به گزارش خبرنگار ما، شامگاه بيست و چهارم شهريورماه سال 92، خودروي عروس كنار ساختماني در خيابان سنايي تهران توقف كرد و عروس و داماد پس از پياده شدن همراه بدرقهكنندگان وارد ساختمان شدند. وقتي عروس قدم به داخل خانه گذاشت، ناگهان با كشيدن جيغ حالش بد شد و روي زمين افتاد. آنجا بود كه همه متوجه شدند دزدان شبگرد به خانه زده و همه جهيزيه را با خودشان بردهاند.
لحظاتي
بعد بود كه مأموران پليس در محل حاضر شدند و دست به تحقيق زدند. بررسيها
نشان داد كه سارقان از نبود صاحبخانه با خبر بودند و بعد از تخريب قفل در
وارد و مرتكب سرقت شدهاند. مأموران پليس سرانجام پس از چهار ماه متهمان
را كه دو پسر جوان و از مجرمان سابقهدار بودند، بازداشت كردند. متهمان در
بازجوييها به سرقت از خانه عروس و سرقتهاي مشابه اعتراف كردند. پرونده
بعد از كامل شدن بررسيها روي ميز هيئت قضايي شعبه هشتم دادگاه كيفري استان
تهران به رياست قاضي اصغرزاده قرار گرفت.
روز گذشته نماينده دادستان تهران
گفت: متهمان عماد 42 ساله و صالح 37 ساله هستند كه به سرقت از خانه عروس و
سرقتهاي ديگر هم اعتراف كردهاند. صالح به دليل بيماري به دادگاه منتقل
نشده و من براي عماد مجازات قطع يد را درخواست ميكنم.
در ادامه عماد در جايگاه حاضر شد و به سؤالهاي قاضي پاسخ داد.
آيا اتهام 9 فقره سرقت را قبول داري؟
- نه. من فقط دو فقره را قبول دارم.
چطور وارد خانهها ميشديد و سرقت ميكرديد؟
- اگر قفلها قديمي بودند، از شاهكليد استفاده ميكردم، اما امروزه كه اكثر قفلها رمزدار هستند ديگر شاه كليد جوابگو نيست. اگر قفل داشته باشند با شكستن ميله آن كه زمان كمتري ميبرد، وارد خانه ميشديم.
آيا ميدانستي كه اين بار سرقت از منزل عروس و داماد است؟
- نه. نميدانستم.
چطور وقتي لوازم نو را ديدي متوجه نشدي؟
- من پايين ايستاده بودم و دوستم به داخل خانه رفته بود.
جايي ديگر دوستت گفته است كه او پايين بوده و تو وارد خانه شدي؟
- نه. دروغ ميگويد، من وارد خانه نشدم.
وقتي فهميدي لوازم سرقتي مربوط به نوعروس و داماد است، چه احساسي داشتي؟
- خوشحال بودم با اين حال از شاكيان ميخواهم كه من را ببخشند.
متهم همچنین گفت: مدتي قبل از حادثه به خاطر سرقت از يك خانه دستگير شدم و دادگاه مرا به حبس محكوم كرد، اما با قرار وثيقه آزاد شدم. بعد از آن بود كه وسوسه شدم. اين بار با همدستي صالح كه از دوستانم است، تصميم گرفتيم سرقت كنيم. شب حادثه آن خانه را در زير نظر گرفتيم. وقتي مطمئن شديم موقعيت خوبي براي سرقت دارد و كسي خانه نيست، به داخل كوچه رفتيم. من جلوي در ايستادم و دوستم از بالاي در به داخل حياط رفت و با شكستن قفل واحد مورد نظر وارد خانه شد.
بعد هم وسايل را به داخل خودرو منتقل و فرار كرديم. بعد از گذشت چهارماه بود كه مأموران من را بازداشت كردند. مالباخته هم به دادگاه گفت: بعد از چند سالي كار در بازار و مقداري پسانداز تصميم گرفتم ازدواج كنم. خودمان و خانوادههايمان براي گرفتن مراسم عروسي و تهيه جهيزيه خيلي زحمت كشيده بوديم. هيچ وقت آن شب را فراموش نميكنم. خاطره خوش آن شب در پايان مراسم به خاطر سرقتي كه از خانهام شد، برايمان تلخ شد. همسرم از آن سال به بيماري افسردگي شديد مبتلا شده است و هنوز نيز تحت درمان است. خيلي سخت است وقتي با هزار اميد روانه خانه بخت و با آن صحنه مواجه میشوي.
بعد از آخرين دفاعيات متهم، هيئت قضايي وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان