در فضای سیاسی – روانی حاکم بر ترکیه پس از کودتای نافرجام، این اقدام، تا حد زیادی تسکین دهنده و مثبت تلقی شد و با توجه به انسجام و وحدتی که به خاطر حملات کودتاگران و پ.ک.ک به وجود آمده، هر دو حزب مخالف یعنی حزب جمهوری خلق (CHP) به رهبری کمال قلیچدار اوغلو و حزب حرکت ملی (MHP) به رهبری دولت باغچلی، از این اقدام دولت حمایت کردند و آن را ضرورتی برای حفظ و ارتقای امنیت کشورشان دانستند.
از دیگر سو، نهادهای اقماری پ.ک.ک در شمال سوریه، هم به درخواست آمریکا و هم به خاطر فشارهای مکرر ترکیه، ناچار به ترک کرانه غربی رود فرات شدند و در سطح بینالمللی نیز، ظاهراً اردوغان توانسته در نشست سران جی 20 در چین، رضایت نسبی آمریکا و روسیه را به دست آورد. تا این جای کار، همه چیز در یک اتمسفر گل و گلستانی سِیر میکند و ظاهراً اوضاع خوب و حتی اندکی بهتر از «خوب» است.
اما سوال اینجاست: آیا این پیروزی همیشگی است و حال ترکیه در پرونده سوریه، حالا حالاها – از منظر آنکارا- خوب و رضایت بخش خواهد بود؟ پاسخ: بحران سوریه به همه ما یاد داد که پیروزیهای کوچک و بزرگ در بازی حساس و در میدان مه آلود این کشور باستانی عربی، همیشه با دو ویژگی همراه هستند: «نسبی بودن پیروزیها» و «ناپایداری پیروزیها».
بنابر این نمیتوان حکم قاطعانهای داد و اعلام کرد که ترکیه برنده شد و خطر را از سر گذراند. بلکه با تساهل و تسامح میتوان چنین گفت: ترکیه با عملیات سپر فرات، تا حد قابل توجهی، بازی را به نفع شرایط کلی خود تغییر داده و توانسته است دست کم به شکلی مقطعی، با نیرویی جدید و رویکردی مقتدرانهتر، بر صحنه سوریه نور بگیرد و بدرخشد.
با توجه به معادلات و ساختار قدرت در ترکیه و شناختی که از شخص رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه داریم، میتوانیم بگوییم که این پیروزی جدید، پیش از آن که دستاورد میت، ارتش ترکیه و ارتش آزاد سوریه باشد، ثمره ریسک و تصمیم و اقدام مخاطره آمیز خود اردوغان است.
اردوغان در ماجرای جرابلس، هم از ابزارها، نمادها و نشانهها استفاده کرد و هم از قدرت تصمیم گیریهای مخاطره آمیز شخص خودش که البته گاه عجولانه و شتابزده نیز به نظر میرسد اما ظاهراً این بار، اردوغان به همه نشان داد که برای جلب توجه آمریکا، اروپا، ناتو و قدرتهای منطقهای، لازم است گاهی از موضع واکنشی خارج شده و به سمت و سوی اقدامات کنش گرایانه رفت. به همین خاطر است که این روزها، اردوغان بیش از هر زمان دیگری در مورد ضرورت اعلام منطقه پرواز ممنوع صحبت میکند و با وجود آن که آمریکاییها – دست کم در مقطع کنونی- با این درخواست موافقت نمیکنند و غیر از خود ترکیه، حامی دیگری برای این ایده پیدا نمیشود، باز هم رئیس جمهور به سخنرانیهای آتشین خود ادامه میدهد. چرا؟ به یک دلیل ساده. اردوغان، فردا را دیده است. اتاق فکر سیاست خارجی آک پارتی، در پرونده سوریه، به تصمیماتی رسیده که تا حد زیادی «عبرت محور» است. عبرت از ماجرای عراق و همچنین عبرت از خطاها و تصمیمات شتاب زده قبلی.
ترکیه و مذاکرات پیش روی سوریه
بخشی از مذاکرات و توافقات جان کری و لاوروف و به عبارتی آمریکا و روسیه در مورد دور جدید مذاکرات، مکانیسم اجرا و حفظ آتش بس و مسائلی از این دست، فعلاً محرمانه مانده است. اما شواهد نشان میدهد که نه آمریکا و روسیه و قدرتهای منطقهای غرب آسیا و نه حتی خود دولت بشار اسد، ایده جدیدی برای گسترش جنگ فرسایشی ندارند. ظاهراً همه از این وضعیت خسته شدهاند و به دنبال راه جدیدی هستند و ترکیه نیز نشان داده که در این مقطع حساس، توانسته است به درک هواشناسی بالایی برسد و با برجسته سازی این موضوع که «داعش و ترکیه و به عبارتی داعش و ناتو، دیگر همسایه نیستند»، نشان دهد که حتی اگر موضوع اعلام منطقه پرواز ممنوع، به شکل مطلوب و باب میل آنکارا اجرا نشود و به چیزی کمتر از آن در حد منطقه حائل، رضایت داده شود، باز هم موقعیت ترکیه و مخالفین تحت الحمایه آنکارا، خوب و رو به رشد خواهد بود.
بنابراین، در این پرونده و در این مسیر، ترکیه فعلاً معترضی ندارد و تیم سیاست خارجی و اکیپهای لابی گر دستگاه دیپلماسی ترکیه، از حالا خودشان را آماده کردهاند تا در دور جدید مذاکرات سوریه، سهم مخالفین وابسته به آنکارا بیشتر باشد و مسائلی همچون نوار کُردی و چندوچون هماهنگی کردهای وابسته به پ.ک.ک با آمریکا و روسیه، به شکل دقیق بررسی شود و ترکیه بتواند دست کم در قلمرو کوچکی از دوسوی کرانه رود فرات، موقعیت خود را حفظ کند.