. ۴۷ پیام امام موضوع را برای طلبه ها حل کرد، کنار آمدند و فهمیدند سربازی رفتن اشکالی ندارد کاری که باید هنگام تبلیغ در شهرهای شان انجام دهند، اینک باید در پادگان ها می کردند، حربه حکومت به سوی خودش برگشته بود چه باید می کرد با هزاران طلبه جوان در پادگان ها دستگاه حکومت نتوانست طلبه ها را تا ماه محرم در پادگان ها نگه دارد. با همان شتابی که تصمیم گرفت آنان را به اجباری ببرد، با همان سرعت نیز آنان را رها کرد؛ فهمید که دردسر تازه ای در راه است و باید به زودی دستمال آن را به سر ببندد و هزینه اش را بپردازد. با صحنه سازی و برنامه ریزی، طلبه ها را وادار به فرار یا خروج از پادگان ها کرد. ۴۸
آیت الله صابری همدانی در این زمینه می گوید: «امام از موضوع سربازگیری در حوزه استقبال کرد و از طلاب و فضلا خواست که از فرصت به دست آمده به خوبی بهره برداری کرده و فنون نظامی و جنگی را یاد بگیرند.. اعتقاد من این بود که رژیم از سر حماقت و بدون دوراندیشی و تدبیر، این تصمیم ابلهانه و نابخردانه را گرفته است والا به طور طبیعی رژیم را به هیچ وجه تمایل نداشت که طلاب و فضلای با سواد و آگاه، با مسائل و فنون نظامی هم آشنا شوند و مشکلات رژیم را مضاعف سازند لذا اگر در یک موقعیت دیگری که خود فضلا و طلاب درخواست می کردند که به پادگان ها بروند و آموزش نظامی ببینند قطعاً رژیم نمی پذیرفت، به همین جهت بعد از گذشت مدتی از اجرای این تصمیم و تأثیر خوب و قابل توجهی که طلاب سرباز ما در پادگان ها از نظر تبلیغ مسائل دینی و مذهبی در میان ارتشیان به جا گذاشتند دستگاه پهلوی به اشتباه خودش پی برد و دست از تعقیب طلاب مشمول برداشت. ۴۹
بنابراین آثار منفی سربازی بردن طلاب خیلی زود روشن شد. ساواک پس از بررسی پیرامون موضوع به این نتیجه رسید که برای خنثی نمودن و بی اثر گذاشتن هر نوع تبلیغی در هر جایی تا آن جا که مقدور است و لطمه بر پرستیژ دولت وارد نمی آید باید اقدام نمود. مسلم است عده کثیری از ایرانیان دارای تعصب مذهبی بوده و پیروی از عقاید روحانیون می نمایند بنابراین اعزام تعداد معدودی طلاب به خدمت سربازی اسلحه برنده ای به دست روحانیون و وعاظ داده تا به تحریک احساسات متعصبین بپردازند لذا پیشنهاد می شود که لااقل به وضع آنان نیز مانند مشمولین عادی طبق مقررات رسیدگی به عمل آید. ۵۰
در گزارش ساواک به 3/2/ 1342 آمده است: «عرض برسد تیمسارریاست فرمودند اقدام لازم به عمل آید به این معنی که تا 15-20 روز این ها را نگیرند اگر روحانیون ساکت شدند به کلی از سربازگیری در بین طلاب صرف نظر خواهد شد و إلا دومرتبه شروع می شود...»۵۱
شدت دستگیری طلبه ها و اعزام آن ها به سربازی یکی دو روز بیشتر طول نکشید و بعد از آن اوضاع تا اندازهای آرام شد. شاید در اثر پیام آقای کمالوند بود و شاید هم سیاست آن ها از همان ابتدا این بوده است که یک فشار موقتی به روحانیون وارد کنند. علی رغم آرامش نسبی، رعب و وحشت در بین طلبه های جوانی که در سن سربازی بودند، هم چنان وجود داشت چرا که رژیم اعتبار کارت های معافیت تحصیلی حوزه را ملغی کرده بود و در واقع از این به بعد تحصیلات حوزهی را به رسمیت نمی شناخت. ۵۲
*نتیجه گیری:
طلاب و محصلین علوم دینی از زمان رضاشاه مانند دانشجویان دانشگاه کارت تحصیلی داشتند و تا زمانی که مشغول تحصیل بودند از رفتن به سربازی معاف می شدند. رضا شاه بر روحانیت سخت گرفت و طرح سربازی رفتن طلاب را مطرح کرد. در دورهی محمدرضا نیز این طرح برای فشار بر روحانیت به اجرا گذاشته شد و در اوائل اردیبهشت ماه سال 42 یعنی یک ماه پس از فاجعه مدرسه فیضیه دسته دسته طلاب را گرفته و خودسرانه و به طرز زننده ای به سربازی بردند دولت محمدرضا در قالب طرح سربازگیری از طلاب سعی نمود که بر آنان فشار آورد. علاوه بر آن کوشید تا نهاد روحانیت را از نظر کمی و کیفی در محدودیت قرار دهد انگیزه اصلی این برنامه و طرح، خنثی سازی خطرات بالقوه طلاب بود. که به این وسیله آن ها را از حوزه تبعید و زیر نظر داشته باشد و افکار و عقایدشان را تغییر بدهد. از این رو طرح سربازگیری طلاب که با بسیج امکانات و نیروها و با پشتیبانی خود شاه همراه بود، به اجرا گذاشته شد تا از این طریق به اهداف مورد نظر برسند امام خمینی و طلاب علوم دینی از این طرح استقبال کردند و امام با پیام های مختلف طلاب را به سربازی رفتن تشویق می کرد و روحانیانی که به نظام وظیفه گسیل شده بودند در تمام مدتی که در سربازی به سر می بردند، به حق رهنمود امام را به بهترین نحوی به کار بستند و با رشادتی فوق العاده و روحی زنده رسالت خود را دنبال کردند و ضمن انجام وظایف سربازی به روشنگری و افشاگری میان سربازان پرداختند و اوضاع نابسامان کشور و خطراتی که استقلال و اقتصاد ایران را تهدید می کرد، برای سربازان محروم بیان کردند. در هفته ای چند بار با همان لباس سربازی به منبر رفته برای سربازان سخنرانی می کردند و در محیط سربازخانه و پادگان نظامی به انقلاب فکری دست می زدند.
رژیم شاه هرگز باور نمی کرد روحانیان در سربازخانه ها نیز به تبلیغات انقلابی بپردازند و دامنه مبارزات را تا داخل پادگان ها گسترش دهند، از این رو سخت وحشت کرد و دستور داد که روحانیان را در محیط سربازی از هرگونه برنامه تبلیغاتی به شدت منع کنند لیکن علی رغم خواسته رژیم، روحانیان مبارز در هر فرصت مناسب که به دست می آوردند با سربازان صحبت می کردند و آنان را هوشیار و آگاه می ساختند و نیز با افسران و درجه داران در مناسبت هایی به گفتگو می نشستند و وظایفی را که در برابر کشور و ملت بر عهده آنان است یادآوری می کردند و این طرح رژیم با شکست روبه رو شد و به هدف خود نائل گردید.
منابع و یادداشت ها
1- علیرضا کریمی، رژیم شاه و آزمون گیری از طلاب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1378، صص14.
2 - سلسه پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج. ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1371، ص282.
3 - علیرضا کریمی، همان، ص17.
4 - حسن روحانی، خاطرات حسن روحانی (1357-1341) تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ج1، ص167.
5 - خاطرات آیت الله حسین موسوی تبریزی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384، ج1، ص128.
6 - حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381،ج1، ص422.
7 - سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ج1، ص189
8 - حمید روحانی، همان، ص424.
9 - حسن روحانی، خاطرات، ص167-166.
10 - همان، ص 168.
11 - علی اکبرهاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1376، ص146.
12 - علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، بی جا: بنیاد فرهنگی امام رضا ( ع)، بی تا، ج 3، ص 351.
13 - صحیفه امام، تهران: موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1378، ج1، ص188؛ حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج1، ص424؛ علی دوانی، همان، ج3و4، ص309.
14- حمید روحانی، همان، ص 422.
15- همان،ص425
16- سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج1، ص190.
17- حمید روحانی، همان، 423.
18- سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد، ج1، ص 188.
19- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك(فيضيه)، تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي، 1378، ج2.ص142.
20- حمید روحانی، همان، ص424.
21- همان، ص618.
22- سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد، ج1، ص195.
حمی23د روحانی، همان، 426.
24- محمدرضا احمدی، خاطرات آیت اله محمدعلی گرامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 240 – 242.
25- علی دوانی، همان، ص352.
26-هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، صص151-150.
27-همان، صص 152-151.
28-همان، ص152.
29- هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ص 153؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1377، ج 3، ص153.
30- جواد امامی، خاطرات آیت الله مسعودی خمینی،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381،ص259
31- باغشاه: از بناهای دوره ناصرالدین شاه قاجار و پادگانی نظامی در آن دوره در تهران. نخست میدانی بود که به فرمان فتحعلی شاه در حومه غربی تهران برای برگزاری مسابقات اسب دوانی ساخته بودند و یک عمارت دوطبقه نیز داشت. در 1299ق، ناصرالدین شاه باغی در آن جا احداث کرد که چهار خیابان از مرکز باغ تا دیوارهای آن کشیده شده بود و هر یک دری داشتند. در حاشیه هر یک از خیابان ها نهری سنگی با کف کاشی لاجوردی و در کنار آن ها درختان چنار بود. در مرکز باغ استخری با 80 فواره ساخته بودند که وسط آن جزیره ای پر از گل بود که مجسمهای مفرغی از شاه سوار بر اسب در آن نصب شده بود. از جمله ساختمان های باغ شاه، دو عمارت کالسکه ای شکل، برج منظر که از بالای آن سراسر جلگه تهران دیده می شد، عمارت خورشید، کبوترخانه و یک باغ وحش کوچک بود. در 1302 ق، میدان اسب دوانی جدیدی در شرق شهر تهران در منطقه دوشان تپه احداث شد. باغ شاه در تاریخ مشروطیت ایران شهرت و اهمیت دارد. در 4 جمادی الأول 1326 ق، محمدعلی شاه مدت یک سال باغ شاه را ستاد عملیات خود قرار داد. پس از به توپ بستن مجلس، به فرمان او بسیاری از مشروطه خواهان را در آن جا زندانی کردند که از آن میان جهانگیرخان صوراسرافیل ، ملک المتکلمین و قاضی قزوینی در همان جا اعدام شدند. پس از فتح تهران در 1327ق به دست مجاهدان، مفاخرالملوک، حاکم تهران، و سید عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطیت به ترتیب در باغ شاه اعدام و زندانی شدند. باغ شاه رفته رفته از رونق و اعتبار افتاد. در دوره مأموریت مورگان شوستر در ایران(1329ق)، تبدیل به ژاندارمری خزانه شد و پس از تأسیس ژاندارمری دولتی، نخست مدرسه صاحب منصبان جزء و سپس پادگان بود. پس از کودتای 3 اسفند 1299 ش و تشکیل قشون متحد الشکل ، به ارتش واگذار و پادگان باغ شاه نامیده شد. قسمتی از باغ شاه، همچون گذشته، تا اواخر دوره پهلوی محل حبس زندانیان سیاسی بود. در 1312ش در ضلع شمال غربی آن دانشگاه جنگ ساخته شد. امروز، دانشگاه و پادگان آن جا « دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش» و «پادگان حر» نامیده می شوند. (دانشنامه دانش گستر؛ جلد 3 صص 730-729)
32- حمید روحانی، همان، 425.
33- هاشمی رفسنجانی، همان، ص157.
34- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، 1378، ج2، ص 209.
35- همان، ص156.
36- همان، ص136.
37- آیت الله حاج آقا کمالوند فرزند حاج آقا رضا، در سال 1319ق – 1279ش در خرم آباد به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی خویش را در آن جا سپری کرد و خواندن و نوشتن و مقدمات علوم دینی را از محضر عموی خود، آخوند میرزا تقی شیخ الاسلام و آیت الله سید ابوتراب جزایری فراگرفت. سپس به بروجرد رفت و در طی دو سال اقامت در این شهر، از محضر آیت الله حاج آقا حسین بروجردی و دیگر علمای بروجرد کسب فیض نمود. در سال 1298ش به اراک آمد و در حوزه علمیه آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) به ادامه تحصیل مشغول شد. با انتقال حوزه علمیه اراک به قم، آیت الله کمالوند نیز به همراه دیگر شاگردان آیت الله حائری به قم هجرت کرد و به مدت شش سال در قم ماندگار شد. در این ایام او یکی از شاگردان معروف و خوش استعداد آیت الله حائری بود و در فقه و اصول با آیت الله گلپایگانی و در فلسفه با امام خمینی هم مباحثه بود. چند صباحی به خرم آباد بازگشت اما با هجرت دوباره آیت الله بروجردی به قم او نیز به قم بازگشت تا در تثبیت جایگاه مرجعیت عظمای ایشان و تقویت حوزه علمیه قم ایفای نقش نماید. در سال 1329 حوزه علمیه کمالیه را در خرم آباد بنا نهاد. ایشان در کنار تدریس در حوزه، اوضاع و احوال سیاسی کشور را نیز زیر نظر داشت و در کنار امام خمینی در مبارزات ضد استعماری علیه رژیم نقش مؤثری ایفا نمود. از جمله در لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و طرح اصلاحات ارضی( انقلاب سفید). این مبارزات تا قیام 15 خرداد و تلاش برای آزادی امام و سایر روحانیون ادامه پیدا کرد تا اینکه عمر پربرکت ایشان در 15 فروردین 1343 به پایان رسید و در شهر قم به خاک سپرده شد.( آیت الله روح الله کمالوند به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1391 با تلخیص صص 35-7 )
38- پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص 121.
39- همانجا.
40- صحیفه نور، ج1، ص71، چ دوم، 23/1/42، محمد رضا احمدی، خاطرات طاهری،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1377،ج1، ص 192.
41- خاطرات طاهری، ج1، ص 192.
42- حجت الاسلام فلسفی در خانواده ای روحانی، عالم و پرهیزگار به دنیا آمد و پرورش یافت. روحانیت و تربیت معنوی توأم با زهد و قناعت پدر و مادر، شخصیت اصلی او را در کودکی شکل داد. به دنبال محدودیت ها و سخت گیری های روزافزونی که رضاخان برای روحانیون پیش آورد، از سال 1314 شمسی به بعد، مجالس وعظ و عزاداری های مذهبی ممنوع شد و در سال بعد حجت الاسلام فلسفی از پوشیدن لباس روحانی منع شد. تا اینکه در سال 1319 شمسی بار دیگر ملبس شد. انتقاد شدید از برنامه ها و عملکرد دولتمردان وقت، پرهیز از بیان مطالب تفرقه آمیز مذهبی و دعوت مردم به وحدت، مخالفت سرسختانه با غرب زدگی، بیگانه پرستی و الحاد، دفاع از کیان روحانیت و تبعیت از خط مرجعیت و شهامت و شجاعت اخلاقی در بیان مطالب انتقادی در عین رعایت نزاکت سبب شد تا آیت الله العظمی بروجردی، ایشان را به نمایندگی خود جهت مذاکره و ابلاغ پیامهایشان به شاه، نخست وزیران و دولتمردان انتخاب کند که تا پایان عمر آن مرحوم، وظایف محوله را به خوبی انجام داد. پس از تبعید امام در آبان ماه 1343 تا بهمن 1350، حجت الاسلام فلسفی به عنوان دیده بان بیدار و هوشیار روحانیت به انتقادات خود از عملکرد رژیم ادامه دادند و ازینرو در دوران ظلمت ستمشاهی مایه امید و دلگرمی یاران امام بودند. البته پیش از این، آقای فلسفی، طی سالهای 1334 تا 1350، چند بار بازداشت و ممنوع المنبر شده بود که در همین ایام ممنوعیت، با فراغت بیشتر به تألیف و تضعیف پرداخت که ماحصل آن انتشار پنج کتاب در زمینه تفسیر، اخلاق و تربیت اسلامی بود.( خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1376؛ با تلخیص صص 20-17)
43- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص264.
44- سیدمحمدرضا گلپایگانی (متولد:۱۳۱۶ هجری قمری در گلپایگان - درگذشت: آذر ۱۳۷۲ قم) از مراجع تقلید شیعیان در دوران معاصر و از مخالفان حکومت پهلوی بود. وی پس از درگذشت سید حسین طباطبایی بروجردی در کنار محمدکاظم شریعتمداری و سید شهابالدین مرعشی نجفی یکی از سه مرجع اصلی حوزه علمیه قم معروف به مراجع ثلاثه شد. وی از مخالفین رژیم پهلوی بود و برخوردهای شدیدی با حکومت داشت. در زمان اعتراضات خمینی، وی از همراهان او بود و پس از تبعید خمینی به عراق، بر دامنه ی واکنشهایش در برابر حکومت افزود. پس از انقلاب ایران، به رویهی انتقادی خویش در رابطه با برخی مصوبات و کارها ادامه داد.(آیتالله حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۸۵؛ محمد مهدی امامی، آیتالله العظمی گلپایگانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲)
45- اسناد انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ج1، ص89.
46- همان، سند مورخ 5/2/42.
47- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص156.
48- هدایت الله بهبودی، شرح اسم، (زندگینامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، صص 125-124.
49- خاطرات آیت الله احمد صابری همدانی، خاطرات، تدوین سید مصطفی صادقی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1384، ص165.
50- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص 156.
51- همان، ص 123.
52-خاطرات طاهری، ج1، ص 193.
نویسندگان:
طاهره واحدی - کارشناس ارشد تاریخ
الناز خیری - کارشناس ارشد عرفان اسلامی
فصلنامه اینترنتی پانزدهم خرداد 42
مقابله با روحانیت و محدود کردن حوزه عمل و نظر آنان و در نهایت، مذهب زدایی از حوزه های سیاست و حکومت و مبارزه با مظاهر و مجامع مذهبی در عرصه اجتماع، یکی از اهداف دائمی دورهی پهلوی اول و دوم بود. رضاخان در این مورد بیشترین تلاش را انجام داد وی که در سال 1304 ش رسماً پادشاه ایران گردید، به تدریج بر آن شد تا بنیاد روحانیت و مذهب را ویران و یا حداقل سست و لرزان کند. جدا از اعمال و رفتارهای مقابله آمیز با مذاهب و مظاهراساسی آن که در طول حکومت بیست ساله وی در جریان بود، کوشش های او در محصور کردن روحانیت از اهمیت به سزایی برخوردار است. اگر چه کشف حجاب، ممنوع ساختن دستجات عزاداری و جلوگیری از دخالت روحانیون برجسته در امور سیاسی و اجتماعی در جای خود قابل تأمل و اهمیت است ولی تلاش های سخت گیرانه اش در به محاصره در آوردن نهاد روحانیت بیشتر از هر چیزی مورد توجه است.
رضاشاه برای نیل به هدف، و محدود کردن طلاب دینی مقرر نمود آنان در آزمون دولتی شرکت کنند تا از این طریق گزینش شوند. وی با این طرح، قادر بود اولاً کلیه طلاب را شناسایی کند؛ ثانیاً برخی ازآنان را به بهانه عدم موفقیت در آزمون از طلبگی بازدارد؛ ثالثاً روحانیت را در اختیار خود گیرد. با سخت گیریهای او حوزه تن به این کار داد، از این رو هم حوزه ها را از نظر کمی محدود نمود، هم برخی را از ادامه تحصیل بازداشت و هم عده ای را خلع لباس و ممنوع الوعظ کرد. به طور کلی طلاب در این آزمون ها شرکت می کردند تا اولاً از سوی رژیم خلع لباس نگردند؛ ثانیاً از اعزام به خدمت نظام وظیفه رهایی یابند و از همه مهم تر، آن ها تنها راه حفظ و ادامه تحصیل و فعالیت های اجتماعی و مذهبی را در این می دانستند؛ چرا که اگر چنین نمی کردند، هیچ راهی برای ادامه تحصیل و آسودگی در فعالیت های مختلف مذهبی نمی یافتند. وزارت معارف در برابر، موظف بود مدرک معتبر و متناسبی به طلاب اعطا نموده و ضمن صدور جواز ملبس شدن به روحانیت، آنان را از اعزام به سربازی معاف بدارد. ۱ اغلب نویسندگان و محققان داخلی و خارجی، چگونگی روند مقابله رژیم با روحانیون را مورد اشاره قرار داده اند. بنابر نوشته تاریخ کمبریج:
« حمله رژیم پهلوی به موقعیت علما با تصویب قانون نظام وظیفه در ماه مه سال 1925/1304 آغاز شد که به دولت اجازه می داد از طلاب علوم دینی برای معاف کردن آن ها از خدمت نظام امتحان به عمل آورد.» ۲
در مجموع، دوره رضاشاه یکی از دوره های سخت برای روحانیت بود. نه فقط طرح آزمون گیری؛ بلکه طرح های مختلف و متعددی، راه فعالیت روحانیون را مسدود می ساخت. رضاشاه علاوه بر مخالفت و مبارزه با روحانیت، با مذهب نیز سر ستیز داشت و آن را مانع رشد و پیشرفت جامعه تلقی می کرد. از این رو تمام طرح ها و حیله ها و فریب ها را به کار گرفت تا به هر طریق ممکن، با این نهاد و فعالیت های مذهبی آن مخالفت کند و نمونه های دیگر این اقدامات مقابله آمیز رضاشاه با روحانیت، مسأله سربازی طلاب بود که هر بار برای تهدید و تحدید حوزه، آن را ساز می کرد. ۳
هدف همه این تدابیر عبارت بود از ایجاد تضییقات قانونی و اجباری برای روحانیت. موضوعی که نه فقط در دوره بیست ساله پهلوی اول به جدیت پی گیری شد؛ بلکه در دوره پهلوی دوم نیز به طریقی اعمال گردید. رضاشاه به محمدرضا توصیه کرده بود که در سیاست هیچ گاه به روحانیت اعتماد نکند و آنان را از سر راه بردارد. از این رو، او نیز کوشید طرح هایی همچون آزمون گیری و سربازگیری را در رسیدن به اهداف مورد نظر به کار گیرد.
در زمان آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم برای طلبه ها گواهینامه تحصیلی صادر می کرد که نشان می داد صاحب گواهینامه در حوزه مشغول تحصیل است. این گواهینامه های تحصیلی را وزارت فرهنگ نیز تأیید می کرد. در واقع آن کارت ها به منزلهی کارت معافیت تحصیلی بود که سال به سال تمدید و یا تجدید می شد. در این مقطع کسی متعرض طلبه هایی که در حوزه تحصیل می کردند، نمی شد. طبق قانون نیز افرادی که دارای کارت معافیت تحصیلی بودند نمی بایست به عنوان خدمت وظیفه به پادگان ها اعزام شوند. کما این که دانشجویان دانشگاه ها را هم با داشتن کارت تحصیلی به سربازی نمی بردند. قانون معافیت تحصیلی قانون عامی در کشور بود و طبق این قانون می بایست کسی متعرض محصلین اعم از طلاب حوزه و دانشجویان دانشگاه نشود. ۴ در آن زمان شاه به عنوان فرمانده کل نیروهای سه گانه، طلاب را از خدمت سربازی معاف کرده بود. این معافیت در واقع امتیازی بود که شاه به خاطر مصالح خودش به روحانیت داده بود ولی بدون این که حالت قانونی و رسمی به آن بدهد به صورت اهرم فشاری در دست خودش نگه داشت تا در صورت لزوم از آن استفاده کند.۵
سربازگیری طلاب علوم دینی در فروردین و اردیبهشت 1342
در سال 1341 به دنبال اعلامیه تاریخی و انقلابی « شاه دوستی یعنی غارتگری» و پاسخ تلگرام آقای حکیم و موضع گیری های انقلابی امام در برابر قانون شکنی های رژیم پهلوی، شاه را به عکس العمل وا داشت. او که با حادثه مدرسه فیضیه نتیجه ای نتوانسته بود به دست آورد، برای ساکت کردن امام از حربه ای دیگر استفاده کرد لیکن مسأله نظام وظیفه روحانیان جوان حوزه های علمیه را پیش کشید. در زمان آیت الله بروجردی گاهی شاه زمزمه سربازی بردن محصلین روحانی را بر سر زبان ها می انداخت و کم و بیش از آن نتیجه می گرفت. از این رو فکر کرد که در این مقطع نیز با به کار بستن این حربه، شاید بتواند امام را از ادامه نهضت بازدارد.
اولین قدم در این راستا تهیه لیست اسامی طلاب مشمول بود که در یکی از گزاراش های 15/ 12/ 1341 ساواک این گونه آمده است:
«... طبق دستور مرکز، به شهربانی قم دستور داده شد که صورت اسامی طلاب مشمول را تهیه و به مرکز ارسال نمایند. شهربانی قم هم صورت افراد مزبور را از مدرسه های علمیه خواستار شد.» ۶
از این گزارش به دست می آید که رژیم شاه ، چند ماه پیش از حمله به حوزه های دینی، برای جلب طلاب به سربازی، نقشه آن را طرح و روی آن برنامه ریزی کرده و در اندیشه به دست آوردن لیست طلاب جوان بوده است. بنابراین رژیم شاه برای ساکت ساختن امام خمینی از هیچ کوششی دریغ نکرد و چون اعلامیه امام و حمایت روحانیون از نهضت برای رژیم قابل تحمل نبود پس از فاجعه فیضیه رژیم به این فکر افتاد که از روحانیون انتقام بگیرد و تهدید نمود طلبه هایی که به سربازی نرفته اند را تحت تعقیب قرار خواهد داد و به سربازی اعزام خواهد نمود و این اقدام از 20 فرودین سال 1342 پیگیری شد که در یکی از گزارش های ساواک در این زمینه چنین آمده است: «با اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی در خصوص دستگیری و اعزام طلاب به سربازی، تحرکات طلبه های حوزه ها به ویژه حوزه قم از نیمه دوم سال 41 گسترش یافت و به خصوص با آغاز سال 42 در برپایی سخنرانی های اعتراض آمیز و پخش اعلامیه و همگامی و همراهی با مراجع به ویژه امام خمینی متبلور شده بود. رژیم به منظور ایجاد وقفه در نهضت روحانیت و ایجاد محدودیت برای فعالیت های سیاسی آنان در صدد بر آمد طلاب جوان را به سربازی روانه سازد. این سیاست از 20 فروردین آغاز شد به تدریج محصلین مشمول دستگیر و به پادگان های نظامی اعزام شدند. در حالی که آنان از معافیت تحصیلی برخوردار بودند.» ۷
در همان تاریخ فرمان اعزام روحانیان قم و اصفهان نیز به سربازی صادر شد و مأموران رژیم در کوچه ها و خیابان ها به دستگیری روحانیان جوان پرداختند و کارت تحصیلی آنان را که از طرف وزارت فرهنگ صادر شده بود پاره کرده، آنان را به حوزه های سربازگیری اعزام داشتند. ۸
حسن روحانی در کتاب خاطراتش درباره نحوه سربازگیری طلاب چنین می گوید: «ما در مدرسه علوی بودیم که شنیدیم در خیابان ها طلبه ها را دستگیر می کنند. تقریباً حدود 11 صبح بود که از مدرسه خارج شدیم و به سمت مسجد امام رفتیم. در خیابان ها، تعدادی از کامیون های ریوی ارتشی را دیدیم که مأموران طلبه ها را دستگیر می کنند و با آن ریوها به ژاندارمری قم می برند، نیروهای شهربانی و ژاندارمری طلبه ها را دستگیر می کردند، شاید از نیرو های ارتش هم کمک گرفته بودند. آن ها طلبه هایی را دستگیر می کردند که قیافهی ظاهرشان به سن سربازی می خورد، بنابراین چون سن ما کم بود هیچ نگرانی از این نظر نداشتیم و می دانستیم ما را بازداشت نخواهند کرد.» ۹
وی ادامه می دهد که:«در آن ایام چند حادثه با هم توأم شده بود، یکی ضرب و شتم طلبه ها در فیضیه، دیگری دستگیری طلبه ها برای سربازی و سوم، عدم امنیت طلاب بود و من کاملاً به خاطر دارم که در آن ایام فروردین و اردیبهشت هرگاه آقای آدینه وند(آقای نحوی) از خانه اش که در محلهی شاه ابراهیم نزدیک خیابان تهران بود، برای تدریس ادبیات عربی به مدرسهی ما می آمد، همیشه یک چوب دستی بلندی در زیر بغل خود می گذاشت و لذا وقتی وارد کلاس درس می شد، چوب را از زیر بغلش در می آورد و دوباره هنگام بیرون رفتن از مدرسه، آن را زیر بغل می گذاشت و می گفت: این چوب لازم است همراهم باشد تا اگر کماندوها به من حمله کردند، بتوانم از خود دفاع کنم، در آن ایام آن قدر طلبه ها در خطر بودند که بعضی از آن ها در ماه های فروردین و اردیبهشت حتی از لباس روحانیت استفاده نمی کردند یعنی اگر ضرورت داشت که از خانه خارج شوند، با یک عبا و بدون عمامه بیرون می آمدند تا از تعرض کماندوها در امان باشند.» ۱۰
هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب خاطراتش می آورد:« رژیم به فکر افتاد که ضربه دوم را بزند و معافیت طلاب را که امتیازی به حوزه بود لغو کند. پیش از آن هم سابقه داشت که در مواردی از این طریق مراجع قم را تهدید کرده بودند. سربازگیری از قم به مفهوم عدم رسمیت حوزه قم از طرف حکومت بود بیست روز بعد از حادثه فیضیه، روز 21 فروردین، ما با این وضعیت روبه رو شدیم گویا اولین فردی که به این منظور بازداشت شد خود من بودم.» ۱۱
علی دوانی می گوید: «فراموش نمی کنم روزی در منزل حضرت آیت الله خمینی بودیم. معظم له چیز می نوشتند که ناگهان چند نفر از طلاب جوان وحشت زده وارد شدند و گفتند: آقا، از درس آقای مشکینی برمی گشتیم که در جلو مسجد امام مأمورین به ما حمله ور شدند و گروهی از رفقای ما را گرفتند و سوار کامیون کردند و به سربازی بردند و بقیه فرار کردند که از جمله مائیم .» ۱۲
به دنبال این دستگیری ها و اعزام طلاب به نظام وظیفه، امام پیکی به سربازخانه روانه ساخت و پیامی به این مضمون برای آنان فرستاد: « نگران نباشید تزلزل به خود راه ندهید و با کمال رشادت و سربلندی و روحی قوی بایستید. شما هر کجا که باشید سربازان امام زمان(عج) می باشید و باید به وظیفه سربازی خود عمل نمائید. رسالت سنگینی که اکنون بر عهده دارید روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجه دارانی است که با آنان سر و کار دارید که لازم است از انجام این رسالت مقدس اسلامی غفلت نورزید، تعلیمات نظامی را با کمال جدیت و پشتکار دنبال کنید، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی سازید، مبادا یک وقت خدای نخواسته ضعف و تزلزلی از شما بروز کند که موجب سرشکستگی روحانیت می شود و برای شما عواقب ناگواری همراه خواهد داشت.» ۱۳ امام در مواجهه با این سیاست رژیم واکنشی شگفت آور ابراز کردند و آن را به حرکتی علیه رژیم مبدل ساختند ایشان حتی در اواسط اسفند 1341 هنگامی که زمزمه بردن طلاب به سربازی آغاز شد در مجلس درس خود به تاریخ 13/ 12/ 41 اظهار داشت:
« سپاه دانش خوب است و اگر از من بخواهند به سربازی بروم استقبال می کنم و مردم را در آن جا نیز ارشاد و راهنمایی می کنم. از این محدودیت ها نباید ترسید. دشمنان حضرت امام حسین علیه السلام هرچه بیشتر می شد شهامت و پایداری آن حضرت نیز زیادتر می شد...» ۱۴
در گزارش ساواک نیز پیام های دیگری از سوی امام منعکس شده که در مورد تأمین مخارج خانواده های طلاب است:
«... از طرف آیت الله خمینی به کلیه طلاب که برای خدمت سربازی به سربازخانه ها اعزام شده اند غیر مستقیم پیغام داده شده که ما از مدت ها قبل مترصد چنین کاری بودیم تا در کادر ارتش نفوذ و بتوانیم نیات خود را عملی سازیم و این کار برای ما مقدور نبود. حال که دستگاه، اقدامی به اعزام طلاب علوم دینی به سربازخانه ها نموده است، به این وسیله دست پیدا کردن به داخل ارتش فراهم گردیده، از این رو برای تبلیغات اسلامی در ارتش اقدام نمایند. ظمناً به طلاب سرباز اطلاع داده شده، مخارج هریک ماهیانه هزار ریال برآورده شده و همه ماهه مرتب جهت آنان فرستاده می شود. از طرفی مخارج زن و فرزند آنان به طور مرتب تأمین و آنان تحت مراقبت خواهند بود....» ۱۵
و در گزارشی دیگر از ساواک به تاریخ 28/ 1/ 42 از قول یکی از طلاب نقل شده که:
طلبه هایی که برای خدمت سربازی احضار شده اند تمام زندگی آنها از طرف آیت الله خمینی تأمین و به آنها مأموریت داده می شود که در سربازخانه به جای خدمت به تبلیغات دینی خود ادامه دهند. ۱۶
*اقدامات نیروهای نظامی و ساواک در زمینه سربازگیری
با تشدید فعالیت دستگاه علیه طلاب، رئیس اداره نظام وظیفه عمومی به نام دریابان زند در تاریخ 22 فروردین 1342 طی بخشنامهای رسمی با قانونی خلق الساعه، کارت معافیت طلاب را که از وزارت فرهنگ صادر شده بود، نادیده گرفته، دستور داد:
با توجه به تبصره 2 ماده 62 در علوم دینی کسی می تواند دانشجو باشد که ارزش تحصیلاتش مطابق با دیپلم باشد و از فارغ التحصیلان علوم دینی، کسی می تواند معاف از خدمت سربازی گردد که به درجه اجتهاد یا فتوا رسیده باشد. بنابراین تمام مناطق و حوزه ها به محض رسیدن این بخشنامه مؤکداً و سریعاً مؤظفند، کارت معافی تحصیلی همه طلاب علوم دینی را مورد تجدید نظر قرار داده ، بنابر آن چه تذکر داده شد و مطابق مقررات به وضع مشمولیت آن ها رسیدگی و هرکسی را که بلامانع بود، فوراً به نزدیکترین مرکز آموزشی اعزام دارند و من بعد هم، در نظر داشته باشند، با تحصیل طلاب علوم دینی در حوزه های علمیه در صورتی موافقت شود که دارای دیپلم باشند و همچنین نسبت به حکام شرع که در سنین مشمولیت بوده و فاقد مدارک لازم می باشند، ( بند 1 ماده 62) باید طبق قوانین رسیدگی و مانند سایر مشمولین با آنها رفتار گردد. ۱۷
رژیم پهلوی، با بردن طلاب به سربازی قصد داشت روحانیون مبارز را به سکوت وادار سازد. از طرف دیگر سعی داشت تمامی روحانیون و نیروهای مذهبی را علیه خود تههیج ننماید. بخشنامه سرلشگر پاکروان – رئیس ساواک- به ساواک اصفهان در تاریخ 27 فروردین 42 حاکی از این راهبرد رژیم و دستگاههای امنیتی است. در بخشی از این بخشنامه آمده است:
سیاست کلی مقامات عالیه و مسئولین کشور چنین است که از هر گونه حمله و اهانت نسبت به قاطبه علما و روحانیون اکیداً جلوگیری شود و احترام و شخصیت رهبران مذهبی کاملاً رعایت گردد. در عین حال بایستی آن عده از افراد ماجراجو و یا روحانی نما که در اثر اغوای عوامل خارجی و خائنین داخلی قصد دارند موجبات بی نظمی را فراهم سازند تحت تعقیب قرار گیرند. ۱۸
از این رو در تاریخ اول اردیبهشت 1342 فرمان اعزام روحانیون قم به سربازی صادر گشت. عدهای را دستگیر و به سربازی اعزام شدند به هر حال بیشتر دستگیر شدگان جهت اعزام به سربازی از حوزه قم و مشهد و اصفهان بودند. در گزارشی از ساواک به تاریخ 31/1/42 در مورد اعزام طلاب حوزه علمیه قم چنین آمده است: «حوزه نظام وظیفه تاکنون 24 نفر از محصلین علوم دینی حوزه علمیه قم را که مشمول خدمت وظیفه بوده اند جهت خدمت به مرکز اعزام نموده است. اثر این موضوع در حوزه در این بوده که طلابی که خود را مشمول می دانند یا قم را ترک و به شهرستانها رفته اند یا اینکه به لباس شخصی درآمده اند و فقط طلابی در شهر دیده می شوند که مسن و یا از نظر قوانین نظام وظیفه وضع آنها روشن است.» ۱۹ در مورد اعزام از اصفهان نیز آمده است:
«در تاریخ 15 فروردین 1342 اداره کل فرهنگ اصفهان، صورت اسامی و مشخصات طلاب مشمول را که در حوزه دینی اصفهان به تحصیل سرگرم بودند به شهربانی اصفهان تسلیم کرد. در تاریخ 29 فروردین 42 اداره نظام وظیفه اصفهان از استانداری و شهربانی آن استان خواست: «به فرمانداران و بخشداران تابعه استانداری ابلاغ شود که در معرفی طلاب مشمول به نزدیکترین حوزه های سربازگیری اقدامات مقتضی معمول دارند...[و] در مورد معرفی طلاب مشمول تسریع نمایند...» ۲۰
اهالی مشهد هم به ویژه روحانیون مبارز، به مبارزه ضد شاهنشاهی خود به صورت های مختلف ادامه دادند و فعالیت های خود را گسترده تر، منظم تر و متشکلتر ساختند. تا آن جا که رژیم شاه خود را ناچار دید که به حوزه علمیه مشهد یورش برده و روحانیون جوان و مبارز را روانه سربازخانه ها سازد. کامیون های نظامی در مقابل مدرسه نواب ( بزرگترین مدرسه دینی و مرکز روحانیت مشهد می باشد) توقف کرد و سکنه مدرسه مزبور را به طور دسته جمعی دستگیر ساخته به زندان ها و سرباز خانه ها گسیل داشت. ۲۱ در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 2/2/ 1342 در مورد تأثیر سربازگیری آمده است: «به اعتقاد حامیان دولت با تداوم سربازگیری و بی اعتنایی به کاغذپاره ای به نام گواهی تحصیلی، صدی هفتاد بلکه صدی نود از تعداد طلبه های ولگرد که آیت الله خمینی و امثالهم دلگرمی خود را همین طلاب می دانند کاسته خواهد شد.» ۲۲
نام های شماری از طلابی که از حوزه های قم و اصفهان دستگیر و به حوزه نظام وظیفه برده شدند به شرح زیر بود: علی اکبر هاشمی رفسنجانی، عباسعلی اختری، علی محمد منصوری، جعفر کیانی، حیدر کیانی، محمد فقیهی، محمدرضا قاسمی، عباس میر حیدری... ۲۳
بازتاب اعزام طلبه ها به سربازی در میان آنان طبیعی بود به این معنا که این قضیه برای بعضی عامل وحشت شده بود، چون فکر می کردند پس از دوسال سربازی رفتن طلبه ها، بین تحصیلات آن ها فاصله می افتد؛ طلبه ها که درس می خوانند، باید درسشان مداوم باشد و از این حیث با سایرین فرق دارند و برای خودشان و خانواده هایشان مشکلاتی پیش می آمد. ۲۴ بنابراین بعضی از این طلاب دستگیر شده از سربازی گریختند بعضی هم دوره را طی کردند و با نشاط بیشتر مجدداً لباس روحانی پوشیده و به حوزه بازگشتند و تحصیلات خود را ادامه دادند. تنی چند هم دیگر به حوزه بازنگشتند و به کار و کسب در رشته های دیگر جهت تأمین زندگی پدر و مادر خود پرداختند. ۲۵
فعالیت طلاب در پادگان ها:
رژیم شاه هرگز باور نمی کرد روحانیان در سربازخانه ها نیز به روشنگری و تبلیغات انقلابی بپردازند و دامنه مبارزات امام خمینی را تا داخل پادگان های نظامی گسترش دهند، از این رو سخت وحشت کرد و دستور اکید داد که روحانیان را در محیط سربازی از هرگونه برنامه تبلیغاتی به شدت منع کنند و نیز از ارتباط غیر رسمی که خارج از چهارچوب وظایف سربازی باشد، میان آنان و دیگر سربازان جلوگیری به عمل آورند؛ لیکن علی رغم خواسته رژیم، روحانیان مبارز در هر فرصت مناسب که به دست می آوردند با سربازان صحبت می کردند و آنان را هوشیار و آگاه می ساختند و نیز با افسران و درجه داران در مناسبت هایی به گفتگو می نشستند و وظایفی را که در برابر کشور و ملت بر عهده آنان است یادآوری می کردند آنان از هر فرصتی استفاده کرده و افراد را به بحث می کشاندند و معایب ارتش را بر می شمردند از جمله فعالیت های آن ها بیان احکام شرع در موقعیت های مقتضی بود که منجر به درگیری و ناآرامی در پادگان ها می شد.
در همان زمان رسم و برنامه این بود که سربازها برهنه بدون لنگ به حمام می رفتند! یعنی دستور این بود و اگر کسی برخلاف دستور عمل می کرد، توبیخ می شد. در اکثر پادگان ها وضع بر این گونه بود. قاعدتاً این کار برای شکستن روحیه سربازها بود که کاملاً تسلیم مافوق باشند هاشمی رفسنجانی این داستان را این گونه بیان می کند:« در همان روزهای نخست، حادثه ای پیش آمد که مثل بمب در باغ شاه منفجر شد و صدا کرد: ما را بردند حمام. گویا چهارشنبه بود. گروهان را، که حدود هشتاد تا صد نفر بودیم، باهم بردند حمام، یک حمام عمومی. بیرون در حمام میدانی بود که به صف رفتیم آن جا. تشریفات و مراسم خاصی داشت. با فرمان های منظم لباس ها رادر آوردند تا به لباس های زیر رسید. در آخرین مرحله، ما مقاومت کردیم. دیگران برهنه می شدند، ما این را خلاف شرع می دانستیم و اهانت غیر قابل تحملی هم بود. من طلبه ها را وادار به مقاومت کردم. بعضی سربازهای دیگر هم هماهنگی کردند، به اصطلاح نقض فرمان کردیم و با افسری که مارا برده بود درگیر شدیم. بالاخره به آن صورت که قبلاً رسم بود عمل نکردیم.» ۲۶وی در ادامه می گوید: «انتقادات دیگری هم بود؛ مثلاً دزدی هایی می شد. برخورد فرماندهان هم در پادگان با سرباز ها بد بود، فحاشی می کردند، گاهی می زدند و ما در مقابل تحقیر نیروهای نظامی را به عنوان تضعیف نیروی دفاع کشور مطرح می کردیم. مورد دیگر، مسأله نماز بود. ساعت بیدار باش طوری بود که برای همه کارهایی که پیش از صبحگاه باید کرد، کافی نبود؛ نماز را به زحمت می خواندیم.... من در ملاقات با تیمسار پیروز نیا این مسائل را مطرح کردم...» ۲۷ آقای هاشمی در طی ملاقات با تیمسار پیروزنیا، این مسائل را مورد انتقاد قرار می دهد:
1- اعتراض قانونی به سربازگیری طلبه ها
2- برهنه کردن سربازها در حمام
3- اعتراض به فحاشی افسرهای ارتش به سربازان
4- دزدی در پادگان
فرمانده لشگر فردای آن ملاقات همه پادگان را به خط کرد و اعلام کرد: « اگر بعد از این گزارش شود که افسری، فرماندهی، کسی را لخت برده حمام جریمه می کنم... هر افسری به سربازی فحش بدهد بازداشت می شود و در هر واحدی که دزدی بشود، فرمانده اش باید تنبیه شود.» ۲۸
در آن زمان آقای هاشمی از پادگان پیامی را برای امام ارسال کرد که نشانه ی روحیه بسیار بالای طلاب سرباز بود. وی به امام نوشت: « وضع اینجا خیلی خوب است. دنیای جدیدی است. مشکل خاصی هم نیست. با اسلحه و استفاده ازآن آشنا می شویم. نظام جمع و دویدن و ورزش صبحگاهی برای طلبه ها سودمند است؛ حتی ارزش آن از لحاظ بدنسازی هم قابل ملاحظه است. اگر می توانستیم در حوزه هم این برنامه ها را اجرا کنیم مفید بود. ارزش برتر، تأثیری است که ما روی افسران و درجه داران داریم. اگر در سطح وسیعی طلبه ها را به سربازخانه بیاورند، چه بسا در ارتش زمینه تحولی شود.» ۲۹
آیت الله مسعودی خمینی درمورد فعالیت آقای هاشمی در پادگان می گوید: « سربازی آقای هاشمی در کل، به دو ماه نکشید؛ ولی در همین مدت شنیدم که در خوابگاهی که اسکان داشته، افراد را تحت تأثیر اخلاق و گفتار خویش قرار می داده است. ایشان حتی در آن محیط بسته، برنامه سخنرانی می گذارد... فی المثل در برنامه صبحگاه سرباز خانه ها قرآن خوانده می شود و صحبت های دینی مطرح می شود.» ۳۰
از دیگر فعالیت های طلاب در پادگان ها تهیه و توزیع اعلامیه بود. حاج شیخ عباسعلی اختری در این باره روایت می کند که یکی از طلاب جوان حوزه قم به نام علی اکبر مجیدی که به حوزه نظام وظیفه جلب شده بود، روزی در جلوی یکی از آسایشگاه های پادگان باغ شاه(پادگان حر) ۳۱ نشسته بود و اعلامیه ای را بر ضد رژیم شاه تنظیم می کرد. شاید بر آن بود آن اعلامیه را به یکی از دیوارهای پادگان بزند- افسری به او نزدیک شد، آن نوشته را از دست او گرفت و با آگاهی از محتوای آن، که بر ضد شخص شاه بود، او را به زندان فرستاد. نامبرده حدود هفت ماه در زندان به سر برد. ۳۲
طلاب از مناسبت های مذهبی هم بیشترین استفاده را می کردند ازجمله در عاشورای سال 1342 سخنرانی های متعددی در فضای پادگان ها انجام دادند و روحیه مذهبی را در آن محیط ها قوت بخشیدند هاشمی رفسنجانی می گوید: « یکی از شب های نزدیک عاشورا من برای سربازها سخنرانی مفصلی کردم بعضی شب ها افراد دیگری می رفتند. باغ شاه یکپارچه عزاداری بود. صبح می رفتیم نظام جمع و برنامه های روزمره و کلاس و شب ها هم روضه و عزاداری. همه جا سیاه پوش بود. میدان خوبی در اختیارمان بود ما هم با استفاده از فرصت مسائل را می گفتیم حتی جریان مبارزه را شرح می دادیم و مشکل خاصی هم پیش نیامد. تیمسار عظیمی، فرمانده نیروی زمینی، عصر عاشورا آمده بود به باغ شاه، منظره عجیبی دیده بود: بیست و چند جلسه روضه در هر گوشه باغ شاه و در هر جلسه یکی از ما مشغول سخنرانی و روضه خوانی. عکس العمل نشان داده بود که« این جا را شما مسجد کرده اید.» بعد ازآن این برنامه ها تقریباً تعطیل شد... شاید چنین برنامه ای با این گستردگی در آن سال استثنایی بود، هم به دلیل حضور ما ، و هم متأثر از جو بیرون که یک محرم و عاشورای استثنایی بود و مبارزه به اوج رسیده بود.» ۳۳ در گزارشی از اسناد ساواک به تاریخ 23/2/42 نیز به فعالیت های طلاب در پادگان ها اشاره شده است:
«چند نفر از طلاب قم که به خدمت سربازی اعزام گردیده و در پادگان باغ شاه می باشند در این دو روزه تعطیل قم نزد آیت الله خمینی رفته و سه نفر آن ها که یکی اصفهانی بوده و دو نفر قمی بوده نزد آقای فلسفی واعظ رفته و گفته اند ما در سربازخانه مشغول وعظ و تبلیغ هستیم زیرا قاضی عسگر آنجا فرد عامی بیسوادی است و کمتر برای سربازها سخنرانی می نماید و سربازها در حال حاضر تحت تأثیر سخنرانی ما می باشند.» ۳۴
*تلاش های علما برای جلوگیری از سربازگیری
موضوع سربازگیری طلاب چنان عرصه را بر حوزه های علمیه تنگ کرده بود که همه بزرگان را به انفعال وا داشت. اعزام طلاب به خدمت سربازی مجوزی به دست روحانیون داد تا به وسیله این موضوع به تبلیغ علیه دولت بپردازند. روحانیون در همه جا و هر محفلی این اقدام دولت را یک عمل خصمانه علیه روحانیت و تضعیف اسلام جلوه می دادند. در اعلامیه ها و در نامه های خود به نجف و کربلا نیز این موضوع را مبارزه دستگاه علیه اسلام و روحانیت ابراز داشته اند.۳۵ از جمله علمایی که از سربازی رفتن طلاب ناخشنود بودند آیت الله بهبهانی بود که در تاریخ 26/1/1342 دو نامه مفصلی برای آیات حکیم و شاهرودی به وسیله پیک به کشور عراق فرستاد، در این نامه ها گفته شد که در ایران نهایت فشار را به طبقه روحانیون وارد می سازند و نامبرده منتظر است که آن ها مجدداً اقدامات شدیدتری به عمل آورند، در این نامه ها نوشته شد که طلاب علوم دینیه را به عنوان خدمت نظام وظیفه دستگیر و آن ها را از لباس روحانیت خارج می نمایند. ۳۶
شخص دیگر آیت الله کمالوند بود ۳۷ که در طی ملاقات مأمور ویژه با وی در تاریخ 28/ 1/ 42 در قم پیرامون وضع روحانیون مذاکراتی به عمل آورد. در این ملاقات آیت الله کمالوند مطالبی درباره جلب طلاب علوم دینیه از طرف مراجع انتظامی به عنوان خدمت وظیفه اظهار داشته که به شرح زیر می باشد:
«1- در این موقع که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی از لحاظ پایبندی به مبانی مذهبی و پیشوایی شیعیان جهان در صدد بسط و استحکام اصول حقیقی مذهب اسلام و حفظ احترام روحانیون واقعی که راهنمای مذهبی توده مردم هستند، می باشند دستگیری بی موقع یک عده طلبه به نام مشمول نظام وظیفه باعث بیم و یأس آن ها گردیده زیرا اغلب دستگیرشدگان دارای وضعیت زیر می باشند:
الف) اولاً مأموران شهربانی در تاریخ 24/ 1/ 42 بدون رسیدگی به سوابق آن ها، آنان را در خیابان و مساجد دستگیر و به نظام وظیفه شهرستان تحویل داده اند. در صورتی که بین این اشخاص هستند افرادی که چندی قبل اداره نظام وظیفه با رسیدگی به مدارک آن ها را معاف از خدمت تشخیص و به آن ها برگ معافی داده است.
ب) افراد دستگیر شده اعزامی همه کارت تحصیلی رسمی از اداره فرهنگ در دست دارند و طبق قانون نظام وظیفه تا موقعی که به تحصیل اشتغال دارند معاف از خدمت می باشند.
ج) عده ای از مشمولین دارای زن و فرزند، از متولدین 1313 که قانوناً متکفل شناخته شده اند، می باشند.
د) مأمورین نظام وظیفه در یک روز و در یک شهر بدون رسیدگی به سوابق و مدارک آنان عده ای را به سربازخانه اعزام و عده مشابه آن ها را مرخص نموده اند. روی همین أصل این فکر برای آن ها پیش آمده که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در صدد کوبیدن روحانیون می باشند.
ه) یک عده طلاب دستگیر شده را هنوز در قم نگه داشته اند؛ نه به تهران می فرستند و نه مرخص می کنند و زن و بچه و پدر و مادر و اقوام آن ها با حال رقت بار در خیابان های قم به گریه و زاری و شیون پرداخته احساسات بینندگان را به نفع خود تهییج می نمایند.
و) بقیه طلاب از ترس دستگیری در خانه های خود مخفی گردیده اند.
2- افراد مرموزی حتی در لباس روحانیت از طرف جبهه ملی، مالکین، مدیران جرایدی که منتشر نمی شود و افراد ناراضی، فعالیت شدیدی به نفع روحانیون و علیه دولت می نمایند و روی این أصل روحانیون قم به کلی مأیوس گشته اند در صورتی که دولت با اقتداری که داشته و دارد هر موقع بخواهد می تواند عمل مشمول گیری را انجام دهد و اقدام به این عمل حاد در حال حاضر باعث می شود که مخالفین شایع نمایند دولت با روحانیون عناد دارد و به علاوه تحریک احساسات هم می شود. در خاتمه آقای کمالوند اظهار داشتند فعلاً در قم به انتظار اوامر و اعلام نظریه تیمسار درباره مشمولین می باشند که بتوانند به این جریانات خاتمه داده شکاف عمیقی که حاصل شده برطرف نمایند.» ۳۸
و نظریه ساواک در این زمینه چنین بود:
«از بررسی مجموعه اطلاعات واخباری که رسیده است چنین استنباط می گردد که بعد از واقعه مسجد فیضیه قم موضوعی که بیشتر افکار روحانیون و اشخاص متدین را علیه دولت تحریک نموده است همین موضوع جلب طلاب علوم دینی به منظور اعزام به سربازخانه می باشد. طبقه روحانیون و معتقدین به آنان این عمل را یک نوع کینه توزی دور از عدالت نسبت به روحانیون تلقی نموده اند و طبقه روشنفکر نیز چنین اعمالی را که به لجاجت بیشتر شبیه است دور از شأن دولت می دانند و بالأخره مخالفین دولت هم همچنان از این گونه تصمیمات غیرمنطقی سوءاستفاده نموده و سعی دارند این عمل را مؤید مخالفت مقامات عالیه و دولت با جامعه روحانیت و روحانیون جلوه دهند.»۳۹ پس از این پیام، رژیم دونفر را برای صحبت با آقای کمالوند فرستادند. آیت الله طاهری در خاطراتش می آورد: «یک بار یک مأمور امنیتی برای صحبت با آقای کمالوند، به منزل ما آمد، مرد میان سالی که تا مرا دید کراواتش را باز کرد و در جیبش گذاشت. برای این که هویت اصلی خودش را فاش نکند، گفت که به آقا بگوئید که من از بروجرد آمدم و با ایشان کار دارم، ظاهراً شخصی بود به نام سرهنگ انشاده البته اگر اسم مستعار نبوده باشد. او مدتی با آقای کمالوند به طور خصوصی صحبت کرد. به درستی یادم نیست که آیا در مورد سربازگیری طلاب پیامی آورده بود و یا این که می خواست از پاسخ روحانیت در مورد حل مشکلات بین دستگاه و روحانیت آگاه شود . یک بار هم خود علی خان کمالوند، پسر عموی مرحوم کمالوند به قم آمد و در منزل شهید دکتر مفتح با آقای کمالوند به مذاکره پرداخت. ارتباط شهید مفتح با آقای کمالوند زیاد بود و در همان سفر شاید آقای کمالوند چندین بار به منزل شهید مفتح دعوت شد. پاسخ تهران به پیام آقای کمالوند این بود که چون آقای خمینی در جواب تلگراف آقای حکیم اعلامیه داده ۴۰ شاه دستور داده است که طلبه ها را به سربازی ببرند.» ۴۱
به هر حال مراجع و علما نیز بیکار ننشسته و از هر فرصت موضوع سربازی طلاب را مطرح می کردند تا دولت را وادار به عقب نشینی وادارند. حجت الاسلام فلسفی ۴۲ در سخنرانی شب عاشورای 42 در مورد سربازی طلاب فرمود: «دولت باید بگوید چطور و چرا بدون موازین طلاب را به سربازی بردید؟ قانون خود را لگد کوب کردید؟ این ها محصلند، سند تحصیلی دارند، [وزارت] فرهنگ آن ها را محصل شناخته است. چرا به قانونتان احترام نکردید؟ چرا به حیثیت قانون تکریم نکردید؟ بالاتر بگویم یکی از طلابی که گرفتار شده است به من تلفن کرد و گفت: یکی از از طلاب ما مریض بود، بردند برای معاینه، اول هیئت پزشکی گفتند از سربازی معاف است اما وقتی فهمیدند که طلبه است خط زدند و گفتند: سرباز! سرباز! تمام قانون را در مورد طلاب شکستند. این عمل، سربازگیری نیست؛ این جنگ مستقیم با امام صادق(ع) بود.» ۴۳
آیت الله گلپایگانی ۴۴ نیز در جوابیه ای که در تاریخ 28 فروردین به نجف مخابره کردند، اعزام طلاب به سربازی را دسیسه رژیم برای برچیدن بساط حوزه علمیه و روحانیت تفسیر کردند و افزودند که «به اسم نظام وظیفه، طلابی که دارای کارت تحصیلی هستند با وضع بسیار موهنی در قم و شهرستان ها دستگیر و به سربازخانه ها اعزام می شوند.» ۴۵
آیت الله حاج سید ابوالحسن رفیعی از مجتهدین قزوین نیز در ضمن سخنرانی در مسجد شاه قزوین اعلام کرد: « دولت تصمیم گرفته طلاب جوان را به سربازی اعزام نماید. معلوم می شود مقصود این ها این است که مدارس علمیه را از بین ببرند.» در عین حال افزود: «بایستی از مقامات بالا تقاضا نماییم شاید از این موضوع صرف نظر نمایند.» ۴۶
*عقب نشینی رژیم از سربازگیری
هدف اصلی حکومت از این حرکت، خاموش کردن آتشی بود که به تازگی از زیر سر هزاران دانشجوی علوم دینی مستقر در قم زبانه می کشید. با این کار طلبه ها پراکنده می شدند، یا دستگیر می شده، راهی پادگان می گشتند و یا فرار کرده، به شهرها و روستاهای شان باز می گشتند. ۴۷ پیام امام موضوع را برای طلبه ها حل کرد، کنار آمدند و فهمیدند سربازی رفتن اشکالی ندارد کاری که باید هنگام تبلیغ در شهرهای شان انجام دهند، اینک باید در پادگان ها می کردند، حربه حکومت به سوی خودش برگشته بود چه باید می کرد با هزاران طلبه جوان در پادگان ها دستگاه حکومت نتوانست طلبه ها را تا ماه محرم در پادگان ها نگه دارد. با همان شتابی که تصمیم گرفت آنان را به اجباری ببرد، با همان سرعت نیز آنان را رها کرد؛ فهمید که دردسر تازه ای در راه است و باید به زودی دستمال آن را به سر ببندد و هزینه اش را بپردازد. با صحنه سازی و برنامه ریزی، طلبه ها را وادار به فرار یا خروج از پادگان ها کرد. ۴۸
آیت الله صابری همدانی در این زمینه می گوید: «امام از موضوع سربازگیری در حوزه استقبال کرد و از طلاب و فضلا خواست که از فرصت به دست آمده به خوبی بهره برداری کرده و فنون نظامی و جنگی را یاد بگیرند.. اعتقاد من این بود که رژیم از سر حماقت و بدون دوراندیشی و تدبیر، این تصمیم ابلهانه و نابخردانه را گرفته است والا به طور طبیعی رژیم را به هیچ وجه تمایل نداشت که طلاب و فضلای با سواد و آگاه، با مسائل و فنون نظامی هم آشنا شوند و مشکلات رژیم را مضاعف سازند لذا اگر در یک موقعیت دیگری که خود فضلا و طلاب درخواست می کردند که به پادگان ها بروند و آموزش نظامی ببینند قطعاً رژیم نمی پذیرفت، به همین جهت بعد از گذشت مدتی از اجرای این تصمیم و تأثیر خوب و قابل توجهی که طلاب سرباز ما در پادگان ها از نظر تبلیغ مسائل دینی و مذهبی در میان ارتشیان به جا گذاشتند دستگاه پهلوی به اشتباه خودش پی برد و دست از تعقیب طلاب مشمول برداشت. ۴۹
بنابراین آثار منفی سربازی بردن طلاب خیلی زود روشن شد. ساواک پس از بررسی پیرامون موضوع به این نتیجه رسید که برای خنثی نمودن و بی اثر گذاشتن هر نوع تبلیغی در هر جایی تا آن جا که مقدور است و لطمه بر پرستیژ دولت وارد نمی آید باید اقدام نمود. مسلم است عده کثیری از ایرانیان دارای تعصب مذهبی بوده و پیروی از عقاید روحانیون می نمایند بنابراین اعزام تعداد معدودی طلاب به خدمت سربازی اسلحه برنده ای به دست روحانیون و وعاظ داده تا به تحریک احساسات متعصبین بپردازند لذا پیشنهاد می شود که لااقل به وضع آنان نیز مانند مشمولین عادی طبق مقررات رسیدگی به عمل آید. ۵۰
در گزارش ساواک به 3/2/ 1342 آمده است: «عرض برسد تیمسارریاست فرمودند اقدام لازم به عمل آید به این معنی که تا 15-20 روز این ها را نگیرند اگر روحانیون ساکت شدند به کلی از سربازگیری در بین طلاب صرف نظر خواهد شد و إلا دومرتبه شروع می شود...»۵۱
شدت دستگیری طلبه ها و اعزام آن ها به سربازی یکی دو روز بیشتر طول نکشید و بعد از آن اوضاع تا اندازهای آرام شد. شاید در اثر پیام آقای کمالوند بود و شاید هم سیاست آن ها از همان ابتدا این بوده است که یک فشار موقتی به روحانیون وارد کنند. علی رغم آرامش نسبی، رعب و وحشت در بین طلبه های جوانی که در سن سربازی بودند، هم چنان وجود داشت چرا که رژیم اعتبار کارت های معافیت تحصیلی حوزه را ملغی کرده بود و در واقع از این به بعد تحصیلات حوزهی را به رسمیت نمی شناخت. ۵۲
*نتیجه گیری:
طلاب و محصلین علوم دینی از زمان رضاشاه مانند دانشجویان دانشگاه کارت تحصیلی داشتند و تا زمانی که مشغول تحصیل بودند از رفتن به سربازی معاف می شدند. رضا شاه بر روحانیت سخت گرفت و طرح سربازی رفتن طلاب را مطرح کرد. در دورهی محمدرضا نیز این طرح برای فشار بر روحانیت به اجرا گذاشته شد و در اوائل اردیبهشت ماه سال 42 یعنی یک ماه پس از فاجعه مدرسه فیضیه دسته دسته طلاب را گرفته و خودسرانه و به طرز زننده ای به سربازی بردند دولت محمدرضا در قالب طرح سربازگیری از طلاب سعی نمود که بر آنان فشار آورد. علاوه بر آن کوشید تا نهاد روحانیت را از نظر کمی و کیفی در محدودیت قرار دهد انگیزه اصلی این برنامه و طرح، خنثی سازی خطرات بالقوه طلاب بود. که به این وسیله آن ها را از حوزه تبعید و زیر نظر داشته باشد و افکار و عقایدشان را تغییر بدهد. از این رو طرح سربازگیری طلاب که با بسیج امکانات و نیروها و با پشتیبانی خود شاه همراه بود، به اجرا گذاشته شد تا از این طریق به اهداف مورد نظر برسند امام خمینی و طلاب علوم دینی از این طرح استقبال کردند و امام با پیام های مختلف طلاب را به سربازی رفتن تشویق می کرد و روحانیانی که به نظام وظیفه گسیل شده بودند در تمام مدتی که در سربازی به سر می بردند، به حق رهنمود امام را به بهترین نحوی به کار بستند و با رشادتی فوق العاده و روحی زنده رسالت خود را دنبال کردند و ضمن انجام وظایف سربازی به روشنگری و افشاگری میان سربازان پرداختند و اوضاع نابسامان کشور و خطراتی که استقلال و اقتصاد ایران را تهدید می کرد، برای سربازان محروم بیان کردند. در هفته ای چند بار با همان لباس سربازی به منبر رفته برای سربازان سخنرانی می کردند و در محیط سربازخانه و پادگان نظامی به انقلاب فکری دست می زدند.
رژیم شاه هرگز باور نمی کرد روحانیان در سربازخانه ها نیز به تبلیغات انقلابی بپردازند و دامنه مبارزات را تا داخل پادگان ها گسترش دهند، از این رو سخت وحشت کرد و دستور داد که روحانیان را در محیط سربازی از هرگونه برنامه تبلیغاتی به شدت منع کنند لیکن علی رغم خواسته رژیم، روحانیان مبارز در هر فرصت مناسب که به دست می آوردند با سربازان صحبت می کردند و آنان را هوشیار و آگاه می ساختند و نیز با افسران و درجه داران در مناسبت هایی به گفتگو می نشستند و وظایفی را که در برابر کشور و ملت بر عهده آنان است یادآوری می کردند و این طرح رژیم با شکست روبه رو شد و به هدف خود نائل گردید.
منابع و یادداشت ها
1- علیرضا کریمی، رژیم شاه و آزمون گیری از طلاب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1378، صص14.
2 - سلسه پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج. ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1371، ص282.
3 - علیرضا کریمی، همان، ص17.
4 - حسن روحانی، خاطرات حسن روحانی (1357-1341) تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ج1، ص167.
5 - خاطرات آیت الله حسین موسوی تبریزی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384، ج1، ص128.
6 - حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381،ج1، ص422.
7 - سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ج1، ص189
8 - حمید روحانی، همان، ص424.
9 - حسن روحانی، خاطرات، ص167-166.
10 - همان، ص 168.
11 - علی اکبرهاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1376، ص146.
12 - علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، بی جا: بنیاد فرهنگی امام رضا ( ع)، بی تا، ج 3، ص 351.
13 - صحیفه امام، تهران: موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1378، ج1، ص188؛ حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج1، ص424؛ علی دوانی، همان، ج3و4، ص309.
14- حمید روحانی، همان، ص 422.
15- همان،ص425
16- سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج1، ص190.
17- حمید روحانی، همان، 423.
18- سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد، ج1، ص 188.
19- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك(فيضيه)، تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي، 1378، ج2.ص142.
20- حمید روحانی، همان، ص424.
21- همان، ص618.
22- سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد، ج1، ص195.
حمی23د روحانی، همان، 426.
24- محمدرضا احمدی، خاطرات آیت اله محمدعلی گرامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 240 – 242.
25- علی دوانی، همان، ص352.
26-هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، صص151-150.
27-همان، صص 152-151.
28-همان، ص152.
29- هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ص 153؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1377، ج 3، ص153.
30- جواد امامی، خاطرات آیت الله مسعودی خمینی،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381،ص259
31- باغشاه: از بناهای دوره ناصرالدین شاه قاجار و پادگانی نظامی در آن دوره در تهران. نخست میدانی بود که به فرمان فتحعلی شاه در حومه غربی تهران برای برگزاری مسابقات اسب دوانی ساخته بودند و یک عمارت دوطبقه نیز داشت. در 1299ق، ناصرالدین شاه باغی در آن جا احداث کرد که چهار خیابان از مرکز باغ تا دیوارهای آن کشیده شده بود و هر یک دری داشتند. در حاشیه هر یک از خیابان ها نهری سنگی با کف کاشی لاجوردی و در کنار آن ها درختان چنار بود. در مرکز باغ استخری با 80 فواره ساخته بودند که وسط آن جزیره ای پر از گل بود که مجسمهای مفرغی از شاه سوار بر اسب در آن نصب شده بود. از جمله ساختمان های باغ شاه، دو عمارت کالسکه ای شکل، برج منظر که از بالای آن سراسر جلگه تهران دیده می شد، عمارت خورشید، کبوترخانه و یک باغ وحش کوچک بود. در 1302 ق، میدان اسب دوانی جدیدی در شرق شهر تهران در منطقه دوشان تپه احداث شد. باغ شاه در تاریخ مشروطیت ایران شهرت و اهمیت دارد. در 4 جمادی الأول 1326 ق، محمدعلی شاه مدت یک سال باغ شاه را ستاد عملیات خود قرار داد. پس از به توپ بستن مجلس، به فرمان او بسیاری از مشروطه خواهان را در آن جا زندانی کردند که از آن میان جهانگیرخان صوراسرافیل ، ملک المتکلمین و قاضی قزوینی در همان جا اعدام شدند. پس از فتح تهران در 1327ق به دست مجاهدان، مفاخرالملوک، حاکم تهران، و سید عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطیت به ترتیب در باغ شاه اعدام و زندانی شدند. باغ شاه رفته رفته از رونق و اعتبار افتاد. در دوره مأموریت مورگان شوستر در ایران(1329ق)، تبدیل به ژاندارمری خزانه شد و پس از تأسیس ژاندارمری دولتی، نخست مدرسه صاحب منصبان جزء و سپس پادگان بود. پس از کودتای 3 اسفند 1299 ش و تشکیل قشون متحد الشکل ، به ارتش واگذار و پادگان باغ شاه نامیده شد. قسمتی از باغ شاه، همچون گذشته، تا اواخر دوره پهلوی محل حبس زندانیان سیاسی بود. در 1312ش در ضلع شمال غربی آن دانشگاه جنگ ساخته شد. امروز، دانشگاه و پادگان آن جا « دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش» و «پادگان حر» نامیده می شوند. (دانشنامه دانش گستر؛ جلد 3 صص 730-729)
32- حمید روحانی، همان، 425.
33- هاشمی رفسنجانی، همان، ص157.
34- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، 1378، ج2، ص 209.
35- همان، ص156.
36- همان، ص136.
37- آیت الله حاج آقا کمالوند فرزند حاج آقا رضا، در سال 1319ق – 1279ش در خرم آباد به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی خویش را در آن جا سپری کرد و خواندن و نوشتن و مقدمات علوم دینی را از محضر عموی خود، آخوند میرزا تقی شیخ الاسلام و آیت الله سید ابوتراب جزایری فراگرفت. سپس به بروجرد رفت و در طی دو سال اقامت در این شهر، از محضر آیت الله حاج آقا حسین بروجردی و دیگر علمای بروجرد کسب فیض نمود. در سال 1298ش به اراک آمد و در حوزه علمیه آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) به ادامه تحصیل مشغول شد. با انتقال حوزه علمیه اراک به قم، آیت الله کمالوند نیز به همراه دیگر شاگردان آیت الله حائری به قم هجرت کرد و به مدت شش سال در قم ماندگار شد. در این ایام او یکی از شاگردان معروف و خوش استعداد آیت الله حائری بود و در فقه و اصول با آیت الله گلپایگانی و در فلسفه با امام خمینی هم مباحثه بود. چند صباحی به خرم آباد بازگشت اما با هجرت دوباره آیت الله بروجردی به قم او نیز به قم بازگشت تا در تثبیت جایگاه مرجعیت عظمای ایشان و تقویت حوزه علمیه قم ایفای نقش نماید. در سال 1329 حوزه علمیه کمالیه را در خرم آباد بنا نهاد. ایشان در کنار تدریس در حوزه، اوضاع و احوال سیاسی کشور را نیز زیر نظر داشت و در کنار امام خمینی در مبارزات ضد استعماری علیه رژیم نقش مؤثری ایفا نمود. از جمله در لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و طرح اصلاحات ارضی( انقلاب سفید). این مبارزات تا قیام 15 خرداد و تلاش برای آزادی امام و سایر روحانیون ادامه پیدا کرد تا اینکه عمر پربرکت ایشان در 15 فروردین 1343 به پایان رسید و در شهر قم به خاک سپرده شد.( آیت الله روح الله کمالوند به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1391 با تلخیص صص 35-7 )
38- پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص 121.
39- همانجا.
40- صحیفه نور، ج1، ص71، چ دوم، 23/1/42، محمد رضا احمدی، خاطرات طاهری،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1377،ج1، ص 192.
41- خاطرات طاهری، ج1، ص 192.
42- حجت الاسلام فلسفی در خانواده ای روحانی، عالم و پرهیزگار به دنیا آمد و پرورش یافت. روحانیت و تربیت معنوی توأم با زهد و قناعت پدر و مادر، شخصیت اصلی او را در کودکی شکل داد. به دنبال محدودیت ها و سخت گیری های روزافزونی که رضاخان برای روحانیون پیش آورد، از سال 1314 شمسی به بعد، مجالس وعظ و عزاداری های مذهبی ممنوع شد و در سال بعد حجت الاسلام فلسفی از پوشیدن لباس روحانی منع شد. تا اینکه در سال 1319 شمسی بار دیگر ملبس شد. انتقاد شدید از برنامه ها و عملکرد دولتمردان وقت، پرهیز از بیان مطالب تفرقه آمیز مذهبی و دعوت مردم به وحدت، مخالفت سرسختانه با غرب زدگی، بیگانه پرستی و الحاد، دفاع از کیان روحانیت و تبعیت از خط مرجعیت و شهامت و شجاعت اخلاقی در بیان مطالب انتقادی در عین رعایت نزاکت سبب شد تا آیت الله العظمی بروجردی، ایشان را به نمایندگی خود جهت مذاکره و ابلاغ پیامهایشان به شاه، نخست وزیران و دولتمردان انتخاب کند که تا پایان عمر آن مرحوم، وظایف محوله را به خوبی انجام داد. پس از تبعید امام در آبان ماه 1343 تا بهمن 1350، حجت الاسلام فلسفی به عنوان دیده بان بیدار و هوشیار روحانیت به انتقادات خود از عملکرد رژیم ادامه دادند و ازینرو در دوران ظلمت ستمشاهی مایه امید و دلگرمی یاران امام بودند. البته پیش از این، آقای فلسفی، طی سالهای 1334 تا 1350، چند بار بازداشت و ممنوع المنبر شده بود که در همین ایام ممنوعیت، با فراغت بیشتر به تألیف و تضعیف پرداخت که ماحصل آن انتشار پنج کتاب در زمینه تفسیر، اخلاق و تربیت اسلامی بود.( خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1376؛ با تلخیص صص 20-17)
43- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص264.
44- سیدمحمدرضا گلپایگانی (متولد:۱۳۱۶ هجری قمری در گلپایگان - درگذشت: آذر ۱۳۷۲ قم) از مراجع تقلید شیعیان در دوران معاصر و از مخالفان حکومت پهلوی بود. وی پس از درگذشت سید حسین طباطبایی بروجردی در کنار محمدکاظم شریعتمداری و سید شهابالدین مرعشی نجفی یکی از سه مرجع اصلی حوزه علمیه قم معروف به مراجع ثلاثه شد. وی از مخالفین رژیم پهلوی بود و برخوردهای شدیدی با حکومت داشت. در زمان اعتراضات خمینی، وی از همراهان او بود و پس از تبعید خمینی به عراق، بر دامنه ی واکنشهایش در برابر حکومت افزود. پس از انقلاب ایران، به رویهی انتقادی خویش در رابطه با برخی مصوبات و کارها ادامه داد.(آیتالله حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۸۵؛ محمد مهدی امامی، آیتالله العظمی گلپایگانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲)
45- اسناد انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ج1، ص89.
46- همان، سند مورخ 5/2/42.
47- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص156.
48- هدایت الله بهبودی، شرح اسم، (زندگینامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، صص 125-124.
49- خاطرات آیت الله احمد صابری همدانی، خاطرات، تدوین سید مصطفی صادقی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1384، ص165.
50- قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص 156.
51- همان، ص 123.
52-خاطرات طاهری، ج1، ص 193.
نویسندگان:
طاهره واحدی - کارشناس ارشد تاریخ
الناز خیری - کارشناس ارشد عرفان اسلامی
فصلنامه اینترنتی پانزدهم خرداد 42