سرویس فرهنگ و هنر مشرق- حسن فتحی یکی از نقشهای اصلی سریال شب دهم را به پرویز فلاحیپور داد و او آنقدر این نقش را خوب بازی کرد که بین عموم مردم به شهرت رسید و در ادامه در سریالهایی مانند مرد هزار چهره، گلهای گرمسیری، دلنوازان و ... بازی کرد. فلاحیپور در اواخر سری اول سریال شهرزاد با نقش نصرت وارد این سریال شد؛ نقشی که در سری دوم پررنگتر خواهد شد. با این بازیگر که متولد محله مهرآباد است و با هنرمندانی چون سعید کشنفلاح، مجید مجیدی، رضا چراغی و ... همدوره بوده درباره سبک زندگیاش هم صحبت شدیم.
*بیشتر بچههای مناطق شوش، امامزاده حسن و مهرآباد و ... وقتی تصمیم میگرفتند راهشان را از بقیه مردم و همسن و سالهای خودشان سوا کنند یا به سمت ورزش میرفتند و بیشتر فوتبالیست میَشدند یا جذب مراکز فرهنگی و هنری شده بازیگر و کارگردان تئاتر میشدند شما چگونه به سمت هنر گرایش پیدا کردید؟
آن زمان در محلههایی که ما ساکن بودیم، آدمهای مختلف با روحیات گوناگون زندگی میکردند. من خودم توی همان زمین خاکیهایی که شما میگویید، زیاد بازی کردهام برخی از دوستانم هم جذب تیمهایی مانند پرسپولیس و استقلال و ... شدند. واقعیت این است در آن دوره هر کسی میخواست سالم زندگی کند یا به ورزش روی میآورد یا فرهنگ و هنر.
*الان میگویند از راه هنر و فرهنگ نمیشود نان خورد یا درآمد ثابت داشت، آن زمان هم چنین دیدگاهی وجود داشت؟ یا خانواده شما مخالف حضور شما در این حوزه نبودند؟
خانوادهام که کلا با هنر و تئاتر مخالف بودند، اما خودم به این هنر علاقه زیادی داشتم. وقتی نوجوان بودم به این فکر نمیکردم که آیا میتوانم از این راه پول در بیاورم یا نه؟ فقط علاقه بود که مرا به سمت بازیگری برد. بعدها هم که به سمت کارهای اداری با حقوق ثابت رفتم، متوجه شدم که نمیشود هم بازیگر بود و هم شغل ثابت و اداری داشت. مثلا یک دورهای معاون فرهنگسرای خاوران بودم، یک دورهای هم معاونت عروسکی دانشگاه هنر را به عهده داشتم اما چون سریال بازی میکردم، باید چند ماهی مرخصی میگرفتم و سرکار نمیرفتم. این شرایط با روح کارمندی منافات داشت به همین دلیل همه وقت و انرژی خود را صرف بازیگری کردم و دیگر به سمت کارهای اداری نرفتم.
*یعنی هیچ وقت مشکل معیشتی و نگرانی برای تأمین مخارج زندگی نداشتید؟
خیلی وقتها با چنین مشکلاتی روبهرو میشوم اما چارهای نیست به قول حافظ: که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها ... به هر حال من به دنبال علاقهام رفتم و همین عشق باعث شد تا بتوانم مشکلات را تحمل کنم. در شرایط سخت اقتصادی امروزه بیکاری خیلی آزاردهنده است اما راهی است که حدود 40 سال قبل شروع کردهام و دیگر نمیتوان آن را رها کرد. راستش ما کار دیگری جز بازیگری بلد نیستیم. مردم ما را میشناسند و همین باعث میَشود که نتوانیم کارهای دیگری را انجام دهیم؛ مثلا من با این سن و سال دیگر نمیتوانم راننده آژانس شوم! راهی را طی کردهایم که قابل برگشت نیست اما هنوز هم همان علاقه باعث میشود دوام بیاوریم. البته دولت هم باید از هنرمندان و بازیگرانی که عمر خود را صرف هنر این مملکت کردهاند، حمایت کند. اما خیلی از هنرمندان کشور ما حتی بیمه هم نیستند در حالی که هنرمندان دیگر کشورهای زمانی که بیکار میَشوند، بیمه بیکاری می گیرند!
*بازیگران زیر ذرهبین هستند و مردم درباره آنها قضاوت میکنند اما برخی از بازیگران میگویند اگر لازم باشد برای تأمین مخارج زندگی حاضرند هر کاری انجام دهند تا شرمنده خانواده نشوند؟
به نظرم این بیشتر شعار است! اگر بازیگر معروفی به بیکاری بخورد و تصمیم بگیرد مثلا راننده آژانس شود، هر مسافری که سوار میکند باید یک مصاحبه مطبوعاتی هم بکند و توضیح دهد که چرا این کار را انجام میدهد! مردم باورشان نمیشود بازیگران هم گاهی برای تأمین مخارج زندگی باید کارهای دیگری انجام دهند. مردم آنقدر سوال میکنندو با شگفتی با بازیگران برخورد میکنند که ترجیح میدهی، برای مدتی خانه نشینی را انتخاب کنی تا شرایط بهتر شود. خود من در یک دورهای بیکار بودم، ماشینم را فروختم تا بتوانم با پول آن دوره بیکاری را سپری کنم.
*پس شهرت چندان هم خوب نیست. شما هم گاهی به این فکر میکنید کاش مثل مردم عادی بودید تا راحتتر میتوانستید زندگی خود را مدیریت کنید؟
مشهور شدن دست من نبود! از روی علاقه بازیگر شدم و اصلا به این فکر نمیکردم که معروف شوم امام حرفهام باعث شهرتم شد. شاید الان برخی با هدف معروف شدن، بازیگری را انتخاب کنند اما دغدغه نسل من، واقعاً شعرت و پول نبود به همین دلیل اکنون هم که به بیپولی میخوریم، قناعت و صبر میکنیم تا این دوره را پشت سر بگذاریم.
*اما برخی عادت به قناعت ندارند و به هر راهی میزنند تا به پول به اصطلاح گنده برسند؟
نسل ما سالم زندگی کرده و میکند. من هیچ وقت به این فکر نمیکنم از شهرتم استفاده کرده و کلاه سر دیگران بگذارم. هیچ وقت نمیتوانم از اعتماد دیگران سوءاسفاده کنم. امروزه تهیهکنندهها و کارگردانان جوانی هستند که از موقعیت و شهرت خود سوءاستفاده کرده و خیلی راحت سر بقیه عوامل از جمله بازیگران کلاه میگذارند و پول آنها را نمیدهند. اما نسل من سالم زندگی کرده و سالم خواهد ماند.
*چه عواملی باعث شد که نسل شما سالمتر از نسلهای بعدی زندگی کند؟
کسی که با لقمه حلال بزرگ میَشود و بچههایی که در خانوادههای مذهبی و فرهنگی رشد میکنند بندرت به راه خطا میروند. درست مثل ورزشکاری که یک عمر ورزش کرده، زمانی که حتی پیر میشود باز هم ورزش میکند چون به این کار عادت کرده است. من اگر به کسی بدهکار باشم، شب خوابم نمیبرد! چون به بداخلاقی، کلاهبرداری و خوردن حق دیگران عادت ندارم. اعتقادات درونی در شیوه زندگی ما کاملا موثر است. من هیچ وقت مال حرام سر سفره خانوادهام نمیگذارم چون بر این باورم اگر چنین کنم هر زمانی باشد، خانوادهام یا خودم لطمه خواهیم دید. تجربه ثابت کرده کسانی که مال دیگران را براحتی میخورند، عاقبت بخیر نمیشوند پس بهتر است به حق خودمان قانع باشیم و حق دیگران را هم نخوریم.
آن زمان در محلههایی که ما ساکن بودیم، آدمهای مختلف با روحیات گوناگون زندگی میکردند. من خودم توی همان زمین خاکیهایی که شما میگویید، زیاد بازی کردهام برخی از دوستانم هم جذب تیمهایی مانند پرسپولیس و استقلال و ... شدند. واقعیت این است در آن دوره هر کسی میخواست سالم زندگی کند یا به ورزش روی میآورد یا فرهنگ و هنر.
*الان میگویند از راه هنر و فرهنگ نمیشود نان خورد یا درآمد ثابت داشت، آن زمان هم چنین دیدگاهی وجود داشت؟ یا خانواده شما مخالف حضور شما در این حوزه نبودند؟
خانوادهام که کلا با هنر و تئاتر مخالف بودند، اما خودم به این هنر علاقه زیادی داشتم. وقتی نوجوان بودم به این فکر نمیکردم که آیا میتوانم از این راه پول در بیاورم یا نه؟ فقط علاقه بود که مرا به سمت بازیگری برد. بعدها هم که به سمت کارهای اداری با حقوق ثابت رفتم، متوجه شدم که نمیشود هم بازیگر بود و هم شغل ثابت و اداری داشت. مثلا یک دورهای معاون فرهنگسرای خاوران بودم، یک دورهای هم معاونت عروسکی دانشگاه هنر را به عهده داشتم اما چون سریال بازی میکردم، باید چند ماهی مرخصی میگرفتم و سرکار نمیرفتم. این شرایط با روح کارمندی منافات داشت به همین دلیل همه وقت و انرژی خود را صرف بازیگری کردم و دیگر به سمت کارهای اداری نرفتم.
خیلی وقتها با چنین مشکلاتی روبهرو میشوم اما چارهای نیست به قول حافظ: که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها ... به هر حال من به دنبال علاقهام رفتم و همین عشق باعث شد تا بتوانم مشکلات را تحمل کنم. در شرایط سخت اقتصادی امروزه بیکاری خیلی آزاردهنده است اما راهی است که حدود 40 سال قبل شروع کردهام و دیگر نمیتوان آن را رها کرد. راستش ما کار دیگری جز بازیگری بلد نیستیم. مردم ما را میشناسند و همین باعث میَشود که نتوانیم کارهای دیگری را انجام دهیم؛ مثلا من با این سن و سال دیگر نمیتوانم راننده آژانس شوم! راهی را طی کردهایم که قابل برگشت نیست اما هنوز هم همان علاقه باعث میشود دوام بیاوریم. البته دولت هم باید از هنرمندان و بازیگرانی که عمر خود را صرف هنر این مملکت کردهاند، حمایت کند. اما خیلی از هنرمندان کشور ما حتی بیمه هم نیستند در حالی که هنرمندان دیگر کشورهای زمانی که بیکار میَشوند، بیمه بیکاری می گیرند!
*بازیگران زیر ذرهبین هستند و مردم درباره آنها قضاوت میکنند اما برخی از بازیگران میگویند اگر لازم باشد برای تأمین مخارج زندگی حاضرند هر کاری انجام دهند تا شرمنده خانواده نشوند؟
به نظرم این بیشتر شعار است! اگر بازیگر معروفی به بیکاری بخورد و تصمیم بگیرد مثلا راننده آژانس شود، هر مسافری که سوار میکند باید یک مصاحبه مطبوعاتی هم بکند و توضیح دهد که چرا این کار را انجام میدهد! مردم باورشان نمیشود بازیگران هم گاهی برای تأمین مخارج زندگی باید کارهای دیگری انجام دهند. مردم آنقدر سوال میکنندو با شگفتی با بازیگران برخورد میکنند که ترجیح میدهی، برای مدتی خانه نشینی را انتخاب کنی تا شرایط بهتر شود. خود من در یک دورهای بیکار بودم، ماشینم را فروختم تا بتوانم با پول آن دوره بیکاری را سپری کنم.
*پس شهرت چندان هم خوب نیست. شما هم گاهی به این فکر میکنید کاش مثل مردم عادی بودید تا راحتتر میتوانستید زندگی خود را مدیریت کنید؟
مشهور شدن دست من نبود! از روی علاقه بازیگر شدم و اصلا به این فکر نمیکردم که معروف شوم امام حرفهام باعث شهرتم شد. شاید الان برخی با هدف معروف شدن، بازیگری را انتخاب کنند اما دغدغه نسل من، واقعاً شعرت و پول نبود به همین دلیل اکنون هم که به بیپولی میخوریم، قناعت و صبر میکنیم تا این دوره را پشت سر بگذاریم.
نسل ما سالم زندگی کرده و میکند. من هیچ وقت به این فکر نمیکنم از شهرتم استفاده کرده و کلاه سر دیگران بگذارم. هیچ وقت نمیتوانم از اعتماد دیگران سوءاسفاده کنم. امروزه تهیهکنندهها و کارگردانان جوانی هستند که از موقعیت و شهرت خود سوءاستفاده کرده و خیلی راحت سر بقیه عوامل از جمله بازیگران کلاه میگذارند و پول آنها را نمیدهند. اما نسل من سالم زندگی کرده و سالم خواهد ماند.
کسی که با لقمه حلال بزرگ میَشود و بچههایی که در خانوادههای مذهبی و فرهنگی رشد میکنند بندرت به راه خطا میروند. درست مثل ورزشکاری که یک عمر ورزش کرده، زمانی که حتی پیر میشود باز هم ورزش میکند چون به این کار عادت کرده است. من اگر به کسی بدهکار باشم، شب خوابم نمیبرد! چون به بداخلاقی، کلاهبرداری و خوردن حق دیگران عادت ندارم. اعتقادات درونی در شیوه زندگی ما کاملا موثر است. من هیچ وقت مال حرام سر سفره خانوادهام نمیگذارم چون بر این باورم اگر چنین کنم هر زمانی باشد، خانوادهام یا خودم لطمه خواهیم دید. تجربه ثابت کرده کسانی که مال دیگران را براحتی میخورند، عاقبت بخیر نمیشوند پس بهتر است به حق خودمان قانع باشیم و حق دیگران را هم نخوریم.
منبع: بانی فیلم