به گزارش مشرق، در خبرها آمد که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگران فلسطین به دیدار با سرکرده فرقه رجوی «سازمان مجاهدین خلق» در پاریس رفته است. از جمله اصلی ترین مذاکرات در این دیدار مبارزه با «تروریسم و بنیادگرایی» عنوان شده است.
فرهمند علیپور خبرنگار اصلاحطلب و تحلیلگر، درباره این دیدار و پیامهای پیدا و پنهان آن در صفحه شخصی خود مینویسد: اما به راستی چه چیزی دولت محمود عباس را با گروه رجوی پیوند میدهد؟ آیا تشکیلات فلسطینی که خود دائم کاسه گدایی به دست دارد، منبع مالی و کمکی برای هزینهها شوهای مریم رجوی است؟ مسلما خیر!
دولت فلسطینی در زمینه مشروعیت هم خود در دنیا با مشکل اساسی رو به روست. نه درسطح جهان که در میان خود فلسطینیها! دولت موسوم به دولت فلسطینیها، تنها یکبار و آن هم با فشار جورج بوش و با نظارت اروپاییها، یک انتخابات آزاد در فلسطین برگزار کردند و در آن انتخابات شکست خوردند و سریعا با حمایت اسرائیل و امریکا بساط انتخابات و دمکراسی و .. را برچیدند و برگشتند به همان وضعیت سابق. پس محمود عباس مشروعیتی ندارد که بخواهد مشروعیت به سازمان مجاهدین خلق بدهد.
داستان اما روشنتر از اینهاست. حامی مشترک و حلقه اتصال سازمان مجاهدین خلق و دولت فلسطینی، عربستان سعودی است. کشوری که این دو را به یکدیگر نزدیک کرده است.
سازمان مجاهدین خلق که چند دهه به عنوان ابزار و مزدور در خدمت رژیم بعث صدام حسین بود و از افتخاراتش عملیاتی چون "چلچراغ" و.. است که از پشت خطوط جبهه به نیروهای ایرانی در حال دفاع در برابر ارتش صدام حسین، حمله می کردند، امروز به دامن عربستان سعودی غلطیده است. البته برای عربستان، سازمان مجاهدین به نفس خود هیچ ارزشی ندارد جز اینکه از آن به عنوان ابزای برای فشار علیه ایران استفاده کند. رهبران سازمان مجاهدین خلق هم به این "استفاده ابزاری از آنها علیه ایران" خو کردهاند و برایشان عادی شده است!
عربستان سعودی قدم به قدم، با اعتماد به نفس و آشکارا، در حال افزایش دشمنی ها با ایران و رویارویی با ایران است.
عربستان سعودی که در زمان شاه محافظه کار خود و قبل از پیدایش بهار عربی، از آمریکا می خواست تا به ایران حمله نظامی کند و "سر مار را قطع کند" و در "کمال شگفتی آمریکایی ها" بعد از جنگ 33 روزه به آنها می گفتند که شما به لبنان و حزب الله لبنان حمله کنید، هزینه های مالی اش با ما، اینک و در عصر ملک سلمان و پسر تندروی اش ، شاهزاده محمد، خود مستقیما وارد میدان مبارزه و رویارویی با ایران شده است.
در قدم اول عربستان بلافاصله پس از انجام تشریفات خاکسپاری شاه سابق و قدرت گرفتن شاه جدید، دست به ائتلافی برای سرکوبی، مجازات و مقابله گسترده با آن دسته از عربهایی پرداخت که به ایران نزدیک شده بودند.
چه این عربها شیعه باشند و چه سنی، چه مذهبی و چه لائیک. تشکیل یک ائتلاف از کشورهای سنی و ثروتمند عربی و حمله به یمن، حضور پررنگ در جنگهای سوریه و حمایت مالی - نظامی - اطلاعاتی از گروههایی که برخی از آنها به عنوان "افراطی ترین" گروههای ترورست شناخته می شوند همچون جبهه النصره و داعش و...، تلاش گسترده برای آشوبهای پی در پی و بی وقفه در عراق و شناساندن مرحله به مرحله حزب الله لبنان به عنوان یک گروه تروریستی از شورای همکاری خلیج فارس تا اتحادیه عرب ، لشکر کشی به بحرین و مقابله با قیام مسالمت آمیز و مردمی بحرین ، همگی نشان از "مجازات های بی وقفه و بی رحمانه عربهای متحد ایران" توسط عربستان است.
عربستان سعودی اما اکنون و در گام تازه خود و پس از آنکه موفق شد تا عزم و اراده عربهای متحد خود را برای برخورد ریشهای و قهری با عربهای متحد ایران جزم کند، به سراغ گروههای مسلحی رفته است که علیه ایران فعالیت میکنند فعال کردن گروههای مسلح در شرق کشور، کمک به هستههای تروریستی جنوبی، تقویت گسترده گروههای مسلح در شمالغرب و اینک سازمان مجاهدین خلق که عربستان به گونه ای بی پروا در تجمع آنها مشارکت می کند و به آنها وعده کمک می دهد.
عربستان همزمان و همانگونه که به علت توافق هسته ای میان ایران و غرب، در خصوص مسئله ایران از آمریکا دورتر میشود تلاش های آشکاری را برای نزدیکی به اسرائیل و همکاری مشترک با این کشور علیه ایران در دست گرفته است و در این زمینه با یک نوع از عطش به سمت اسرائیل روانه شده است و خوشا به حال نتانیاهو!
به اعتقاد من، دیدار محمود عباس و مریم رجوی هیچ چیز، جز ادامه همان حضور ترکی فیصل در نشست سازمان مجاهدین خلق نیست. پیامی جز حمایت عربستان و استفاده ابزاری عربستان از سازمان مجاهدین برای ضربه زدن به امنیت ایران ندارد زیرا محمود عباس به خودی خود نمی تواند هیچ کمکی برای رجوی باشد، فرد ضعیفی است که عربستان به او فشار آورده است تا به دیدار مریم رجوی برود، عربستان اما می تواند رجوی را با همین دیدارها و در همین روند تبلیغات گسترده ای رسانه ای اش، به عنوان اپوزسیون ایران جا بزند و معرفی کند و خصومتش علیه ایران را تعمیق کند و تداوم ببخشد.
فرهمند علیپور خبرنگار اصلاحطلب و تحلیلگر، درباره این دیدار و پیامهای پیدا و پنهان آن در صفحه شخصی خود مینویسد: اما به راستی چه چیزی دولت محمود عباس را با گروه رجوی پیوند میدهد؟ آیا تشکیلات فلسطینی که خود دائم کاسه گدایی به دست دارد، منبع مالی و کمکی برای هزینهها شوهای مریم رجوی است؟ مسلما خیر!
دولت فلسطینی در زمینه مشروعیت هم خود در دنیا با مشکل اساسی رو به روست. نه درسطح جهان که در میان خود فلسطینیها! دولت موسوم به دولت فلسطینیها، تنها یکبار و آن هم با فشار جورج بوش و با نظارت اروپاییها، یک انتخابات آزاد در فلسطین برگزار کردند و در آن انتخابات شکست خوردند و سریعا با حمایت اسرائیل و امریکا بساط انتخابات و دمکراسی و .. را برچیدند و برگشتند به همان وضعیت سابق. پس محمود عباس مشروعیتی ندارد که بخواهد مشروعیت به سازمان مجاهدین خلق بدهد.
داستان اما روشنتر از اینهاست. حامی مشترک و حلقه اتصال سازمان مجاهدین خلق و دولت فلسطینی، عربستان سعودی است. کشوری که این دو را به یکدیگر نزدیک کرده است.
سازمان مجاهدین خلق که چند دهه به عنوان ابزار و مزدور در خدمت رژیم بعث صدام حسین بود و از افتخاراتش عملیاتی چون "چلچراغ" و.. است که از پشت خطوط جبهه به نیروهای ایرانی در حال دفاع در برابر ارتش صدام حسین، حمله می کردند، امروز به دامن عربستان سعودی غلطیده است. البته برای عربستان، سازمان مجاهدین به نفس خود هیچ ارزشی ندارد جز اینکه از آن به عنوان ابزای برای فشار علیه ایران استفاده کند. رهبران سازمان مجاهدین خلق هم به این "استفاده ابزاری از آنها علیه ایران" خو کردهاند و برایشان عادی شده است!
عربستان سعودی قدم به قدم، با اعتماد به نفس و آشکارا، در حال افزایش دشمنی ها با ایران و رویارویی با ایران است.
عربستان سعودی که در زمان شاه محافظه کار خود و قبل از پیدایش بهار عربی، از آمریکا می خواست تا به ایران حمله نظامی کند و "سر مار را قطع کند" و در "کمال شگفتی آمریکایی ها" بعد از جنگ 33 روزه به آنها می گفتند که شما به لبنان و حزب الله لبنان حمله کنید، هزینه های مالی اش با ما، اینک و در عصر ملک سلمان و پسر تندروی اش ، شاهزاده محمد، خود مستقیما وارد میدان مبارزه و رویارویی با ایران شده است.
در قدم اول عربستان بلافاصله پس از انجام تشریفات خاکسپاری شاه سابق و قدرت گرفتن شاه جدید، دست به ائتلافی برای سرکوبی، مجازات و مقابله گسترده با آن دسته از عربهایی پرداخت که به ایران نزدیک شده بودند.
چه این عربها شیعه باشند و چه سنی، چه مذهبی و چه لائیک. تشکیل یک ائتلاف از کشورهای سنی و ثروتمند عربی و حمله به یمن، حضور پررنگ در جنگهای سوریه و حمایت مالی - نظامی - اطلاعاتی از گروههایی که برخی از آنها به عنوان "افراطی ترین" گروههای ترورست شناخته می شوند همچون جبهه النصره و داعش و...، تلاش گسترده برای آشوبهای پی در پی و بی وقفه در عراق و شناساندن مرحله به مرحله حزب الله لبنان به عنوان یک گروه تروریستی از شورای همکاری خلیج فارس تا اتحادیه عرب ، لشکر کشی به بحرین و مقابله با قیام مسالمت آمیز و مردمی بحرین ، همگی نشان از "مجازات های بی وقفه و بی رحمانه عربهای متحد ایران" توسط عربستان است.
عربستان سعودی اما اکنون و در گام تازه خود و پس از آنکه موفق شد تا عزم و اراده عربهای متحد خود را برای برخورد ریشهای و قهری با عربهای متحد ایران جزم کند، به سراغ گروههای مسلحی رفته است که علیه ایران فعالیت میکنند فعال کردن گروههای مسلح در شرق کشور، کمک به هستههای تروریستی جنوبی، تقویت گسترده گروههای مسلح در شمالغرب و اینک سازمان مجاهدین خلق که عربستان به گونه ای بی پروا در تجمع آنها مشارکت می کند و به آنها وعده کمک می دهد.
عربستان همزمان و همانگونه که به علت توافق هسته ای میان ایران و غرب، در خصوص مسئله ایران از آمریکا دورتر میشود تلاش های آشکاری را برای نزدیکی به اسرائیل و همکاری مشترک با این کشور علیه ایران در دست گرفته است و در این زمینه با یک نوع از عطش به سمت اسرائیل روانه شده است و خوشا به حال نتانیاهو!
به اعتقاد من، دیدار محمود عباس و مریم رجوی هیچ چیز، جز ادامه همان حضور ترکی فیصل در نشست سازمان مجاهدین خلق نیست. پیامی جز حمایت عربستان و استفاده ابزاری عربستان از سازمان مجاهدین برای ضربه زدن به امنیت ایران ندارد زیرا محمود عباس به خودی خود نمی تواند هیچ کمکی برای رجوی باشد، فرد ضعیفی است که عربستان به او فشار آورده است تا به دیدار مریم رجوی برود، عربستان اما می تواند رجوی را با همین دیدارها و در همین روند تبلیغات گسترده ای رسانه ای اش، به عنوان اپوزسیون ایران جا بزند و معرفی کند و خصومتش علیه ایران را تعمیق کند و تداوم ببخشد.