اما هنوز معلوم نیست که به صورت مشخص، این دگردیسی، ربطی به انتخابات پیش رو دارد یا خیر؟
هر چه که هست،می توان، پاکسازی رئوس هلدینگ شستا و شرکتهای زیر مجموعه آن از نیروهای قدیمیتر سازمان تامین اجتماعی را لمس کرد.
از این رو میتوان اظهارات سکاندار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، دایر بر اینکه بنای ما "بر اساس شایسته سالاری بوده و بهترین افراد را از دل سازمان تامین اجتماعی به بالاترین مناصب صندوقهای بازنشستگی رساندهایم" مورد نقد جدی قرار داد. چرا که علی ریبعی مدعی است صندوق بازنشستگی حیات خلوت هیچ کسی نیست.
حال، این پرسش مطرح شده که آیا "غلام حیدر ابراهیمبای سلامی"، "علی عبدالعلی زاده"، "سید رضا نوروز زاده" و حتی "غلامعلی عابدی" که جملگی از فضای بیرون این سازمان به شستا پیوند خوردهاند در کدام مناصب داخلی این سازمان مشغول به فعالیت بودهاند که اینک بر رئوس شرکتها یا مدیریت هلدینگ مورد اشاره برکشیدهاند؟
گشت و گذاری در سوابق گذشته افراد برشمرده به عنوان نماینده طیف کوچکی از مدیران سیاسی موجود در شستا، هیچ نکتهای دال بر حضور آنها در سازمان تامین اجتماعی به دست نمیدهد.
واضح تر اینکه حضور در مجلس، سکانداری در وزارتخانه مسکن و شهرسازی و یا ریاست سازمان گسترش تنها برش کوچکی از کارنامه کاری این عده از افرادی بوده که اینک فرصت حضور را در مناصب این هلدینگ یافتهاند.
هلدینگ شستا همواره به عنوان یک بنگاه بزرگ در اقتصاد کشور تاثیرگذار بوده، شرکتی که سهامدار 400 شرکت ریز و درشت بوده و از این مقدار، در مدیریت 150 شرکت به صورت مستقیم دخالت داشته و در مابقی شرکتها هم سهامی زیر 50 درصد دارد؛ در برخی از شرکتها هم سهمی در محدوده 2 تا 5 درصدی دارد. به عبارت بهتر، سهم این شرکت از تولید دارو، 32 درصد، سیمان 35، نفت و گاز 32 ، حمل ونقل دریایی 20 و ریلی 50 درصد است.
پس گزافه نیست اگر هلدینگ عریض و طویل شستا را بستر ساز رشد 3 درصدی در اقتصاد کشور به حساب آوریم.
بررسیها نشان میدهد، سهم افراد سیاسی از میزان اشتغال کرسیهای حیاتی مدیریتی شرکتهای این هلدینگ بسیار بیشتر از حد تصور است.
به ویژه آنکه شرکتهای وابسته به این هلدینگ هنوز هم به شیوه سنتی اداره شده و اشعه روشنگری ناشی از حضور در بورس بر تاریکخانه آنها نتابیده است.
"محمدرضا حیدری ملایر"، مدیر عامل اسبق شرکت سرمایه گذاری شستا گفته که شستا در بورس حضور ندارد و این هلدینگ به تنهایی به اندازه وزن بورس میارزد و نتیجه گیری کرده که اگر شستا در بورس حضور میداشت نمیتوانستند این کارها را انجام دهند، چرا که با سهامی خاص نگه داشتن شرکتها، هر وقت دلشان خواسته آنجا را حیات خلوت خویش کردهاند.
او به طور مشخص اشاره نکرده که با سهامی خاص بودن چه اتفاقاتی در آنجا رخ میدهد اما اظهارات توام با طعنه وی این کلید را به دست میدهد که شستا، هنوز هم یک جزیره امن اقتصادی و سیاسی برای عدهای بوده که با خیز بزرگ اصلاح طلبان شناسنامهدار، به آرامی به یک "دژ" مالی تبدیل میشود. دژی که ممکن است منابع مالی آن در بزنگاه انتخابات، به سمت حمایت از یک کاندیدای مشخص هدایت شود.
واقعیت این است که شستا، در شرایط حاضر روزهای خوشی را سپری نمیکند؛ کشمکش سیاست در زمین اقتصاد بیش از آنچه که تصور میرفت نفس شستا را به شماره انداخته و ادامه چنین روندی دایر بر انتصاب افراد سیاسی تیشه را با ضربه محکمتری به ریشه منافع کارگران خواهد زد.
نهال شستا در سال های گذشته با همه فرازو فرودها تا حد امکان بارور شده، اما اکنون و با رسوخ فعالان سیاسی اصلاح طلب، بیم آن می رود تا یکبار دیگر و با افراط در سیاست ورزی، این جزیره اقتصادی،به آوردگاهی برای غلبه سیاست بر اقتصاد تبدیل شود که درصورت تحقق چنین امری باید فاتحه شکوفایی آن را از هم اکنون خواند.