گروه فرهنگی مشرق - مجید مظفری که این روزها «کفشهایم کو؟» را برپرده دارد در گفتگویی درباره این فیلم از دوری هفت ساله از سینما، فیلم هایی که با الهام از بیماری های مختلف ساخته میشوند و ... گفته است.مجید مظفری بعد از هقت سال از اکران «وقتی همه خوابیم» میگذرد، به سینما بازگشته است. با مظفری درباره هردو مورد گفتو گو کردیم و سوالاتی هم درباره علت دوری از سینما پرسیدیم. این بازیگر عقیده دارد پرداختن به بیماری ها در فیلم بیش از همه سویه دراماتیک دارد نه بار آموزشی.
*گفته بودید منتظر پیشنهاد خوب هستید و حتما با یک نقش خوب باز میگردید. در این مدت دقیقا چه اتفاقی رخ داد؟
بله؛من هفت، هشت سالی در سینما کار نکردم و شایعه شده بود برای مجید مظفری پیشنهادی وجودندارد در صورتی که پیشنهاد میشد منتها به چند دلیل امکان حضورم در سینما فراهم نمیشد. یکسری فیلنامه ها که واقعا خوب نبود و اصلا رغبتی برای بازی کردن در آن نقشها را نداشتم. پیشنهادهایی هم که خوب بود و دوست داشتم بپذیرم به هزارو یک دلیل امکان بازی میسر نمیشد یا درگیر کارهای تلوزیونی هم بودم یا پروسه تولیدش آنقدر طولانی میشد که فیلمنامه تغییر میکرد و یکی دیگر را انتخاب میشد.
*پس دوری شما از سینما ربطی به سیاستهای سینمایی دولت پیشین ندارد؟ خاطرم هست از سیاست های ارشاد گلهمند بودید.
آقای ایوبی (رئیس سازمان سینمایی) متوجه شدند به دلیل آب هوای تهران بنده بیمار شدهام. بدون دعوت از خبرنگار و عکاس به عیادتم آمدند. خلاصه آقای ایوبی از من سوال کردند چرا در سینما نیستم و توضیح دادم که به هر حال نشده؛ ایشان تاکید کرد که باید از این به بعد از مدتی در رامسر (جشنواره یاس) برایم بزرگ داشت گرفتند، همنجا هم یک هفته ای با آقای پوراحمد بودیم و پیشنهاد «کفش هایم کو؟» مطرح شد.
*همان موقع فیلمنامه را خواندید؟
نه!بعد از مدتی آقای پور احمد سناریو را داد که خواندم و واقعا لذت بردم. پیش خود فکر بعد سالها همکاری با کارگردان بزرگی مثل بهرام بیضایی، چه اتفاق خوبی است که با فیلمی از کیومرث پور احمد به سینما برگردم . ضمن اینکه که ترکیب، حرفه ای بود. در «کفشهایم کو؟» چند اتفاق دیگر هم رخ داد علاوه بر همکاری نخست با آقای پوراحمد، خاطره خوش همبازی بودن با رضا کیانیان تکرار شد. برای اولین بار جلوی دوربین علیرضا زریندست رفتم و خوشحالم که بعد از سالها بازخورد خوبی از مردم گرفتم.
*وقتی کیومرث پوراحمد پیشنهاد بازی داد، اشاره ای به «شب یلدا» نکرد و مثلا نگفت داستان سرنوشت قهرمان آن فیلم در کهنسالی است؟
برای من که چنین تداعی نشد؛ ممکن است حال هوای یک فیلمساز در ساختههایش جاری باشد اما واقعیت است که آقا پور احمد دراینباره صحبتی با من نکردند. ضمن اینکه است بعضی این طور فیلم را تعبیر کنند که درباره یک بیمار آلزایمری و شرایط خاص اوست. در صورتی که دیدگاه من است که اگر یک خانواده مستحکم نباشد بی گدار به آب نزندو مهاجرت های بی هدف داشته باشد و ... شیرازه زندگیشان از هم میپاشد. ممکن است در این شرایط آن کسی که حساس تر است دچار آلزایمر شود.
*چرا بیماریها برای محور شدن در فیلمها جذابیت دارند؟
خود بیماریها جذابیت ندارند، شناخت آنهاست که جذاب است و میتواند مخاطب را هوشیار کند. از آن سو میتواند کارکردی دیگر هم داشته باشد؛ کما اینکه فیلم «قلبهای ناآرام» میگفت وقتی دو نفر یکدیگر را دوست دارند، چرا دیگران مانع میشوند و باعث از بین رفتن آنها میشوند؟ یا در «کفش هایم کو؟» میبینیم نه فقط مرد که زن هم دچار لطمه شده و زندگی خوبی در خارج نداشته از آن سو بچه شان در بین این مرد و زن و وسط دو فرهنگ مختلف سردرگم شده.
*شما به لایه دوم سوژه، یعنی تبعات بیماری اصالت میدهید؟
بله؛ چون فیلم نمیخواد درباره بیماری آلزایمر اطلاعات بدهد و بگوید آلزایمری ها با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند؛ بالاتر از این موارد را مد نظر دارد که به چه دلیل مرد قصه دچار آلزایمر شده. «کفشهایم کو؟» میگوید، ما باید هوشیار باشیم که زمینه این اتفاق را فراهم کنیم. این نکته خیلی مهمتر است.خیلی از کارگردان های مطرح مثل ابراهیم حاتمی کیا، کیانوش عیاری، رضا میر کریمی و دیگران بازیگران یک بیماری را سوژه میکنند تا به حرف دیگری برسند.حتی «طلا و مس» که به ام اس میپرداخت، اخلاقیات را گوشزد میکند. در واقع بار دراماتیک از نکات آموزشی مهمتر است.
*شما در دوران جوانی این فرصت را داشتید که نقش اول فیلم های مهم باشید. بعد از آن مسیرتان عوض شد و در چند سال اخیر هم کلا از سینما دور بودید. پس انتظار میرفت با یک نقش پر و پیمانتر برگردید. به آقای پور احمد نگفتید نقش را بلندتر کند؟
نه چون من به کل فیلم نگاه میکنم. معتقد یک بازیگر در سن و سال من نباید به طول و عرض نقش نگاه کند. باید ببیند نتیجه فیلم چه میشود. خود پور احمد و فیلمنامه و زرین دست و رضا کیانیان و دیگران که همکاری با آن ها برای من جذاب بود، به نتیجه خود سناریو فکر میکردم و مطمئن بودم فیلم موفقی خواهد شد. خب اگر من بازی نمیکردم چه میشد؟ یا فراتر از اینها اگر نقش من حذف میشد چه اتفاقی میافتاد؟ من با تمام آن فاکتورها که اشاره کردم، این همه لحاظ کردم «کفشهایم کو؟» میتواند روی خیلی تاثیر بگذارد و بهشان تلنگر بزند. به نظرم همه خانوادهها باید این فیلم را ببینند یکی از دلایلش میتواند این باشد: الان مهاجرتها، طلاق و مسائل دیگر آدم ها به شدت در معرض بیماریهای روحی از جمله آلزایمر هستند.
کاراکترهادی برای نشان دادن شرایط سخت پیرمرد آلزایمری به سیاهی تنه میزند. از یکجایی ام یکهو تخت تاثیر قرار میگیرد. این چرخش غیر طبیعی نیست؟
اگر توجه کرده باشید وقتی، پدرش را به کارخانه میآورد و میگوید اگر ماشین میخواهی در اختیارت بگذاریم. بعد هم اشاره میکند پنجاه در صد پولی که خرج میشود مال بابای توست و بعد از آن مال تو. شاید نگرانیاش به این خاطر این که شیرازه زندگی اش به یکباره از هم نپاشدو گرنه دنبال این نیست که سهم برادرش را بالا بکشد. حتی یک دیالوگ دارد که دختر هادی به او میگوید شناسنامه دست پدر من است و اگر می خواست تا حالا سهمش را خورده بود. هادی نگران است که مبادا زن یا دختر برادرش شیرازه زندگی و چیزی که هست را ازبین ببرد او یک عمر نگران برادرش بود و حالا دو چندان شده، با تمام مشکلات وظیفه حفظ مال و زندگی خود برادرش بر عهد داشته. خود این آدم اصلا دنبال بالا کشیدن مال برادر نیست.
*دوست داشتید نقش رضا کیانیان مال شما بود؟
هر هنر پیشه این نقش رادوست دارد. نقش رضا بسیاری خوب بوذ و او هم عالی بازی کرد. منتها اگر من بازی میکردم طبعانتیجه دیگری میشد.
*خبرنگار هفت صبح در ادامه این گفتگو به این موضوع اشاره می کند: سوال را از این جهت پرسیدم که اگر این نقش را بازی میکردید بازگشت با شکوهی به سینما میداشتید. ضمن این که سوال مرتبط با سوژه پرونده هم هست، این نقش بیمار برای بازیگر اماکن بیشتری برای عرض اندام و خودنمایی فرهم میکند.
بله. این جور نقشهای خاص هر بازیگر محسوب میشود. اگر من به رضا میگفتم بعد از سالها می خواهم به سینما بازگردم،مطمئنا قبول میکرد بازی کنم. ولی به خود اجازه نمیدادم که این جمله را بگویم ولی مطمئن هستم،رضا میپذیرفت.
*گفته بودید منتظر پیشنهاد خوب هستید و حتما با یک نقش خوب باز میگردید. در این مدت دقیقا چه اتفاقی رخ داد؟
بله؛من هفت، هشت سالی در سینما کار نکردم و شایعه شده بود برای مجید مظفری پیشنهادی وجودندارد در صورتی که پیشنهاد میشد منتها به چند دلیل امکان حضورم در سینما فراهم نمیشد. یکسری فیلنامه ها که واقعا خوب نبود و اصلا رغبتی برای بازی کردن در آن نقشها را نداشتم. پیشنهادهایی هم که خوب بود و دوست داشتم بپذیرم به هزارو یک دلیل امکان بازی میسر نمیشد یا درگیر کارهای تلوزیونی هم بودم یا پروسه تولیدش آنقدر طولانی میشد که فیلمنامه تغییر میکرد و یکی دیگر را انتخاب میشد.
آقای ایوبی (رئیس سازمان سینمایی) متوجه شدند به دلیل آب هوای تهران بنده بیمار شدهام. بدون دعوت از خبرنگار و عکاس به عیادتم آمدند. خلاصه آقای ایوبی از من سوال کردند چرا در سینما نیستم و توضیح دادم که به هر حال نشده؛ ایشان تاکید کرد که باید از این به بعد از مدتی در رامسر (جشنواره یاس) برایم بزرگ داشت گرفتند، همنجا هم یک هفته ای با آقای پوراحمد بودیم و پیشنهاد «کفش هایم کو؟» مطرح شد.
*همان موقع فیلمنامه را خواندید؟
نه!بعد از مدتی آقای پور احمد سناریو را داد که خواندم و واقعا لذت بردم. پیش خود فکر بعد سالها همکاری با کارگردان بزرگی مثل بهرام بیضایی، چه اتفاق خوبی است که با فیلمی از کیومرث پور احمد به سینما برگردم . ضمن اینکه که ترکیب، حرفه ای بود. در «کفشهایم کو؟» چند اتفاق دیگر هم رخ داد علاوه بر همکاری نخست با آقای پوراحمد، خاطره خوش همبازی بودن با رضا کیانیان تکرار شد. برای اولین بار جلوی دوربین علیرضا زریندست رفتم و خوشحالم که بعد از سالها بازخورد خوبی از مردم گرفتم.
*وقتی کیومرث پوراحمد پیشنهاد بازی داد، اشاره ای به «شب یلدا» نکرد و مثلا نگفت داستان سرنوشت قهرمان آن فیلم در کهنسالی است؟
برای من که چنین تداعی نشد؛ ممکن است حال هوای یک فیلمساز در ساختههایش جاری باشد اما واقعیت است که آقا پور احمد دراینباره صحبتی با من نکردند. ضمن اینکه است بعضی این طور فیلم را تعبیر کنند که درباره یک بیمار آلزایمری و شرایط خاص اوست. در صورتی که دیدگاه من است که اگر یک خانواده مستحکم نباشد بی گدار به آب نزندو مهاجرت های بی هدف داشته باشد و ... شیرازه زندگیشان از هم میپاشد. ممکن است در این شرایط آن کسی که حساس تر است دچار آلزایمر شود.
*چرا بیماریها برای محور شدن در فیلمها جذابیت دارند؟
خود بیماریها جذابیت ندارند، شناخت آنهاست که جذاب است و میتواند مخاطب را هوشیار کند. از آن سو میتواند کارکردی دیگر هم داشته باشد؛ کما اینکه فیلم «قلبهای ناآرام» میگفت وقتی دو نفر یکدیگر را دوست دارند، چرا دیگران مانع میشوند و باعث از بین رفتن آنها میشوند؟ یا در «کفش هایم کو؟» میبینیم نه فقط مرد که زن هم دچار لطمه شده و زندگی خوبی در خارج نداشته از آن سو بچه شان در بین این مرد و زن و وسط دو فرهنگ مختلف سردرگم شده.
*شما به لایه دوم سوژه، یعنی تبعات بیماری اصالت میدهید؟
بله؛ چون فیلم نمیخواد درباره بیماری آلزایمر اطلاعات بدهد و بگوید آلزایمری ها با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند؛ بالاتر از این موارد را مد نظر دارد که به چه دلیل مرد قصه دچار آلزایمر شده. «کفشهایم کو؟» میگوید، ما باید هوشیار باشیم که زمینه این اتفاق را فراهم کنیم. این نکته خیلی مهمتر است.خیلی از کارگردان های مطرح مثل ابراهیم حاتمی کیا، کیانوش عیاری، رضا میر کریمی و دیگران بازیگران یک بیماری را سوژه میکنند تا به حرف دیگری برسند.حتی «طلا و مس» که به ام اس میپرداخت، اخلاقیات را گوشزد میکند. در واقع بار دراماتیک از نکات آموزشی مهمتر است.
*شما در دوران جوانی این فرصت را داشتید که نقش اول فیلم های مهم باشید. بعد از آن مسیرتان عوض شد و در چند سال اخیر هم کلا از سینما دور بودید. پس انتظار میرفت با یک نقش پر و پیمانتر برگردید. به آقای پور احمد نگفتید نقش را بلندتر کند؟
نه چون من به کل فیلم نگاه میکنم. معتقد یک بازیگر در سن و سال من نباید به طول و عرض نقش نگاه کند. باید ببیند نتیجه فیلم چه میشود. خود پور احمد و فیلمنامه و زرین دست و رضا کیانیان و دیگران که همکاری با آن ها برای من جذاب بود، به نتیجه خود سناریو فکر میکردم و مطمئن بودم فیلم موفقی خواهد شد. خب اگر من بازی نمیکردم چه میشد؟ یا فراتر از اینها اگر نقش من حذف میشد چه اتفاقی میافتاد؟ من با تمام آن فاکتورها که اشاره کردم، این همه لحاظ کردم «کفشهایم کو؟» میتواند روی خیلی تاثیر بگذارد و بهشان تلنگر بزند. به نظرم همه خانوادهها باید این فیلم را ببینند یکی از دلایلش میتواند این باشد: الان مهاجرتها، طلاق و مسائل دیگر آدم ها به شدت در معرض بیماریهای روحی از جمله آلزایمر هستند.
کاراکترهادی برای نشان دادن شرایط سخت پیرمرد آلزایمری به سیاهی تنه میزند. از یکجایی ام یکهو تخت تاثیر قرار میگیرد. این چرخش غیر طبیعی نیست؟
اگر توجه کرده باشید وقتی، پدرش را به کارخانه میآورد و میگوید اگر ماشین میخواهی در اختیارت بگذاریم. بعد هم اشاره میکند پنجاه در صد پولی که خرج میشود مال بابای توست و بعد از آن مال تو. شاید نگرانیاش به این خاطر این که شیرازه زندگی اش به یکباره از هم نپاشدو گرنه دنبال این نیست که سهم برادرش را بالا بکشد. حتی یک دیالوگ دارد که دختر هادی به او میگوید شناسنامه دست پدر من است و اگر می خواست تا حالا سهمش را خورده بود. هادی نگران است که مبادا زن یا دختر برادرش شیرازه زندگی و چیزی که هست را ازبین ببرد او یک عمر نگران برادرش بود و حالا دو چندان شده، با تمام مشکلات وظیفه حفظ مال و زندگی خود برادرش بر عهد داشته. خود این آدم اصلا دنبال بالا کشیدن مال برادر نیست.
*دوست داشتید نقش رضا کیانیان مال شما بود؟
هر هنر پیشه این نقش رادوست دارد. نقش رضا بسیاری خوب بوذ و او هم عالی بازی کرد. منتها اگر من بازی میکردم طبعانتیجه دیگری میشد.
*خبرنگار هفت صبح در ادامه این گفتگو به این موضوع اشاره می کند: سوال را از این جهت پرسیدم که اگر این نقش را بازی میکردید بازگشت با شکوهی به سینما میداشتید. ضمن این که سوال مرتبط با سوژه پرونده هم هست، این نقش بیمار برای بازیگر اماکن بیشتری برای عرض اندام و خودنمایی فرهم میکند.
بله. این جور نقشهای خاص هر بازیگر محسوب میشود. اگر من به رضا میگفتم بعد از سالها می خواهم به سینما بازگردم،مطمئنا قبول میکرد بازی کنم. ولی به خود اجازه نمیدادم که این جمله را بگویم ولی مطمئن هستم،رضا میپذیرفت.