مشرق- این افراد با برخورداری از تخصص، توانایی، هوش و نبوغ تاثیری ماندگار بر ورزش گمارده ، حصر ناتوانی را شکسته و ورزش های خنثی و گمنام را به قله های افتخار جهانی رسانده اند.دور شدن دوباره محمد بنا از ورزش و پیوستنش به جمع گوشه نشین های شایسته، یادآور بدعتی است که سالهاست ورزش کشور با آن روبروست.وجود محدودیت ها ،تبعیض ها و قدرندانستن ها در جامعه سالهاست که نخبگان و مفاخر علمی، فرهنگی ،سیاسی و نیز ورزشی را طرد کرده و کشور را از سرمایه های ارزشمند خود تهی ساخته است.. قهر محمد بنا یا بعبارت درست ترٰ "ٰکنش اعتراضی" او نمونه ای از صدها دردی است که جامعه بارها به خود دیده است. این نوع رفتارها ریشه های اجتماعی ، فرهنگی و با قدمتی طولانی را در دل خود دارد. کوته نظری، حسادت، خودخواهی و نخبه کشی، جامعه ما را در تخریب نخبه ها استاد و در ساختن آنها ناتوان کرده است.برای محمد بنا که لقب برترین مربی سال جهان و آقای خاص این رشته ورزشی را یدک می کشد فرمانبرداری از افراد ناآگاه خودکشی شغلی محسوب می شود. افرادی در ظاهر به نام انتقاد و در واقع با سلسله رفتارهای ایزایی و مخرب با ذهن های بسته و دهانی باز به او می تازند. حوادث اخیر مبین وجود یک فضای مسموم در دل فدراسیون کشتی است که در گذشته کم صدا بوده و عامل اصلی فرار و نارضایتی این مربی نامدار و کارنامه دار است. خروج بنا از دایره کشتی در واقع یک جدایی ناخواسته و تحمیلی است . عدم همکاری و همدلی با او از سوی افراد فدراسیون نشین را می رساند که مبین عدم سازگاری عسل و خربزه با یکدیگر است.در واقع محمد بنا چوب کاریزما و کارنامه موفق خود را از سوی افراد کوته نظر و نا آگاه می خورد. کسانی که در طی سه سال و دو ماه دِژ مستحکم و با اقتدار کشتی فرنگی را به خرابه ای تبدیل نموده و به ناچار صحنه را برای ورود بنا کمی باز کردند تا در ۹ ماه باقی مانده برای اشتباهات و کج روی های خود قربانی پیدا کنند. در واقع او را وسیله حقیقت گریزی و تضمین بقای خود نمودند. و اکنون به جای پاسخ دهی و هدر رفت زمان و عذر خواهی از مردم ،مرض فرهنگی خود را ترک نکرده و لبه تیغ عیب جویی را متوجه بنا می کنند.
شاید اگر در هر جامعه دیگری این اتفاق روی می داد مجازات و برخورد شدیدی متوجه آنها بود. دگر بر کسی پوشیده نیست که بزرگان هر قلمرویی از جمله کسوت مربیگری در دنیا مانند فرگوسن، مورینیو و ... به دلیل توانمندیٰ ، فلسفه و دانش بالا تابع اندیشه های تحمیلی نیستند و با اتخاذ شیوه های خاص خود، اعتماد سازی نموده و روش های خود را در پس حمایت ها پیاده می سازند.
همرنگ شدن با جماعت نادان برای هر انسان موفقی رسوایی بزرگی است که آن را مهم می پندارند.در نگاهی دیگر این افراد سرمایه ورزشی و در کل سرمایه ملی هر سرزمین محسوب میشوند و جامعه برای پرورش و ساخت آنها هزینه های سنگینی متحمل شده است.
متاسفانه در موارد زیادی ورزش ما به جای تقویت و ترمیم ضعف های چهره های شاخص خود موجبات ضعف و حذف آنها را فراهم می آورد.اما از منظری دیگر و به شکلی نامحسوس می توان مشاهده کرد که جامعه در حال گذر از دوران کمیت به سوی کیفیت است. تفکرات رسوب کرده و تحجری رو به افول است و جامعه خواهان جنس خوب و با کیفیت میشود. مطمئنا در چنین شرایطی عرصه برای حضور افراد بی خاصیت، نمایشی،ٰ ٰمدرک گرا و متقلبین تنگ شده و سواد واقعی و دانش و تخصص مبنا قرار می گیرد.به عنوان مثال جامعه در برخورد با طراحی اولیه لباس های کاروان المپیک نزدیک شدن به این شرایط را به حوزه ورزش گوشزد کرد.
امروزه جماعت آگاه خواستار جنس خوب و با کیفیت است و براحتی پذیرای اجناس نامرغوب و افراد بی کفایت نمی شود. مطمئنا جماعت آگاه و خوش سلیقه که جمعیت کمی هم نیستند دست از سر جنس مرغوبی چون بنا، مهماندوست و دیگران بر نمی دارد.امروز بر محمد بنا واجب است به جای مدیریت سکوت، ناگفته را به زبان آورد تا واقعیت موجود به جامعه نشان داده شود تاعوامل سنگ انداز و بحران ساز مشخص و معلوم گردد. این یک حق و مطالبه عمومی است و باید انجام پذیرد.
کوته سخن آنکه باید از فرار سرمایه ها به واسطه نظرات و رفتارهای عده ای ناچیز به جد جلوگیری و ممانعت ورزید.
*مجید خاتونی( جامعه شناس و کارشناس ورزش)