سرویس سیاست مشرق - برخی از جریانهای سیاسی که فاقد ایدئولوژی و یا پایه محکم محتوایی برای اقناع سازی افکار عمومی هستند برای پر کردن این خلأ از حربه دشمن مشترک برای اتحادبخشی به بدنه جریان خود بهره میبرند. در این حیطه هر چقدر القاسازی رسانهای بهتر عمل کند و دشمن مشترک پتانسیل بیشتری برای مانور داشته باشند، اتحاد جناحی بهتر جواب میدهد.
نسبت احمدینژاد و اصلاحطلبان نیز به همین صورت قابل تامل است. درواقع اصلاحطلبان حضور احمدینژاد را راهی برای پر کردن خلأ سیاسی خود و سازمان دادن نیروهایشان قرار داده بودند و از همین رو بود که پروپاگاندای رسانهای این جریان از ابتدای تشکیل دولت یازدهم به انتقاد و تخریب دولت نهم و دهم پرداخت که تا به امروز ادامه دارد.
دوقطبی که امکان بود با حضور احمدینژاد در کشور بهوجود آید ممکن بود باعث گسست اجتماعی شود و این موضوع قطعا با اهداف اصلاحطلبان و منازعات سیاسی معطوف به انتخابات تشدید میشد و پتانسیلها و نامزدهای دیگری که در انتخابات شرکت میکردند را به محاق میبرد و بعضا فرصتهای جدید را از کشور میگرفت و اصلاحات نیز در دو فتنه 78 و 88 نشان داده است، به راحتی هرچه تمامتر خود را آلت دست دشمن خارجی میکند و بر اساس توهمات خویش، عرصه داخلی کشور را میدان آشوب قرار میدهند.
این موضوع اگرچه به نفع یک جریان خاص بود اما به نفع منافع ملی کشور نبود. اصلاحطلبان دیرزمانی است که بعد از انتخابات سال 90 که با صندوقهای رای قهر کرده بودند به این نتیجه رسیدند که با روش ایدئولوژیک رادیکال، در راه نابودی خود قدم گذاشتهاند و از این رو سیاست پراگماتیسم یا همان عملگرایی را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
البته با شرایط حال حاضر کشور نیز دیگر ایدئولوژی رادیکال پاسخگو نبود و افکارعمومی از این موضوع دلزده و خسته شده بودند که اوج این موارد را در 9 دی ماه سال 88 مشاهده میکنیم که شکست تاریخی این روش اصلاحات بود. شعارهای «زنده باد مخالف من» و «آزادی بیان» و ... دیگر با فتنهگریهای اعضای این جناح سیاسی در ذهن افکار عمومی رنگ باخت و نمیتوانست مردم را اقناع سازد. همین جا بود که اصلاحات با بحران ایدئولوژیک مواجه شد. این در شرایطی است که این شعارها نیز چون عقبه لیبرالیستی داشتند با فرهنگ و عرف جامعه همخوانی نبوده و این جریان بیشتر سعی داشت با رنگ و لعاب هالیوودی و آمریکایی فرهنگ ایران را تغییر دهد که این پروژه اصلاحات نیز در بلند مدت شکست خورد.
اوج این شکست را نیز میتوان در حمله به هیئتهای مذهبی و دستگاه اباعبدالله الحسین (ع) دید که به یکباره سبب جوشش مردمی و مقابله با جریان سکولار-لیبرال شد که باعث شد اصلاحطلبان که با فتنه همراهی میکردند به حاشیه سیاست رانده شوند و بعد از مدتی برای بازگشت خود فکر عاجلی کنند و راه حل را استفاده از رحم اجارهای بدانند.
این جریان با پراگماتیسم حتی از هویت خود عبور کرد و اصلاحات بر این اساس در انتخابات سال 92 روحانی که شانس بیشتری برای پیروزی داشت را به عارف اصلاحطلب که هویت این جریان بود ترجیح داد تا شیوه پراگماتیسمی جدید خود را بیشتر نشان دهند.
در انتخابات مجلس سال 94 نیز همین روند پراگماتیستی ادامه یافت که اصلاحات را بیشتر از هویت خود خالی کرد. اما به هر جهت این جریان بایستی خلاء ایدئولوژیک خود را پر کند که احمدینژاد چاره این کار بود که البته این بازی با وقایع اخیر به هم خورد و به نظر میرسد این موضوع اردوگاه اصلاحات را دچار چالش جدی برای آینده کرده است.
اینک حسن روحانی و اصلاحات باید با عملکرد خود در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 رقابت کنند. وعدههای زمین مانده برجام، رکود اقتصادی، بیکاری و ... از جمله رقیبهای حسن روحانی در انتخابات آتی ریاست جمهوری است که به نظر میرسد فارغ از هر مسئله دیگر باید در مناظرات تلویزیونی بدان پاسخ داده شود.