به گزارش مشرق، موضوع مهم این است که یکی از برجستهترین کارکردهای دیپلماسی بهعنوان یکی از عناصر قدرت، همانگونه که جرج کنان، دیپلمات آمریکایی و یکی دیگر از نظریهپردازان واقعگرا عنوان میکند، «خنثی کردن تعارضات بینالمللی و تعدیل تفاوتها» است (مشیرزاده، 1384: 99). این در حالی است که این کارکرد در پسابرجام در روابط میان آمریکا و برخی کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی ایران عملی نشد و بهخصوص از شدت دشمنی آمریکاییها با جمهوری اسلامی ایران کاسته نشد. الگوی رفتاری دولت و نهادهای قدرت آمریکایی در پسابرجام بیانگر تداوم دشمنی با جمهوری اسلامی ایران است. اذعان صریح برخی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مبنی بر نادیده گرفتن و حتی پاره کردن برجام در صورت وارد شدن به کاخ سفید و همچنین تعلل دولت آمریکا در رفع موانع انجام تعاملات اقتصادی بهخصوص تحریمها، ازجمله نشانههای تداوم این دشمنی آمریکایی است.
صرفنظر از مجاهدات تیم مذاکرهکننده و دادهها و ستاندهها از مذاکرات هستهای، موضوعی که در حین مذاکرات نیز بارها توسط قدرتهای غربی بهخصوص آمریکا مطرح و در فاصلهی کوتاهی پس از برجام نیز به دستاویز جدید آمریکا و برخی کشورهای اروپایی برای برنداشتن تحریمها و حتی اعمال تحریمهای جدید تبدیل شد، توانمندی موشکی جمهوری اسلامی ایران است. اکنون تهدید تحریم با ادعای فعالیت هستهای غیرصلحآمیز به تهدید تحریم بهواسطهی ادامهی فعالیت موشکی تبدیل شده است. این در حالی است که تقویت توانمندی و ظرفیت دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی ایران در محیط منطقهای کنونی غرب آسیا یک ضرورت است.
قدرت دفاعی و موشکی؛ دیگر منبع مهم قدرت
نظریهپردازان نوواقعگرا در روابط بینالملل بر این باور هستند که نظام
بینالملل (و بالطبع نظام منطقهای غرب آسیا)، ساختاری آنارشیک دارد.
مهمترین اصل در این محیط آنارشیک، «بیاعتمادی به دیگر بازیگران و اتکای
به خود» است. عقلانیت بازیگران ایجاب میکند که تأمین امنیت خود را به دیگر
بازیگران واگذار نکنند و هریک از کشورها بهتنهایی درصدد تأمین امنیت از
طریق افزایش قدرت خود برآید. قدرت از این منظر، فینفسه هدف و غایت سیاست
خارجی کشورها نیست، بلکه ابزار مفید و مؤثری برای تأمین امنیت است.
ازاینرو، هدف غایی کشورها در نظام بینالملل تأمین امنیت است، نه کسب
قدرت. دلیل امنیتطلبی از طریق کسب قدرت نیز بسیار ساده است، چون هرچه قدرت
و مزیت و برتری نظامی یک کشور بر دیگران بیشتر باشد، ضریب امنیتی آن
بالاتر خواهد بود (دهقانی فیروزآبادی، 1390: 37-36).
این شرایط دربارهی منطقهی غرب آسیا و الگوهای رفتاری برخی از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران بهوضوح وجود دارد. به دو دلیل مهم منطقهای، تقویت اصل «خودیاری» در الگوی رفتار امنیتی جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا یک ضرورت انکارناپذیر محسوب میشود. این دو دلیل عبارتاند از:
1. افزایش تولید تهدید و خشونت در منطقهی غرب آسیا
در منطقهی غرب آسیا بهدلیل اینکه شاهد بینظمی سیاسی، از بین رفتن سامان
سیاسی در برخی از کشورها، دولتهای ضعیف یا اخیراً ضعیفشده و بهویژه چهار
جنگ در سوریه، عراق، یمن و فلسطین اشغالی است، تولید تهدید و خشونت افزایش
بیسابقهای یافته است. در واقع، همه نوع بحران (جنگ داخلی، جنگ بین
کشورها، اعتراضهای ضدحکومتی، دولتهای ضعیف و دولتهای ورشکسته، تهدید
تروریسم) در محیط کنونی غرب آسیا وجود دارد که سبب افزایش تولید تهدید و
خشونت در این منطقه شده است. بهاستثنای مشکلات داخلی کشورها، مجموعهای از
بازیگران «مولد خشونت و تهدیدزا» شامل دولتهای قرونوسطایی، رژیم جعلی
صهیونیستی و بهخصوص سازمانهای تروریستی در منطقهی غرب آسیا وجود دارند
که الگوهای رفتاری آنها ضریب خشونت و تهدید در این منطقه را افزایش داده
است.
رژیمهای قرونوسطایی در منطقهی غرب آسیا، که در کشورهای عربی ساختار
قدرت خانوادگی ایجاد کردهاند و در سطح محلی و ملی با ویژگیهایی نظیر
مقابله با مخالفان و ناراضیان سیاسی و اصرار بر کنترل کامل دیوانسالاری و
نهادهای سیاسی شناخته میشوند، در سطح منطقهای با رژیمهایی نظیر رژیم
جعلی صهیونیستی، نوعی همبستگی به وجود آوردهاند. این رژیمها ائتلافهایی
را ضد رقبای قدرتمند منطقهای و همچنین علیه بازیگران کوچکتر غیرهمسو
ایجاد کرده و میزان تهدیدها و بهطور کلی آنارشی در محیط ذاتاً تنشزای غرب
آسیا را شدیداً افزایش دادهاند. نمونهی آشکار این الگوی رفتاری، اقدام
عربستان سعودی در حمله به یمن است که در فروردین 1395 (مارس 2016) وارد
دومین سال خود شد.
رژیم صهیونیستی دیگر بازیگری است که مهمترین کارکرد آن در منطقهی غرب
آسیا، تولید خشونت و تحمیل جنگ بر منطقهی غرب آسیاست. اما موضوع عجیبی که
از زمان جنگ پنجاهروزهی سال 2014 رژیم صهیونیستی ضد باریکهی غزه رخ داده
این است که نهتنها دفاع از آرمانهای فلسطین توسط حکام عرب نادیده گرفته
شده، بلکه با مدیریت آمریکا، حتی روابط کشورهایی نظیر عربستان، قطر و
امارات با رژیم صهیونیستی روند بهبودی را طی کرده است. در واقع آنچه سبب
این سیر صعودی روابط شده، نادیده گرفتن خشونت تولیدشده توسط طرف مقابل است و
حتی رژیم اسرائیل برای تطهیر نسبی خود از القابی نظیر «رژیم کودککش» از
افزایش الگوی رفتاری خشونتزا توسط کشورهای عربی حمایت میکند.
سازمانهای تروریستی که عمدتاً از حمایت مالی و لجستیکی نظام سلطه
برخوردارند، سومین دسته از بازیگران تهدیدزا در محیط منطقهای غرب آسیا
هستند. سازمانهای تروریستی یکی از معروفترین گروههای ناقض امنیت انسانی
در جهان بهشمار میروند که در شکل جهانی و فراملی پدیدهی نسبتاً جدیدی
هستند و به دههی 1970 مربوط میشوند. شبکهی القاعده و گروه تروریستی داعش
از مهمترین سازمانهای تروریستی هستند که بهخصوص در محیط غرب آسیا حضور
گستردهای دارند و به ایجاد خشونت افتخار میکنند.
موضوع مهم تولید تهدید و خشونت توسط هر سه دسته از این بازیگران علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقهای آنهاست. سیر صعودی تعارضهای هویتی با کشورهای عربی بهخصوص عربستان سعودی پس از بیداری اسلامی اخیر در جهان عرب سبب شد رژیمهای مستبد عربی بهنوعی در سطح اول دشمنی با جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند. این رژیمها ضمن اینکه علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقهای آن اقدام میکنند، سطح روابطشان را از دشمنی با رژیم صهیونیستی به همکاری و همسویی با این رژیم تغییر دادهاند. به عبارت دیگر، نوعی «اتحاد نانوشته» میان رژیمهای مستبد عربی و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقهای آن ایجاد شده است. در این میان، اقدامهای گروههای تروریستی نیز بر شدت تهدیدها افزوده است. آنچه تهدید تروریستی برای امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی را شدت میبخشد و همچنین لزوم تقویت قدرت دفاعی کشور را افزایش میدهد، این است که سازمانهای تروریستی بهدنبال دولت-ملتسازی در محیط منطقهای غرب آسیا هستند و بخشهای زیادی از سرزمین عراق و سوریه، دو متحد مهم جمهوری اسلامی ایران در منطقه، بخش اصلی سرزمین تحت حاکمیت ادعایی تروریستها را شکل میدهند.
2. افزایش هزینههای نظامی و گسترش نظامیگری در منطقهی غرب آسیا
دیگر دلیلی که تقویت توانمندی و قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران را به یک
ضرورت مهم تبدیل میکند، تلاش رقبا و دیگر قدرتهای منطقهای در تقویت
توانمندی دفاعیشان است. افزایش هزینههای نظامی آنها بیانگر این تلاش
است. عربستان سعودی در سال 2014 با پشت سر گذاشتن کشور هند، به بزرگترین
واردکنندهی سلاح در سال 2014 تبدیل شد. در سال 2014، عربستان سعودی 6.4
میلیارد دلار صرف واردات سلاح کرد که 54 درصد در مقایسه با سال 2013 رشد
داشته است. هند بهعنوان یکی از قدرتهای مهم جهان، 5.57 میلیارد دلار در
سال 2014 واردات سلاح داشته است. در سال 2014، عربستان سعودی و امارات
متحدهی عربی جمعاً 8.6 میلیارد دلار واردات سلاح انجام دادند که بیش از
واردات سلاح توسط کل اروپای غربی بود (RT، 9 مارس 2015). درعینحال، مطابق
گزارش «مؤسسه بینالمللی صلح استکهلم»، عربستان سعودی با 87 میلیارد دلار
بودجهی نظامی (معادل 5.2 درصد بودجهی نظامی جهان) اولین بودجهی نظامی در
منطقهی غرب آسیا و سومین بودجهی نظامی در جهان را پس از آمریکا و چین در
اختیار دارد. در سال 2015 بودجهی نظامی ایالاتمتحدهی آمریکا 596
میلیارد دلار (36 درصد بودجهی نظامی جهان) و بودجهی نظامی چین 189
میلیارد دلار (13 درصد بودجهی نظامی جهان) بود. بودجهی نظامی عربستان
سعودی در سال 2015 با 87 میلیارد دلار، از بودجهی نظامی قدرتهای بزرگی
نظیر روسیه با 66.4 میلیارد دلار (4 درصد بودجهی نظامی جهان) و بریتانیا
55.5 میلیارد دلار (3.3 درصد بودجهی نظامی جهان) بیشتر بوده است.
(Stockholm International Peace Research Institute، آوریل 2016)
موضوع دیگر این است که ایالاتمتحدهی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در
حالی با تقویت قدرت دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی ایران مخالفت و آن را
بهانهای برای اعمال تحریمهای جدید عنوان میکنند که بیشترین صادرات سلاح
به منطقهی پرآشوب غرب آسیا را انجام میدهند. آمریکا در سال 2014 با 8.4
میلیارد دلار، بزرگترین صادرکنندهی سلاح به غرب آسیا بود، درحالیکه در
سال 2013 صادرات سلاح توسط آمریکا به غرب آسیا 6 میلیارد دلار بود.
بریتانیا 1.9 میلیارد دلار، روسیه 1.5 میلیارد دلار، فرانسه 1.3 میلیارد
دلار و آلمان یک میلیارد دلار در سال 2014 صادرات سلاح به غرب آسیا داشتند
(RT، 9 مارس 2015). ایالاتمتحدهی آمریکا از سال 2001 به بعد
تأمینکنندهی اصلی تسلیحات عربستان سعودی است. عربستان سعودی طی سالهای
2001 تا 2012 از 16 کشور مجموعاً 6.679 میلیارد دلار سلاح خریداری کرد که
بیشترین آن از آمریکا به ارزش 2.661 میلیون دلار، انگلیس 1.493 میلیون دلار
و فرانسه 1.470 میلیون دلار بود (Nierop، 2013: 51). در سطح جهانی نیز
آمریکا در سال 2014 با 23.7 میلیارد دلار بزرگترین صادرکنندهی سلاح در
جهان بود که یکسوم همهی صادرات سلاح در جهان را شامل میشود و 19 درصد در
مقایسه با سال 2013 رشد داشته است. روسیه با 10 میلیارد دلار و 9 درصد
رشد، فرانسه با 4.9 میلیارد دلار، بریتانیا با 4.1 میلیارد دلار و آلمان با
3.5 میلیارد دلار، رتبههای بعدی در زمینهی صادرات سلاح در سال 2014 را
در اختیار دارند (RT، 9 مارس 2015).
نتیجه
دولتهای خردورز و هوشیار که بهدنبال امنیت هستند، از جمله ایران، به
انجام اقداماتی نظیر تقویت قدرت دفاعی تمایل دارند. در واقع پرآشوبتر شدن
وضعیت در ساختار منطقهای غرب آسیا، موجب میشود تا ایران بهعنوان یک
«بازیگر خردمند»، برپایهی بیاعتمادی به سایر کشورها، اعم از منطقهای یا
فرامنطقهای، درصدد تأمین امنیت ملی خود از طریق حفظ و افزایش قدرت نسبیاش
باشد. به عبارت بهتر، بیشینهسازی قدرت نظامی توسط ایران با هدف افزایش
قدرت بازدارندگی و تأمین امنیت کشور انجام میشود و قدرت هدف نیست، بلکه
وسیلهای برای دستیابی به هدف است.
فهرست منابع
1. دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1390)، نوواقعگرایی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامهی سیاست خارجی، سال بیستوششم، ش1.
2. مشیرزاده، حمیرا (1384)، تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران، انتشارات سمت.
3. Madani, Amir (1 June 2015), Stabilizing the Middle East, Huffington post,
http://www.huffingtonpost.com/amir-madani/stabilizing-the-middle-east.html
4. Nierop, Paul (2013), Geopolitical Competition in the Middle East: A Critical Analysis of U.S – Iran
competition for the Regional order, University Van Amsterdam, http://dare.uva.nl/cgi/arno/show.cgi?fid=492754
5. RT (9 March 2015), Saudi Arabia becomes world’s top arms importer,
https://www.rt.com/news/238881-saudi-arabia-arms-import/
6. -Stockholm International Peace Research Institute (April 2016), Recent trends in military expenditure,
http://www.sipri.org/research/armaments/milex/recent-trends
سید رضی عمادی