سرویس فرهنگ و هنر مشرق - یکی از صحنه های بینظیر فیلم عمر مختار آنجایی است که مختار اسیر میشود و فرمانده لشکر دشمن او را که قرار است به زودی اعدام شود تا آنجا که امکان دارد تکریم میکند. میگوید دستهایش را باز کنند. برایش کاسهای آب میآورند تا وضو بگیرد و نماز بخواند و حتی به او او احترام نظامی میگذارد. او میدانست که اگر عمر مختار هم او را اسیر میکرد همین رفتار و حتی محترمانهتر از آن را با او میداشت.
این اتفاق زمانی میافتد که دو طرف دعوا درجای خودشان بزرگ و قدرتمند و مقید به قواعد خودشان هستند. این قواعد مشترک در همه حوزهها و در هر مختصاتی وجود دارد و صاحبان هر تفکری (حتی اگر مخالف یکدیگر باشند) خود را ملزم به رعایت آنها میدانند، در زمین نظامی، در جبهه اقتصادی و در سنگر فرهنگی.
یعنی هر دو طرف دعوا چه در موقعیت قدرت و چه ضعف باشند خود را ملزم به رعایت یکسری قواعد میدانند. قواعدی که دوست دارند در مورد خودشان هم اعمال شود.
این اتفاق تا کنون و در نظام جمهوری اسلامی ایران به کرات روی داده است و شاید درخشانترینش، رفتار محترمانه ایران با اسرا در سالهای دفاع مقدس باشد. رفتاری که در همه جای دنیا بزرگی و سروری رزمندگان جمهوری اسلامی ایران را به رخ کشید.
اما در این میان چند سالیست که خصوصا در عرصه فرهنگ شکستن این قاعده باب شده است. عادتی تلخ و آزار دهنده. یعنی در بسیاری از رقابتها و مواضع فرهنگی و هنری، متاسفانه چون یکطرف ژنرال است و طرف دیگر فردی بی تجربه، ژنرال خود را مقید به رعایت بعضی اصول میداند و آن شخص بی تجربه ممکن است از سر بی تجربگی هر قاعده ای را زیر پا بگذارد.
یکی از نمونه های این اتفاق، ماجرای فیشهای حقوقی در بخش فرهنگی و هنری بود. اتفاقی که با انتشار مجموعهای از فیشهای حقوقی شخصیتهای اقتصادی و سیاسی جریانی را علیه مدیران فاسد ایجاد کرد.
کاری به اینکه انتشار فیشها از چه ناحیهای بود و درست یا غلط بودنش به لحاظ تاکتیکی ندارم. اما از منظر یک شخص بیرون از میدان رقابت، این کار شبیه شلیک بمبی مهیبی بود. بمبی با نام "خبر". خبری که محتوایش ظاهرا صحیح بود. این بمب مهیب یا باید با پاتک و یا با حمله ای مشابه و یا دست کم با پذیرش شکست و مهیا شدن برای جبرانش و یا با هر ترفند معقول در میدان رقابت، پاسخ داده میشد. اما در طرف مقابل این اتفاق نیفتاد و در عوض استفاده از گلولههای متعارف همان میدان (که خبر بود)، از جعل استفاده شد. مثل جنگهایی که وقتی حریف در حال شکست خوردن است بجای نبرد مردانه، دست به دامن بمب شیمیایی و ... میشود.
شاید وجود فرماندهان کوتوله و نبودن ژنرال های کارآزموده باعث شد تا طرف مقابل به محض اینکه چنین ضربه ای خورد، زمین بازی را عوض کرد و دست به دامن "خبر مجعول" در حوزه فرهنگ شود.
انتشار مدارک و فیش های جعلی از شخصیت های فرهنگی کار ناجوانمردانه ای بود که قانون جنگ را شکست. قانونی که طرف مقابل همواره فریادش را میزد و مدعی صداقت و شفافیت و رقابت جوانمردانه بود. اما وقتی پای عمل به میان آمد، از آن دور شد.
به سرعت هر روز یک فیش جعلی در فضاهای غیررسمی و بعضا نیمه رسمی منتشر میشد. فیش حقوقی مدیر مسول فلان روزنامه و بهمان خبرگزاری و ... فیشهایی که یک به یک با سند، تکذیبیهاش منتشر شد.
اما کار به اینجا ختم نشد. پای سایتها و رسانه های رسمی هم به این بازی کشیده شد تا حریف، عدم آشنایی اش با ابتدایی ترین اصول رقابت را هم نشان دهد.
یکی از نمونه های این اتفاق، ماجرای فیشهای حقوقی در بخش فرهنگی و هنری بود. اتفاقی که با انتشار مجموعهای از فیشهای حقوقی شخصیتهای اقتصادی و سیاسی جریانی را علیه مدیران فاسد ایجاد کرد.
کاری به اینکه انتشار فیشها از چه ناحیهای بود و درست یا غلط بودنش به لحاظ تاکتیکی ندارم. اما از منظر یک شخص بیرون از میدان رقابت، این کار شبیه شلیک بمبی مهیبی بود. بمبی با نام "خبر". خبری که محتوایش ظاهرا صحیح بود. این بمب مهیب یا باید با پاتک و یا با حمله ای مشابه و یا دست کم با پذیرش شکست و مهیا شدن برای جبرانش و یا با هر ترفند معقول در میدان رقابت، پاسخ داده میشد. اما در طرف مقابل این اتفاق نیفتاد و در عوض استفاده از گلولههای متعارف همان میدان (که خبر بود)، از جعل استفاده شد. مثل جنگهایی که وقتی حریف در حال شکست خوردن است بجای نبرد مردانه، دست به دامن بمب شیمیایی و ... میشود.
شاید وجود فرماندهان کوتوله و نبودن ژنرال های کارآزموده باعث شد تا طرف مقابل به محض اینکه چنین ضربه ای خورد، زمین بازی را عوض کرد و دست به دامن "خبر مجعول" در حوزه فرهنگ شود.
انتشار مدارک و فیش های جعلی از شخصیت های فرهنگی کار ناجوانمردانه ای بود که قانون جنگ را شکست. قانونی که طرف مقابل همواره فریادش را میزد و مدعی صداقت و شفافیت و رقابت جوانمردانه بود. اما وقتی پای عمل به میان آمد، از آن دور شد.
به سرعت هر روز یک فیش جعلی در فضاهای غیررسمی و بعضا نیمه رسمی منتشر میشد. فیش حقوقی مدیر مسول فلان روزنامه و بهمان خبرگزاری و ... فیشهایی که یک به یک با سند، تکذیبیهاش منتشر شد.
اما کار به اینجا ختم نشد. پای سایتها و رسانه های رسمی هم به این بازی کشیده شد تا حریف، عدم آشنایی اش با ابتدایی ترین اصول رقابت را هم نشان دهد.
انتشار فیش حقوقی رییس پیشین سازمان سینمایی، انتشار فیش حقوقی مدیر موسسه رسانههای تصویری و دست آخر، انتشار اسناد مربوط به فیش حقوقی و بودجه برنامه "هفت" از مواردی بود در این مرحله روی داد.
شمقدری با انتشار فیش حقوقی اش که عدد آن در حد یک مدیر معمولی بود تحدی کرد و از رییس سازمان سینمایی کنونی خواست تا او هم فیشش را نشان دهد. خواسته ای که بی پاسخ ماند و ایوبی، تنها به آوردن چند استدلال و رقم پایه حقوق اکتفا کرد و ترجیح داد تا از خیر انتشار فیش حقوقی اش بگذرد.
محمدرضا عباسیان هم آنقدری زرنگ بود که با انتشار اسناد حقیقی و با تجزیه و آنالیز اسناد منتشر شده درباره او نشان دهد انتشار دهندگان خبر کذب دریافتیهای او آنقدر کم حواس بودهاند که حتی بودجه زمان بعد از او را هم به پایش زدهاند. یا برایش هزینههای ماموریتهایی ذکر کردهاند که او ظاهرا هیچوقت نرفته بود و ...
در مورد برنامه هفت هم مصاحبه مجری طرحش مشخص کرد که بودجه برنامه هفت از برنامههای تولیدی ترکیبی مانند خندوانه و دورهمی و ...بسیار پایین تر بوده است و در سری جدید هم از بودجه برنامه زندهای مانند 90 کمتر است. آنچه هم به عنوان دریافتی افخمی طرح شده بود، حتی بیش از کل بودجه برنامه بوده است.
اعتقادی که میگوید : خبر حتی اگر دروغ باشد کار خودش را میکند و تکذیبیه و نشان داده مجعول بودنش نمیتواند اثر آن خبر دروغ را از بین ببرد.
اگرچه این تصور ممکن است درست باشد و اگرچه بی تجربهها ممکن است مدتی به واسطه اثر ناشی از انتشار اخبار مجعول از شکست دور شوند اما این را نمیدانند که در هر جنگ طرفی که قواعد مشترک جنگ را از نقض کند گرفتار شکست خواهد شد و قواعدی که خودش روزی نقض کرده است، گریبانش را به زودی خواهد گرفت.
* پیام فاطمی