گروه جهاد و مقاومت مشرق - روی قبر پارچه سبزی کشیده بودند و کنارش پر بود از مهر و مفاتیح . از عراقیها جریانش را پرسیدیم.
گفتند: شبها میدیدیم اینجا روی خاکریز، شمعی روشن است. فکر کردیم عشایر آن سمت روشن کرده اند. آنها هم فکر می کردند ما روشن کرده ایم. چند وقت بعد ازشان پرسیدیم: شما شبها آنجا چه میکنید؟ گفتند: ما فکر میکردیم، شما شمع روشن کرده اید!
با هم رفتیم روی خاکریز، پیکر یک شهید ایرانی بود. کارت شناسایی هم داشت: «سید طعمه یاسری، از اهواز»
همین جا دفنش کردیم و می آییم ازش حاجتمان را میگیریم و می رویم.
منبع: کتاب نشانه (یادمانده هایی از خاطرات محمد احمدیان در تفحص شهدا) - صفحۀ 13
کد خبر 635107
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۳
- ۱ نظر
- چاپ
با هم رفتیم روی خاکریز، پیکر یک شهید ایرانی بود. کارت شناسایی هم داشت: «سید طعمه یاسری، از اهواز»