به گزارش مشرق، امام محمد باقر علیهالسلام، امام پنجم
شیعه که طبق حدیث لوح (اهدایی حضرت فاطمه به جابر بن عبدالله انصاری) از
سوی پیامبر، به لقب باقر به معنای شکافنده علوم، ملقب گردید. پدر امام
باقر، «امام علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابیطالب علیهم السلام»، امام
سجّاد(ع) و مادر ایشان، «فاطمه» معروف به امّ عبدالله (دختر امام حسن مجتبی
علیه السلام) است. بنابراین نسب امام باقر، هم از طرف پدر و هم از طرف
مادر به دو فرزند امام علی، سیدی شباب اهل الجنه- امام حسن و امام حسین
علیهما السلام، میرسد . [1] امامت
امام باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود.
امام باقر(ع) در این دوره، جنبش علمی وسیعی را پدید آورد که در دوره امامت
فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. امام پنجم شیعیان، سرانجام در هفتم
ذی الحجه سال 114 هجرى ـ در سن 57 سالگى ـ در شهر پیامبر(ص)، مدينه منّوره
به وسيله «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید. پيكر مقدس ایشان را
در قبرستان بقيع – كنار پدر بزرگوارش - به خاك سپردند.
مناظره امام باقر با اسقف اعظم مسیحیان
عصر
امام باقر علیه السلام، نیز روزگار برخورد اندیشههاى اسلامى و غیر
اسلامى بود، مناظرات زیادى بین دانشمندان ادیان مختلف با امام از سوى دربار
بین امیه، سازمان دهى شد. به عنوان نمونه، می توان به مناظره امام با اسقف اعظم مسیحیان، در دمشق و در مجمع سالیانه مسیحیان، اشاره کرد.
امام
پیش از بازگشت از شهر دمشق و مسابقه تیراندازى که هشام ترتیب داده بود،
هنگام بیرون آمدن از قصر هشام، با گروهى که در اطراف میدان مشرِف به قصر
تجمع کرده بودند، برخورد کرد. امام پرسید: اینان کیستند؟ پاسخ گفتند: اینها
راهبان و کشیشان مسیحى هستند که در مجمع بزرگ سالانه خود گرد هم آمدهاند
و در این مکان، نشست علمى دارند و در مورد مسائل گوناگون علمى خود بحث و
تبادل نظر مىکنند. امام باقر علیه السلام عباى خود را به سر گرفت و به
گونه ناشناس در مجمع مسیحیان شرکت کرد. ... در این هنگام، اسقف بزرگ
مسیحیان وارد جمع شد و همگان به احترام او برخاستند. او بسیار سالخورده بود
و لباسى از حریر زرد نیز بر تن داشت.
آهسته به سمت جایگاه خود گام برداشت و
نشست. نگاهى به حاضرین کرد، نگاهش بر چهره تابنده امام باقر متوقف شد.
آنگاه پرسید:« آیا شما از مایید یا از امت مرحومه؛ امام پاسخ فرمود: از امت
مرحومه. »
آنگاه شروع به سوال از
امام باقر کرد: «شما مسلمانان از کجا مىگویید که بهشتیان مىخورند و
مىآشامند، ولى نیاز به قضاى حاجت ندارند؟ آیا دلیلى یا نمونهاى نظیر آن
در این جهان سراغ دارید؟»
اسقف
دوباره پرسید: «شما از کجا ادعا مىکنید که نعمتها و میوههاى بهشتى کم
نمىشوند و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقى مىمانند و کاهش
نمىیابند؟ آیا نمونه روشنى از پدیدههاى این جهان مىتوانید ذکر
کنید؟» امام فرمود: «آرى، نمونه بارز آن در عالم محسوسات، آتش است. شما اگر
از شعله شمعى صدها چراغ بیفروزید، از شعله آن کاسته نمىشود.» امام
فرمود: «آرى نمونه آن، جنینى است که در رحم مادرش تغذیه مىکند، ولى
مدفوعى ندارد و نیاز به قضاى حاجت پیدا نمىکند.» باز هم بر شگفتى اسقف
افزوده شد و پرسشهاى دیگرى مطرح کرد و هر بار پاسخى قانع کننده مىشنید.
تا اینکه مجلس، خاتمه یافت و همگان، پیروزی امام مسلمانان را بر اسقف
مسیحیان، در مناظره را به چشم خود، دیدند. [2]
مهدویت و ظهور امام عصر در کلام امام باقر
امامان
معصوم علیهمالسلام به جهت اهمیت مسئله مهدویت و غیبت دوازدهمین حجت
الهى، در فرصتهاى مناسب از عصر ظهور سخن گفته و شیعیان را با نشانهها،
علائم و ویژگیهاى دولت کریمه حضرت قائم علیهالسلام آشنا ساختهاند. این
آگاهیها و اطلاعرسانى آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و
منتظران حکومت عدل حضرت مهدى علیهالسلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن
عصر گشته، نسلهاى بعدى را نیز با این فرهنگ مأنوس کنند.
ایرانیان زمینه ساز ظهور در کلام امام باقر
امام باقر، در وصف ایرانیان زمینه ساز ظهور، بشارتی اعجاب برانگیز، میفرمایند و ایرانیان و قوم سلمان فارسی را به فتحی عظیم و پیروزی بزرگ و درک محضر و حضور حکومت جهانی امام عصر، بشارت میدهند. مرحوم نعمانی در کتاب الغیبۀ، از قول امام باقر، چنین نقل می کند:
كَأَنِّي
بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا
يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا
ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا
سَأَلُوا فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا
إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ
أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَأَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.[3]
(امام
باقر خطاب به ابوخالد کابلی): من به قومی، مىنگرم که از طرف مشرق زمین
به پا مىخیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مىکنند.
بارها از متولیان، اجراء حق را خواستار مىشوند، امّا با بىاعتنایى
مواجه مىشوند. وقتى که وضع را چنین ببینند، اسلحه های خود را به دوش
مىنهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواستهشان اصرار مىورزند
تا این که سردمداران حکومت نمىپذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به
قیام و انقلاب مىگردند و کسى نمىتواند جلوگیرشان شود. این حقجویان
وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیهالسلام
به کس دیگرى نمىسپارند. کشتههاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب
مىشوند.
در اینجا امام باقر علیهالسلام به ابو خالد کابلى، جملهاى زیبا فرمود که مىتواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد. آن حضرت فرمود: اَما اِنِّى لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاََسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاَْمْرِ؛
مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در
رکاب حضرت صاحب الامر علیهالسلام تقدیم مىدارم. این بخش از روایت، نشان
میدهد بین حکومت ایرانیان زمینه ساز ظهور و قیام امام عصر، به اندازه عمر
یک انسان معمولی، فاصله می باشد که امام باقر، چنین میفرمایند.
علت نامگذاری امام عصر به قائم در کلام امام باقر
امام محمد باقر، در پاسخ به پرسش ابوحمزه ثمالى از علت نامگذارى آن حضرت به قائم- چنین فرمود : چون
جدّم حسين عليهالسلام كشته شد فرشتگان با گريه و فغان به درگاه خداوند
عزّ و جلّ فرياد برآوردند كه: اى خداى و سرور ما! آيا از كسانى كه برگزيده
تو و فرزند برگزيده تو و بهترين آفريده تو را مىكشند چشم مى پوشى؟
خداوند عزّ و جلّ به آنان وحى فرمود كه: فرشتگان من! آرام گيريد؛ به عزّت و
جلالم سوگند از آنان انتقام خواهم گرفت گر چه به طول انجامد. آن گاه
خداوند عزّ و جلّ امامانِ نسل حسين عليه السلام را به فرشتگان نشان داد و
فرشتگان بدان شادمان گشتند. در ميان آنان يكى ايستاده بود و نماز مى خواند.
خداوند فرمود: با اين قائم (ايستاده) از آنان انتقام مى كشد!
الإمامُ
الباقرُ عليه السلام و قد سَألهُ الثُّماليُّ عن عِلّةِ تَسْمِيةِ القائم
قائماً لَمّا قُتِلَ جَدّي الحسينُ صلَّى اللّه ُ علَيهِ ضَجّتِ المَلائكةُ
إلَى اللّه ِعزّوجلّ بالبُكاءِ و النَّحيبِ، و قالُوا: إلهَنا و سيّدنَا، أ
تَغْفُلُ عَمَّن قَتلَ صَفْوتَكَ و ابنَ صَفْوتِكَ، و خِيَرتَكَ مِن
خَلْقِكَ ؟! فأوحَى اللّه ُ عزّ و جلّ إلَيهِم: قَرّوا مَلائكتي، فَوَ
عِزّتي و جلالي لَأنتقِمَنَّ مِنهُم و لو بعدَ حينٍ. ثُمّ كَشفَ اللّه ُ
عزّ و جلّ عَنِ الأئمّةِ مِن وُلدِ الحسينِ عليه السلام للملائكةِ،
فسُرَّتِ الملائكةُ بذلكَ، فإذا أحدُهُم قائمٌ يُصلّي، فقالَ اللّه ُ عزّ و
جلّ: بذلكَ القائمِ أنتَقِمُ مِنهُم.[4]
بانوان در حکومت جهانی امام عصر
بدون
تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندى دارند. نقش
زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت
ویژهشان خواهد بود؛ یعنى همان رسالتى که یک زن مسلمان طبق آیین اسلام به
دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پایبند خواهد بود. آنچه از روایات بر
مىآید، آن است که عدهاى از کارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند.
جابر بن یزید جعفى از یاران نزدیک امام محمد باقر علیهالسلام به نقل از
آن حضرت فرمود: وَ یَجِىءُ وَاللّهِ ثَلاثُ
مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً
یَجْتَمِعُونَ بِمَکَّةَ عَلى غَیْرِ میعادٍ.[5]
به
خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدى علیهالسلام مىآیند که پنجاه نفر از
آنان زن مىباشند و بدون هیچگونه وعده قبلى در شهر مکه گرد هم جمع
مىشوند.»
مدت حكومت امام زمان در بیان امام پنجم
امام
باقر عليه السلام میفرمايد: «قائم 309 سال حكومت میكند، همان مقدار كه
اصحاب كهف در غارشان ماندند، زمين را پر از عدل و قسط میكند، چنانكه از
ستم پر شده باشد؛ پس خداوند برای او، شرق و غرب زمين را میگشايد و به
شيوه سليمان بن داوود سلوك نمايد، آفتاب و ماه را صدا میكند، پاسخ او را
میدهند و زمين برای او در نورديده شود و به او وحی میرسد؛ پس به امر الهی
به وحی عمل میكند.» [6]
رجعت در عصر ظهور در بیان امام باقر
اندیشه
«رجعت» از ویژگی های مکتب اهل بیت علیهم السلام است و پیروان آن مکتب با
الهام از قرآن و سنّت بر این باورند که گروههایی از پیشینیان در هنگام
ظهور قائم آل محمد به این دنیا بازخواهند گشت. سپس دوباره قبض روح شده و در
روز قیامت محشور خواهند شد.
این
اعتقاد مسلّم شیعی برگرفته از آیات قرآن است. در آیات متعدّدی به رجعت
گروههایی از مردم در گذشته اشاره شده است. زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل
(سوره بقره، آیه 5)، زنده شدن کشته شده بنی اسرائیل در داستان بقره (سوره
بقره، آیه 72)، زنده شدن عُزَیْر بعد از صد سال (سوره بقره، آیه 259)، و
داستان اصحاب کهف (سوره کهف، آیه 12) نمونههایی از «رجعت» در اقوام پیشین
هستند که آیات الهی به آن پرداخته است. اگر اعتقاد به رجعت، امری محال و
غیر قابل قبول بود، پس این همه تأکیدات قرآن را چگونه می توان تفسیر کرد؟
امام باقر علیه السلام بر این باورِ وحیانیِ شیعه در مناسبت های مختلف،
تأکید نمودند.
از این رو
سید مرتضی از علمای شیعه با دریافت معارف و احادیث امام باقر، چنین نقل
میکنند: خداوند متعال در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام گروهی از
شیعیان را زنده می کند تا به ثواب نصرت و یاری آن حضرت نائل آمده و برقراری
دولت حَقّه مهدوی را نظاره کنند و طعم شیرین حکومت آن گرامی را بچشند و
گروهی دیگر از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را محشور می گرداند تا از آنان
قبل از قیامت انتقام گرفته و آنان نیز در این دنیا ذلّت و خواری کفر و نفاق
را احساس نمایند. و نیز شیخ مفید، از بزرگ ترین اندیشه پردازان مکتب اهل
بیت علیهم السلام، چنین می گوید: در هنگام قیام قائم علیه السلام کسانی که
مؤمنِ خالص و یا کافرِ خالص باشند، به این جهان باز می گردند و غیر این دو
گروه، رجعتی نخواهند داشت. [7]
امام باقر، شاهد حادثه کربلا
امام
باقر(ع) بیش از سه سال از عمر خویش را در حالی که کودکی خردسال بود در عصر
جدّش امام حسین(ع) گذراند و در آغاز زندگی خویش از نزدیک، حادثه خونین،
اسفناک و تاریخی کربلا را شاهد بود. یعقوبی نقل می کند که حضرت باقر(ع)
فرمود: "هنگامی که جدّم حسین بن علیّ (ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم
و شهادت آن حضرت و آنچه که در آن روز بر ما گذشت را به یاد دارم… " [8]
ماجرای مقابله امام باقر با یزید بعد از حادثه کربلا
بعد
از حادثه کربلا و شهادت جانسوز امام حسین در عاشورا، خاندان اهل بیت به
اسارت و مظلومیت و به عنوان خارجی (خروج کنندگان بر علیه بنی امیه)، رهسپار
سرزمین شام و حکومت بنی امیه، شدند. اما حضرت زینب، با الگو از خطبه فدکیه
حضرت فاطمه در روز غصب ولایت امام علی، خطبه غرایی را ایراد، فرمودند. لکن
اوج رسوایی یزید در خطبه امام سجاد(ع) در مسجد شام بود، خطبهای طولانی که
به رسوایی و آگاهی مردم شام، انجامید.
حتی
در این مجلس امام باقر(ع) هم که در سن کودکی، بود با یزید مقابله کرد، و
او را رسوا ساخت. ماجرا از این قرار بود که یزید با اطرافیانش در مورد
اسراء مشورت میکند، اطرافیان یزید، به او مشورت و پیشنهاد دادند همه را به
قتل برسان. اینجا امام باقر(ع) در سن کودکی، شروع به سخن میکند: بعد از
حمد و ثناء الهی به یزید خطاب میکند: سفارش اطرافیانت بر خلاف سفارش
اطرافیان فرعون در امر موسی(ع) و هارون(ع) است، زیرا آنان در مشورت به
فرعون، گفتند: به آن دو (موسی و هارون) مهلت بده، ولی اینان (اطرافیان
یزید)، کشتن ما خاندان اهل بیت پیامبر را به تو سفارش کردند، این
امر، علتی دارد! یزید گفت: علتش چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: آنان (اطرافیان
فرعون) حلالزاده بودند و اینان (اطرافیان یزید) حرام زاده؛ و همانا،
پیامبران و فرزندانشان را جز حرامزادگان نمیکشند! یزید در مقابل این
استدلال کودکی امام باقر، درمانده میشود و جوابی ندارد جز اینکه مدتی در فکر فرو میرود و بعد هم دستور میدهد با بردن آنان از مجلس، رسوایی اش، بیش از این نشود. [9]
منبع: فرهنگ نیوز
*پی نوشت:
[1]شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص158
[2]کلینی، کافی، ج 1، ص 471
[3]نعمانی، الغیبۀ، ص 273
[4]مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۲۸
[5]مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 222
[6]مجلسی، بحارالانوار، ج 52 ، ص290
[7]مع الشیعة الامامیة، ص 138-139
[8]تاريخ يعقوبي، ج 2، ص320
[9] مسعودی، اثبات الوصیه، ص 181