سرانجام پس از ماهها فضاسازی رسانهای جریان اصلاحات درباره انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس دهم شورای اسلامی، نتیجه به دست آمده درباره ترکیب هیئت رئیسه این دو نهاد، عیار اصلاحطلبی را روشن ساخت و حباب کاذب ایجاد شده خیلی زودتر از پیشبینیها ترکید.
چند روز پس از آنکه اعضای مجلس خبرگان رهبری در تصمیمی انقلابی به ریاست آیتالله جنتی رأی دادند و توهم اصلاحطلبان را برای این نهاد غیرحزبی و غیرجناحی باطل کردند، نمایندگان مجلس دهم نیز روز گذشته گام دوم را محکمتر برداشتند و با انتخاب علی لاریجانی به عنوان رئیس موقت مجلس نشان دادند بین واقعیت و آرزو فاصله بسیار است.
جریانات اصلاحطلب و رسانههای پرتعداد آنها طی
روزها و ماههای اخیر تلاش فراوانی به کار بستند تا این قاعده را القا و
تثبیت کنند که منتخبان اول تهران (خبرگان و مجلس) پیروز نهایی ریاست مجلسین
هستند اما آیتالله هاشمیرفسنجانی پس از آنکه دریافت از مقبولیت چندانی
نزد خبرگان ملت برخوردار نیست، ترجیح داد هزینه شکست خود را به حداقل
برساند و با رایزنی با برخی اعضای محترم خبرگان آنها را برای حضور نیابتی
در انتخابات هیئت رئیسه خبرگان متقاعد نماید که البته این سیاست هم فرجامی
برای او نداشت.
این سرانجام البته در مجلس به شکل معنادارتری برای دکتر
عارف رقم خورد. محمدرضا عارف که در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بهرغم
میل باطنی و تحت فشار پدرخواندههای اصلاحات مجبور به کنارهگیری از
رقابتها شد، خرداد امسال با اندیشه ریاست مجلس دهم نامزد انتخابات مجلس
شورای اسلامی شد.
به صورت طبیعی شاید او این انتظار را در خود تقویت کرده
بود که با توجه به ترکیب مجلس دهم (که فاقد اکثریت جریانی است) با حمایت
اصلاحطلبان و طیف نزدیک به دولت راه همواری برای رئیس شدن دارد، اما
اتفاقات روز گذشته دو واقعیت را برای دکتر عارف آشکارتر ساخت؛ اول اینکه
برخلاف القائات رسانهای، اعتدال و اصلاحات قرابت چندانی با هم ندارند و هر
کدام از آنها راه خود را میپیمایند، ولو اینکه در مواردی اشتراک منافع
آنها را به هم نزدیک کند. چه آنکه اگر غیر از این بود اکثریت ادعایی
اصلاحات و اعتدال میبایست عارف را بر کرسی ریاست مینشاند.
بنابراین برخلاف توجیهات پس از شکست اصلاحطلبان که از خلوص و انسجام 103 نفره آنها میگوید، فراکسیون ادعایی آنها بسیار شکننده و تابع حوادث است.(به این ادعای خندهدار اضافه کنید که گاهی تعداد نمایندگان اصلاحطلب مجلس را تا 145 نفر هم افزایش دادند!) چنانکه مصطفی کواکبیان در اظهارنظری طعنهآمیز به اعضای لیست ادعایی امید، پس از اشاره به این نکته که 50 نفر از اعضای این لیست به لاریجانی رأی دادند، گفت: «آنها گرچه میثاقنامه امید را امضا کرده بودند و عکس یادگاری با ما گرفتند اما زنبیل را جای دیگری بردند!»
واقعیت دیگری که میتوان اشاره کرد، نوع نگاه پدرخواندههای اصلاحات به عارف است. همانها که او را «اصلاحطلب بدلی» میخوانند و از تکرار آن هم ابایی ندارند. این جماعت همواره کسانی را اصلاحطلب واقعی میدانند که سابقه عبور از ساختارهای رسمی نظام داشته باشند. اینان خود را نه «در نظام» که «بر نظام» تعریف کردهاند. بنابراین هرچه ساختارشکنتر، اصلاحطلبتر! بنابراین عارفی که همواره خود را درون نظام تعریف کرده و میکند، نمیتواند مطلوب این جریان باشد.
در خوشبینانهترین حالت کارکرد دکتر عارف در انتخابات مجلس برای آنها این بود که توانستند پشت مقبولیت او پنهان شوند و راه بازگشت خود را به حاکمیت هموار سازند، اما اتفاقات دیروز نشان داد که اصلاحطلبان برای بار دوم پس از انتخابات 92 از دکتر عارف عبور کردند.
در کنار اینها اگر دکتر عارف در سال 92 با «کنارهگیری» از رقابتهای انتخاباتی توانست اصلاحطلبان را شریک پیروز معرفی کند، «حضور» دیروز او در انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم برای مشخص کردن وزن جریان اصلاحطلب تا اندازهای توانست توهم پیروزی اصلاحطلبان را از بین ببرد و القای پیروزی دروغین را برطرف کرد که آن ادعاها طبل توخالی بیش نبوده است.
اکنون سؤال اساسی این است که آیا زمانی خواهد رسید که اصلاحطلبان از روحانی هم عبور کنند؟(کما اینکه دکتر محمدرضا تاجیک، تئوریسین جریان اصلاحات چندی پیش در یادداشتی در روزنامه اعتماد به تلویح و تصریح، دکتر روحانی را تهدید کرد که اگر سودای پیروزی در انتخابات آینده ریاست جمهوری در سر دارد، راهی ندارد جز اینکه حمایت خود را پشت سر دکتر عارف آورد و تلاش کند او رئیس مجلس شود؛ وگرنه حمایت خود را از او پس خواهند گرفت.) آینده به این پرسش پاسخ خواهد داد. برای اصلاحطلبان چندان اهمیتی ندارد که اهداف جناحی خود را با کدام چهرهها پیش ببرند، آنچه که برای آنها اصالت دارد، پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه (بخوانید ساختارشکنانه) است.
نکته پایانی اینکه انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم این واقعیت را عیان کرد که چگالی وزن اصلاحطلبان بسیار پایینتر از آنی است که تبلیغ و بزرگنمایی رسانهای میشود. تصمیم نمایندگان خانه ملت بار دیگر توهم «این همانی» نزد مدعیان اصلاحات را فروپاشید و ثابت کرد ایران، تهران نیست. ضمن اینکه تصمیمات خانه ملت در بهارستان گرفته میشود نه در کف خیابان و صفحات روزنامهها.