برخی از ابتدای شکل گیری این گروه، آن را به فال نیک گرفته و محلی برای شکوفایی استعدادهای جوانان و خلق آثار بدیع سینمایی دانستند اما برخی دیگر این گروه را محلی برای رشد سینمای ضدمخاطب و ایزوله پنداشته و آن را آفتی برای سینما دانستند.
"فرانک آرتا"، مسئول سینمای روزنامه شرق و "ایزد مهرآفرین" دبیر فرهنگی روزنامه جوان دو تحصیلکرده و کارشناس سینما هستند که هر کدام، یکی از این دیدگاه ها را پذیرفته و مجدانه از آن دفاع می کنند.
آن چه می خوانید متن کامل این گفتگو است در خصوص گروه سینمایی "هنر و تجربه" و کارنامه سه ساله آن :
سه سال از عمر گروه هنر و تجربه گذشته است. عملکرد این گروه را چطور ارزیابی میکنید؟ به نظرتان تا چه میزان به اهداف خود دست پیدا کرده است؟
آرتا: اصولا هرگونه امکان و موقعیت فرهنگی را باید در چهارچوب زمانی و مکانی آن بررسی کنیم. باتوجه به اینکه میراثی را که دولت جدید و مشخصا سازمان سینمایی آن از دوره های قبل دریافت کرده، به نظرم باعث شده که شکل گیری گروه هنر و تجربه ضروری و لازم باشد.
شاید اگر این روند حرکتی که در تغییر دولت ها بوجود میآید و روسا، مسئولان و سیاستگذاران جابجا میشوند و اگر آنقدر بین آنها و بین دولت فعلی و دولت قبلی واگرایی وجود نداشت وضع به این صورت نبود. البته منظور من فقط سازمان سینمایی آن است و به سازمان های دیگر اشاره ای ندارم.
تشکیل گروه هنر و تجربه، امری ضروری بود
ولی من دلایلی دارم که با توجه به اینکه این اختلافات و فاصله ای که وجود دارد ایجاد و تشکیل گروه هنر و تجربه را ضروری میدانم و این ضرورت را در سوالات بعدی پاسخ خواهم داد. بر این اساس به طور کلی به نظر من گروه سینمایی هنر و تجربه دستاوردی قابل بحث و حتی مهم است. در حقیقت من از این موضوع در کلیات و نه در جزئیات دفاع میکنم.
هر امکان فرهنگی که هر دولت ایجاد کند ارزشمند است
مهرآفرین: در ابتدا یک نکته را باید بیان کنم که ما در اینجا لزوما به دنبال نفی و اثبات هنر و تجربه نیستیم. ولی در مورد ضرورت و هر امکان فرهنگی که هر دولت ایجاد کند ارزشمند است و در آن هم هیچ شکی نیست و من هم این موضوع را قبول دارم.
به هر حال هر امکان فرهنگی که برای جامعه ایجاد میشود را باید پاس داشت. ولی من میخواهم بگویم که هنر و تجربه یک امکان جدید نیست. هنر و تجربه یک تجربه تکراری برای ما است و در دولتهای قبلی نه به همین اسم ولی در دولت های گذشته چنین امکان های فرهنگی داشتیم.
از جمله این طرح ها میتوان به طرح "آسمان باز" اشاره کرد که البته این قبیل طرح ها عموما در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 بودند. بر این اساس باید اشاره کنم که همین طرح "آسمان باز" به دلایلی موفق نبود.
هنر و تجربه موقعیتی جدید محسوب نمیشود
حتی در دوره آقای احمدی نژاد هم آقای جعفری جلوه بحث فیلمهای مخاطب خاص را داشت که آمدند و فیلم هایی را برای اکران انتخاب کردند ولی در نهایت این طرح هم موفق نبود. من میخواهم بگویم که هنر و تجربه یک طرحی است که موقعیتی جدید محسوب نمیشود. زیرا در دوره های مختلف مدیران سینمایی و مدیران فرهنگی این تجربه را داشتند و هیچ وقت هم در اجرای آن موفق نبودند.
ولی فرقی که هنر و تجربه دوره ایوبی با بقیه به نسبت دارد این است که مقداری هدفمندتر است و هم به لحاظ مالی تقویت شده است. چیزی که در مورد طرح "آسمان باز" بود فقط توجه به اکران بود. به طور مثال در مورد این طرح فقط چند سالن را برای نمایش فیلم ها در نظر گرفته بودند و یکی دو سالن سینمای فلسطین برای این کار مشخص شده بود.
من دو فیلم "قدمگاه" و "آتش سبز" آقای اصلانی را در این فضای طرح "آسمان باز" دیدم. در حقیقت فضای عمومی برای اکران این فیلم ها نبود و در این طرح فقط صرفا اکران را شاهد بودیم. حمایت تولیدی، حمایت ساختاری و حمایت رسانه ای وجود نداشت. چیزی که در هنر تجربه دوره ایوبی وجود دارد این است که آن تجربه های قبلی را مقداری هدفمند تر و ساختاری تر با آن برخورد کردند.
ولی من معتقد هستم که در خروجی و در نتیجه خیلی تفاوتی با طرحهایی از این دست که در گذشته اجرا شده ندارد و نخواهد هم داشت. دیدگاه من در این میان هم این است که هنر و تجربه یک امکان فرهنگی است ولی یک امکان فرهنگی جدیدی نیست و تجربههای است که قبلا هم انجام شده و شکست هم خورده و تجربه ای هم که در حال حاضر در آن قرار داریم طرح موفقی نخواهد شد.
هنر و تجربه به یک سری از اهداف خود رسید
آرتا: من البته صحبت آقای مهرآفرین را دقیقا تائید میکنم. بله ما در انتهای دهه 70 و دهه 80 شمسی چنین گروه هایی با نام های مختلف داشتیم. منتهی اینها به شکل جرقههایی بودند که هیچ وقت تبدیل به شعله و موفق هم نشدند. اما به نظر من هنر و تجربه فعلی با توجه به روندی که در پیش گرفته و با این امکانات و اهمیتی که شخص اول دستگاه دیپلماسی سینمایی برای آن قائل شده ، در کوتاه مدت به یک سری از اهداف خود دسترسی پیدا کرده است.
اما باید بپرسیم که چرا و به چه دلیل این هنر تجربه به نظر من موفق بوده ولی در ادوار گذشته موفق نبوده است. ما اول باید ببینیم در آن دورههایی که آقای مهرآفرین بدان اشاره کرده اند چقدر فیلم تولید میکردیم و چقدر تنوع فرهنگی وجود داشت، چقدر سینمای مستقل به معنای امروزی باب شده بود و چقدر اقتصاد کشور اجازه میداد که در بخش فرهنگ بتوانیم تنوع داشته باشیم.
شما میدانید هر موفقیتی هم که ایران درعرصه جهانی کسب میکند به نوعی برآیند سیاست خارجی ما محسوب میشود. در واقع به نوعی برگرفته از سیاست خارجی و نگاهی که متولیان فرهنگ به هنر دارند است. همانطور که میدانید آن طرح ها خیلی جدی نبود و فقط در حد و اندازه یک فرصت اکران بود.
مهرآفرین: منظور شما این است که اگر فیلم های ما در خارج موفق است این برآیند سیاست خارجی موفق ما است؟
فیلم "آتش سبز" در سینما مهجور قرار گرفت
آرتا: خیر. من میخواهم بگویم که همه چیز ما باید به همه چیز ما بیاید. در حقیقت در این قضایا یک حقیقت و یک تابعیتی وجود دارد. احساس و مشاهدات من این است که در آن دوره ها خیلی به این نکته توجه نمیشد. مثلا شما ببینید که فیلمی همانند "آتش سبز" که یکی از فیلمهای بسیار مهم و قابل توجه است، در زمان خودش مورد توجه واقع نشد و حتی یک جورایی سعی کردند مهجور بماند!
خب شما ببینید که فیلمی چون "آتش سبز" با آن شرایط سینما چنین امکان ظهور و بروزی نداشت. اگر هم می بینید که مدیری همانند آقای جعفری جلوه میآید و از این فیلم حمایت میکند به دلیل نزدیکی های فکری و نقاط مشترکی است که او با آقای اصلانی دارد. بر این اساس میتوانیم بگوییم که آقای جعفری جلوه دست مریزاد که لطف کردید که چکیده فرهنگ عرفانی ایران را در این فیلم دیدید، پسندیدید و از آن حمایت کردید.
زیرا این فیلم اگر مورد حمایت آقای جعفری جلوه قرار نمیگرفت اصلا ساخته نمیشد. همچنین تهیه کننده ای همانند آقای قلی پور همانند همه جای دنیا باید یک حمایتی از او صورت بگیرد. در حقیقت فیلم های هنری باید مورد حمایت دولت قرار بگیرد و این موضوع چیزی است که کاملا جزء بدیهیات است. اما آن طرح تبدیل به جریان نشد! چون آنقدر مسائل و مشکلات در سینما وجود داشت که اصلا این امکان نبود که وارد این قضایا شویم.
اما تمرکز من بر قسمتی از بحث ما پیرامون هنر تجربه است. حالا بیایید و ببینید که در یک دوره هشت ساله و چهار سال دیگر را اضافه کنیم و 12 سال سینمای ایران را برداریم. یعنی از اواخر دهه 70 بیاییم تا برسیم به دولت مهرورز آقای احمدی نژاد و سازمان سینمایی آن که در ابتدا آقای جعفری جلوه بودند و سپس آقای شمقدری مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
اصولی در عرصه جامعه شناسی وجود دارد که معتقدند بالاخره مردم مطالباتی دارند که اگر به مطالبات مردم سر وقتش پاسخ داده نشود، این مطالبات تبدیل به معوقههایی میشود و در دراز مدت به این خواسته ها جوابی داده نشود، این مطالبات به حقوقی تبدیل میشود که ممکن بود زمان خودش خیلی هم حقوق محسوب نمی شد و که در ادامه حل کردن آن با دشواری هایی روبرو می شود.
شما ببینید که در این مدت چند فیلم و چه فیلمهایی ساخته شده اند. یکی از مشکلاتی که ما در دهه 80 با آن روبرو بودیم این بود که فیلم های زیرزمینی ساخته می شد. اگر از دهه 70 گذر کنیم و هرچی که به انتهای دهه 80 نزدیک شویم سیطره ماهواره ها و شبکههای اینترنتی و این مطالباتی که به دلیل جهانی سازی اتفاق افتاد نیز اینجا بوجود آمد. بر این اساس می بینیم که چه فیلم ها و موسیقی های زیرزمینی ساخته و تولید شد.
نظام توزیع و پخش فیلمها در کشور عقب مانده است
خب مسئولان باید چکار کنند؟ باید یک پاسخی به این مطالبات بدهند. به هر حال مطالباتی بوده که ایجاد شده است. از طرفی فیلم هایی هم ساخته میشوند و در مدار قانونی آن مجوز می گیرند، ولی در سد اکران متوقف میشود. نمیگویم که تمام دلایل عدم اکران مربوط به سیاست های انقباضی دولت ها است. زیرا یک بخش مهم آن هم به کمبود تعداد سالن های سینما مربوط می شود. همچنین بخش مهم دیگر آن به دلیل عقب ماندگی نظام توزیع و پخش فیلم ها در سینمای ایران ربط پیدا می کند.
به طورکلی دلایل بروز این مشکلات فقط به مسائل نرم افزاری محدود نمی شوند، بلکه مسائل سخت افزاری نیز دخیل هستند. حالا به هر حالت یک دولتی با رویکرد جدیدی وارد و با این همه مطالبات مختلف روبرو میشود. حالا این دولت چه کار باید انجام بدهد؟ در کوتاه مدت چه اتفاق می تواند بیفتد؟
مهرآفرین: ببینید با بخشی از صحبتهای شما موافق هستم. به این معنی که قبول دارم که ما در دهه 60 و 70 و حتی اوایل دهه 80 فیلم سازی اینقدر راحت نبود. بر این اساس وقتی دیجیتال وارد سینما شد امکان فیلم سازی را راحت کرد. بر این اساس فیلم ساز در کشور خیلی زیاد شد و آموزشگاه های سینمایی بسیار زیاد شد و دانشجویان سینمایی بسیار زیاد شدند.
بر این اساس این دلیل شد تا ما فیلمساز زیاد داشته باشیم. به طور مثال ما اگر در دهه 60 و دهه 70 اگر میخواستیم گروهی چون هنر و تجربه داشته باشیم شاید تعداد فیلم هایی که قرار بود آنجا اکران شود نهایتا به 5 الی 6 فیلم بیشتر نمیرسید که البته فیلم های بسیار درخشانی هم بودند.
در عصر دیجیتال با سیل فیلمساز طرف هستیم
این را هم قبول میکنم که دقیقا از عصر دیجیتال وقتی فیلم سازی دیجیتال ایجاد شد ما با یک سیل فیلمساز و فیلم طرف هستیم که به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم این فیلم ها تولید میشوند. ولی سوال من این است که وظیفه دولت در این بین چیست؟
من این شکلی نمیبینم که مطالباتی از دولت قبل باقی مانده و به این دولت و سازمان سینمایی آن رسیده است. زیرا بسیاری از فیلمهایی که ساخته شده در دورههای قبلی بوده و امکان نمایش آن هم در همان دولت بوده است. البته مگر اینکه فیلمهایی که مشکل توقیفی و مسائل زیرزمینی و پروانه ای داشته بودند.
شمقدری بیش از ایوبی تلاش برای اکران فیلم های توقیفی کرده است
در زمان ریاست آقای شمقدری بر سازمان سینمایی من مطمئن هستم و با سند و مدرک هم میگویم که تلاش بیشتری نسبت به دوره ریاست آقای ایوبی بر سازمان سینمایی برای اکران فیلم های توقیفی میشده است. کما اینکه که فیلم هایی که الان اینها جرات اکران آن را نداشتند همانند "به رنگ ارغوان" و "قصه ها" و فیلمهایی که در جریان فیلمهای سینمای بدنه هستند و آنها را در دسته هنر و تجربه نمیدانم تلاش برای کران آنها در آن زمان بیشتر از الان میشده است.
ولی میگویم که اینها به دولت و آقای ایوبی خیلی ارتباطی ندارد. مثال "آتش سبز" بسیار درست است. زیرا اگر ما به سمت هنر و تجربه میرویم چه خوب است که فیلم هایی در حوزه سینمای هنر و تجربه باشد. افرادی "آتش سبز" و آقای "اصلانی" را به این روز انداختند که الان عضو شورای سیاست گذاری هنر و تجربه هستند. این به نظر من یک تضاد است که شما بیایید و یک فیلم سازی را به بدترین شکل ممکن اذیت کنید. زیرا "اتش سبز" فیلمی بود که با حمایت آقای "جعفری جلوه" ساخته شد و فیلمی بود که دولت از ساخت آن حمایت کرد.
در بحث هنر و تجربه این به این معنی نیست که دولت به همه این امکان را بدهد که اگر فیلمی را ساختی و امکان نمایش را نداشت من برای تو اکران میکنم. اصلا چنین چیزی نه در ایران و نه در خارج از ایران وجود ندارد. دولت به معنی سازمان سینمایی و یک ارگان دولتی یک وظایف مشخص برای خود دارد. بر این اساس فیلمهایی را که امکان نمایش داشته باشد و کیفیت لازم برای نمایش را دارد میتوان با یک ساز و کار مشخص نمایش داد. ولی اینکه توقع داشته باشید طرف هرچه فیلم ساخته جدای از بحث های کیفیتی و محتوایی این مطالبات جمع شود برای این دولت و آن بخواهد به همه اینها پاسخ بدهد باید بگویم که اصلا نه چنین سیاست هایی است و نه چنین دستور العمل هایی برای ایوبی وجود دارد.
در حقیقت بسیاری از فیلم هایی که در حال حاضر در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران میشوند در دوره ریاست آقای شمقدری ساخته شده و اکران هم شده است. در حقیقت بسیاری از آن فیلم ها هم اکنون در حال بازاکران هستند.
هنر و تجربه هیچ وقت به سمت دغدغه های مردم حرکت نکرده
شما میگوئید که یک مطالبه مردمی از فیلمهایی که باید ساخته میشده و ساخته نشده وجود داشته است. من هم این بحث را قبول دارم. زیرا فضای اجتماعی و سیاسی کشور ما کاملا فضایی است که یک فیلم ساز هوشمند میتواند تا دلش می خواهد سوژه برای فیلمسازی پیدا کند. ولی میخواهم بگویم که آیا سینمای هنر و تجربه هیچ وقت به سمت دغدغه های مردم حرکت کرده است؟ هیچ وقت به سمت آن بحث های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و آن اندیشه ای که مطالبه عامه مردم است همانند عدالت، اقتصاد، فقر، بیکاری و تبعیض رفته است یا خیر؟
آیا گروه سینمای هنر و تجربه نماینده و نماد مطالبات جمع عمومی مردم که به این رئیس جمهور رای دادند است یا خیر؟ البته من میگویم که نیست. کما اینکه خود مردم از فیلمهای این گروه سینمایی استقبال نمیکنند. نکته دیگر اگر در این حوزه شما به فیلم های "اصغر فرهادی" و یا "رخشان بنی اعتماد" اشاه کنید من آن را قبول میکنم. به هر حال این دو فیلم ساز بر روی معضلات و مشکلاتی دست میگذارند که شاید توده مردم با آن در ارتباط باشند.
بر این اساس هنر و تجربه ربطی به مطالبات مردم ندارد. در حقیقت این سینما ربطی به دغدغههای مردم ندارد. آنها در فیلم هایی که برای گروه هنر و تجربه میسازند رد و نشانی از مطالبات مردم دیده نمیشود.
آرتا: البته منظور شما از جمع، اکثریت غالب بوده و نه اقلیت است. من هم قبول دارم همان افرادی که سر "آتش سبز" را بریدند، در حال حاضر دست کم یک نفر از آنها در شورای سیاست گذاری این گروه سینمایی حضور دارد. اما بگذارید کمی بحث را باز کنم و دقیق تر دلایل آن را بررسی کنیم.
گاهی میبینیم که روزنامه نگاری در دولتی نقش اپوزیسیون و در دولت دیگری نقش پوزوسیون دارد. اینجاست که شما به عنوان یک روزنامه نگار میگویید که فیلمی ساخته میشود که فقط مخاطب آن اقلیت روشنفکر هستند.
مهرآفرین: اگر بخواهیم به موضوع روشنفکر برسیم تعریف روشنفکر باید مشخص بشود. مثلا وقتی شما میگویید حزب الهی از یک بسیجی که در فلان دانشگاه بر ضد سینما بیانیه مینویسد تا "مجید شاه حسینی" که یکی از تئوریسین های سینمای دینی است در این دسته بندی جای میگیرد. من میگویم و اعتقاد دارم که این طیف بسیار گسترده است و برای همین هم اول باید آن را تعریف کنیم.
آرتا: ما دائما به دنبال روشنفکر هستیم! بحث من این است که نباید به دنبال« روشنفکر » باشیم ، بلکه باید بررسی کنیم که اساسا «روشنفکری» چیست. یکی از مشکلاتی که در سینما و در فرهنگ ما این است که میگویند فلانی روشنفکر است. این در حالی است که اصلا بحث ما شخص ِروشنفکر نیست بلکه روشنفکری باید تعریف و تبیین شود. طبیعتا وقتی سراغ روشنفکر و مصادیق برویم آن اتفاقی که در حال حاضر رخ میدهد می افتد. با همه ی اینها خوشحال هم هستم که افراد مختلف از طیف های گوناگون فکری در شورای سیاست گذاری هنر و تجربه حضور دارند.
سیاست زدگی بزرگترین مشکل سینمای ایران
یکی از بزرگترین مشکلات سینمای ما ناشی از بلایی است که سیاست بر سر سینمای ایران ایران آورده که اصولا هیچ چیز و هیچ کس بر سر آن نیاورده ! به طور مثال اگر میخواهیم از فیلم "قصه ها" و "آتش سبز" دفاع کنم باید این دفاع را در مدیریت آقای "جعفری جلوه" انجام بدهم و در مدیریت آقای "ایوبی" نمیتوانم انجام بدهم. اما این دیدگاه از اساس غلط و اشتباه است. زیرا ما باید برای نقدکردن ِ هرچیز، متر و معیاری داشته باشیم.
بر این اساس اگر فکر میکنیم که فیلمی خوب است باید در هر زمانی از آن دفاع کنیم. این نمیشود که یک موقع "آتش سبز" بد میشود و در زمان دیگری فیلم خوبی میشود. بنابراین متاسفانه این مشکلی است که سیاستمداران بر سر ما آورده اند. به طور مثال من در حال حاضر آقای افخمی را نمیفهمم. زیرا او یک زمانی در دوره رئیس جمهور اسبق رویکرد داشت ولی امروزه نگاهش کاملا عوض شده است !
درست است نگاه سیاسی او به خودش ربط دارد ولی او این نگاه را روی سینما فرافکنی می کند. مثلا چگونه میشود که فردی اعتقادی به نقد فیلم ندارد و نقد های سینمایی را به مثابه متن ادبی میبیند، می آید در تلویزیون و سکان مطرح ترین برنامه تلویزیونی سینمایی یعنی "هفت " را به دست می گیرد ؟
منظور من رفتارهای آقای افخمی است. زیرا او به عنوان یک فیلمساز و کسی که صاحب تفکر است اجازه دارد در این کشور ابراز عقیده کند. همچنین نظرش را اعلام کند که فیلمی را دوست دارد و یا ندارد اما متاسفانه این نظرات شخصی و دوست داشتن ها یا نداشتن های ما زمانی مشکل ساز می شوند که روی زندگی و سرنوشت فیلم ها و درنهایت فیلمسازان اثر میگذارد.
از سویی اصولا وظیفه دولتها این است که باید ساز و کاری ایجاد کنند که هم فیلمسازی متعلق به سینمای بدنه و هم فیلمسازی همانند زنده یاد "کیارستمی" بتوانند فیلم بسازند و هم فیلمسازی همچون اصغر فرهادی و رخشان بنی اعتماد که توانسته میان این دو سینما پلی بزنند.
مهرآفرین: فرهادی فیلم ساز بدنه است و فیلم سازی که متعلق به گروه هنر و تجربه باشد نیست.
آرتا: بله من هم میگویم که آقای فرهادی فیلمسازی است که میان این دو فضا پل زده است. متاسفانه ما در ایران فیلم های ایشان را به عنوان منحصرا از جنس سینمای روشنفکر ی میشناسیم.
مهرآفرین: نه اینطور نیست.
آرتا: بله کاملا درست است. او اصلا روشنفکر محض نیست. بلکه سینمای او دقیقا از نوع سینمای پرمخاطب آمریکایی است که پشت سرش نوجویی و تفکر وجود دارد. منتهی به این علت که ما تا امروز نمونه آن را نداشتیم. البته نمونه پرفروش آن «اخراجیها» بود که آن هم به نظر من اصلا سینما نبود.
مهرآفرین: اتفاقا قبل از فرهادی نمونههایی خوب سینمای اجتماعی که در بدنه سینما هم موفق بوده زیاد داشتیم. خانم رخشان بنی اعتماد یکی از همین فیلم سازانی است که شاید به نوعی پایه گذار سینمای اجتماعی مدرن ما باشد. فیلم "زیر پوست شهر" را اگر همین الان ببینید به لحاظ کارکردهای هنری و ساختارهای سینمایی فیلم قدرتمندی است که می شود ساعتها درباره اش بحث کرد کا اینکه در مودر این فیلم زیاد گفته شده و نوشته شده است.
سینمای محمدرضا اصلانی نماینده هنر و تجربه است
آرتا: وقتی میگویم که ما متر و معیاری برای تعاریف نداریم به همین دلیل است. زیرا سینمای اصلانی و نه سینمای فرهادی نماینده هنر و تجربه است. در حقیقت فیلم های فرهادی برای بدنه ولی با فرمی سینمایی است. که اغلب هم از ساختار خوبی برخوردار اند. برهمین اساس فیلمهای او فروش خوبی دارند. به عبارت دقیق تر هم منتقدان آثار او را میپسندند و هم مردم فیلم هایش را میفهمند.
مهرآفرین: افخمی هم به نظر من جزء فیلم سازانی است که در سینمای اجتماعی آثار بسیار خوبی را ساخته است. فیلم های "شوکران" و "عروس" نمونه شاهد مثال است.در مورد رویکرد جدید افخمی هم باید بگویم که به هر حال انسان موجود اندیشمندی است و در کوران زندگی به دریافت های تازه و شناخت جدیدی دست پیدا میکند.
آرتا: من به طرز فکر آقای افخمی در قامت یک شخص کاری ندارم. من میگویم گاهی اوقات سیاست گذاری ها و نگاه ما به دلیل جایگاه مان روی سیاست گذاری ها تاثیر می گذارد و فرافکنی میکند. بر این اساس وقتی نگاه من نسبت به نگاه شمایی که فیلم سازی و قرار است که من کمک کنم به شما تا فیلم خود را بسازید، در تضاد باشد در همین نقطه مشکل بوجودمی آید.
چه کسانی به بیضایی حمله کردند؟ دولت یا روشنفکران؟
مهرآفرین: من میخواهم بگویم که اینها ربطی به سیاست حکومتی و دولتی ندارد. به چه علت؟ به این علت که شما بهتر از من میدانید که چه جریانی آقای "بیضایی" را از سینمای ایران دور کرد. در چه دوره ای "شادمهر عقیلی" از ایران رفت. اتفاقا در دوره شمقدری به سه فیلمنامه او که اصلا مجوز ساخت نداشت مجوز ساخت دادند.
خیلی خوب یادم است زمانی که فیلم "وقتی همه خواب بودیم" اکران شد منتقدان چه رفتاری با بیضایی داشتند. اگر این موضوع را بیان میکنم به این علت است که منتقدانی که به بیضایی حمله کردند جز جریان سینمای روشنفکری بودند. در حقیقت من میخواهم به این موضوع اشاره کنم که خیلی وقت ها جریانات سینما شخصی میشود. دقیقا همان بلایی که بر سر "تهمینه میلانی" آوردند که فیلم "سوپر استار" را با مجوز شمقدری ساخته بود.
آرتا: خیر. ولی دولتها هستند که این جریانات را تشدید میکنند. زیرا همانطور که میدانید قضیه فقط پول است و اگر این موضوع حل شود خیلی از مسائل برطرف میشود. منتقدانی چون "امیر پوریا" و "رضا درستکار" اصلا نمیگویند چرا بیضایی فیلم میسازد بلکه میگویند "بهرام بیضایی" که فیلم خوبی هچون "کلاغ" و غیره را ساخته چرا امروز چنین فیلمی را کارگردانی کرد ؟ در حقیقت آنها بر روی متن فیلم متمرکزند و بیضایی را با خودش مقایسه می کنند. ضمنا ببضایی را ما چنین طیف های فکری فرار ندادند.
وقتی میگوییم چرا مدیریت فرهنگی سخت است به همین دلیل است که گروهی چون هنر و تجربه ایجاد میشود که تعدادی فیلمسازان که محدود هستند و از نظر شما خیلی هم مخاطب عام ندارند فیلم های شان دیده شود. ببینید نکته ی مهم این است که در هنر نمیتوانیم حتی یک نفر را هم نادیده بگیریم. افرادی را در دنیای هنر می توانم مثال بزنم که اگر دیده نمیشدند، بخشی از تاریخ هنر لنگ میماند.
شهرام مکری سینمای محض است
ببینید به نظر شما آیا "شهرام مکری" با آن دیدگاهی که دارد، "مجید برزگر" یا امثال آنها و یا خانم "یلدا جبلی" که در هر حالت از درون سینما آمدهاند، واقعا نباید در سینمای ایران جایگاهی داشته باشند که فیلم آنها نمایش داده شود؟ ببینید "شهرام مکری" را مطمئنا میتوانم بگویم که سیاسی نیست. او در حقیقت گرایش به سینمای محض دارد. ولی شما نگاه کنید او آنقدر عاشق فرم است که برخی از فیلم هایش فرمالیستی هستند . او نگاه به ساختار دارد و این خط را میتوانید از فیلم کوتاه "توفان سنجاقک" تا فیلم های بلندش دنبال کنید.
نمونه دیگر آقای "بهمن قبادی" است. او چرا باید در جریانی قرار بگیرد که آنقدر بر روی او فشار وارد شود و نتواند خود درون را به نمایش بگذارد که اصلا ترک وطن کند. متاسفانه همه آنها هم در خارج از کشور در حال نابودی هستند. شما ببینید که بهترین فیلمسازان ما که آن طرف آب بروند به فیلمسازان دست دوم تبدیل می شوند. کما اینکه اگر "استیون اسپیلبرگ" به ایران بیاید و بخواهد فیلم بسازد بدبخت میشود. یا شک نکنید اگر "مارتین اسکورسیزی" بیاید و در ساختار سازمان سینمایی جمهوری اسلامی فیلم بسازد، فیلمی بیشتر از فیلم های "قدرت الله صلح میرزایی" نمیتواند بسازد.
اگر می بینید که فرهادی، فرهادی است به این علت است که می داند باید در ایران فیلم میسازد. حتی کیارستمی هم به همین شکل است و میآید در ایران فیلم میسازد. کیارستمی تجربیات شخصی خود را در چین، ژاپن و اسپانیا جلوی دوربین میبرد. اما در نهایت همه در ایران فیلم می سازند. شما ببینید و تصور کنید که "کوروساوا" به ایران میآمد و در شهرهای کویری فیلم میساخت. الان کاملا مشخص است که در نهایت چه فیلمی از آب در میآمد.
بر این اساس در نهایت به هنر تجربه نمیتوانیم بگوییم که تو این کار را نکن و یا این فیلم ها نمایش ندهید. زیرا این نوع برخورد غلط است. به نظر من فیلم "خواب تلخ" فیلم خوب و تجربه جالبی است و این بازی گوشی ها باید در سینما و فیلمسازی باشد. اما بعد از 12 سال فرصت پیدا کرد در همین گروه هنر و تجربه دیده شود.
سینما رفتن خود یک فرهنگ است
نکته دیگر چه زمانی فیلم، فیلم است؟ زمانی که فیلم روی پرده به نمایش در آید. باید فیلم را بر روی پرده سینما مشاهده کرد. سینما یعنی یک آئین جمعی و مردم باید با هم فیلم را ببینند، باهم بخندند و باهم گریه کنند تا اینگونه فرهنگی شکل بگیرد. به عبارت دیگر خود سینما رفتن اصلا یک فرهنگ است. کیارستمی حرفی جالبی زد. او پیش از مرگش گفت همه ما فیلم می بینیم ، ولی سینما رفتن را فراموش کرده ایم.
افراد با استعداد باید در شرایط طبیعی رشد کنند نه با رانت
آقای مهرآفرین، شما مخالف اکران و پخش این قبیل فیلم ها هستید؟
مهرآفرین: خیر. به هیچ عنوان مخالف نیستم. مثالهایی که خانم " آرتا" درمورد سینمای هنر و تجربه میزنند مثال های درستی است. ولی با این حرف ایشان که میگویند اگر در بستر هنر یک فرد را نادیده بگیریم آن فرد مثلا شاید میتوانست چاپلینی بشود موافق نیستم .می خواهم بگویم که اصلا چنین چیزی وجود ندارد. به چه معنا؟ به این معنا که اگر فردی باشد که هنری داشته باشد ولو اینکه سیستم دولت و جاکمیت آن فرد را به هر دلیلی نادیده بگیرد ولی او اگر واقعا ادم توانایی باشد می تواند بر اساس تواناییهای فردی خود به آن رشد و بلوغ لازم برسد.کما اینکه بزرگترین هنرمندان سینمای ایران و جهان افرادی نبودند که با کمک سیستم و بهاء دادن دولت به جایی رسیده باشند.
"شهرام مکری" توانایی های خود را در ساخت فیلم کوتاه نشان داده و پله پله در این عرصه بالا آمده تا اینکه به یک کارگردان کاملا مساط در حوزه هنر و تجربه تبدیل شده است. من با کارگردان هایی مثل مکری که در هنرو تجربه فیلم می سازند بحثی ندارم . مصداق هایی هم که شما پیرامون هنر و تجربه می زنید نیز درست است.
ولی اینکه بگوییم دولت نسبت به هر فردی که ادعایی دارد وظیفه حمایت و پشتیبانی دارد اصلا چنین چیزی نیست و دولت هم چنین وظیفه ای اصلا ندارد. دولت وظیفه دارد از افرادی حمایت کند که بروز و ظهوری در عرصه ای از خود نشان داده باشد. زیرا اگر ما این ادعا را قبول کنیم از فردا هرکسی می تواند بیاید و بگوید من فلان طرح را دارم و چرا به من امکان رشد را نمیدهید.
من میخواهم بگویم که اگر شما هنر و تجربه را مثال میزنید خداکند که هنر و تجربه همینی باشد که شما میگویید. نه اینکه از 130 تا فیلم تشکیل شده باشد. شما ببینید ما 64 فیلم در هنر و تجربه در حال اکران داریم. کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟
آرتا: شما با کمیت آن مشکل دارید؟
ماهی و گربه یکی از نمونه های خوب سینمای هنر و تجربه است
مهرآفرین: بله. اگر شما میگوئید "شهرام مکری" کارگردان هنر و تجربه است کسی شکی در آن ندارد و فیلم "ماهی و گربه" یکی از نمونه های خوب سینمای هنر و تجربه است. این فیلمی است که کاملا با ساختار هنر و تجربه تولید شده است.
آرتا: شما از میان این 130 فیلم بگو یید که کدام نباید در گروه هنر و تجربه حضور داشته باشند؟ شما ببینید که مطالباتی بوده که در گذز زمان بر روی هم هوار شده اند.
مهرآفرین: میخواهم به این جمع بندی برسم که اصلا هرکسی که فیلم ساخت و موفق نبود شما آن را در هنر و تجربه بیاورید اشتباه است. اینکه شما به هرکسی امکان فیلمسازی بدهید اشتباه است. به فیلمسازی که سه فیلم ساخته و اساسا عین خیالش نیست که فیلمش مخاطب داشته با نداشته میدان دادن اشتباه است.به فیلمسازی که فیلمهایش نه هنر است و نه تجربه میدان دادن اشتباه است.
آرتا: فیلم ساخته میشود، پس باید نمایش هم داده میشود. ولی خود فیلم باید این عرضه را داشته باشد که خود را به اثبات برساند تا بتواند به حیات خود ادامه بدهد. در ساختاری طبیعی فیلم ساخته و دیده میشود و درنهایت شمای منتقد و تماشاگر اجازه می دهید که این فیلم بر اساس شرایط طبیعی بمیرد یا دوباره با زایش بچه ای به تداوم نگاه فرهنگی برسد.
هنر و تجربه محصول شرایط و نه حاصل آن است. در حقیقت شرایطی را در پیش پای آن قرار داده اند. چرا باید یک مرکزی همانند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی کل بودجه خود را در اختیار ساخت سه فیلم قرار دهد؟
مهرآفرین: اتفاقا سوال ما هم همین است.
آرتا: سوالی هم که من از شما دارم همین است.
مهرآفرین: در حقیقت مطالبه ما هم همین است.
آرتا: پس چرا آن موقع و سر وقتش این مطالب را در روزنامه خود ننوشتید؟ من میخواهم بگویم وقتی کسی با سینما مشکل دارد و اصلا سینما را نمیشناسد میآید و پنج تا فیلمنامه را می سازد و در نهایت فیلمنامههای بد او روی دستان من و شما میماند. بعد که فردا شما معاون وزیر میشوید با توقع زیاد از شما می خواهند چون این فیلم ساخته شده، باید برای آن نوبت اکران بگذارید. اینجاست که من میگویم آدم ها طلبکار میشوند و مطالبه های معوقه ی خود را از شما طلب میکنند.
پس شما از ذات هنر و تجربه دفاع نمیکنید؟
آرتا: ببینید من به شما گفتم ضروریات. اگر من و شما الان اینجا هستیم به خاطر همین ضروریاتی است که بر سر آن بحث و گفتگو میکنیم.
نکته مبهمی هم اینجا است که علت مخالفت آقای مهرآفرین مشخص نشده است. شما میگوئید مثلا فیلمسازی مثل امیر حسین ثقفی نباید فیلم بسازد؟
مهرآفرین: خیر. من اصلا چنین عقیدهای ندارم. نه در مورد "امیر حسین ثقفی" که در مورد هیچ کس چنین اعتقادی ندارم. هر فیلم سازی و از آن بزرگ تر هرکسی در دنیا هرکاری دلش میخواهد می تواند انجام بدهد اما در آن چهارچوبهایی که جامعه برای او تعریف کرده است.
آرتا: من هم معتقد هستم. حالا به شما چرایی آن را هم میگویم.
مهرآفرین: ببیند مثلا همین الان یک نفر میتوانست یک دوربین اینجا قرار بدهد و از مناظره ما یک فیلم تهیه کنند و اسم آن را هم بگذارد مناظره جوان و شرق . آیا این فیلم یک محصول هنری است؟ آیا این فیلم یک محصول تجربی است؟ و آیا سیستم دولتی باید به این فیلم توجه کند؟
آرتا: خود فیلم باید راه خود را پیدا کند.
مهرآفرین: نه. همین. اتفاقا اینجا جدل پیش می آید. به طور مثال امیر حسین ثقفی میخواهد فیلم بسازد. هرکاری که دلش میخواهد میتواند انجام بدهد. او برود تهیه کننده پیدا کند و دست در جیب شخصی خود کند فیلمش را بسازد و برای سالن هم برود سراغ سینمادار اگر سینمادار موافقت کرد اکران کند.
آرتا: همین کار را که انجام میدهد. پدر او تهیه کننده فیلم های او است.
مهرآفرین: اصلا اینگونه نیست. اگر از این فیلمهایی که در هنر و تجربه است شما یک دانه فیلم به من نشان دادید که از صفر تا صد آن با هزینه شخصی ساخته شده باشد من دیگر پیرامون این موضوع بحث نمیکنم. وقتی منشاء همه این پول ها دولت، حاکمیت و بیت المال است چرا باید صرف یک فیلم ساز بی استعدادی که هیچ نسبتی با سینما ندارد بشود؟ ایزوله کردن و از جامعه جدا کردن هرچیزی، آن را به به بیراهه می برد .هرچیزی را که ایزوله کردیم و از جامعه جدا کردیم یعنی محکوم به فنا است.
آرتا: شما درست میگویید ولی این نقدی که دارید و این وصله به هنر و تجربه نمیچسبد، بلکه این نقد به کلیت سینما مربوط میشود.
هنر و تجربه برگرفته از سینماتک فرانسه نیست
مهرآفرین: بر خلاف تصوری که در میان سینماگران ما وجود دارد که میگویند این هنر و تجربه برگرفته از سینماتک فرانسه است اصلا اینگونه نیست. شما بروید و ببینید که سینماتک فرانسه برخلاف اینکه همه فکر میکنند دولتی میباشد کاملا نهادی خصوصی است.
بحث من این است که چرا تمامی افرادی که در هنر و تجربه فیلم میسازند باید بیایند از دولت پول بگیرند، فیلم بسازند و دولت هم سالن را برای اکران فیلم های آنها اجاره کند و فیلم هم نمایش داده شود و مردمی هم در کار نباشند و فیلم ها را نبینند و این فیلم سازها همینطور فیلم های بعدی خود را جلوی دوربین ببرند؟ در حقیقت این موضوع دور باطل زدن است. پس این جشنواره فیلم فجر چه خاصیتی دارد؟ باید در آن شورایی تشکیل بشود و حداقل چند تا فیلم ساز را شناسایی کند و امکانات برای فیلم بعدی این فیلم ها را اگر میخواهند تجربه جدیدی داشته باشند فراهم کنند. ان هم با ساز وکار درست که واقعا فیلم تجربی که امکان ساخت آن در شرایط طبیعی برای فیلمساز محیا نباشد.
بر خلاف فرانسه جشنواره ها در ایران دولتی است
آرتا: آخر دیدید درهمین آخرین جشنواره ملی فیلم فجر به فیلم "بادیگارد" جوایز اصلی را ندادند. ببینید داوران چقدر فحش خوردند. میخواهم بگویم استقلال به آن معنا وجود ندارد. چون اینجا هم جشنواره کن نیست که خصوصی باشد. اینجا جشنواره فیلم فجر هم دولتی است.
مهرآفرین: همان گروه هنر و تجربه دولتی هم میتواند همین کار را انجام بدهد. خدا و شکر همه اینها را هم شما میدانید وگرنه تا شب این بحث و مناظره ما طول میکشید.
آرتا: ببینید میخواهم بگویم بحث ما هنر و تجربه است. اول اینکه اگر این وضعیت سینما است، پس تقصیر هنر و تجربه نیست. اگر میبینید که مرز برخی از فیلمها بین هنر و تجربه مشخص نیست باز هم تقصیر هنر و تجربه نیست. همانطور که گفتم هنر و تجربه خود محصول یک جریان است. منظورم جریان فکری نیست. بلکه جریانی بهم ریخته در سیستم نمایش و تولید سینمای ایران است. شما بهتر میدانید که اصلا به سمت توزیع و نمایش نمیتوانیم برویم زیرا این بخش ها در دستان عده ای است که چندین سالن سینما دارند.
قدرت در سینما، دست پخش کننده است
مهرآفرین: در حال حاضر قدرت در سینما در دست پخش کننده است.
آرتا: چرا؟ به دلیل اینکه دست در آن زیاد نیست و عده کمی در آن دخیل هستند. آنها چند پردیس سینمایی دارند، پول دار هستند و قدرت هم دارند. البته وارد این بحث نمیشوم. چون این موضوع باید جداگانه بررسی شود. حالا در گروه هنر و تجربه چهارتا سالن دادند و چند جوان فیلمساز هم فیلم های خود را آنجا اکران میکنند، این کجایش بد است؟
مهرآفرین: آخه شما توجه کنید مسئله چهارتا فیلم ساز نیست.
آرتا: اصلا شما 50 یا 500 فیلم بگویید. من میگویم فرصتی است که یک فیلم نمایش داده می شود. فیلم اگر خوب باشد خودش راهش را پیدا می کند. الان شما سینمای مستند را ببینید. ببینید که چقدر نحیف است. تازه در تلویزیون، شبکه مستند مدیر جوانی داشت که با انگیزه کار می کرد و او را هم عوض کردند والان کجا می توان فیلم مستند را نشان داد؟. در سینمای آمریکا اگر سالیانه 700 فیلم ساخته میشود قطعا بیش از 500 فیلم آن بد است. اما 200 فیلم دیگر که خوب و مناسب پخش اند. پس باید فیلمهای بد را به فیلم های خوب بخشید. من هم میگویم اگر 150 یا 400 فیلم در هنر و تجربه اکران میشود، بدون تردید 80 تا از این فیلم ها بد هستند.
ولی باید اجازه بدهیم که همه فیلم ها نمایش داده شوند. نمیتوانیم به یک فیلم اجازه نمایش ندهیم. زیرا آن کارگردان و فیلم ساز زحمت کشیده، وقت گذاشته و آن را تولید کرده است. چه بسا فیلمسازی برای ساخت فیلم، خانه اش را فروخته است. باید بگذاریم که فیلم دیده شود. آن وقت است که از دل کمیت به کیفیت دست پیدا میکنیم.
هنر و تجربه را بیش از این گسترده تر نکنید
البته من نکته ای را در نظر دارم و آن را هم به آقای "علم الهدی" گفته ام. به او گفتم که بازوهای هنر وتجربه را زیاد نکنید و به آن شاخ و برگ ندهید. زیرا اگر گسترده تر شود از ماموریت اصلی خود باز میماند. متاسفانه اشکالی که در فرهنگ ما وجود دارد که اگر چیزی خوب است آنقدر به آن شاخ و برگ میدهیم که بر سر ما آوار میشود. اول باید سالن داشته باشیم. دوم اینکه در دوران سازمان سینمایی آقای شمقدری، فیلمخانه ملی ایران که فیلم نمایش میداد و گنجینه ملی بود تعطیل شد و حالا هم ناگزیرند فیلم هایی چون "همشهری کین" را در هنر وتجربه اکران کنند.
ما باید بدانیم که در طول تاریخ سینما چه فیلم هایی ساخته شده اند. زیرا فرهنگ در دل تاریخ شکل میگیرد. من اگر 5 فیلم درباره دهه های مختلف نبینم چگونه میتوانم در مورد سینمای دهه 70 صحبت کنم ونظر دهم ؟ مگر میشود شما تاریخ فرهنگی داشته باشید ولی فرهنگ را خارج از تاریخش درنظر نگیرید؟ در حالی که از نظر جهان امروز عصر استثمار تصاویر است. آمریکا با فیلم های خود ما را بمباران میکند. اما ما هنوز در نمایش فیلم ها مشکل داریم.
آقای مهرآفرین می گوید چرا دولت از محل بودجه عمومی باید پول را در اختیارکسی قرار بدهد که فیلم نفروش بسازد.
آرتا: من میگویم فقط این دولت این اجازه را نداده است. باید برویم سراغ آقایان مهدی کلهر، جواد شمقدری و صفار هرندی و از این ها سوالاتی که در مورد سینما و سینمای هنر و تجربه داریم بپرسیم. موضوعاتی که الان مطرح میشود واقعا بزرگتر از حیطه هنر وتجربه هستند. من میگویم اگر سیاست های فرهنگی ما اشتباه است، پس هنر و تجربه هم اشتباه است؟ اصلا شما این را درنظر بگیرید که اصلا الان گروه هنر و تجربه هم درکار نبود. با این بودجه چند میلیاردی چه کاری میتوانستیم بکنیم؟ با این پول حتی نمیشود به تهیه کنندگی یک وام داد تا فیلمی ساخته شود. و تازه معلوم هم نیست فیلم خوبی بشود یا نه.
هنر و تجربه به عنوان گروه سینمایی قوی جا نیفتاده است
مهرآفرین: بحث من بر روی این موضوع است که میگویم این طرح در دوره ای قبل از این دولت هم بوده ولی موفق نبوده است. علت این موضوع هم این است که یک سال دیگر از عمر دولت تدبیر و امید باقی نمانده است ولی در این سه سالی که هنر و تجربه درحال فعالیت بوده نتوانسته خود را به عنوان یک گروه قوی که بتواند با بدنه سینما در ارتباط باشد و ماهیت خود را ثبت کند در کلیت سینمای کشور جا بیاندازد.الان در سال آخر آقای "علم الهدی" به این نتیجه رسیده که ما باید یک مکان و دفتر مشخصی داشته باشیم که اگر دولت بعدی روی کار آمد گروه هنر و تجربه را ملغی نکند. این به معنی این است که این گروه نتوانسته خود را به ثبات لازم برساند و با تغییر هر معاونت سینمایی احتمال جمع کردن گروه هنرو تجربه وجود دارد
آرتا: بله درست میگوید. زیرا هرچی که درست میشود توسط دولت بعدی از بین میرود.
مهرآفرین: خیر. من میخواهم بگویم که کما اینکه اگر چهار سال بعد هم دولت تدبیر و امید باشد ولی اگر به جای آقای "ایوبی" فردی دیگری رئیس سازمان سینمایی شود. آیا گروه هنر و تجربه را حفظ می کند؟
تداوم فرهنگی در سیاست گذاری های خود نداریم
آرتا: اصلا من میگویم که سینمای ایران نمیتواند نسبت خود را با هیچ چیز دیگر تعیین و مشخص کند. زیرا همه چیز دو روزه و سه روزه و سه ساله است. شما به من بگوئید که کدام حرکت سینمایی از اول انقلاب انجام شده و تا امروز تداوم داشته است. دوره ای نبوده که سینماگران بگویند که حال همه ما خوب است.
مهرآفرین: به هرحال بحث ما همیشه درمورد یک فضای عمومی است. ببینید اگر شما اینجوری حساب کنید به هر حال این طبیعی است که هر جریانی مخالف داشته باشد.
آرتا: منظورم فضای عمومی را است . میدانید چرا هیچ وقت نمیتوانیم تصویر درستی از فضای عمومی داشته باشیم؟ زیرا جهان پیرامون ما همیشه در حال تغییر است.
مهرآفرین: ببینید من میخواهم به اصل بحث که هنر و تجربه است برسم. شما میگوئید باید بگذاریم فیلمساز فیلم خود را بسازد و از آن طرف هم به فیلم او اجازه نمایش بدهیم. اما اگر نتوانست از خود دفاع کند خود به خود محکوم به فناست. این حرف درستی است. اما من میگویم وقتی سیستمی وجود دارد که از ابتدا برای فیلمهایی که از بدو تولید مشخص است که فیلم خوبی نیست تا زمان اکران از آن حمایت می شود آن فیلم ساز حتی اگر 50 فیلم بسازد و از او حمایت شود اصلا برایش مهم نیست که فیلمش محکوم به فنا باشد یا نباشد.
شما این حدود 60 فیلم هنر و تجربه را نگاه کنید واقعا چند فیلم از میان اینها میتواند آن قابلیت را داشته باشد؟ در حال حاضر طرف فیلم خود را می سازد و اصلا هم برایش مهم نیست که فیلم نمایش داده شود یا خیر زیرا بودجه آن را از فارابی و مرکز گسترش یا جاهایی دیگر میگیرد.
آرتا: من الان متوجه منظور و بحث شما شدم. منظور شما این است که فروش این فیلم ها باید در چرخه تولید بیاید؟ منظور شما این است؟
80 درصد فروش هنر و تجربه برای دو فیلم "ماهی و گربه" و "پرویز" است
مهرآفرین: صد در صد این منظور من است. الان دو کار از "شهرام مکری" در گروه هنر و تجربه وجود دارد که این فیلم ها فروش خوبی کردند. بر این اساس آمارها را هم که میبینیم حدود 80 درصد کل فروش هنر و تجربه متعلق به دو فیلم "ماهی و گربه" و "پرویز" است. فیلم بعدی هم که فروش خوبی داشته فیلم "خواب تلخ" است. البته "خواب تلخ" با یک نسبت بسیار پایین تری از این دو فیلم قرار گرفته است.
من میگویم که دو سه تا فیلم هیچ ولی آن 120 فیلم دیگری که در گروه هنر و تجربه قرار دارد با چه متر و معیاری ساخته شده است؟ همچنین با چه معیاری اجازه نمایش به آنها داده شده است؟ آیا وقتی امکان نمایش را برای این 120 فیلم فراهم کردیم از کجا میدانید که اگر آن فیلم ساز بازخورد منفی گرفت بازهم نرود و فیلم دیگری بسازد؟ باید یک جا به این فیلمساز گفت که این فیلم شما نه در هنر و تجربه بلکه در هیچ دسته و گروهی جایی ندارد.
خود اقای علم الهدی زمانی که مدیر حوزه هنری بود در مصاحبه ای گفت : مگر هرکس آموزش دید باید در سینما فعالیت کند؟ دوست داشته باشد برود و یک سالن بخرد و فیلمش را در آن اکران کند. چه ربطی به سینمادار دارد؟ مگر سینمادار میتواند بگوی آقای فیلمساز این فیلم را بساز؟ فیلمساز میتواند برود و بر اساس دغدغه شخصی خود فیلمی را تولید کند. متاسفانه سینمای ایران هم سینمای شخصی شده است. ما سینمای صنعتی نداریم و فیلم ساز هر فیلمی را که دلش بخواهد میسازد. بعد فشار میآورد و سینمادار هم چارهای ندارد و باید چراغ سالن سینما را روشن نگه دارد.
"میان ستارهای"، "اینسپشن" و "اودیسه 2001" سینمای هنر و تجربه است
این دیدگاه یک مدیر هنر و تجربه ای است که در زمانی که در حوزه هنری بود میگفت چرخه سینما باید طبیعی بچرخد. فیلمی را می شناسم که با بودجه میلیاردری ساخته شده است. اما در زمان اکران در هنر و تجربه در مدت زمان 9 ماه فقط 7 میلیون تومان فروش داشته است. آیا فیلم بعدی او خارج از قواعد فیلم قبلی او ساخته میشود؟ اصلا باید بیاییم و ببینیم که هنر و تجربه اساسا چی هست؟ حتی باید هنر و تجربه واقعی را در دنیا بررسی کنیم و ببینیم که چی هست؟ کارهای "میان ستارهای"، "اینسپشن" و "اودیسه 2001" همه در چهارچوب سینمای هنر و تجربه محسوب میشوند. حتی فیلم سینمایی "نجات سرباز رایان" یک فیلم هنر و تجربه محسوب میشود. های "شهرام مکری"، فیلم "گاوه خونی" بهروز افخمی یک سینمای کاملا هنر و تجربی محسوب میشود.
آرتا: ما در قبل از انقلاب هم فیلم "فریدون گله" را داشتیم. اما در بعد از انقلاب دچار انقطاع فرهنگی شدیم.
مهرآفرین: بحث من این است که هنر و تجربه باید به معنی درست آن ترجمه شود و به فیلم ساز فهمانده شود که هنر و تجربه واقعی یعنی این سینمایی که باید باشد. نه اینکه شما میروید هرچیزی را میسازید و انتظار دارید پول را ما بدهیم، سالن را ما بدهیم و واقعا وقتی مردم از فیلمی اینقدر کم استقبال میکنند یعنی مردم نخواستند بروند و آن فیلم را ببینند. این فیلم ساز دیگر نباید فیلم خود را در آن سمت بسازد ولی میرود و مجددا فیلم دیگری تولید میکند. این چگونه است؟
آرتا: این صحبتی که آقای علم الهدی در کسوت مدیر پخش حوزه هنری زدند حرف کاملا درستی است. زیرا خود حوزه هنری هم قابلیت تولید و هم قابلیت نمایش را دارد. اما اگر میبینید که الان علم الهدی به این نتیجه رسیده به این دلیل است که کلا ساختار هنر و تجربه با سازکار حوزه هنری فرق میکند.
حتی علم الهدی هم موافق اکران بسیاری از فیلم ها نیست
حتی به نظرم آقای علم الهدی الان هم موافق اکران برخی از فیلم ها نیست. ولی قبلا هم عرض کردم که هر فیلمی را نباید بسازیم. اصلا سینمای حرفه ای جای آزمون و خطا نیست. حتی اگر در حوزه سینمای تجربی فعالیت میکنیم باید بر اساس متر و معیار همراه باشد. سینمای حرفهای محل آزمون و خطا نیست. بر این اساس میدانید چرا اسپیلبرگ، اسپیلبرگ شد؟ چون اعتقاد دارد سینمای حرفهای جای آزمون و خطا نیست.
مهرآفرین: در جشنواره فیلم فجر گروهی را با عنوان هنر و تجربه میگذاریم که به فیلم ها جایزه میدهند. این به معنی امکان دیده شدن است. حتی سالن در اختیار اکران آنها میگذاریم.
آرتا: ولی کدام فیلمها؟ فیلمهای خوب دیده شد. حتی اگر 200 فیلم در سال در سینمای بدنه ساخته شود چند عدد آنها "من سالوادور نیستم" و "50 کیلو آلبالو" میشود. البته دست آخر هم باعث خجالت شدند. در حقیقت میخواهم بگویم که در دل این کمیت ها، کیفیت بیرون میآید. ولی این کیفیت قلیل است. شما توقع دارید 150 فیلمی که در هنر و تجربه نمایش داده میشود و خواهد شد همه فیلمهای خوبی باشند ؟ که دراین صورت پکه ما کلا آدم های مریخی بودیم و نه زمینی ! آن وقت سینمای آمریکا هم دیگر به گرد پای ما هم نمیرسید.
نمیتوانیم بگوییم که چرا فیلمی اکران میشود
بر این اساس از ضرورتی که وجود دارد سخن میگویم. اما در تداوم آن باید نگاه کرد و دید که سیاست گذاریها چگونه است. من حتی به زمان نمایش و پراکندگی فیلم ها در هنر و تجربه اعتراض دارم ولی با همه نمایش فیلمها مهم است . ولی از این به بعد سرنوشت آنها با ماها است که بگوییم کدام فیلم ها خوب و یا بد است. به هیچ عنوان نمیتوانیم بگوییم که چرا فیلم اکران میشود. زیرا فیلم ساخته شده باید اکران شود. حالا میتواند به غلط و یا درست باشد. من حتی برای فیلم "اخراجی ها" که از آن متنفرم ،هم اعتقاد دارم که باید اکران شود. البته تفاوت این فیلم با فیلمهای دیگر این است که این فیلم رانت داشت و سایر فیلمهای دیگر ندارند.
مهرآفرین: میبینید که ده نمکی هم در فیلم آخر ش نتوانسته موفقیت های قبلی را داشته باشد و تا حدودی شکست خورده است.
آرتا: اتفاقا من اعتقاد دارم که کارگردانش از اول شکست خورده بود. ببینید شما یک سوال مشخص از من می پرسید که هنر و تجربه باید باشد؟ که من میگویم بله باید باشد. برای اینکه شما باید عملکرد آن را با هدفی که دنبال می کند مقایسه کنید. من هم میگویم که این سیستم کاری غلط است. ولی شما دارید یک چیز بزرگ را با یک موضوع کوچک در برابر آن مقایسه میکنید. هنر تجربه مگر فیلم تولید کرده است؟ بلکه فقط فیلم نمایش میدهد.
مهرآفرین: اولا بسیاری از این فیلم ها با بودجه و کمک دولت ساخته شده است.
آرتا: خیر. بسیاری از این فیلم ها هم با بودجه شخصی هم تولید شدند.
مهرآفرین: ببینید وقتی شما پیش پیش سالن را می خرید. وفتی فیلم در آنجا نمایش داده می شود این هم یک نوع رانت محسوب می شود.
آرتا: من موافق هستم با این حرف شما که فیلم باید دخل و خرج خود را دربیاورد.
مهرآفرین: خب اصل بحث این است. اگر شما این را قبول داشته باشید که دیگر بحث تمام می شود.
آرتا: اما همانطور هم که قبلا گفتم هنر و تجربه محصول یک شرایط است. در این میان برخی از این فیلم ها در شرایط طبیعی ساخته و نمایش داده نشده اند.
خانم آرتا این شرایط غیرطبیعی که از آن سخن می گوئید تا کی ادامه دارد؟
آرتا: خب این سوال جدی است. من فقط به زمان آقای شمقدری اشاره نکردم. من گفتم در مدت 12 سال اخیر که سینما در حال تغییر و تحول بوده است. علت این وضع هم این است که سیستم تولید، توزیع و پخش در کشور ما غلط است.
مهرآفرین: می دانید چرا غلط است؟ اصلا یکی از همین غلط ها هنر و تجربه است.
دولت اصلاحات بود که به فیلم به رنگ ارغوان ممیزی داد
آرتا: وقتی آقای علم الهدی اعتراف می کند که بعد از این ما باید دفتر داشته باشیم این یعنی خودش میداند که وضع به چه صورت است. من میگویم شما 10 فیلم ساختهاید و در هیچ دورهای هم این فیلمها نمایش داده نشده اند . خب باید جایی مثل هنر و تجربه باشد که این فیلمها را نشان دهد. من میگویم که ناگزیر شدند. شاید اگر با آنها صحبت کنید این موضوع را بیان کنند. علت آن هم این است که خیلی از فیلم ها نمایش داده نشده است. به طور مثال فیلمی چون "خواب تلخ" 12 سال اجازه اکران نداشت . حتی با فیلمی چون "به رنگ ارغوان" هم چنین برخوردی را کردند. اتفاقا دولت اصلاحات به آن فیلم ممیزی زد .
من طرفدار دولت ها نیستم. بلکه طرفدار سیاست هایی هستم که به درد سینمای مملکت بخورد. من می گویم که بر اساس ضرورت زمان این اتفاق افتاده است. بر این اساس من مدافع مسیری که در آینده طی خواهد کرد نیستم. ولی به دلیل رانتی که وجود دارد در بخش پخش آن عدالت رعایت نمی شود.
خانم آرتا می گوید یک جوانی فیلمی ساخته ولی به دلیل رانت اجازه اکران به آن نمی دهند و حالا آقای ایوبی و آقای علم الهدی آمده و برای آن راهکار ارئه داده است. حالا شما می گوئید من به این موضوع مخالف هستم.
مهرآفرین: خب بله. من برای این موضوع هم راهکار دارم.
آرتا: من از شما سوالی دارم. اگر آقای علم الهدی و گروه هنر و تجربه نبود چکار می کردید؟
شما دو بزرگوار گفتید که تجربیات قبلی همه شکست خورده بوده است. مسئله ای این وسط مطرح است به نام افرادی که می آیند و فیلم های هنری می سازند.
مهرآفرین: اگر بخواهیم راجع به اقتصاد آزاد صحبت کنیم در تمام دنیا شما می توانید هر سالنی را که می خواهید بگیرد و فیلم خود را در آن اکران کنید. ولی می گویند شما پول سالن ها را بدهید و آن وقت هر چند روز که می خواهید می توانی فیلم در ان اکران کنید.
بحث من این است که آن جوانی که می خواهد فیلم بسازد باید بداند که قابلیت عرضه دارد تا بازگشت سرمایه ای برای او داشته باشد. حالا شما می گوئید یک سری افرادی هستند که مستعد هستند و یک سری فرم هایی دارند که لزوما این فرم در هنر متجلی می شود و این هنر را فقط یک عده ای می فهمند و با عامه مردم ارتباط برقرار نمی کند. پس می گوئید برای این افراد باید فضا باشد و من هم می گویم بله و این موضوع را قبول دارم.
ولی راه آن این نیست که شما سینمایی که در ایران کلا 400 سالن بیشتر ندارد و بخش عمده ای از آنها هم فرسوده هستند را با کشوری چون ترکیه که 2400 سالن سینما دارد و سالانه 10 سالن به سالن های نمایش فیلم آن افزوده می شود مقایسه کنید. حالا چند جوانی که می گوئید به دنبال هنر هستند و می خواهند تجربیاتی را بدست بیاورند می آییم گروهی را با شورا و مجله و سایت تشکیل می دهیم برای این چند نفر.
من می گویم اینها را جمع کنید. اما راه حل آن چیست؟ باید بیاییم و همان چند فیلم خوبی را که این ها می خواهند بسازند و یا ساخته اند را بیاوریم و در سینماتک ها نمایش بدهیم.
آرتا: مگر سینماتک داریم؟
مهرآفرین: بله داریم. من برای شما مثال می زنم. سینماتک موزه هنرهای معاصر، فیلمخانه ملی، برج میلاد، سینما قلهک سینما تک خانه هنرمندان و درکل 10 الی 15 سینماتک داریم که می توانیم این سالن ها را به فیلم های صرفا تجربی اختصاص بدهیم. نه اینکه فیلم های تجربی را در پردیس سینمایی نشان بدهیم. زیرا در این حالت هم امکان نمایش را از سالن های سینما می گیریم و هم آن فیلم هنر و تجربه دیده نمی شود و هم از ظرفیت سینمای بدنه کم می شود . در حقیقت ما باید کل ظرفیت سینمای خود را به سینمای بدنه اختصاص بدهیم و فیلم های تجربی را در سینماتک ها نشان بدهیم.
راه حل این است. ولی راه حل این نیست که بیاییم از قبل بلیط سالن ها را خریداری کنیم. هزینه و بودجه ای را که در هنر و تجربه که می گویند بین 3 تا 5 میلیارد تومان است. البته اینها مجله دارند، سایت دارند، معرفی فیلم ساز دارند. حتی خود علم الهدی اینجا توضیح می دهد که وقتی ما اینجا فیلم سازی را می آوریم که هیچ هنری ندارد برای او نشست، رونمایی و امضاء می گذاریم. خب او از فردا فکر می کند که شخصی همانند کیارستمی است.
امکان نمایش، امکان زیستی و امکان فکری ایجاد می کند که من در همان مسیر درست قرار دارم. اما اگر یک بار به او گفتی که مردم ندیدند. قبول نمی کند. باید به اینها گفت به دنبال هنر و تجربه واقعی باید بروید. در حقیقت به این صورت که فیلمی بساز که نسبتی با هنر و تجربه داشته باشد. بر این اساس اگر هر هنری نسبت خود را با عموم مردم برقرار نکند محکوم به فنا است. شما بزرگترین هنرمندان را ببینید. اگر نسبت و ارتباط خود را با عامه مردم در نظر نگیرند محکوم به فنا هستند. در حقیقت هنر آنها باید که از سوی مردم فهمیده شود.
آرتا: چه موقع می توانیم به فیلم ساز بگوییم که فیلم شما هیچ ارزشی ندارد؟ زمانی که فیلم او نمایش داده شود.
مهرآفرین: خیر. ببینید شما اینها باید تجربیات خود را در مرکز گسترشو سینمای جوان انجام داده باشند.
آرتا: خیر. این به جزمیت و تک بعدی بودن منتهی می شود. وقتی فیلمی ساخته شده باید اجازه نمایش به آن داده شود تا مورد قضاوت مردم قرار بگیرد.
مهرآفرین: خب آن فیلم ساز سالن را بخرید و سپس فیلم خود را نشان بدهد.
آرتا: مگر سیستم تولید ما خصوصی است که به این شکل عمل کند؟ من می گویم که هردو اشتباه اند. اگر بخواهیم فقط در مورد سینما صحبت کنیم و هنر و تجربه را کنار بگذاریم من با این موافق هستم که سینما نباید دولتی باشد و خصوصی باشد بهتر است. سینمای دولتی باید جایی که بحث فرهنگی درمیان است حضور داشته باشد و حمایت کند مثل همین همین هنر و تجربه .
اگر دولت آمده و به جای حمایت از 20 فیلم از 100 فیلم حمایت کرده به این دلیل است که این چرخه از قبل معیوب بوده . زیرا از آن تعداد فیلم 50 فیلم مزخرف اند. من صحبتم این است که در همه جای دنیا از فیلم های هنری حمایت می کنند.
آرتا: اگر چند فیلم همانند فیلم های مکری و یا برزگر ازجمله " ماهی و گربه " و یا "پرویز " ساخته شوند دیگر محلی برای عرض اندام فیلم های مزخرف باقی نمی ماند. من میخواهم بگویم که این چرخه غلط بوده که این وضعیت خود را به تحمیل کرده است.
مهرآفرین: این به نظر شما ادامه دار نیست؟
آرتا: چرا دیگر. وقتی دولت تمام شود. زیرا آقای ایوبی در دو سال اول صدارتش درگیر دعوای خانه سینما بود. زیرا آنقدر در این سینمای ما انواع و اقسام دعوا وجود دارد که به همه چیز به غیر از چرخه فیلم سازی فکر می کنیم. ما در این سینما به مسائل و روابط خصوصی او فکر می کنیم که دیگر فرصت و زمانی برای پرداختن به خود سینما نمی ماند.
کاملا مشخص است که در این قالب هنر و تجربه بیش از چند فیلم نباید نمایش داده شود و از آن طرف هم دهها فیلم نباید نشان داده شود. من هم نمی روم تا این فیلم ها را ببینم. مگر وقت دیدن همه این فیلم ها را دارم؟ در حقیقت می خواهم بگویم که یک اصول کلی وجود دارد که به غیر از سینمای بدنه که می گویند 270 سالن در سراسر کشور داریم که فقط 50 سالن آن استاندارد هستند.
در همه جای دنیا یک بخشی به نام حمایت های فرهنگی دولت از سینما وجود دارد. این حمایت شامل فیلم هایی برای کارگردان هایی همچون کیارستمی و شهرام مکری می شود. زیرا اینها کارگردان های نوجو هستند. ولی به علت عملکرد بد گذشته آنقدر این مطالبات زیاد است که این مشکل و این وضع ایجاد شده است.
اصلا چرا اسم آن را هنر و تجربه گذاشته اند؟
آرتا: شما با اسم آن مشکل دارید؟
خیر. وقتی این اسم بر روی آن قرار گرفته است طبیعی است که این شبهه بوجود بیاید که فلان فیلم بر چه اساسی تجربی قلمداد شده است؟ نکته بعدی تصور کنید روزی این معضل به پایان رسید بعدش چکار باید کنیم؟
آرتا: من می گویم که سیستم تولید درسینما بر اساس سیستم عرضه و تقاضا باشد. ما 1500 سالن داشته باشیم و فیلم ساز دست در جیب خود کند و فیلم ها را برای نمایش فیلم خود بخرد. ما در اکران و نمایش فیلم ها باید با سیستم سر و کار داشته باشیم. نه این که آدم ها طرف حساب ما باشند.
مهرآفرین: من میگویم که حالا برخلاف حرف من و شما دولت آمده و یک گروه را خود شخصا ایجاد کرده است.
آرتا: بله درست است. این به خاطر این که فیلم سازها به دولت فشار آورده اند.
مهرآفرین: این که دیگر سیاست گذاری نمیشود.
آرتا: اصلا دولت ها خدمتگذار مردم هستند.
مهرآفرین: ببینید یک مستندی ساخته شد به نام "من روحانی هستم". ببینید چه جریانی برایش به وجود آمد. مگر دولت اجازه میدهد که هرچیزی پخش شود.
آرتا: ببینید اینها می خواهند بگویند که ما نمی خواهیم متصدی بشویم. در واقع از 50 سال پیش تا امروز همه می خواهند در ایران متصدی نشوند. در واقع هر فرآیند به دست بخش خصوصی بیفتد. ما هم دوست داریم که این اتفاق رخ بدهد اما نشده است!
مهرآفرین: همین سریال شهرزاد را ببینید. وقتی می آید و در بخش خصوصی تولید میشود و به قول خودشان بالای 20 میلیارد دلار سود میکند آیا کسی به آنها اعتراضی میکند؟ یا کسی کاری بهشان دارد؟
آرتا: ولی یک چیزی هست. گلایه این است که بحث ممیزی وجود دارد. اگر یک راه برون رفتی همانند تقویت توان شبکه نمایش خانگی نبود آقای فتحی باید در خانه می نشست و خبری هم از "شهرزاد " نبود.
مهرآفرین: حالا این وسط هنر و تجربه باید چکار کند؟
آرتا: دیگر نمی رود منت تلویزیون را بکشد و در پشت درهای مدیران محترم معطل شود. تلویزیون، حوزه هنری و شهرداری هرکدام برای خود تراست هستند. هم فیلم تولید می کنند، هم سالن و مکان نمایش دارند ،هم جشنواره برگزار می کنند و هم خودشان جایزه می دهند! اگر در هالیوود کمپانی های فیلمسازی وجود دارد که قوانین سفت و سخت دارند، در عوض قوانین تراست هم دارند.
مهرآفرین: خب هنر و تجربه هم اینگونه است. برای خود سایت و مجله و جشنواره و مراسم رونمایی دارد.
آرتا: بله درست است. من هم همین را می گویم. وقتی سینمایی علیل باشد هنر و تجربه آن هم علیل می شود. ما در کشور قانون های فراوانی داریم. ولی مگر می شود با قانون اساسی بیاییم و در مورد سینما اظهار نظر کنیم.
مهرآفرین: یکی دیگر از سوالات من این است که چرا حرکت سینمای اینقدر به سمت هنر و تجربه است؟ علت می دانید چیست؟ چون سیستم آموزشی ما به صورتی است که ما را به سمت "جیم جار موش" بودن سوق می دهد. شما قبول دارید سیستم آموزشی ما هنر و تجربه پرور است؟
آرتا: ای کاش "جیم جار موش" پرور بود. زیرا سیستم آموزشی ما اصولا هیچ پرور است. در واقع هیچ چیزی ما از دل آموزش بیرون نمی آید و هرکس هر تجربیاتی هم دارد خود به دست آورده است. اگر سیستم آموزشی ما درست بود حالا سینمای ما این گونه نبود!
مهرآفرین: هنر و تجربه باید در روند، خود را اصلاح کند. یک اینکه کمی گرا باشد و دیگر اینکه تا جایی که میتواند دستش در جیب خودش باشد. اصلا هنر و تجربه باید بگوید که دیگر من از دولت پول نمیگیرم. اما تا مادامی که از دولت پول میگیری و فیلم می سازی کما اینکه فیلم خوب هم بسازی من میگویم که این هنری نیست.
آرتا: در حقیقت این سینما باید دخل و خرجش به هم بخورد.
مهرآفرین: فیلم ساز باید در مرکز گسترش و یا در انجمن سینمای جوان تجربیاتی کسب کرده باشد که اگر اینجا میآید واقعا چیزی بسازد که ورای آن ساخته های قبلی خودش باشد.
آرتا: به هر حال هنر و تجربه فرصت بسیار خوبی برای نمایش فیلم های مستند هم است.
مهرآفرین: این بحث ها را خیلی قبول ندارم. جای پخش مستند در سالن هنر و تجربه نیست. مدیوم پخش مستند در تمام دنیا تلویزیون است. در حال حاضر بزرگترین کمپانی های ساخت و پخش مستند در دنیا "بی بی سی" و "نشنال جئوگرافی" میباشد که اینها هم برای تلویزیون است.