گروه فرهنگ و هنر مشرق - مثل یک کابوس میماند. روایت ارتباط عاطفی و معنوی و شرقی دو عارف بزرگ از نگاه هالیوود. دی کاپریو با داونی جونیور! گرگ وال استریت قرار است خرقه عارف بزرگ ایرانی را بپوشد و در عشقش به شمس سر به بیابان بگذارد.
این که در این روایت شاعر بزرگ کشورمان بیشتر افغان و ترک است به کنار ( حق این ماجرا را کاربران اینستاگرامی ادا خواهند کرد) از آن بدتر انتخاب این سوژه و این بازیگران از سوی هالیوود است. داستانی که جلوی دست سینمای ما بود نادیده گرفته شد تا به جایش مدام شاهد داستان خیانتهای زوجهای خوش چهره آپارتمان نشین باشیم. این بار صراحتاً میتوانیم دست بر دست بکوبیم و بگوییم افسوس!
سالها پیش از لارنس پرسیدند که چرا صحرا را دوست داری؟ در جواب تنها به یک کلمه بسنده کرد، «پاکی». دیوید فرانزونی که سال 2000 توانست با نوشتن فیلمنامه «گلادیاتور» اسکار بهترین فیلمنامه را از آن خود کند، برای توصیف شخصیت مولانا از همین کلمه استفاده میکند، «پاکی». شاید این مهمترین دلیلی باشد که یکی از مهمترین و کمکارترین چهرههای حاضر در دنیای داستانسرایی سینمای جهان را مجاب کرده تا به سراغ زندگی مولانا برود، چهره تأثیر گذار قرن 13 میلادی که بسیاری از او به عنوان تواناترین شاعر تاریخ یاد میکنند.
برای ما ایرانیها عجیب است که چرا هالیوود باید به سراغ چنین سوژهای برود اما اگر کمی جست و جو کنیم، متوجه این مسئله میشویم که چند سال پیش با چاپ مجموعه اشعار مولوی در اندازه جیبی، این کتاب توانست تبدیل به پرفروشترین مجموعه شعر سال آمریکا شود. نظرسنجی چند سال پیش نشان میدهد که مولانا یکی از شناختهشدهترین شاعرهای غیر انگلیسی در آمریکا و اروپا است.
به گزارش هفت صبح، فارسی زبانی که کتابهایش به دهها زبان مختلف ترجمه شده و در نقاط مختلف دنیا طرفداران بسیاری دارد. فرانزونی که یک بار با «گلادیاتور» ریدلی اسکات طعم اسکار را چشیده حالا به تازگی از ترکیه بازگشته و همراه با استفان براون که تهیهکنندگی «هفت» دیوید فینچر را در کارنامه دارد، مقدمات ساخت فیلمی براساس مولوی را آماده میکند. همین چند روز پیش بود که آنها در قونیه با کارشناسهای مولانا تعداد زیادی جلسه را پشت سر گذاشتند تا ساختار کلی داستان فیلم را شکل دهند.
فرانزونی توضیح میدهد: «او شبیه شکسپیر است. با استفاده از توانایی و استعدادی بی انتها توانسته تبدیل به یکی از محبوبترین چهرههای هنری میان مردمش شود، حتی حالا که چند قرن از مرگش میگذرد. مردم آمریکا آثارش را به خوبی میشناسند و متوجه مفاهیم آن هستند اما شاید به خوبی شخصیت واقعی مولوی را درک نکرده باشند. اینکه مجبور به ترک محل تولدت شوی و در این میان با رابطهای عجیب درگیر شوی، اتفاقی نیست که برای هر شاعری رخ داده باشد.
ما قصد داریم با ساخت فیلمی براساس مولانا نه تنها عمق شخصیتش را به جهان معرفی کنیم، بلکه چهرهای متفاوت از دین اسلام را به نمایش درآوردیم. چهرای که این روزها بنا به دلایل متعدد به شکلی نادرست به مردم نقاط مختلف دنیا نمایش داده میشود» فرانزونی و براون توضیح دادهاند که هر چند در حال حاضر خط داستانی نهایی فیلم مشخص نشده اما برنامه به این شکل است که چند بازه زمانی مختلف از زندگی مولوی روایت شود. تولد و زندگی در بلخ، حمله مغولها و سفر اجباری به نقاط مختلفی همچون دمشق، مکه و نهایتا قونیه که تبدیل به آخرین محل زندگی او میشود.
در این میان از دید فرانزونی مهمترین و اصلیترین چالش داستان حضور شمس تبریزی است. شمس به یکباره در زندگی مولانا حاضر میشود و او را شیفته خود میکند و در ادامه همه چیز را ترک میکند. از دید براون به عنوان تهیه کننده فیلم مهمترین نکته داستان، نمایش رابطه مولانا و شمس تبریزی است. مخاطب شعرهای مولوی متوجه این موضوع میشود که بعد از اتفاقی معنا و مفهوم شعرهای او تغییر میکند اما به درستی نمیداند که چه اتفاقی این تغییر را شکل میدهد. فرانزونی توضیح داده که به هیچ وجه سعی نداریم در طول داستان شمس را به عنوان شخصیت بد معرفی کنیم اما مطمئناً مخاطب متوجه تأثیر مهم او در زندگی مولانا میشود. هنوز فیلم در مرحله پیش تولید است اما فرانزونی حرف از حضور لئوناردو دی کاپریو و رابرت داونی جونیور در نقش مولانا و شمس تبریزی میزند.
براون البته در مقابل توضیح میدهد که شاید برای انتخاب بازیگر کمی زود باشد اما تیم تولید کننده نهایتاً در همین سطح یا دقیقاً همین بازیگرها را برای ایفای نقش شخصیتهای اصلی مورد استفاده قرار میدهد. هنوز اطلاعات دقیقی از کارگردان این اثر که به احتمال فراوان «رومی» نام میگیرد در دسترس نیست اما باید در نظر گرفت که شاید فرانزونی شخصاً پروژهای که چند سال به دنبال ساخت آن است را کارگردانی کند.
این که در این روایت شاعر بزرگ کشورمان بیشتر افغان و ترک است به کنار ( حق این ماجرا را کاربران اینستاگرامی ادا خواهند کرد) از آن بدتر انتخاب این سوژه و این بازیگران از سوی هالیوود است. داستانی که جلوی دست سینمای ما بود نادیده گرفته شد تا به جایش مدام شاهد داستان خیانتهای زوجهای خوش چهره آپارتمان نشین باشیم. این بار صراحتاً میتوانیم دست بر دست بکوبیم و بگوییم افسوس!
سالها پیش از لارنس پرسیدند که چرا صحرا را دوست داری؟ در جواب تنها به یک کلمه بسنده کرد، «پاکی». دیوید فرانزونی که سال 2000 توانست با نوشتن فیلمنامه «گلادیاتور» اسکار بهترین فیلمنامه را از آن خود کند، برای توصیف شخصیت مولانا از همین کلمه استفاده میکند، «پاکی». شاید این مهمترین دلیلی باشد که یکی از مهمترین و کمکارترین چهرههای حاضر در دنیای داستانسرایی سینمای جهان را مجاب کرده تا به سراغ زندگی مولانا برود، چهره تأثیر گذار قرن 13 میلادی که بسیاری از او به عنوان تواناترین شاعر تاریخ یاد میکنند.
برای ما ایرانیها عجیب است که چرا هالیوود باید به سراغ چنین سوژهای برود اما اگر کمی جست و جو کنیم، متوجه این مسئله میشویم که چند سال پیش با چاپ مجموعه اشعار مولوی در اندازه جیبی، این کتاب توانست تبدیل به پرفروشترین مجموعه شعر سال آمریکا شود. نظرسنجی چند سال پیش نشان میدهد که مولانا یکی از شناختهشدهترین شاعرهای غیر انگلیسی در آمریکا و اروپا است.
به گزارش هفت صبح، فارسی زبانی که کتابهایش به دهها زبان مختلف ترجمه شده و در نقاط مختلف دنیا طرفداران بسیاری دارد. فرانزونی که یک بار با «گلادیاتور» ریدلی اسکات طعم اسکار را چشیده حالا به تازگی از ترکیه بازگشته و همراه با استفان براون که تهیهکنندگی «هفت» دیوید فینچر را در کارنامه دارد، مقدمات ساخت فیلمی براساس مولوی را آماده میکند. همین چند روز پیش بود که آنها در قونیه با کارشناسهای مولانا تعداد زیادی جلسه را پشت سر گذاشتند تا ساختار کلی داستان فیلم را شکل دهند.
فرانزونی توضیح میدهد: «او شبیه شکسپیر است. با استفاده از توانایی و استعدادی بی انتها توانسته تبدیل به یکی از محبوبترین چهرههای هنری میان مردمش شود، حتی حالا که چند قرن از مرگش میگذرد. مردم آمریکا آثارش را به خوبی میشناسند و متوجه مفاهیم آن هستند اما شاید به خوبی شخصیت واقعی مولوی را درک نکرده باشند. اینکه مجبور به ترک محل تولدت شوی و در این میان با رابطهای عجیب درگیر شوی، اتفاقی نیست که برای هر شاعری رخ داده باشد.
ما قصد داریم با ساخت فیلمی براساس مولانا نه تنها عمق شخصیتش را به جهان معرفی کنیم، بلکه چهرهای متفاوت از دین اسلام را به نمایش درآوردیم. چهرای که این روزها بنا به دلایل متعدد به شکلی نادرست به مردم نقاط مختلف دنیا نمایش داده میشود» فرانزونی و براون توضیح دادهاند که هر چند در حال حاضر خط داستانی نهایی فیلم مشخص نشده اما برنامه به این شکل است که چند بازه زمانی مختلف از زندگی مولوی روایت شود. تولد و زندگی در بلخ، حمله مغولها و سفر اجباری به نقاط مختلفی همچون دمشق، مکه و نهایتا قونیه که تبدیل به آخرین محل زندگی او میشود.
در این میان از دید فرانزونی مهمترین و اصلیترین چالش داستان حضور شمس تبریزی است. شمس به یکباره در زندگی مولانا حاضر میشود و او را شیفته خود میکند و در ادامه همه چیز را ترک میکند. از دید براون به عنوان تهیه کننده فیلم مهمترین نکته داستان، نمایش رابطه مولانا و شمس تبریزی است. مخاطب شعرهای مولوی متوجه این موضوع میشود که بعد از اتفاقی معنا و مفهوم شعرهای او تغییر میکند اما به درستی نمیداند که چه اتفاقی این تغییر را شکل میدهد. فرانزونی توضیح داده که به هیچ وجه سعی نداریم در طول داستان شمس را به عنوان شخصیت بد معرفی کنیم اما مطمئناً مخاطب متوجه تأثیر مهم او در زندگی مولانا میشود. هنوز فیلم در مرحله پیش تولید است اما فرانزونی حرف از حضور لئوناردو دی کاپریو و رابرت داونی جونیور در نقش مولانا و شمس تبریزی میزند.
براون البته در مقابل توضیح میدهد که شاید برای انتخاب بازیگر کمی زود باشد اما تیم تولید کننده نهایتاً در همین سطح یا دقیقاً همین بازیگرها را برای ایفای نقش شخصیتهای اصلی مورد استفاده قرار میدهد. هنوز اطلاعات دقیقی از کارگردان این اثر که به احتمال فراوان «رومی» نام میگیرد در دسترس نیست اما باید در نظر گرفت که شاید فرانزونی شخصاً پروژهای که چند سال به دنبال ساخت آن است را کارگردانی کند.