به گزارش مشرق، سرهنگ اکبر آقابیگی، رئیس پلیس نیشابور گفت: ساعت 8 شب دوازدهم فروردین ماه امسال مردی در تماس با مرکز 110 از وجود جسد مردی داخل خودروی تویوتای زردرنگش در بلوار آزادگان شهر نیشابور خبر داد.
فرمانده پلیس نیشابور گفت: تحقیقات کارآگاهان جنایی حاکی از آن بود که عباس در روز جنایت به خانه زوج جوانی رفته است.
وی افزود: با شناسایی صاحب این خانه او به عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. این مرد در اعترافاتی قتل با همدستی دو دوستش را به گردن گرفت و پلیس دو مرد 25 و 30 ساله را نیز دستگیر کرد.
محمد 24 ساله در تجسسهای پلیسی و قضایی گفت: من کاشیکار هستم. در روز حادثه با دو دوستم داخل خانه بودیم. عباس زنگ زد. برای انجام کاری میخواست صحبت کند. او را به خانهام دعوت کردم تا بیاید و با هم گفتوگو کنیم. عباس با خودرویش آمد. دوستانم هنوز آنجا بودند قرار بود برای خرید یک زمین اقدام کنیم.
هنگام صحبت با عباس ناگهان جر و بحثمان شد. همسرم نیز وارد این ماجرا شده بود. من و دوستانم که از شدت عصبانیت نمیتوانستیم خودمان را کنترل کنیم با چوب و شیلنگ به جانش افتادیم و او را هدف قرار دادیم. حالش خیلی بد بود. دهانش را با یک تکه چسب پهن بستیم و پیکر نیمهجانش را داخل خودرویش گذاشتیم.
جسد او را به بلوار آزادگان بردیم و داخل خودرو رهایش کردیم. حتی از گوشی تلفنش با خانوادهاش نیز تماس گرفتیم و موضوع را به آنها اطلاع دادیم. وی در پایان گفت: عباس هنوز زنده بود که ما آنجا را ترک کردیم.
فرمانده پلیس نیشابور گفت: تحقیقات کارآگاهان جنایی حاکی از آن بود که عباس در روز جنایت به خانه زوج جوانی رفته است.
وی افزود: با شناسایی صاحب این خانه او به عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. این مرد در اعترافاتی قتل با همدستی دو دوستش را به گردن گرفت و پلیس دو مرد 25 و 30 ساله را نیز دستگیر کرد.
محمد 24 ساله در تجسسهای پلیسی و قضایی گفت: من کاشیکار هستم. در روز حادثه با دو دوستم داخل خانه بودیم. عباس زنگ زد. برای انجام کاری میخواست صحبت کند. او را به خانهام دعوت کردم تا بیاید و با هم گفتوگو کنیم. عباس با خودرویش آمد. دوستانم هنوز آنجا بودند قرار بود برای خرید یک زمین اقدام کنیم.
هنگام صحبت با عباس ناگهان جر و بحثمان شد. همسرم نیز وارد این ماجرا شده بود. من و دوستانم که از شدت عصبانیت نمیتوانستیم خودمان را کنترل کنیم با چوب و شیلنگ به جانش افتادیم و او را هدف قرار دادیم. حالش خیلی بد بود. دهانش را با یک تکه چسب پهن بستیم و پیکر نیمهجانش را داخل خودرویش گذاشتیم.
جسد او را به بلوار آزادگان بردیم و داخل خودرو رهایش کردیم. حتی از گوشی تلفنش با خانوادهاش نیز تماس گرفتیم و موضوع را به آنها اطلاع دادیم. وی در پایان گفت: عباس هنوز زنده بود که ما آنجا را ترک کردیم.