به گزارش مشرق، شب را با خبر جنازههای شناور روی دجله به صبح میرساندیم، با اجساد کسانی که شبانه سرشان را زیر آب کرده بودند. اما خبر ترکیدن یک آدم با کمربند انفجاری مقابل ساختمان وزارتخانه، سفارت یا در مسجد و بازار میان جماعت، تقریبا بین چاشت تا ظهر میرسید، هنوز هم انتحاریها بین همین ساعتها با هم قرار ترکیدن میگذارند در عراق و سوریه.
ماجرا وقتی عجیبتر میشود که از بین تکه پارههای تن کسانی که خودشان را منفجر میکنند سر قاشق میزند بیرون.
ایدئولویشان میگوید کشتن شیعیان یا هر مخالفی تا قبل از ظهر، پاداشش صرف ناهار با پیامبر (ص) است و گویا در این ایدئولوژی باید قاشقت را هم با خودت ببری که گویا در آن دنیا غذاهای لذید آداب خاصی میطلبد.
واقعیتی تلخ که به طنزی میان مردم عراق و سوریه تبدیل شده است که میگویند تکفیریها منوی غذایشان را هم با تعداد کشتگان انتخاب میکنند. اگر توفیق بود و آدمهای بیشتری را لت و پار کردند، ناهار یک پرس قوزی (1) با حمص (2) یا سمک مشوی (3) سرو میشود و اگر بین سیطرهها (4) گیر افتادند و ضامن کمربند را میان دیوارهای بتونی کشیدند، ناهار، تکهای صمون (5) با خیار و گوجه بیشتر نیست.
جنگشان قاعدهای ندارد. همین چند روز پیش در خبرها خواندم که در موصل چند نفر را به جرم خبرکشی، در حوضچههای اسید سولفوریک ریختند. از سربریدن در ملاءعام که بگذریم، دست و پاها را از چهار سو به ماشینهایی میبندند و رانندهها همزمان take off میکنند که طرف به چهار قسمت مساوی تقسیم شود.
در ماموریت 40 روزه عراق یا سوریه با شنیدن این خبرها شبی نبود که کابوس نبینم که اگر روزی گیرشان بیفتم میخواهند کدام شکنجه بهکار نبردهای را روی من تست کنند. در خاطرات یورگن تودنهوفر (6)، روزنامهنگار آلمانی که 10 روز را با داعش سرکرده میخواندم که از یک داعشی، دلیل این شکنجههای سخت و متنوع را علیه قربانیانشان میپرسد و جواب میشنود: «مجازاتهای داعش فیض الهی و رحمت است چون مانع مجازاتهای دیگر در جهنم میشود.»
فکر میکردم اگر اسیرشان شدم التماس میکنم که جان هر کس دوست دارید با یک تیر خلاصم کنید، مجازاتهای جهنم را تحمل میکنم!
اما بعد از ظهرها که رسما داعشیها حال مردم را مراعات میکردند و کمتر آدمها را میفرستادند هوا، افکار فلسفی دور ذهنم میچرخید؛ مثلا در این فکر که اینها در متن تاریخند یا در تعطیلات آن؟
با پیشرفتهترین ابزار دوران مدرن مثل اسکایپ، فیسبوک و سلاحهای به روز!
مگر میشود ادامه عقل مدرن بعد از هیلتر و موسیلینی و صدام، کسی مثل ابوبکر البغدادی (7) باشد! انگار تاریخ دندهعقب گرفته و دوباره بهسمت قرون وسطا میرود. ماجرا که فقط محدود به عراق و سوریه نیست و حالا شعلههایش دارد از دیار دکارت و ولتر و فوکو هم زبانه میکشد.
آیا این بحران و انحطاطی است که میگویند تاریخ مغرب زمین از سپیده دمانش در صورتهای مختلف به آن اندیشیده و آن را چاره کرده است؟
اگر اینطور است چرا ماشین تاریخ یک جای قرن بیستویکم ترمز کرده است؟ یا شاید سرعت تحولات آنقدر سریع است که فیلسوفان هنوز فرصتی برای تفلسف دربارهاش نیافتهاند و بحران و انحطاط «همچون برهوت در حال گسترش است.» (8)
پینوشت:
- غذای گران و مورد علاقه عراقیها که از گوشت گردن گوسفند و برنج تشکیل شده است.
- حمص (به ضم ح و م)، دسر عربی که از نخود ساییده شده مخلوط با روغن زیتون، سیر و ادویه درست میشود.
- همان ماهی سرخ شده است. ماهیهای نسبتا بزرگ که از دجله صید میکنند و از قسمت استخوان فقرات، ماهی را باز میکنند و بعد از اضافه کردن ادویه مخصوص و برشته شدن روی آتش میل میکنند. غذایی نسبتا گران و لذیذ که در سواحل دجله به فروش میرسد.
- پایگاههای ایست و بازرسی که در شهرهای عراق و سوریه بخصوص مقابل مراکز مهم دولتی به وفور یافت میشود و با دیوارهای بلند بتونی اطراف آن، به قصد جلوگیری از ورود تروریستها ساخته شدهاند که گاهی خود نگهبانهای سیطره با تروریستها دست به یکی میکنند و باعث انفجار مقابل این مراکز میشوند.
- صمون (به ضم ص و م مشدد) نانهای لوزی شکل که مصرف آن با خیار و گوجه یا چیزهای دیگری مانند سیبزمینی و تخممرغ سادهترین غذای عراقیها و سوریها را تشکیل میدهد.
- یورگن تودنهوفر، روزنامهنگار آلمانی که خاطراتش را از 10 روز گذراندن میان داعش در کتابی گردآوری کرده و این کتاب با ترجمه علی عبداللهی و زهرا معینالدینی به فارسی هم ترجمه شده است.
- سرکرده گروه تروریستی داعش که یکبار تصویری از او در مسجدی از شهر موصل بهعنوان مرکز خلافتش منتشر شده و تاکنون بارها اخباری از کشته یا مجروح شدنش انتشار یافته است.
- جملهای از نیچه فیلسوف آلمانی که تاریخ مغرب زمین را با نیستانگاری یکی میداند و معتقد است در این نیستانگاری مانند برهوت در حال گسترش است.