در ادامه گزیدهای از این سخنرانی را میخوانید؛
تقریباً همۀ مباحث دینی و اخلاقی به سیاست ربط دارد
همیشه مسائل اخلاقیای که ما مطرح میکنیم اگر ابتر نباشند، همه انقلابی هستند. مثلاً وقتی ما بحث «حسادت» را مطرح کنیم اگر در مورد حسادت، ابتر صحبت نکنیم، به بحث ولایت و ولایتمداری میرسد و به بحث جنایتهای بزرگی که بعضیها در طول تاریخ از سر حسادت علیه انقلاب اسلامی پیامبر(ص) و ائمۀ هدی(ع) انجام دادهاند.
همچنین موضوع «خدمت به همنوعان» یا «صدقه دادن» و هرگونه «گذشت و فداکاری» را اگر ابتر مطرح نکنیم، حتماً به استکبارستیزی منجر خواهد شد. در مباحث دینی و اخلاقی، تقریباً بحثی نیست که به سیاست ربط نداشته باشد.
امام: و اللَّه اسلام تمامش سیاست است؛ اسلام را بد معرّفى کرده اند
فکر میکنم اگر یک مبلّغ ارجمند، بحثی را مطرح کند ولی بُعد سیاسیاش را نگوید، خیلی زحمت کشیده و خیلی هنر به خرج داده است؛ چون خیلی کار سختی است که شما یک حرف دینی را بزنید اما ابعاد سیاسیاش را نگویید. این کار خیلی بزرگی است؛ باید به آن مبلّغ جایزه داد! و در طول تاریخ به عموم مبلغان باید این جوایز تعلق بگیرد که توانستهاند کاری کنند که حضرت امام(ره) در آن دوره فرمودند: «و اللَّه اسلام تمامش سیاست است؛ اسلام را بد معرّفى کردهاند»(صحیفه امام/۱/۲۷۰) هم «والله» فرمودند و هم اینکه «اسلام همهاش سیاست است» و در جای دیگری برای توجیه اذهان فرمودند: «اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد»(صحیفه امام/۶/۴۶۷) و «مسائل اسلام، مسائل سیاسى است و سیاستش غلبه دارد بر چیزهاى دیگرش»(صحیفه امام/۱۳/۳۲۳).
مردم از نماز جماعت اصلاً برداشت سیاسی ندارند
ما اینقدر هنرمند هستیم که همین موضوع مسجد را توانستهایم کاری کنیم که وقتی مردم مسجد و نماز جماعت به ذهنشان میآید، معنای ولایتمداری به ذهنشان متبادر نشود؛ این زحمتی بوده که ما کشیدهایم! آیا مسجد برای عبادت فردی و نماز فرادی بنا شده است؟ نه! مسجد برای عبادت دستهجمعی بنا شده؛ یعنی نماز جماعت. و نماز جماعت هم اصلش تبعیت از امام است. ببینید در احکام بسیار سختگیرانۀ نماز، چقدر با نماز جماعت تقیید ایجاد میشود! هر انسان حکیمی که از حداقل حکمت برخوردار باشد- حتی فردی که از دین خارج است- وقتی به مسجد نگاه کند، میگوید: «چرا باید این کار را بکنند که روزی سه یا پنج مرتبه به مسجد بروند و تبعیت از امام جماعت را تمرین کنند؟»
اگر نتوان این برداشت را از نماز جماعت داشت، در سخن امام باقر علیه السلام تناقض پیش میآید که فرمود: لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ (بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ؛ کافی/۲/۱) اگر ولایت اصل است، این اصل باید در این فروع حضور جدی و پررنگ داشته باشد، ولی مردم الآن از نماز جماعت اصلاً برداشت سیاسی ندارند.
هر بحث دینی ما اگر کامل ارائه شود، به ابعاد سیاسی کشیده میشود
خلاصۀ عرض بنده این است که هر بحث دینی ما اگر کامل ارائه شود، کارش به ابعاد سیاسی کشیده خواهد شد. یک نمونۀ دیگرش «صدقه» است. صدقه دادن هفتاد بلا را برطرف میکند چون خدا بهشدت دوست دارد از فقرا دستگیری شود. و معلوم است که اگر کسی علیه فقر قیام کند و علیه «تولیدکنندگان فقیر» قیام کند یعنی «مرگ بر استکبار» بگوید، ثوابش از صدقه دادن بیشتر است. نمیشود که آدم عقلش را بهکار نیندازد! در این صورت میشود همان دین متحجّری که ما همه از آن بدمان میآید. در هر صفت اخلاقی- مثلاً نوعدوستی- وقتی توسعهاش بدهیم؛ میشود «سیاسی»پس یک بحث بنده بهطور مشخص این است که ما اگر مباحث اخلاقی و مباحث مختلف خودمان را به صورت کامل بیان کنیم؛ این حتما سیاسی خواهد شد.
مخاطبان ما اول باید «سیاسی» شوند، بعد انقلابی شوند
بحث دوم بنده این است که ریشۀ انقلابیگری «سیاسی بودن» است. ما نباید تعارف کنیم! کلمه سیاست به یک کلمۀ نجس و منفور تبدیل شده است؛ به حدی که وقتی من بخواهم بگویم «پیامبر اکرم(ص) کار سیاسی کردند» باید عذرخواهی کنم و بگویم: نعوذ بالله! زبانم لال! یا اگر بخواهم بگویم «پیامبر(ص) برای قدرت کار کردند» باید عذرخواهی کنم و بگویم «نعوذبالله!» تا یکوقت برداشت بد نشود! چرا اینگونه است؟ برای اینکه کلمه سیاست و قدرت-در اذهان عمومی- منفور شده است. پس مخاطبان ما اول باید «سیاسی» شوند، و بعد انقلابی شوند.
درباره «سیاسی بودن اسلام» باید به سراغ «تاریخ اسلام» برویم
بهطور مشخص درباره «سیاسی بودن اسلام» ما باید به سراغ تاریخ اسلام برویم. در اینجا چند نمونه کوچک را عرض میکنم. بنده بسیاری از اوقات تجربه کردهام که بسیاری از متدینین ما از برخی مسائل مهم در تاریخ اسلام خبر ندارند. و اخیراً دیدم که مقام معظم رهبری همین مطلب را با روحانیون محترم مطرح کردند؛ همین حرفی که من ناقص میگویم، ایشان درست و کامل فرمودند که «به تاریخ اسلام مراجعه کنید»
در جریان «پیمان عقبۀ دوم» هفتاد و چند نفر از مردم مدینه خدمت رسول خدا(ص) آمدند که از حضرت دعوت کنند که «یا رسول الله؛ ما حاضریم از شما دفاع کنیم» و بعد هم رسول گرامی اسلام(ص) بر سه موضوع با آنها قرارداد بستند که هر سه سیاسی است. یکی اطاعت از پیامبر، یکی از جان گذشتن در دفاع از پیامبر(ص)، و دیگری هم دربارۀ جانشینی پیامبر(ص) که در قدرت سهیم نیستند(اوس و خزرج) که البته آن اتفاقی که در سقیفه افتاد در واقع نقض این پیمان بود.
امام: اسلام را بد معرفی کردهاند!
اما رسول گرامی اسلام(ص) بعد از این پیمان اولین اقدامی که کردند چه بود؟ این نقطۀ حساسی از تاریخ اسلام است. اینکه حضرت امام(ره) میفرماید «اسلام را بد معرفی کردهاند»(صحیفه امام/۱/۲۷۰) یک نمونهاش این است. هیچکس نمیداند اولین اقدام پیامبر چه بود؟ وقتی اینرا از مخاطبین میپرسیم، در پاسخ میگویند: «مسجد ساختند» در حالی که مسجد را بعد از هجرت ساختند.
محل پیمان عقبه در یکی از خانههای عبدالمطلب است؛ که در یک درهای بین منا و مکه واقع شده بود. دو نفر نگهبان دم شیار دره ایستادهاند؛ حضرت علی علیه السلام و حضرت حمزه، که مشرکین را پراکنده میکنند و میگویند «اینجا خبری نیست» حالا پیامبر(ص) در این موقعیت، چگونه میتوانستند مسجد بسازند؟!
اولین اقدام این بود که ۱۲ نفر رئیس برای ۱۲ ناحیۀ مدینه اعلام کردند. بعد فرمودند: اسمها را جبرئیل امین آورده است. کسی ناراحت نشود که نامش اعلام نشده؛ جبرئیل امین نامها را میآورد. (فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَخْرِجُوا إِلَیَّ مِنْکُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً یَکْفُلُونَ عَلَیْکُمْ بِذَلِکَکَمَا أَخَذَ مُوسَى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً فَقَالُوا اخْتَرْ مَنْ شِئْتَ، فَأَشَارَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَیْهِمْ فَقَالَ هَذَا نَقِیبٌ وَ هَذَا نَقِیب؛ اعلامالوری/۶۰) (و لا یجدن أحد منکم فی نفسه أن یؤخذ غیره فإنما یختار لی جبرئیل؛ طبقاتالکبری/۳/۴۵۲)
بگو: یا رسول الله! کسی که الان از شما کار سیاسی نخواست؛ مردم که هنوز مسلمان نشدهاند. مردم داشتند زندگی خود را می کردند. شما به رئیسِ ناحیه درست کردن چهکار دارید؟! اصلاً اینها که الان مسلمان نیستند!
مردم برداشت سیاسی از اسلام ندارند؛ چون سیاست را در متن تاریخ اسلام توضیح ندادهایم
یک مبلغ دینی وقتی به محلهای برود، نمیتواند بیتفاوت باشد که شهردار یا فرماندار کیست. خندهدار نیست که شهردار و فرماندار ساز خودش را بزند و مبلغ هم برود آنجا و مردم را به اخلاق دعوت کند؟! حضرت امیر(ع) میفرماید مردم به مدیرانشان شبیهترند تا به پدرانشان(النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم؛ تحف العقول/۲۰۸) آنوقت میشود کسی که دغدغۀ دین و اخلاق مردم را دارد، نسبت به شهردار فرماندار بیتفاوت باشد؟!
ما اصلا! برداشت اینطوری از اسلام نداریم؛ چون سیاست را در متن تاریخ اسلام توضیح ندادهایم. خیلیها نمیدانند که پیامبر گرامی اسلام(ص) بعد از هجرت فرمود: هرکه مسلمان و مؤمن میشود باید به مدینه بیاید. شما میدانید که بعد از فتح مکه آزاد شد که کسی مسلمان بشود و هجرت نکند؛ قبلش هجرت واجب بود!
(لا یَقبَلُ اللّهُ مِن مُشرِکٍ أشرَکَ بَعدَ ما أسلَمَ عَمَلاً حتّى یُفارِقَ المُشرِکینَ إلَى المُسلِمینَ؛ میزانالحکمه/۲۱۱۰۴ ؛ کنزالعمال/ ۴۶۲۵۳) (لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْح؛ کافی۵/۴۴۳) (حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ التَّعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ لِلرُّجُوعِ عَنِ الدِّینِ وَ تَرْکِ الْمُؤَازَرَةِ لِلْأَنْبِیَاءِ وَ الْحُجَجِ ع وَ مَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ إِبْطَالِ حَقِّ کُلِّ ذِی حَقٍّ...؛ منلایحضرهالفقیه/۳/۵۶۶)
«اسلام سیاسی» باید به مردم معرفی شود
حتی گاهی اوقات گفتن جزییات تاریخ اسلام، مردم را تکان میدهد و نگاه مردم را عوض میکند. رسول خدا(ص) اعلام فرمودند- نه تنها باید بیایید در مدینه ساکن شوید- بلکه کسی حق ندارد بدون اذن پیامبر از مدینه خارج شود! بعدش برخی از ایشان پرسیدند: اینکه نباید خارج شویم، دقیقاً مرز حومه مدینه کجاست؟ برای اینکه مردم بدانند این قضیه جدی بوده، رسول خدا(ص) کسی را تعیین کردند که برود علامت بگذارد که مرز حومۀ مدینه کجاست؛ علامتهایی که ما همین الآن برای شهرهای خودمان نداریم. رسول خدا(ص) این کارها را برای قدرت اسلام انجام دادند!
اسلامِ سیاسی و جایگاه سیاست در اسلام باید معرفی شود. پایه انقلابی بودن سیاسی بودن است. رسول گرامی اسلام(ص) بعضی از اوقات دعوت میکردند، نه به «لااله الا الله»؛ بلکه به دفاع از خودشان. میفرمودند حتی من با عقاید شما کاری ندارم؛ شما اگر دین منرا هم نپذیرفتید اشکال ندارد.(کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَعْرِضُ نَفْسَهُ عَلَى قَبَائِلِ الْعَرَبِ فِی کُلِّ مَوْسِمٍ وَ یُکَلِّمُ کُلَّ شَرِیفِ قَوْمٍ لَا یَسْأَلُهُمْ مَعَ ذَلِکَ إِلَّا أَنْ یُؤْوُهُ وَ یَمْنَعُوهُ وَ یَقُولُ «لَا أُکْرِهُ أَحَداً مِنْکُمْ عَلَى شَیْءٍ، مَنْ رَضِیَ مِنْکُمْ بِالَّذِی أَدْعُوهُ إِلَیْهِ فَذَاکَ وَ مَنْ کَرِهَ لَمْ أُکْرِهْهُ» إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ تُحَرِّزُونِی مِمَّا یُرَادُ بِی مِنَ الْقَتْلِ، حَتَّى أُبَلِّغَ رِسَالاتِ رَبِّی؛ اعلام الوری/۱/۱۳۳)
دعوتهای سیاسی پیامبر اکرم(ص) برای مردم بیان نشده؛ به حدّی که وقتی اینها را به مردم میگوییم؛ بهشدت تعجّب میکنند. بهخاطر اینکه در طول سالها تلاش شده است که این اسلام، غیرسیاسی معرفی شود و واقعاً هم در این امر، موفق بودهاند.
در بعثت دعوا سر اخلاق نبوده؛ دعوا سرِ قدرت بوده
همیشه ترجیعبند حرفهایم این است که میگویم: «روز مبعث روز سیاست است یا اخلاق؟» ظاهراً شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرده است که روز مبعث روز اخلاق است. بنده در هر جمع باسواد و کمسوادی حاضر شدهام، از آنها پرسیدهام: «روز مبعث به یاد چه حدیثی میافتید؟» و آنها گفتهاند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» در حالی که یک محقق ارجمند تحقیق کرده است که ناقل این حدیث، فقط ابوهریره است. البته تواتر معنوی دارد، یعنی معنایش به صورتهایی در جاهای دیگر گفته شده است ولی ابوهریره را که شما میشناسید کیست؟ فلسفۀ وجودی او تحریف دین است. چرا باید این حدیث را به این صراحت از رسول خدا(ص) نقل کند که هیچکدام از مجامع روایی ما نقل نکردهاند؟ البته حدیث مشهوری است، و انگار تسامح در ادله سنن هم اقتضا کرده و ما میدان دادهایم.
در بعثت که دعوا سر اخلاق نبود. مگر قبل از بعثت اخلاق را نمیفهمیدند؟ پیامبر(ص) امین مردم بودند. بعثت یعنی «قدرت به دست گرفتن برای رهاندن مردم از اسارت طاغوتها» و آنها هم سر قدرت-با پیامبر(ص)- دعوا داشتند.
اخلاق حداقلی را سریالهای کرهای و ژاپنی هم میتوانند به مردم بگویند!
در تاریخ اسلام وقتی انسان وارد مباحث سیاسی میشود، یک عجایبی را میبیند که نمیتواند بالای منبر بگوید. شما بسیاری از عجایب سیاسی زمان امیرالمؤمنین(ع) را نمیتوانید بالای منبر بگویید؛ حتی حزباللهیها هم ممکن است نپذیرند! ممکن است همان اعتراضات مالک اشتر را به امیرالمؤمنین(ع) بگویند. اصلاً ممکن است تصور کنند حضرت علی(ع) فرد سادهای بوده است! و اگر شما جرأت کردید تاریخ امیرالمؤمنین(ع) را یکطوری بگویید که مردم بگویند «یا علی؛ تو سیاست نداری!» آنوقت تاریخ اسلام را درست گفتهاید. چون مردم زمان خود امیرالمؤمنین(ع) گفتند «یا علی تو سیاست نداری!» مگر ایشان چهکار میکرده که مردم این را میگفتند؟ (قال علی(ع): لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ عَلِیّاً رَجُلٌ شُجَاعٌ [وَ] لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحُرُوبِ؛ ارشاد مفید/۱/۲۸۰) و (یَقُولُونَ إِنَّ عَلِیّاً کَانَ لَهُ جَمْعٌ عَظِیمٌ فَفَرَّقَهُ وَ حِصْنٌ حَصِینٌ فَهَدَمَهُ... إِذَنْ کَانَ ذَلِکَ هُوَ الْحَزْمَ؛ وقعه صفین/ص۵۲۹) و (وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ؛ نهج البلاغه/خطبه ۲۰۰)
بخشهای سیاسی تاریخ اسلام رازهایی دارد که اوج معارف دینی ماست. اگر ما توانستیم اینها را بگوییم مردم تازه عمق اسلام را میفهمند و الا اخلاق معمولی را که سریالهای کرهای و ژاپنی و اوشین و جومونگ و اینها هم میتوانند یک چیزهای اخلاقی در بیاورند؛ اینها که هنر نیست.
پایۀ شخصیتی انقلابی بودن، مخالفت با دو گرایش است: راحتطلبی و لذتگراییِ مفرط
مبحث سوم این است که پایه شخصیتی انقلابی بودن مخالفت با دو گرایش برجسته یا لااقل محدود کردن آنهاست؛ اول «راحتطلبی و عافیتجویی»، و دوم «لذتگرایی مفرط» و لذتطلبی که بخواهد به هرزگی منجر شود. البته ما راحت و لذت را بهطور مطلق نفی نمیکنیم؛ بلکه اسلام راه بهتر لذت بردن را به آدم نشان میدهد. از امام صادق(ع) پرسید: أَیْنَ طَرِیقُ الرَّاحَةِ؟ حضرت فرمود: فِی خِلَافِ الْهَوَى(تحف العقول/ص۳۷۰)
تبلیغ مستقیم روحیۀ انقلابی جواب نمیدهد
ما به این مسائل توجه داریم؛ اما وقتی بخواهیم روحیۀ انقلابیگری را تقویت کنیم، باید ریشۀ روحیه انقلابی داشتن را تقویت کنیم گاهی تبلیغ مستقیم جواب نمیدهد؛ تازه ممکن است به ضد تبلیغ هم منجر شود. پایۀ شخصیتی انقلابی بودن، محدود کردنِ دو گرایش است: راحتطلبی و لذتگراییِ مفرط
ما باید پایههای انقلابی بودن را بیان کنیم. مثلاً بنده به بسیجیهایی که هفتهای یکبار صبح زود بلند نمیشوند به کوه بروند، اعتراض میکنم که «تو راحتطلبی و اسم خودت را گذاشتهای انقلابی! از تو انقلابی در نمیآید. الان یک هیجانی داری، اما وقتی پایش برسد، مردش نیستی؛ چون راحتطلب هستی!»
امام(ره): در اسلام از اول دو خط بوده؛ اسلام راحتطلبی و اسلام انقلابی
یکبار خدمت مقام معظم رهبری، درباره بحث راحتطلبی سخنرانی داشتم و عرض کردم، حضرت امام(ره) در یکی از تحلیلهای سیاسی خود فرمودهاند: در اسلام از اول دو خط بوده؛ یکی اسلام راحتطلب یکی اسلام دیگری-که البته آنرا توضیح کامل نمیدهند- که همان اسلام انقلابی است.(از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است. یک خط، خط اشخاص راحتطلب که تمام همّتشان به این است که یک طعمهای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند میکردند...یک دسته اینطور هستند، [یعنی راحتطلب هستند.] حضرت امیر(ع) از اینها تعبیر میکند که اینها همّشان علفشان است...»(صحیفه امام/۱۴/۵۱۹)
امروز هم جامعه دچار همین معضل است. در انتخابات هم مردم بر همین اساس رأی میدهند. زمان امام حسن مجتبی علیه السلام هم حضرت فرمودند که مردم راحتی میخواهید یا برویم جنگ؟ مردم گفتند که ما راحتی میخواهیم، شعارشان چه بود؟ اینکه ما بقا را میخواهیم. آقا فرمود: همین را میخواهید؛ و رفتند و پذیرفتند. ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد (فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْحَیَاةَ قَبِلْنَاهُ مِنْهُ وَ أَغْضَضْنَا عَلَى الْقَذَى وَ إِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ بَذَلْنَاهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ وَ حَاکَمْنَاهُ إِلَى اللَّهِ فَنَادَى الْقَوْمُ بِأَجْمَعِهِمْ بَلِ الْبَقِیَّةُ وَ الْحَیَاةُ؛ اعلامالدین/۲۹۳)
باید ریشۀ راحتطلبی را سوزاند
راحتطلبی یک فرهنگ است. راحتطلبی را باید ریشهاش را سوزاند. بنده برای رسیدن این روحیۀ انقلابی، بهطور غیرمستقیم بر روی راحتطلبی-که ریشۀ انقلابی نبودن است- کار میکنم. گفت: چوب را که بلند میکنی گربه دزده حساب کارش را میکند. حالا برخی از نمونههایش را عرض کنم.
شما میدانید که در اسلام از بیرون نان خریدن مکروه است. آرد خریدن هم مکروه است؛ فقر میآورد. باید گندم را در خانه آرد کنی. یکی از فلسفههایش این است که انسان از راحتطلبی فاصله بگیرد. (شِرَاءُ الْحِنْطَةِ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ شِرَاءُ الدَّقِیقِ یُنْشِئُ الْفَقْرَ وَ شِرَاءُ الْخُبْزِ مَحْقٌ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَبْقَاکَ اللَّهُ فَمَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى شِرَاءِ الْحِنْطَةِ قَالَ ذَاکَ لِمَنْ یَقْدِرُ وَ لَا یَفْعَلُ؛ کافی/۵/۱۶۶)
بالای منبرها فقط به مباحث عقیدتی پرداختهایم؛ باید به مسائل زندگی بپردازیم
ما بالای منبرها فقط به مباحث عقیدتی پرداختهایم؛ ما باید به مسائل زندگی بپردازیم. امام صادق علیه السلام در توحید مفضل توضیح میدهند که چرا انسان وقتی میخواهد یک نان بخورد باید سه مرحله زحمت بکشد تا به نان برسد؟ چرا وقتی یک داروی گیاهی میخواهد باید چند مرحله زحمت بکشد، چرا وقتی میوه می خواهد باید سه مرحله زحمت بکشد؟ بعد امام صادق(ع) میفرماید: اگر یکجایی مهمان باشی، بعد از سه روز خسته و دلزده میشوی که خودت را به زحمت نینداختهای، لذا بلند میشوی و خودت را به زحمت میاندازی و میگویی: یک کاری بدهید من انجام دهم. بعد میفرماید: انسان باید در دنیا به زحمت بیفتد.(فَإِنَّهُ خُلِقَ لَهُ الْحَبُّ لِطَعَامِهِ وَ کُلِّفَ طَحْنَهُ وَ عَجْنَهُ وَ خَبْزَهُ وَ خُلِقَ لَهُ الْوَبَرُ لِکِسْوَتِهِ فَکُلِّفَ نَدْفَهُ وَ غَزْلَهُ وَ نَسْجَهُ وَ خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا وَ خُلِقَتْ لَهُ الْعَقَاقِیرُ لِأَدْوِیَتِهِ فَکُلِّفَ لَقْطَهَا وَ خَلْطَهَا وَ صُنْعَهَا ... لَوْ أَنَّ امْرَءاً نَزَلَ بِقَوْمٍ فَأَقَامَ حِیناً بَلَغَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَطْعَمٍ وَ مَشْرَبٍ وَ خِدْمَةٍ لَتَبَرَّمَ بِالْفَرَاغِ وَ نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَى التَّشَاغُلِ بِشَیْءٍ؛ توحید مفضل/۸۶)
رفاهطلبی، غربزدگی میآورد
امام صادق(ع) فرمود: انسان باید خودش را به سختی بیندازد. اصلاً خداوند زندگی او را اینگونه طراحی کرده است. ما اگر در خانۀ خودمان به بچه نشان دهیم که برای یک لقمه نان، چه زحمتی باید بکشد؛ این بچه آماده میشود که انقلابی شود، سختکوش شود. رفاهطلبی، غربزدگی میآورد؛ آدم را کور از دیدن حقایق، کور میکند.
مقام معظم رهبری روایتی را در هیئت دولت فرمودند که پیامبر اکرم(ص) هر موقع جوانی را میدیدند و به او علاقه پیدا میکردند بلافاصله میپرسیدند که او چه هنری و فنی دارد؟ تا میگفتند که او هنری ندارد میفرمودند: سقط من عینی؛ از چشمم افتاد.(بیانات ۴/۶/۹۴) حالا برای بچه مذهبیها بقیه این روایت را هم میشود خواند. میگویند: یا رسول الله برای چه فرمودید که سقط من عینی؟ فرمودند: برای اینکه میترسم از دین و ایمانش ارتزاق کند(کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَةٌ یَعِیشُ بِدِینِه؛ جامع الاخبار/۱۳۹) حزباللهی نمیتواند بگوید: «منِ حزباللهی، عقیدهام درست است، همه باید نوکر من باشند!» تو که عرضه نداری، من چهکارت کنم؟!
الان مشکل انقلاب ما افکار غربی نیست؛ مشکلش اسلام راحتطلب است
ما در بین زرتشتیها هم میتوانیم علیه راحتطلبی، زرنگبازی و علیه چیزی که مبنای ضدانقلابیگری قرار میگیرد، صحبت کنیم. الان مشکل انقلاب ما افکار غربی نیست؛ مشکلش اسلام راحتطلب است. نمایندههای برجستهاش هم میدانید چه کسانی هستند؟ عوامفریبی را دارند و رأیشان هم تا حدی رأی حقیقی است. ولی ما باید به مردم بگوییم این «تفکر راحتطلبی» شما را نابود میکند، باید علیه راحتطلبی حرف بزنیم. امام زینالعابدین(ع) فرمود: چرا چیزی که خدا نیافریده تقاضا میکنید؟ گفتند ما چه چیزی را تقاضا میکنیم که خدا نیافریده؟ فرمود: خدا راحتی را در دنیا نیافریده، چرا برای راحتی دعا میکنید؟(وَ لَا تَطْلُبْ مَا لَمْ یُخْلَق...وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِأَهْلِ الدُّنْیَا؛ خصال صدوق/۱/۶۴)
بنده در جایی سخنرانی میکردم، دو تا مثال برای راحتطلبی زدم. گفتم برای اینکه با راحتطلبی مبارزه کنید یکی درس بخوانید و یکی ورزش کنید. میخواستم بگویم «یکی هم نماز» که بُعد دینیاش را هم گفته باشم، اما به یک دلیلی نگفتم. بعد از جلسه، یکی از بزرگان فرمودند: «من میخواهم یک مثال به مثالهایت اضافه کنم. برنامه برای مبارزه با راحتطلبی، درس و ورزش درست است، نماز را هم اضافه کن، چون نماز هم سخت است.» یادم آمد که بنده در تلویزین رفتم گفتم «نماز سخت است»؛ جلسه بعدش یکی از اساتیدی که برای آن برنامه دعوت کرده بودند، میگفتند: نه نماز سخت نیست؛ نماز عشق بازی با خداست. در حالی که مقام معظم رهبری هم یکبار در بیاناتشان فرمودند «نماز سخت است؛ ساده نیست، راحت نیست.» نماز برنامهای است برای مبارزه با هوای نفس. امیرالمؤمنین فرمودند: «فَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ»(نهج البلاغه/حکمت ۲۵۲)
هر کسی باور نکند که زندگی سخت است سختی دین را هم نخواهد پذیرفت
تتمۀ صحبت بنده هم این است که هر کسی معنای حقیقی «زندگی» را درک نکند، معنای حقیقی «بندگی» را هم درک نخواهد کرد. هر کسی باور نکند که زندگی سخت است، سختی دین را هم نخواهد پذیرفت. خیلیها هستند که بیدینیشان به همین علت است. زندگی سخت است! «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد»(بلد/۴) من دارم دربارۀ پایۀ انقلابیگری صحبت میکنم. پایۀ انقلابیگری این است «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ»(انشقاق/۶). باید تکلیف مخاطب خود را با سختیهای زندگی مشخص کنیم. میفرماید: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ»(یس/۶۸) و «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»(نجم/۳۹) سعی در لغت به «تلاش سخت» میگویند. دنیا این است.
دین میگوید: سختی کوچک را استقبال کن تا سختی بزرگ سراغت نیاید
زندگی سخت است؛ دین که تقصیری ندارد! دین میگوید: تو در این سختی چگونه میتوانی بهره ببری و کمتر صدمه بخوری و سختی کمتر بکشی؟ دین این کار را میکند. دین مثل ورزش است که اگر ورزش نکنی دیسک کمر میگیری. میگوید: یک تکانی به خودت بده، سختی کوچک را استقبال کن تا سختی بزرگ سراغت نیاید.
شما مبانی انقلابیگری را بگویید؛ ضمیر مرجعش را پیدا میکند
اینها پایههای تقویت روحیه انقلابی است؛ به شیوهای که مردم به شما نمیگویند: هرجا میروید، مدام شعار میدهید «انقلاب انقلاب!» و شما اینطوری میتوانید عمیقا دیدگاه افراد را متحول کنید.
مقام معظم رهبری که از انقلابی بودن سخن گفتند، و ما باید مبانی آن را برای مخاطبانمان بگوییم؛ اگر ما پایههای فکری مردم در دینداری را به سمت انقلابیگری ببریم؛ و مستقیم هم با برخی مسائل که در جامعه هست درگیر نشویم، ضمیر مرجع خودش را پیدا میکند. مردم وقتی سخن انقلابی و محکم و کاربردی بشنوند، سخن را شعاری یا جناحی تلقی نخواهند کرد.