به گزارش مشرق، هر یک از معصومین (ع) مأمور بودند که به تکالیف مخصوصشان که در نوشتههایی بر پیامبر اکرم ص نازل شده بود عمل کنند. بهخصوص بعد از اینکه از سرگذشت انبیاء و سختیهای آنان در زندگیشان و تحمل آنها آگاه شدیم جایز نیست که در چنین اموری بر ائمه (ع) اعتراض شود...
علامه مجلسی بعد از نقل کلام سید مرتضی چنین گفتهاند: در مجلدات قبل اخبار فراوان بر این دلالت داشتندکه هر یک از معصومین علیهالسلام مأمور بودند که به تکالیف مخصوصشان که در نوشتههایی بر پیامبر اکرم ص نازل شده بود عمل کنند. بهخصوص بعد از اینکه از سرگذشت انبیاء و سختیهای آنان در زندگیشان و تحمل آنها آگاه شدیم جایز نیست که در چنین اموری بر ائمه (ع) اعتراض شود چرا که عصمت آنها به طرق متعدد اثباتشده است لذا آنها تسلیم امر الهی بودند.
و از سوی دیگر با اندک تأملی مییابیم که سیدالشهدا (ع) نفس خود را فدای دین جدش نمود و ارکان دولت اموی تا پیش از شهادت ایشان هرگز متزلزل نشده بود لذا اگر با آنان صلح کرده بود سلطنت آنها مستحکم تر میشد ،حال آنکه با شهادت زوال دولت آنها و هدایت امت اسلام پدیدار گشت. با این وجود برحسب ظاهر هم ،آن حضرت بهدرستی عمل نمودند یعنی وقتی دچار خوف شدند از مدینه به حرم امن الهی در مکه پناه بردند و وقتی در مکه احساس خطر کردند خائف و ترسان از احرام خارج شدند و از مکه نیز راهی دیار دیگری شدند.
در بعضی کتابهای معتبر آمده که یزید عمر بن سعد بن العاص را امیر حجاج قرار داد و او مأمور بود سیدالشهدا (ع) را در خلوت یا غفلت به قتل برساند. لذا حضرت عمره مفرده به جا آوردند و اراده خروج بهسوی کوفه را کردند. در هنگام خروج محمد بن حنفیه مانع ایشان میشود و حضرت در پاسخ به او میفرمایند:
«ای برادر به خدا قسم اگر در لانه جانوری هم پنهان میشدم اینان دست از من برنمیداشتند تا مرا به قتل برسانند.»
و در ظاهر قضیه هم اینگونه است که اگر ایشان بیعت هم میکردند باز هم دست از ایشان نمیکشیدند و از شدت دشمنی با حضرت درصدد دفع او به هر شکل بر میآمدند؛ و اینکه از ایشان خواستند بیعت کنند به این علت بود که میدانستند ایشان چنین کاری نخواهد کرد. چنانکه مروان به والی مدینه میگوید قبل از اینکه بیعت را عرضه کند ایشان را به قتل برساند و عبیدالله بی زیاد هم میگفت به آن حضرت بگویید بهسوی ما بیاید تا ما ببینیم درباره او چه تصمیمی میگیریم؛ و اینان همان کسانی هستند که ابتدا به جناب مسلم ایمان آوردند و سپس او را شهید کردند.
اما معاویه با وجود دشمنی شدیدی که با اهلبیت داشت میدانست که کشتن ایشان بهطور آشکار باعث دشمنی مردم با او و تزلزل پایههای حکومتیاش میشود بنابراین به هر شکلی بود با ایشان مصالحه نمود؛ و به فرزند خود هم وصیت کرد که همین روال را در پیش بگیرد تا دولت اوآسیبی نبیند.[۱]۳۲۰
پی نوشت:
[۱] بحارجلد ۴۵ ص ۹۸؛ العوالم جلد ۱۷ ص۳۲۰
علامه مجلسی بعد از نقل کلام سید مرتضی چنین گفتهاند: در مجلدات قبل اخبار فراوان بر این دلالت داشتندکه هر یک از معصومین علیهالسلام مأمور بودند که به تکالیف مخصوصشان که در نوشتههایی بر پیامبر اکرم ص نازل شده بود عمل کنند. بهخصوص بعد از اینکه از سرگذشت انبیاء و سختیهای آنان در زندگیشان و تحمل آنها آگاه شدیم جایز نیست که در چنین اموری بر ائمه (ع) اعتراض شود چرا که عصمت آنها به طرق متعدد اثباتشده است لذا آنها تسلیم امر الهی بودند.
و از سوی دیگر با اندک تأملی مییابیم که سیدالشهدا (ع) نفس خود را فدای دین جدش نمود و ارکان دولت اموی تا پیش از شهادت ایشان هرگز متزلزل نشده بود لذا اگر با آنان صلح کرده بود سلطنت آنها مستحکم تر میشد ،حال آنکه با شهادت زوال دولت آنها و هدایت امت اسلام پدیدار گشت. با این وجود برحسب ظاهر هم ،آن حضرت بهدرستی عمل نمودند یعنی وقتی دچار خوف شدند از مدینه به حرم امن الهی در مکه پناه بردند و وقتی در مکه احساس خطر کردند خائف و ترسان از احرام خارج شدند و از مکه نیز راهی دیار دیگری شدند.
در بعضی کتابهای معتبر آمده که یزید عمر بن سعد بن العاص را امیر حجاج قرار داد و او مأمور بود سیدالشهدا (ع) را در خلوت یا غفلت به قتل برساند. لذا حضرت عمره مفرده به جا آوردند و اراده خروج بهسوی کوفه را کردند. در هنگام خروج محمد بن حنفیه مانع ایشان میشود و حضرت در پاسخ به او میفرمایند:
«ای برادر به خدا قسم اگر در لانه جانوری هم پنهان میشدم اینان دست از من برنمیداشتند تا مرا به قتل برسانند.»
و در ظاهر قضیه هم اینگونه است که اگر ایشان بیعت هم میکردند باز هم دست از ایشان نمیکشیدند و از شدت دشمنی با حضرت درصدد دفع او به هر شکل بر میآمدند؛ و اینکه از ایشان خواستند بیعت کنند به این علت بود که میدانستند ایشان چنین کاری نخواهد کرد. چنانکه مروان به والی مدینه میگوید قبل از اینکه بیعت را عرضه کند ایشان را به قتل برساند و عبیدالله بی زیاد هم میگفت به آن حضرت بگویید بهسوی ما بیاید تا ما ببینیم درباره او چه تصمیمی میگیریم؛ و اینان همان کسانی هستند که ابتدا به جناب مسلم ایمان آوردند و سپس او را شهید کردند.
اما معاویه با وجود دشمنی شدیدی که با اهلبیت داشت میدانست که کشتن ایشان بهطور آشکار باعث دشمنی مردم با او و تزلزل پایههای حکومتیاش میشود بنابراین به هر شکلی بود با ایشان مصالحه نمود؛ و به فرزند خود هم وصیت کرد که همین روال را در پیش بگیرد تا دولت اوآسیبی نبیند.[۱]۳۲۰
پی نوشت:
[۱] بحارجلد ۴۵ ص ۹۸؛ العوالم جلد ۱۷ ص۳۲۰
منبع: سایت کرب و بلا