گروه فرهنگی مشرق - مارک آزبورن آمریکایی (پاندای کونگ فو کار) در سال2010 به عنوان کارگردان اقتباس انیمیشنی بلند از کتاب شازده کوچولو، اثر جاودانهی آنتوان دو سنت اگزوپری فرانسوی انتخاب شد. او گروهی کوچک از هنرمندان و نویسندهها را در لس آنجلس گرد هم آورد تا درباره داستان هم فکری کنند و ایدههای اولیهی فیلمنامه را بنویسند و سپس به همراه خانوادهاش به پاریس نقل مکان کرد تا کار پیش تولید فیلم را آغاز کند.
آزبورن گفته است که کتاب شازده کوچولو نقش مهمی در زندگی شخصیاش ایفا کرده است: «این کتاب برای من و برای هر کس که آن را خوانده، خیلی عزیز است چون واقعا آدم را به روابط با اهمیت و دوستیها در زندگی متصل میکند». در ساخت بخشهای مربوط به دنیای دختر کوچک داستان (رز)، تکنیک انیمیشن سازی کامپیوتری به کار گرفته شده است؛ اما برای ساخت بخشهای مربوط به دنیای توصیفی خلبان، از تکنیک استاپ موشن استفاده شده است. اگر چه کمپانیهای فرانسوی ساخت فیلم را برعهده داشتند، اما فیلمنامهی شازده کوچولو به زبان انگلیسی نوشته شد و بعد هم به این زبان ساخته و سپس نسخهی دوبلهی فرانسوی آن هم آماده شد. به گزارش 24 در اغلب کشورها نسخهی فرانسوی فیلم به نمایش درآمده است. ماریون کوتیار در هر دو نسخهی انگلیسی و فرانسوی فیلم، صدا پیشهی نقش دختر کوچک بوده است. این اولین فیلم انیمیشنی اقتباس شده از کتاب شازده کوچولو است و موفقترین انیمیشنی است که کشور فرانسه ساخته است؛ شازده کوچولو تا چهارم مارس 2016 موفق شد بیش از 88 میلیون دلار در جهان فروش کند.
نظر منتقدهای خارجی
اسکات فونداس، منتقد اصلی ورایتی که فیلم را خیلی دوست دارد، در یادداشت خود نوشته است: «اثر کلاسیک جاودان آنتوان دو سنت اگزوپری یک اقتباس دوست داشتنی قرن بیست و یکمی به دست آورده، مخصوصا در سکانسهای استاپ موشنی که کار درست است... شازده کوچولوی مارک آزبورن یک برداشت دوباره تصور شدهی محترمانه و دوست داشتنی از داستان سال 1943 اگزوپری است، که همه جور جذابیت رواییای به داستان نه چندان بلند شاعرانهی دوستی میان یک خلبان و یک مسافر مرموز ماورایی میافزاید، اما به تجسم جاودان شگفت زدگی کودکانه در برابر سرخوردگی بزرگسالانه وفادار میماند». اندرو پولور، منتقد گاردین که کم و بیش از فیلم خوشش آمده، در پایان یادداشت خود نوشته است: «وقتی در بیست دقیقهی پایانی آزبورن میخواهد همهی لایههای داستانی را به سرانجام برساند، حداقل سه پایان گمراه کننده شکل میگیرد و در نتیجه، وقتی بالاخره کلمهی " پایان" روی پرده نقش میبندد، یک جورهایی خیال آدم راحت میشود، با همهی اینها، این فیلم خیلی خوش تصویر نشانگر تلاشی شجاعانه، بریا به جا آوردن حق یک کتاب بسیار محبوب است؛ و تقریبا موفق میشود». امتیاز این فیلم در سایت IMDb تاکنون 8/7 از 10 است و در سایت متاکریتیک 71 از 100.
یادداشت منتقد
اثر جاودانهی آنتوان دوسنت اگزوپری که هنوز بعد از هفتاد سال یکی از بهترین قصههای روایت شده است و نسلهای متعددی را متأثر کرده، در اینجا منبع الهام کارگردانی شده که در کنار کارتونهای عامه پسند تلویزیونی، چند کار قابل توجه چون انیمیشن کوتاه ستایش شدهی More و پروژهی مشترک پاندای کونگفوکار را کارگردانی کرده است. دختر کوچک با استعدادی که مادرش همه جوانب زندگی او را برنامهریزی کرده است، در آزمون ورودی یک مؤسسه آموزشی معتبر شکست میخورد. مادر تنها راه را خرید خانهای در منطقهی مؤسسه میبیند. اما خیلی زود مشخص میشود دلیل ارزان بودن خانه، همسایهی بحران سازی است که به «هوانورد» شهرت دارد. بین پیرمرد همسایه و دخترک دوستی درمیگیرد و هوانورد برای وی داستان شاهزادهی تنهایی را تعریف میکند که در سیارهی بسیار کوچکی زندگی میکند... داستان کودکانه نیست؛ قصهای است که بیشتر برای برانگیختن کودک درون بزرگسالان نوشته شده است و به رغم زبان استعارهای سادهاش شاید برای کودکان قابل فهم و برقراری ارتباط نباشد. از یک انیمیشن کودکانه انتظار میرود که سعی کند زبان کار را به فهم امروز نزدیک کند. فیلم حاضر در این امر بسیار موفق است. هم قطعات مهم و برجستهی داستان کلاسیک را حفظ و بازگویی میکند و هم متناسب با شرایط امروزین به خلق موقعیتهای قابل فهمتر برای مخاطبان جدید میپردازد.
باز کردن مرموزانه و خیال پردازانهی پای نویسندهی داستان اصلی، البته با تغییر سرنوشت و فرجام وی، به این قصه جدید فرصتی فراهم آورده که فاصلهی میان دنیای دو سنت اگزوپری با بزرگسالانی را که دنیای کودکانه را فراموش یا گم کردهاند عیان میکند. در مقابل میبینیم که با اجتناب از آفتهایی که برخی اقتباسهای قلبی دچار آن بودند، اصالت پیام اصلی داستان را حفظ کرده است. از دیگر برجستگیهای فیلم میتوان به بهکار گیری تکنیکهای مختلف انیمیشن برای تفکیک میان قصهی کلاسیک و قصهی جدید و میان رویاها و واقعیتها اشاره کرد که در این میان، حفظ روش طراحی نقاشیهای کتاب اریژینال در بخشهایی که مستقیما به داستان کلاسیک مرتبط است ضمن جذابیت برای مخاطبان به روایتگری فیلم هم کمک کرده است.
با این حال فیلم از چند جنبه نتوانسته ایدهی خود را با قوت پیش ببرد. مثلا چون میخواسته از روشی که برخی والدین در مورد تربیت بچههایشان برمیگزینند انتقاد کند، دامنهی تقابل این ایده با ایدهی رها کردن تام و تمام فرزندان در انتخاب و فقدان هر گونه راهنمایی آنها را آن چنان برجسته و اغراق آمیز کرده که از آن بخش اقتباسی خودش را کنار میگذارد و همهی شخصیتهای قبلی را در فرجامهای جدیدشان مرور میکند، به هیچ عنوان نمیتواند در اندازههای قصهی ایژینال ظاهر شود. در نهایت هم پایان خوش قصه که شاید برای بچههای خیلی کوچک جذاب باشد نمیتواند به هیچ وجه با فرجام اسطورهای شازده کوچولو در قصهی اصلی هماوردی کند. در واقع فیلم در یک سوم پایانی، بخش عمدهای از جاذبههای اولیهی خود را میبازد و «به یادماندنی» نمیشود.
نظر منتقدهای خارجی
اسکات فونداس، منتقد اصلی ورایتی که فیلم را خیلی دوست دارد، در یادداشت خود نوشته است: «اثر کلاسیک جاودان آنتوان دو سنت اگزوپری یک اقتباس دوست داشتنی قرن بیست و یکمی به دست آورده، مخصوصا در سکانسهای استاپ موشنی که کار درست است... شازده کوچولوی مارک آزبورن یک برداشت دوباره تصور شدهی محترمانه و دوست داشتنی از داستان سال 1943 اگزوپری است، که همه جور جذابیت رواییای به داستان نه چندان بلند شاعرانهی دوستی میان یک خلبان و یک مسافر مرموز ماورایی میافزاید، اما به تجسم جاودان شگفت زدگی کودکانه در برابر سرخوردگی بزرگسالانه وفادار میماند». اندرو پولور، منتقد گاردین که کم و بیش از فیلم خوشش آمده، در پایان یادداشت خود نوشته است: «وقتی در بیست دقیقهی پایانی آزبورن میخواهد همهی لایههای داستانی را به سرانجام برساند، حداقل سه پایان گمراه کننده شکل میگیرد و در نتیجه، وقتی بالاخره کلمهی " پایان" روی پرده نقش میبندد، یک جورهایی خیال آدم راحت میشود، با همهی اینها، این فیلم خیلی خوش تصویر نشانگر تلاشی شجاعانه، بریا به جا آوردن حق یک کتاب بسیار محبوب است؛ و تقریبا موفق میشود». امتیاز این فیلم در سایت IMDb تاکنون 8/7 از 10 است و در سایت متاکریتیک 71 از 100.
یادداشت منتقد
اثر جاودانهی آنتوان دوسنت اگزوپری که هنوز بعد از هفتاد سال یکی از بهترین قصههای روایت شده است و نسلهای متعددی را متأثر کرده، در اینجا منبع الهام کارگردانی شده که در کنار کارتونهای عامه پسند تلویزیونی، چند کار قابل توجه چون انیمیشن کوتاه ستایش شدهی More و پروژهی مشترک پاندای کونگفوکار را کارگردانی کرده است. دختر کوچک با استعدادی که مادرش همه جوانب زندگی او را برنامهریزی کرده است، در آزمون ورودی یک مؤسسه آموزشی معتبر شکست میخورد. مادر تنها راه را خرید خانهای در منطقهی مؤسسه میبیند. اما خیلی زود مشخص میشود دلیل ارزان بودن خانه، همسایهی بحران سازی است که به «هوانورد» شهرت دارد. بین پیرمرد همسایه و دخترک دوستی درمیگیرد و هوانورد برای وی داستان شاهزادهی تنهایی را تعریف میکند که در سیارهی بسیار کوچکی زندگی میکند... داستان کودکانه نیست؛ قصهای است که بیشتر برای برانگیختن کودک درون بزرگسالان نوشته شده است و به رغم زبان استعارهای سادهاش شاید برای کودکان قابل فهم و برقراری ارتباط نباشد. از یک انیمیشن کودکانه انتظار میرود که سعی کند زبان کار را به فهم امروز نزدیک کند. فیلم حاضر در این امر بسیار موفق است. هم قطعات مهم و برجستهی داستان کلاسیک را حفظ و بازگویی میکند و هم متناسب با شرایط امروزین به خلق موقعیتهای قابل فهمتر برای مخاطبان جدید میپردازد.
باز کردن مرموزانه و خیال پردازانهی پای نویسندهی داستان اصلی، البته با تغییر سرنوشت و فرجام وی، به این قصه جدید فرصتی فراهم آورده که فاصلهی میان دنیای دو سنت اگزوپری با بزرگسالانی را که دنیای کودکانه را فراموش یا گم کردهاند عیان میکند. در مقابل میبینیم که با اجتناب از آفتهایی که برخی اقتباسهای قلبی دچار آن بودند، اصالت پیام اصلی داستان را حفظ کرده است. از دیگر برجستگیهای فیلم میتوان به بهکار گیری تکنیکهای مختلف انیمیشن برای تفکیک میان قصهی کلاسیک و قصهی جدید و میان رویاها و واقعیتها اشاره کرد که در این میان، حفظ روش طراحی نقاشیهای کتاب اریژینال در بخشهایی که مستقیما به داستان کلاسیک مرتبط است ضمن جذابیت برای مخاطبان به روایتگری فیلم هم کمک کرده است.