به گزارش مشرق، برخلاف تصور بسیاری که معتقدند عصر نظامیگری به پایان رسیده است، آمارهای منتشر شده از بودجه نظامی کشورهای مختلف در کنار الگوهای رفتاری جدید در محیط بینالمللی بیانگر این است که بار دیگر شاهد اوجگیری قدرت سختافزارگرایی یا همان نظامیگری در عرصه بینالمللی هستیم. افزایش ناامنی در محیط بینالمللی از یک سو و حرکت بهسوی یک جنگ سرد جدید از سوی دیگر، باعث شده است تا بار دیگر نقش نیروهای نظامی بهعنوان مهمترین مولفه قدرت کشورها مورد تاکید قرار بگیرد. در این میان شاهد یک نوبت پارادایمی در سیاستهای امنیتی و دفاعی اروپا بهویژه بعد از خروج انگلیس از این اتحادیه هستیم.
اروپاییها این روزها بیش از هر وقت دیگر بر لزوم تقویت بنیه نظامی خود و استقلال در مسائل دفاعی و امنیتی تاکید دارند. ایده ارتش اروپایی که این روزها بعد از سالها بار دیگر در سر خط خبرهای رسانههای غربی قرار گرفته، محصول چنین نگرشی است. اروپاییها دیگر به واشنگتن برای تامین امنیت خود اعتماد ندارند. بهم ریختگی توازن قوا در محیط بینالمللی باعث تغییر و تمایز در اولویت در دو سوی آتلانتیک شده است.
برای اروپاییها درگیریها در سوریه و موضوع داعش و بهتبع آن موج انسانی مهاجران به این قاره در کنار جاه طلبیهای مسکو و درگیریهای اوکراین در صدر اولویتهای امنیتی قرار دارد، درحالیکه اولویت اول استراتژیک آمریکاییها مسئله خاور دور و قدرت یافتن چین است. اروپا میخواهد نقش بیشتری در بحرانهای بینالمللی ایفا کند ولی آمریکا این روزها بیشتر به انزواگرایی در حوزه سیاست خارجی تمایل دارد. آمریکا خود را مصون از تهدیدهای خاورمیانه و جهان کهن میبیند و اروپا خود را در معرض این تهدیدها.
حالا این روزها داستان جدایی بروکسل از واشنگتن بار دیگر مطرح شده است. اروپاییها بهدنبال یک بلوک نظامی مستقل تحت عنوان «ارتش اروپایی» برای تامین امنیت خود هستند. واقعیتی که خود نشان از سیطره و اهمیت قدرت نظامی در دنیای امروز دارد.
منبع: پنجره