در این وضعیت، شاید این خیال را هم در ذهن بالوپر میداد که بهپاس ایثار اجباری گذشته، روحانی نیز حمایت از ریاست او را سرلوحه کار قرار دهد و از طرفی با استمداد از هنر سیاست ورزی و لابی بتواند کار رئیس مجلس نهم را یکسره کند.
اما صداهایی از گوشهکنار و بهویژه از اردوگاه اصلاحطلبی به ناگاه عارف را به خود آورد و بر خیالات خوش او مهر تردید زد. چراکه بعضی از اصلاحطلبان با محاسبات صورت داده اوضاع را برای ریاست عارف مناسب تشخیص نداده و علت ترک میدان در سال 92 را، کماکان موجود میدانستند؛ آنها حتی معتقد بودند که در صورت رأی آوری هم عارف نباید فکر ریاست را در سر بپروراند.
این تحلیلها کمکم در رسانهها برچسب مرد انصرافی را برای عارف به ارمغان آورد اما عارف ماجرا به هیچ قیمتی راضی نبود که فردین جبهه اصلاحات باقی بماند[1]؛ و بدین ترتیب او درصحنه ماند و باقدرت به کار ادامه داد و در ادامه این روند، نتایج دور دوم، اندکی او را دلگرمتر نمود اما هنوز برای بالا رفتن از پلههای کرسی ریاست مجلس تعداد قابلتوجهی صندلی احساس میشد و اینجا بود که پرچمدار گفتمان این روزهای اصلاحات، چاره کار را القا پیروزی در انتخابات دید؛ او اظهار نمود که بر اساس آمار دور اول و دوم انتخابات، احتمال حضور 168 نفر، در لیست امید وجود دارد؛ آماری که با آمار همحزبیهای عارف چهل پنجاه نفر تفاوت داشت.[2]
در این میان دولت نیز ضمن قدردانی از اقدامات لاریجانی در مجلس نهم، نامی از او به میان نیاورد اما عارف این روزها همچنان، با کورسویی از امید قصد ادامه رقابت با دولت و مرد لابیگر مجلس را در سر دارد ولی بااینهمه، این هفته، او نظر مثبت بعضی تحلیلگران اصلاحطلب، نسبت به لاریجانی را تاب نیاورد و آنها را تحلیلگران عافیتطلب توصیف کرد.[3]
دراینبین، یکی از موضوعات جالب، عافیتطلب خواندن صادق زیباکلام و عباس عبدی از سوی فردی بود که عنوان اصلاحطلب بدلی را از سوی هممسلکان خود یدک میکشید.[4]
عارف در حالی زیباکلام را عافیتطلب شمرد که بنا به اظهارات زیباکلام: "عرصه سیاست و کنش اجتماعی یک عرصه کامل و ایده آل نیست. ایده آل من نه تنها آقای روحانی نیست بلکه حتی عارف و خود رئیس دولت اصلاحات هم نیست. ایده آل من اسلاو هاول، آنگ سان سوچی، مهدی بازرگان، مهاتما گاندی و نلسون ماندلاست؛ اما اینقدر عقلم میرسد که در ایران فعلی دنبال مهدی بازرگان نباشم. اگر در ایران فعلی به دنبال نلسون ماندلا باشم و چون در میان نامزدها نیست رأی ندهم، در آن صورت با دست خودم به آقای دکتر جلیلی یا حداد عادل رأی دادهام ".
همچنین عافیتطلب خواندن عباس عبدیای که از باب نمونه طرح خروج از حاکمیت را در دوران اصلاحات دنبال میکرده است از سوی شخصی چون عارف که اصلاحطلبی قلابی لقب گرفته شگفتی ناظران سیاست داخلی را در پی داشت.
عافیتطلب خواندن امثال زیباکلام و عبدی از سوی عارف علاوه بر مضحک بودن، منفعت فردی عارف در قضیه ریاست مجلس را نشان میدهد تا حدی که او در راستای منطقی جلوه دادن تصمیم خود، به این اظهارات نیز متمسک شد؛ "شخصاً حق ندارم به خواست مردم بیتوجهی کنم! و مطمئناً بر اساس مطالبه اکثریت جامعه که به دنبال تغییر در مجلس بودند."[5]
با این تفاسیر باید بیپرده
گفت شخصاً عارف حق ندارد و نمی تواند ریاست را رها کند چراکه منفعت عارف ایجاب میکند رییس
باشد و حتی عارف باید در این راه دست به انتحار بزند، در دنیای سیاست جایی برای ماندن ندارد.