پس از آن سیل اینگونه طنزها در تلویزیون آغاز شد و تاکنون هم ادامه دارد. البته در برخی دورهها این تمرکز روی سریالهای طنز شکل گرفت و مثلا سریال شبهای برره توانست با ترکیبی از بازیگران اینگونه آثار و همینطور قصهای که ماهیت کمدی محض دارد تا مدتی توجه مخاطب را از طنزهای آیتمی بگیرد. این طنزها البته با مجموعه خنده بازار دوباره توانست مخاطب خود را پیدا کند و البته همان گروه با برنامههایی مشابه مانند شکرآباد موفق شدند باز همان رویه را ادامه دهند.
این روزها و از شبکه یک مجموعهای به نام «سوءتفاهم» به کارگردانی مسعود عسگری در حال پخش است که در ادامه همان طنزهای آیتمی تلویزیون و البته اینبار با ساختاری نسبتا متفاوت و با موضوع آسیبهای اجتماعی و بخصوص اعتیاد ساخته شده است. این مجموعه از سه مجموعه کاراکتر آشنا به شکلی شوخیوار استفاده میکند.
شنگول و منگول و حبه انگور، برادران دالتون لوک خوششانس و مارکوپولو سه کاراکترآشنایی هستند که داستان در میان آنها و البته با شیوهای امروزی اتفاق میافتد. در میان این تکههای نمایشی، یک بازیگر با صحبتهایی روبهروی دوربین، پندهای اخلاقی عمدتا برای مبارزه با موادمخدر میدهد.
این شیوه نهچندان نوآورانه ، تقریبا در بسیاری از مجموعههای اینچنینی مورد استفاده قرار میگیرد. البته باید قبل از بررسی مجموعه سوءتفاهم یا برنامههای اینچنینی این نکته را روشن کنیم که توقع از این برنامهها چیست؟
اگر به چند سال پیش و پخش اولین قسمتهای خنده بازار رجوع کنیم متوجه حجم زیاد نقدهای منفی و اعتراضات عجولانه میشویم که هر چه از زمان پخش میگذشت، نکات منفی کاهش یافته و مخاطبان با اثری روبهرو شدند که علاوه بر طراحی صحنه و گریم بینظیرش نقدهای تند اجتماعی و حتی سیاسی را مطرح کرده و بتدریج مخاطب ثابت پیدا میکند.
خنده بازار شاید نوع تکاملیافتهای از طنزهای آیتمی است که با گروهی جوان جویای نام، تقریبا با همه چهرههای تلویزیونی و مشهور شوخی میکند، اما سوال اینجاست که چرا مجموعه سوءتفاهم به این مرز از اثرگذاری نمیرسد؟
پاسخ در وهله اول به زمان متفاوت پخش و دوم محدود بودن سوءتفاهم در سه اپیزود خاص برمیگردد. به عنوان مثال در قسمت شنگول و منگول و در یکی از قسمتها گرگ با فریبکاری یک قرص روانگردان به حبه انگور میفروشد تا او بتواند با خوردن آن برای درس خواندن بیدار بماند. همین قصه یک خطی میتواند محل شوخیهای فراوانی باشد که بهدلیل کوتاه بودن زمان اتفاق نمیافتد.
نکته بعد اینجاست که وقتی از چهرههای معروف کارتونی یا اساطیری استفاده میشود یا باید چهرهها و گریم کپی برابر اصل باشد یا با رفتارهای آن کاراکتر شوخی شود.
البته خلاقیت این مجموعه در شوخی با شخصیتهای انیمیشنی که اتفاقا بسیار سخت است قابل تقدیر است و می تواند راهگشای برنامههای بعدی باشد. نکته بعد اینکه ای کاش در انتخاب شخصیتها وقتی از داستانهای کهن ایرانی و شنگول و منگول و حبه انگور تیپسازی میشود از دیگر کاراکترهای ایرانی هم استفاده شود، چراکه ترکیب این سه آیتم کمی ناهمگون است.
نکته بعد اینکه در طنزهایی مانند خنده بازار هدفگذاری، انتقاد به کاستیهای اجتماعی و حتی سیاسی است، اما سوءتفاهم سعی دارد به رفتارهای اجتماعی بپردازد که مهمترین آن اعتیاد است.
این مجموعه با مشارکت نهادی همچون ستاد مبارزه با موادمخدر ریاستجمهوری تهیه شده، بنابراین هدفگذاری اصلی اصلاح رفتارهای اجتماعی و البته درون خانوادگی است. به عنوان مثال در اپیزود اول مادر شنگول و منگول عمدتا با رفتارهای فرزندانش درگیر است و به نوعی این خانواده نمونهای از خانوادههای ایرانی هستند که میتوانند در معرض خطرات اعتیاد قرار گیرند. در اپیزود مارکوپولو شوخی بامزهای با جهانگرد بودن او اتفاق افتاده و او نهتنها بهدلیل مصرف مواد سفری نرفته و دچار توهم شده بلکه در یک کشتی به گل نشسته با شخصیتهای مشهور کارتونی دیگر به سفرهای خیالی میرود و آنها را برای همسرش تعریف میکند.
در این مجموعه البته میشد با یک ساختار غیرثابت تمام شخصیتهای کارتونی و حتی سریالها را وارد آیتمهای نمایشی کرد تا جذابیت این قسمتها افزایش پیدا کند.
برخلاف برخی دوستان منتقد که طنزهای این مدلی را سطح پایین و ضعیف میدانند به نظر میرسد اینگونه برنامهها باید همواره و البته به شکل متعادل تولید شود. این برنامههای عمدتا کوتاهمدت میتواند زنگ تفریح خوبی برای کنداکتور تلویزیون باشد و البته با تاسیس شبکهای همچون نسیم که بهصورت تخصصی به طنز و کمدی میپردازد اینگونه از برنامههای فان آنتن مشخص و مناسبی برای پخش دارند.
یک نگاه به تاریخ اینگونه نمایشها در جهان و ایران نشان میدهد از همان اولین نمایشهای کمدی در یونان تا تختحوضی و سیاهبازیهای قرن گذشته در ایران همواره انتقاد و هشدار و البته خنداندن هدف اصلی بوده و البته با وجود تمام زحمات این هنرمندان، همیشه بهدلیل زبان انتقادی و گاه تلخ تحتفشار بودهاند. تلویزیون هم هرگاه وارد این حوزه شده بهدلیل پایین بودن آستانه تحمل مورد هجمه و فشار قرار میگیرد. مجموعه سوءتفاهم و قبل از آن طنزهای آیتمی بهدلیل اینکه به نوعی کمدی رفتار هستند اساسا با بزرگنمایی یکسری از رفتارهای غلط اجتماعی وظیفه خود را انجام میدهند که البته این امر همیشه بیدردسر نیست.
هنرمندان ایرانی همواره در کمدی و طنز درخشیدهاند در حالی که ملت ایران به گواه بسیاری سخت میخندند. اینها همه حاصل اعتماد تلویزیون به جوانانی است که از طنزهای آیتمی شروع کرده و بعدها حتی به ستارههای سینما تبدیل شدهاند. هنرمندانی که مثل همه بچههای دبستانی با بازی در تئاترهای مدرسه شروع کردهاند.
نمایشهایی که دست بر قضا نوع آماتوری همین طنزهای آیتمی هستند و آنها هم با شوخی با مدیر و معلم بارها مواخذه شده و تعهد دادهاند که دیگر با بزرگترهایشان شوخی نکنند! اما شاید آن معلمان مهربان سالها بعد با یادآوری نمایشهای شاگردانشان خندیدهاند. درست مثل همه ما که گاه با به خاطرآوری یک تکه طنز از برنامههای تلویزیون در تنهایی خندیدهایم و دلمان برای شخصیتهای داستان تنگ شده است.
طنز و طنازی و بازیگر کمدی همیشه مظلوم بوده و در سکوت کارش را انجام داده و ای کاش بدانیم جهان بدون خندیدن به مشکلات، جای غیرقابل تحملی است. جهانی که زیباست و با خنده متفکرانه زیباتر هم میشود.