شکست اردوگاه اصلاحات در انتخابات هفتم اسفند 94 بازی اصلاحطلبان را برای عبور از روحانی خراب کرد و آنان را در انجام نقشههای از پیش نوشته شده برای کشاندن نظام به دوقطبیهای دروغین و بازگشت به دوره اصلاحات ناکام گذاشت.
اصلاحطلبان که با رندی، تمام آرای اصولگرایی و مستقل روحانی را به عنوان آرای اصلاحطلبی به نفع خود مصادره کرده بودند، از همان آغاز راه با سیاست یکی به نعل یکی به میخ، ضمن مطالبه و سهمخواهی حداکثری از کابینه روحانی، آشکارا از وی با عناوینی همچون دولت مستعجل و رحم اجارهای یاد کرده و اعتدال را فاقد وجاهت و جایگاه اندیشه مستقل دانسته و حداکثر آن را یک گفتمان مقطعی که بر موج بیتدبیری نامزدهای اصولگرا در انتخابات 92 سوار شده، معرفی کردند.
اردوگاه اصلاحات با خیالبافیها و تحلیلهای آرژانتینی (که هم اینک نیز با شدت تمام ادامه دارد) از انتخابات ریاست جمهوری 92، با برجامیزه کردن فضای جامعه، خود را آماده ورود به عرصه انتخابات مجلس دهم و تشکیل مجلسی همچون مجلس ششم و پیگیری برنامههای بر زمین مانده از سال 84 میکردند که به ناگاه با شکست در انتخابات مجلسین ایران، دچار شوک غیرقابل باور شده و مجدداً تشتت و اختلافات در این اردوگاه گسترش پیدا کرده است.
هماینک اردوگاه اصلاحات با قبول شکست و با تغییر خطوط راهبردی و تدوین تاکتیکهای جدید خود را برای شکار اعتماد عمومی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آماده میکند. اصلاحطلبان با قبول واقعیت (بدون اعتراف به آن)، به ناچار روحانی را به عنوان تنها گزینه ممکن در انتخابات آینده برگزیده و راهبردهای زیر را در دستور کار خود قرار دادهاند:
2 - تأکید بر حمایت از ولایتفقیه مشروط به پذیرش فتنهگران در نظام و تطهیر آنان بدون عذرخواهی و جبران خسارات مادی و معنوی.
3 - تأکید بر ارائه تصویری معتدل از اصلاحطلبی با ایجاد ائتلافی از «اصلاحطلبان، اصولگرایان «معتدل» و جریان حاکم موسوم به اعتدال و توسعه» با حفظ محوریت اصلاحطلبان.
4 - بزرگنمایی خطر احمدینژاد و اقناع اصولگرایان به ضرورت حمایت از روحانی بهمنظور مقابله با خطر احمدینژاد.
5 - تحمیل مدل حل مشکلات جامعه از طریق برجامهای مختلف.
6 – دوقطبیسازیهای دروغین و کاذب به عنوان بستر لازم برای پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده.
اما آنچه اصلاحطلبان را با مشکلات جدی روبهرو ساخته است مجموعهای از بحرانها و چالشهای درونحزبی، اجتماعی و... است که این اردوگاه را با خطر واگرایی بیشتر و از کف دادن اعتماد عمومی و ملی مواجه ساخته که برخی از آنها از قرار زیر است:
1 - اشباع جامعه از مباحث تئوریک و غیرکاربردی نظیر دموکراسیخواهی، حقوق شهروندی و کهنه شدن و فرسودگی شعارهای اصلاحطلبانه و رنگ باختن تدریجی گفتمان اصلاحطلبی در برابر گفتمان اعتدالی (اگرچه هر دو گفتمان از آبشخور غربگرایی سیراب میشوند).
2 - عدم اعتماد عمومی ناشی از گذشته فتنهآلود، کارنامه ننگین، وابستگی به بیگانگان، تلاش برای براندازی نظام و... به دلیل بیصداقتیهای پیدرپی و اعتبارسازیهای جعلی و دروغین.
3 - بیاعتباری نزد حامیان خارجی خود در غرب (هماینک غربیها به دلیل ناتوانی اصلاحطلبان در پیگیری خواستههای آنان از این اردوگاه قطع امید کردهاند).
4 - مسئله تکروی و تشتتهای درونگروهی مشتمل بر اختلافات کارگزاران، مشارکتیها، حامیان عارف، فتنه سبزیها و...
5 - فقدان مهندسی کارآمد در اداره اصلاحات و ناهماهنگی و اختلاف بین سه جبهه موسوم به «شورای هماهنگی»، «شورای راهبردی» و «شورای مشورتی» و...
6 - ظهور پدیده و اندیشه «نواصلاحگرایی» توسط افرادی نظیر محمدرضا تاجیک و مخالفت افرادی نظیر سعید حجاریان با آن.
7 - ناتوانی در مهندسی و مدیریت افکار عمومی ناشی از عدمتبعیت جامعه از آدرسهای عوضی نظیر مبارزه با گشت ارشاد و مسئله حجاب به دلیل رشد بالنده فکری در مردم.
اصلاحطلبان به منظور تحقق راهبردهای خود و غلبه بر چالشها و بحرانهای پیشرو و ایجاد عوامل وحدت سلسلهای از تاکتیکهای ریز و درشت را در دستور کار قرار دادهاند:
1 - استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی بهمنظور ساماندهی هرمی مردم و سرخط کردن آنان در زمان انتخابات بعدی .
2 - تن دادن به پیروی از راهبرد اعتدال و پرهیز از شعارهای رادیکال و تفرقهافکنانه که موجب انشقاق و چندقطبی در اردوگاه اصلاحطلبان شود.
3 - تأکید بر مبارزه با فساد اقتصادی با تکیه بر دادن آدرس عوضی و معرفی اصولگرایان به عنوان عامل اصلی فساد در سطح کشور.
4 - پیش کشیدن بحثهای تکراری و ملالآور نظیر ضرورت صیانت از رأی و اراده مردم و مقابله به نظارت استصوابی و آزادی گروههای سیاسی.
5 - گفتمانسازی و مفهومسازی جعلی و بهروز شده به عنوان جایگزین موضوعات کهنه: مذاکره ملی، آشتی ملی، تعامل و بازی برد برد داخلی!، اعتدال و میانهروی، مدارا با مخالفان.
6 - طرح موضوع توسعه به عنوان گفتمان پسابرجام با هدف جلب حمایت حداکثری دولت روحانی، رفع حصر از سران فتنه، رفع موانع قانونی موجود بر سر راه فعالیت رسانهای فتنهگران و...
نتیجه اینکه: واقعیت امر این است که اصلاحطلبان تا همین جای کار و در دولت روحانی، تأکید و تصریح دارند که میبایست از وضع موجود با موفق نشان دادن دولت یازدهم برای عادیسازی فعالیتهای خود، سفیدنمایی و تطهیر گذشته ننگین، تطهیر فتنهگران، رفع حصر و تحمیل گفتمان و اراده خود بر نظام بهرهبرداری کرده و از دیگر سو بکوشند با تمهیدات لازم و بهرهگیری از رخنهها و روزنهها و ایجاد فضای دوقطبی، حاکمیت را نسبت به بازی سیاسی خویش تسلیم نموده و به چهرهای نو و قالبهای جدید به عرصه حاکمیت بازگشته و مجدداً طرحهای براندازانه خود را دنبال نمایند.