مشرق- نمی دانم چرا؛ اما مدت مدیدی ست که از ساختمان خیابان سئول، خبر خوشی به گوش نرسیده است. نمی دانم چرا؛ اما مدت مدیدی ست حتی خوش بینان این قوم نیز، روی از روی این کوی برداشته اند و دیگر امیدی ندارند. گویا، همه به این اتفاق رسیده اند که این بیمار را نه علاجی ست و نه شفایی. نمی دانم چرا؛ اما مدت مدیدی ست همه راه ها به بن بست می رسد و ما نیز که رمز پرواز نمی دانیم، اندر خم این کوچه ها مانده ایم.
درست حدس زده اید. این ها، ذکر مصیبتی برای فوتبال این مرز و بوم است که دیگر می توان گفت، به پایان خط رسیده است. نه امیدی، نه مفری، نه ...
گویا، سیاهی تنها رنگ و شکست تنها اتفاق آن است. در این بین، بوی گند فساد نهادینه شده در آن را هم فراموش نکنید. فساد مالی، تبانی، مرگ اخلاقی و ...، همه برای این کافی است که دیگر قطع امید کنیم. این بیمار را رهایی نیست. و به راستی، چه چیز دشوارتر از این که بگویی قطع امید کنند، آنانی که دل در گرو پوچی بسته اند!
اما گویا، همواره در تاریک ترین تاریکی هاست که روزنه های امید را باید دید. گاهی این روزنه برای کور سویی است که تو را به روشنایی می رساند. آری، این هم، حکایت فوتبال ماست و طرح مبارزه به مفاسد آن. حکایتی که در سازمان لیگ فدراسیون دنبال می شود و الحق، اندکی بیش نیستند که سینه سپر کرده اند و تمام بلایا را به جان خریده اند تا بشود آنچه باید. گویا حقیقتی ست که در این راه، باید ترک خویش کرد و نقش رستم زد و لباس نبرد.
ساختمان میدان شیخ بهایی، این روزها سنگر اول مقابله با فساد در فوتبال این سرزمین است. هر روز خبری می آید و اسمی. هر روز پرونده ای رو می شود و تخلفی. و به راستی، چه کسی شادمان تر از مردم این دیار که ثروت ملی را در مستطیل سبز بر باد رفته می بینند و بر کف آورده، هیچ؟ و باز هم به راستی، چه کسی اندوهگین تر از غارتگرانی که نام و نان از بیت المال بردند و چونان کفتالی، بر مرگ این سهراب، فریاد شادمانی سر دادند؟
این روزها که می گذرد، خوشیم و خرم که صبر این سال ها جواب داد. اکنون، کاروان مبارزه با فساد و پلشتی های فوتبال به راه افتاده است. البته، این نخستین منزل از منازل پیش روست؛ چونان سفری که عاقبتش، سی مرغ بود و بس!
آری، اینک بانگ بلند "فوتبال پاک" به گوش می رسد. اگر می شنوید و همراهید با این سپیدی، بسم الله ...
درست حدس زده اید. این ها، ذکر مصیبتی برای فوتبال این مرز و بوم است که دیگر می توان گفت، به پایان خط رسیده است. نه امیدی، نه مفری، نه ...
گویا، سیاهی تنها رنگ و شکست تنها اتفاق آن است. در این بین، بوی گند فساد نهادینه شده در آن را هم فراموش نکنید. فساد مالی، تبانی، مرگ اخلاقی و ...، همه برای این کافی است که دیگر قطع امید کنیم. این بیمار را رهایی نیست. و به راستی، چه چیز دشوارتر از این که بگویی قطع امید کنند، آنانی که دل در گرو پوچی بسته اند!
اما گویا، همواره در تاریک ترین تاریکی هاست که روزنه های امید را باید دید. گاهی این روزنه برای کور سویی است که تو را به روشنایی می رساند. آری، این هم، حکایت فوتبال ماست و طرح مبارزه به مفاسد آن. حکایتی که در سازمان لیگ فدراسیون دنبال می شود و الحق، اندکی بیش نیستند که سینه سپر کرده اند و تمام بلایا را به جان خریده اند تا بشود آنچه باید. گویا حقیقتی ست که در این راه، باید ترک خویش کرد و نقش رستم زد و لباس نبرد.
ساختمان میدان شیخ بهایی، این روزها سنگر اول مقابله با فساد در فوتبال این سرزمین است. هر روز خبری می آید و اسمی. هر روز پرونده ای رو می شود و تخلفی. و به راستی، چه کسی شادمان تر از مردم این دیار که ثروت ملی را در مستطیل سبز بر باد رفته می بینند و بر کف آورده، هیچ؟ و باز هم به راستی، چه کسی اندوهگین تر از غارتگرانی که نام و نان از بیت المال بردند و چونان کفتالی، بر مرگ این سهراب، فریاد شادمانی سر دادند؟
این روزها که می گذرد، خوشیم و خرم که صبر این سال ها جواب داد. اکنون، کاروان مبارزه با فساد و پلشتی های فوتبال به راه افتاده است. البته، این نخستین منزل از منازل پیش روست؛ چونان سفری که عاقبتش، سی مرغ بود و بس!
آری، اینک بانگ بلند "فوتبال پاک" به گوش می رسد. اگر می شنوید و همراهید با این سپیدی، بسم الله ...
منبع: هفته نامه مثلث