به گزارش مشرق، پایگاه تحلیلی «کانترپانچ» در یادداشتی به قلم «تد رال» با اشاره به حمله مسلحانه اخیر در دالاس، به تشریح عملکرد تبعیضآمیز افسران پلیس آمریکایی علیه سیاه و سفیدپوستان این کشور پرداخت.
در این گزارش آمده است: نژادپرستی مساله پیچیدهای است و بسیاری از متفکران سرشناس در حدی که زبان انگلیسی اجازه میدهد میتوانند ماهیت آن را توضیح دهند؛ بعنوان مثال، مایکل اریک دایسون در مقاله خود مورخ 7 ژوئیه از این مساله به «مرگ در میان سفید و سیاهپوستان» یاد میکند. حتی خوانندگان این یادداشتها نیز در درک آن دچار مشکل هستند. خوانندگان مقاله دایسون متوجه نشدند که منظور وی هر سفیدپوستی نیست بلکه «آمریکای سفید» است؛ مخففی برای ساختار قدرت مسلط در کشور که اساسا نژادپرست میباشد.
هفته جهنمی دیگری در آمریکا گذشت. آلتون استرلینگ و فیلاندو کاستیل دو مرد سیاهپوستی هستند که در شرایطی غیرقابلدرک به ضرب گلوله پلیس کشته شدند؛ بخش حوادث رسانهها و بدنبال آن دولت، تنها به این دلیل به این مساله توجه کردند که تلفنهای هوشمند تصاویر این قتلها را ضبط و منتشر کرده بود. سپس یک تکتیرانداز که کهنهسرباز جنگ آمریکا در افغانستان نیز بوده طی راهپیمایی اعتراضآمیز دالاس که در اعتراض به قتل سیاهپوستان در مینهسوتا و لوئیزیانا برگزار شده بود، به سوی افسران پلیس تیراندازی میکند که در اثر آن 5 تن کشته میشوند. مهم نیست که ما چند بار از زبان مقامات کشوری خود این گفته را شنیدهایم که پلیس مامور محافظت و خدمت به ماست؛ مهم این است که چنین حرفی صحت ندارد. از هر چهار دورگه آمریکاییآفریقایی، سه نفر آنها در نظرسنجیها عنوان کردهاند که پلیس مسئولیت اقداماتی را که انجام میدهد بر عهده نمیگیرد. 40 درصد سفیدپوستان نیز همین عقیده را دارند. واقعیت این است که آمریکاییها، علاقهای به پلیس کشورشان ندارند.
نویسنده این یادداشت افزود: اجازه دهید صادقانه بگویم؛ ما هرگز اندوه عمیقی را که برای کشتهشدن کودکان در مهدکودک اوکلاهما یا افرادی که در باشگاه شبانه در اورلاندو به قتل رسیدند، احساس کردیم در مورد مرگ افسران پلیس دالاس نداشتیم. باید درباره دلیل این تفاوت احساسی صحبت کرد. ما در ماههای اخیر اخبار بیشتری درباره نژادپرستی شنیدهایم؛ اینکه چگونه سیاهان بیشتر از سفیدپوستان مورد شلیک گلوله افسران پلیس قرار گرفته، چگونه بیشتر از سایر نژادهای آمریکایی مورد حمله فیزیکی و ضرب و شتم قرار میگیرند، چگونه با جرایمی یکسان (در مقایسه با سفیدپوستان) به جنایات بزرگی متهم شده و به زندان یا مجازاتهایی شدیدتر محکوم میشوند. و این چرخه همچنان ادامه دارد.
زمان برای بحث در این باره دیر شده و بسیاری از مردم هنوز درکی از آن ندارند. تمرکز بر زندگی سیاهپوستان مساله بدی نیست؛ باید آن را بیان کرد و به آن اعتقاد داشت. از آنجا که جمله «همه زندگیها مهم است» به درستی در رسانهها یا سیاستهای انتخاباتی تشریح نشده، باید گفت که این شعار نیز یک شعار نژادپرستانه است. حتی نخستین رییسجمهور سیاهپوست کشور نیز در واکنش به تبعیض نژادی پلیس به جای تغییر معنادار و فراگیر سیاستها، تنها به بیان تعارفاتی مانند «این وضعیت واقعا ناراحتکننده است، ما باید رفتار بهتری داشته باشیم» اکتفا نمود. وی میتوانست درباره حبسهای طولانی زندانیان سیاهپوست بدون آنکه اتهامشان اثبات شده باشد، نیز سخن بگوید.
زندگی سیاهپوستان مهم است؛ این همان چیزی است که باید درباره آن تا مدتهای طولانی سخن گفت. مکانی احتمالی برای آغاز، واکنش بسیاری از مردم به حمله تکتیرانداز دالاس است. این حمله نیز همانند حملات 11 سپتامبر شوکآور بود اما تعجب چندانی نداشت. نمیتوان همیشه مانند یک پسر قلدر رفتار کرد. قدرتها نمیتوانند برای همیشه به قربانیان خود فشار وارد کنند. در نهایت قربانی نیز واکنش متقابل نشان میدهد. همانند دولت بوش پس از 11 سپتامبر (که گفت: آنها چرا از ما متنفرند؟)، پلیس و نخبگان سیاسی نیز در واقع مشغول خدمت و محافظتی احمقانه از ما هستند چرا که آنها وانمود میکنند نمیدانند چرا همه از آنها بیزاریم.
باراک اوباما پس از وقوع حملات دالاس گفت: «هیچ توجیهی برای این نوع حملات و یا خشونتها علیه قانون وجود ندارد.» هیچ توجیهی؟! نگرانیهای فراوانی در این خصوص وجود دارد. من این نگرانی را دارم که ماهیت واقعی پلیس و ریشههای خشونت آن بعنوان نگهبانان مسلح طبقات حاکم بطور کلی تحتتاثیر اختلافات نژادی نابود شود. نژادپرستی مساله پیچیدهای است و یک جنگ طبقاتی به شمار میآید. حتی فردی سفیدپوست، سالم و تحصیلکرده همانند من نیز شانس چندانی برای تعامل مطلوب با پلیس را ندارد. در بهترین حالت و اگر خوششانس باشیم، پلیس فقط رفتاری بیادبانه و تهاجمی با ما خواهد داشت.
من چنین تجربهای را در سال 2001 و با یک افسر پلیس در لسآنجلس دارم. در آن موقع، او مرا به اتهام عبور غیرمجاز دستگیر کرده و به دستانم دستبند زد. من در آن موقع نتوانستم بفهمم که آیا او باید مرا دستگیر میکرد چون او سیاه بود و من سفید؟ (یا دلیل دیگری برای بازداشت من وجود داشت) هرگز حرفی در این خصوص به من نگفت؛ شاید او سهمیهای داشت که باید تکمیل میکرد. افسران پلیس، چه سیاه و چه سفید، نه مامور محافظت که مامور خشونت و ستم علیه ما هستند. شهروندان نیز چه سیاه و چه سفیدپوست، دلایل خوبی برای ترس از آنها دارند. ماهیت سیستم در آمریکا همین است. میتوان یکی از دلایل تداوم این سیستم را همین وضعیت دانست.