گروه سیاست مشرق - به جدول زیر دقت کنید؛ اولین چیزی که به ذهن میرسد چیست؟
سال |
کاندیداهای ریاست (آیات) و تعداد رأی |
رییس (آیات) |
توضیحات |
|
1386 |
هاشمی |
41 |
هاشمی رفسنجانی |
- |
جنتی |
34 |
|||
1387 |
هاشمی |
51 |
هاشمی رفسنجانی |
- |
یزدی |
26 |
|||
1389 |
مهدوی کنی |
63 |
مهدوی کنی |
هیچ کاندیدای دیگری شرکت نکرد. |
1391 |
مهدوی کنی |
47 |
مهدوی کنی |
هیچ کاندیدای دیگری شرکت نکرد. |
1393 |
یزدی |
47 |
یزدی |
در دور اول آیت الله مؤمن 13 رأی کسب کرد. |
هاشمی |
24 |
|||
1395 |
جنتی |
51 |
جنتی |
در دور اول آیت الله شاهرودی 13 رأی کسب کرد. |
امینی مورد حمایت هاشمی |
21 |
به نظر میرسد که اولین مسئلهای که به ذهن متبادر میشود، افول هاشمی رفسنجانی از صندلی ریاست پس از سال 1388 است، اما سال 1388 چه اتفاقی باعث کاهش شدید محبوبیت هاشمی در خبرگان شد؟
** نامه تهدیدگونه هاشمی به رهبر انقلاب
قبل از شروع فتنه 88 در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت هاشمی رسانهای شد، خطاب به ولیفقیه اعلام کرد که اگر به پیشنهادهایش توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت. وی در این نامه با لحنی تهدیدآمیز آورده بود: «با این همه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.»
وقتی به هاشمی گفته شد که دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نهتنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آنها در فتنه بیشتر شد.
حسین فدایی در رنجنامهای که در سال 94 خطاب به هاشمی منتشر کرد، مینویسد: کار هاشمی بهجایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیتالله ریشهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه 4 نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضعگیریهایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید.
در روز 26 تیرماه سال 88 (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبیها و منافقین بود، بهعنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواستههای خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً میدانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند.[1]
از دیگر مواضع دوپهلوی هاشمی که ادعای تقلب در انتخابات را مطرح میکرد، میتوان به مورد زیر اشاره کرد: «ما انتخابات را بسیار خوب آغاز کردیم، اما متأسفانه، در روزهای پایانی تردیدهای ناراحت کننده در میان مردم بوجود آمد که ضربات سنگینی بر انقلاب و نظام وارد کرد.»
تکرار ادعاهای فتنه گران و حامیان آنها در زمینههایی که نتیجهای جز ظالم نشان دادن حاکمیت و محق نشان دادن فتنه گران در پی نداشت. هاشمی میگوید: الان کار به جایی رسیده که رئیس دولت آن هم در خارج از کشور و به خبرنگاران خارجی میگوید: «هیچ کس در ایران به خاطر من زندانی نیست!» سپاه میگوید: «ما که از خود ایدهای نداریم، فقط فرمان میبریم!» پس این وسط چه کسی است؟ زندانی برای چه کسی در زندان است؟ دولت که میگوید من نیستم. حتی میگوید: من نامه مینویسم که زندانیان را آزاد کنید. سپاه که میگوید: ما فقط فرمان میبریم. راست هم میگوید. چون نظامیهای ما فرمانبرند. منتها فرمان را به گونهای که خودشان میخواهند، میبرند و نه آن گونه که رهبری و فرمانده میخواهند.[2]
** وقتی هاشمی میخواهد نظر خود را به حضرت امام قالب کند
1- هاشمی در فروردین ماه سال 91 و در گفتوگویی با فصلنامه مطالعات بینالمللی میگوید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»
پساز آنکه این اظهارات هاشمی با واکنش نخبگان سیاسی و رسانهها مواجه شد، وی در توجیه ادعای خود گفت: «اگر بحثهایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را میدادند.»
به نظر میرسد اینکه هاشمی سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده، سخنی سخت مبالغهآمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که سکوت امام بهمعنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمیتوان بهحساب موافقت ایشان با دیدگاههای انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام (ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (06/01/68) و پیام نوروزی ایشان در (01/01/68) همه و همه نفی دیدگاه و نظر هاشمی است.
دیگر موضع هاشمی که بسیار هم جنجالبرانگیز شد، ادعای وی مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کرد: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش میدادند، میگوید: حق ندارید به بتهای آنها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» میفرماید بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد میگویند و باعث گمراهی بیشتر آنها میشوید.»
این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیمالشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعهای که به امامت خود هاشمی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد.
همچنین حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دستنشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را بهحساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را بهحساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشتهاند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کردهاند!»[3]
** وقتی هاشمی خود را رهبر اپوزیسیون میداند
در دهه فجر سال 1389 در گفتوگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که هاشمی آنها را ناراضی خطاب میکند، میگوید: «من به این قشر ناراضی توصیهام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آنها هم هست. همه بیایند. حتی آنهایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آنها هم هست. ما میخواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیمهایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آنها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.»
چنین به نظر میرسد که هاشمی خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه میکنید فعلاً که گزینه دیگری بهجای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟!
** اظهارات هزینهزای هاشمی در عرصه بینالملل
باید گفت خاطرات و اظهارات شگفتآور و جنجالی هاشمی، گاه در سطح بینالمللی نیز برای جمهوری اسلامی ایران هزینهزا بوده است. برای مثال چندی پیش در مصاحبه با سایت امید هستهای با طرح جملاتی دشمنشادکن مدعی شد: «در سفر پاکستان میخواستم با عبدالقدیرخان دیدار کنم اما به من نشان ندادند. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید بمب اتم داشته باشند» و یا در ادامه این مصاحبه اظهار داشت: «در سال 61 ذهنیت ما این بود که باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم» و نیز از هاشمی در این مصاحبه نقل شده است که «درست است که ما اجازه رفتن بهطرف سلاح هستهای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورتی پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است.»
اینگونه اظهارات موجب شوق و شعف رسانههای صهیونیستی شد، بهطوریکه آنها مدعی شدند این سخنان سند تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای است. در همین راستا روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشت: «رئیسجمهور پیشین ایران اعتراف کرد که ایران همواره، بهطور پنهانکارانهای به دنبال بمب اتمی بوده است. اکبر هاشمی هدف از برنامه هستهای ایران را بازدارندگی در سایه جنگ طولانیمدت با عراق اعلام کرده است.»
** حمله هاشمی به شورای نگهبان
هاشمی رفسنجانی در سخنرانی 12 بهمن سال 1394 خود و پس از رد صلاحیت سیدحسن خمینی میگوید: صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمیکنید؛ شما صلاحیت خود را از کجا آوردهاید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟
وی در در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت و سومین همایش دانشجویی گرامیداشت شهیدان باکری و شهدای دانشگاه تبریز و علوم پزشکی با تأکید بر این نکته که مردم ایران عزیز، انتخابات معناداری انجام دادهاند، به فرایند ردّ صلاحیتها اشاره کرد و انتقاد به شورای نگهبان گفت: اینکه 12 نفر در شورای نگهبان ظرف چند روز صلاحیت 12 هزار نفر را برای دو کار بسیار مهم یعنی مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی بررسی کردهاند و نظر دادهاند، برای اکثریت جامعه قانع کننده نبود و دیدیم که چگونه به این اقدام عکسالعمل نشان دادند.[4]
** عفت مرعشی و اتهام تقلب به نظام جمهوری اسلامی
عفت مرعشی که برای شرکت در اولین جلسه دادگاه پسرش، مهدی، به دادگاه آمده بود، گفت: اتهامات وارده به خانواده هاشمی و مرعشی وارد نیست. عفت مرعشی با اشاره به حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات بیان کرد: حاج آقا مطمئناً وارد عرصه انتخابات نمیشود. انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رأیها را عوض کنند.
خانم مرعشی با تضعیف جایگاه قوه قضاییه و تمسخر احکام این قوه در پاسخ به این پرسش که «نظر شما درباره حکم مهدی هاشمی چیست؟» گفت: حکم آقای هاشمی یعنی تقلب، تقلب، پدرسوختهبازی؛ بروید و همین را بزنید. بروید بنویسید که خانم هاشمی گفت پدرسوختهبازی بوده، حکمش پدرسوختهبازی بود و حکم نیست.
اما معروفترین اظهار نظر عفت مرعشی مربوط به سال 88 و روز انتخابات ریاست جمهوری است. مرعشی در آن روز و بلافاصله پس از انداختن رأی به صندوق، در مصاحبهای گفت: باید آقای موسوی رأی بیاورد و اگر او رأی نیاورد معلوم است تقلب شده و مردم باید بریزند به خیابانها.[5]
** فائزه هاشمی؛ از دیدار با بهاییان تا متهم کردن نظام اسلامی
اخیراً در رسانهها خبری منتشر شد مبنی بر دیدار فائزه هاشمی رفسنجانی با "فریبا کمال آبادی"، عضو ارشد بهاییت ایران که به تازگی بعد از 8 سال زندان به مرخصی آمده است. در بخشی از تصویر منتشر شده از این دیدار، عکسی بر روی دیوار از عباس افندی فرزند ارشد بهاءالله بنیانگذار بهاییت که به نام عبدالبهاء شناخته میشود و سومین شخصیت محوری بهاییت است، دیده میشود.
پیش از این فائزه هاشمی در مصاحبهای با روزنامه فیگارو ضمن بیان خاطرات خود با بهائیان در زندان، آنها را انسانهای بزرگی دانسته بود. فائزه هاشمی در این مصاحبه به زندانی شدنش به مدت 6 ماه در سال 2012 میگوید که زندان تجربه بسیار خوبی بود چرا که با زنان و مردان بزرگ ایرانی، بهائیها، اعضای مجاهدین خلق، اصلاحطلبان و کسانی آشنا شدم که برای باورهایشان مبارزه میکنند.[6]
فائزه هاشمی در اظهار نظر دیگری با مقایسه انقلاب اسلامی و دوران طاغوت میگوید: چون در زمان انقلاب ۱۶ ساله بودم، اطلاعات دقیقی از مشارکت زنان در آن زمان ندارم و اطلاعاتم از روی شنیدهها و منابع مکتوب است. به نظر من از نظر سیاسی با توجه به آمار موجود و همچنین با توجه به شرایط زمانی که مربوط به ۳۵ سال قبل است، وضعیت بهتری نسبت به هم اکنون داشت.[7]
دختر هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت پدرش در انتخابات ریاستجمهوری و نیز رد صلاحیت اصلاحطلبان در انتخابات شوراها را علت بیانگیزگی خود عنوان کرد و درباره رد صلاحیت آقای هاشمی میگوید: این اقدام دور از انتظار بود. از نظر من رد صلاحیت آقای هاشمی یعنی رد جمهوریت و اسلامیت نظام.[8]
** فاطمه هاشمی و ظالم خواندن نظام اسلامی
فاطمه هاشمی با متهم کردن نظام و همچنین با افشاگری درباره نظام فکری خانواده آقای هاشمی به نقل از پدرش میگوید: "سال ۸۸ هم روزی پدر ما را دورهم جمع کردند و گفتند دو راه برای زندگی جلوی ما هست: یکی اینکه با حکومت و کسانی که تخلف و ظلم میکنند، باشیم و قطعاً شما بهترین زندگی را خواهید داشت؛ اما اگر در کنار مردم قرار بگیرم و از مردم حمایت کنم، شما را اذیت میکنند و به زندان میاندازند و برخوردهای غیرقانونی با شما انجام میدهند و شما باید اینها را تحملکنید و ما هم گفتیم تحمل میکنیم زیرا چیزی جز راه درست در کنار مردم را نمیخواهیم.»[9]
فاطمه هاشمی در سالگرد پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در روزنامه ایران با متهم کردن نظام اسلامی به تقلب نوشت: روز رأیگیری تندروها مطمئن شدند که قافیه را باختهاند و تلاش شد در شمارش آرا و اعلام نتیجه انتخابات را به دور دوم بیندازند که با مراقبت افرادی مؤمن و دلسوز به نتیجه نرسید. دکتر روحانی رئیس جمهور شد و تندروها خواب چنین روزی را هم نمیدیدند. ولی مسئولان و جامعه فهمیدند که آرای مردم چیست؟ و چه میخواهند؟ مردم با رأی خود نشان دهند به دنبال تغییر اساسی و اصولی هستند.[10]
بر اساس مصاحبهای که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده، فاطمه هاشمی رفسنجانی دختر آیتالله هاشمی رفسنجانی در اظهارنظری تهدیدگونه تاکید میکند که "اگر ردصلاحیتها گسترده باشد به طور قطع مردم نسبت به این مسئله ناراحت خواهند شد و عکسالعمل نشان خواهند داد."
آنچه نقل شد تنها بخشی از اتهامات و توهینهای آقای هاشمی و خانوادهاش به نظام جمهوری اسلامی است و برای برشمردن همه این توهینها باید دهها صفحه به این مطالب اختصاص داد. به نظر میرسد علت افت شدید آرای هاشمی در خبرگان نیز اینگونه اظهارات و اتهاماتی است که ایشان و خانوادهشان علیه نظام اسلامی مطرح کردهاند و اقدام فائزه هاشمی در دیدار با بهاییان را میتوان تیر خلاصی به محبوبیت هاشمی در خبرگان دانست که باعث شد حتی وی برای کاندیداتوری ریاست خبرگان نیز اعلام عدم آمادگی کند و کاندیدای مورد حمایت ایشان، آیت الله امینی، نیز بیش از 21 رأی کسب نکند.
[1] - http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941006000487
[2] - http://www.mashreghnews.ir/fa/news/31462
[3] - http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941006000487
[4] - http://www.mashreghnews.ir/fa/news/547190
[5] - http://www.mashreghnews.ir/fa/news/464354
[6] - http://www.mashreghnews.ir/fa/news/572783
[7] - http://iusnews.ir/en/print/121574/
[8] - http://kayhanarch.kayhan.ir/920321/2.htm
[9] - http://www.mashreghnews.ir/fa/news/460477
[10] - http://www.mashreghnews.ir/fa/print/428795