به گزارش مشرق به نقل از ويژه نامه ايران سياسي، «حلقه سلام» از خرداد ماه 70 با محوريت موسوي خوئينيها به سردبيري عباس عبدي و همکاري مصطفي تاجزاده، عليرضا علويتبار، هادي خانيکي، اکبر اعلمي، جعفر گلابي، مهرنوش جعفري، احمد بورقاني، رجبعلي مزروعي و... شروع به کار کرده است. در اين حلقه مهمترين موضوعي که طرح ميشود و ما آن را به تفصيل و با ذکر مستندات در مقاله «چيستي و چرايي نظريههاي ايراني جدايي دين از سياست» آوردهايم، موضوع زميني کردن حکومت و نيز قطع ارتباط آن با شريعت بوده است.
در بررسي پرونده گروهي که امروز با عنوان همکاري با دشمنان محاکمه ميشوند، به اين نقطه ميرسيم که شاخصترين چهره فکري که نقش «پدرروحاني» را براي اين گروه ايفا ميکرده است، از نظر اعتقادي انحراف داشته است.
وي پيش از پيروزي انقلاب (در دهه 50) در يکي از مساجد تهران مباحثي را به عنوان تفسير قرآن و نهجالبلاغه ارائه ميداده است. آنگونه که فرزند شهيد مطهري(رض) در نامهاي به اين فرد روحاني يادآور شده است که شهيد مطهري نسبت به طرح مباحثي که شما به عنوان تفسير قرآن مطرح ميکرديد، معترض بوده و آن مباحث را داراي ريشههاي مادي ميدانستهاند.
شهيد مطهري موضوع را در همان سالها با مقام معظم رهبري (حضرت آيتالله خامنهاي) در ميان ميگذارند، ايشان نيز به ريشههاي ماديگرايانه و جنبه تفسير به رأي اين مباحث اشاره ميکنند.
در حقيقت مباحثي که در آن حلقه تفسير قرآن ارائه ميشده است و دانشجوياني نظير عباس عبدي در آن شرکت ميکردهاند، با مباحثي که گروهک (مجاهدين خلق) از آيات و روايات داشتند، همگون بوده است.
طبعاً مباني غيرديني اگر به نام دين ارائه شوند، در متن خود تعارضاتي را برانگيخته و فرد را دچار تحير و سرگرداني ميکنند؛ به گونهاي که فرد اگر به «سرچشمه» بازنگردد، يا دچار انحراف شديد «جدا شدن از دين» ميشود و يا منافقانه از دين براي رسيدن به «دنيا» استفاده مينمايد.
اما اين نکته را هم بايد اضافه کرد که آن روحاني به رغم تأکيد شهيد مطهري مبني بر تعطيل کردن درس و کنار گذاشتن آن مباحث ماديگرايانه، به بحث خود ادامه ميدهد.
از سوي ديگر ادامه درس در شرايطي بوده است که رژيم شاه تلاش وافري داشته تا با علم کردن اختلاف ميان جمعهاي روحاني (به ويژه روحانيهايي که با رژيم طاغوت مبارزه ميکردند) جريان مبارزه با نظام شاهنشاهي را تضعيف نموده و مردم را نسبت به کليت آن بدبين نمايد.
بر همين اساس حضرت امام خميني(ره) در جريان بلوايي که ميان دو قشر روحاني بر سر کتاب «شهيد جاويد» به وجود آمده بود، به روحانيون رهنمود دادند که اينگونه مباحث (موافق و مخالف) را کنار بگذارند، چرا که رژيم از آن سود ميبرد.
امام(ره) در عين حال نقش ساواک را در پيدايي و بزرگ شدن چنين اختلافاتي محتمل ميدانستند.
بر همين اساس بايد گفت مباحث انحرافي آن حلقه تفسيري اگرچه از منظر بزرگاني نظير مقام معظم رهبري و شهيد مطهري يک خطر محسوب ميشد، ولي علني شدن اختلاف ميان طبقه روحاني را خطري بزرگتر قلمداد ميکردند و لذا از کنار اين مباحث عبور کردند؛ هرچند شهيد مطهري در مجموعه کتابهاي «جهانبيني توحيدي» بدون اشاره به اين حلقه تفسيري، مباحث آن و مباحث حلقههاي مشابه را مورد انتقاد عالمانه خود قرار دادند.
با پيروزي انقلاب اسلامي کسي که در اين حلقه فکري، تفسير ماديگرايانه از آيات قرآن ادامه ميداد، توانست با ابراز وفاداريها نسبت به حضرت امام خميني(ره) و بخصوص مخالفت تند و آشکار با سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و ديگر گروههاي انحرافي، توجه مسئولين را به خود جلب نمايد. بدينجهت او بعد از انقلاب توانست جايگاه برجستهاي را در ميان مسئولين کشور داشته باشد.
اما در اين خصوص نيز نکات قابل تأملي وجود دارد؛ اين فرد روحاني با کمک بعضي از دانشجويان که چند تن از آنان در همان حلقههاي تفسيري شرکت داشتند، تصرف لانه جاسوسي امريکا را طرحريزي نمود.
تصرف لانه جاسوسي (جدا از اهدافي که طراحان آن دنبال ميکردند) فينفسه يک اقدام مثبت و انقلابي محسوب ميگردد و به همين جهت بايدگفت، يکي از فرازهاي برجسته مبارزه ملت ايران عليه استعمار امريکا، تسخير لانه جاسوسي امريکا بوده است؛ از اين رو تسخيرکنندگان حق دارند، همواره به خويش ببالند و به اين اقدام افتخار کنند.
اما نکتهاي که در اينجا بايد به آن اشاره کرد اين است که اين فرد روحاني و حلقه پنج نفرهاي که تسخير لانه را طراحي کردند، رهبر انقلاب را در جريان قرار ندادند. يعني يک گروه سياسي به خود حق داده است، اقدامي مخاطرهآميز را بدون ملاحظه نظر امام طراحي نمايد.
رهبر روحاني اين گروه ميگويد، ما سفارتخانه را ميگيريم؛ اگر امام ابراز نارضايتي کرد آن را ترک ميکنيم و اگر راضي بودند تصرف لانه را ادامه ميدهيم. اين همه در حالي است که حق رهبر انقلاب بوده است که در چنين تصميمي شرکت داشته و امرونهي او پيش از وقوع بايد اتفاق بيفتد.
هرچند ممکن است ما اين اقدام را بالاخره برخاسته از رهنمودهاي کلي امام(ره) درخصوص مبارزه با رژيم و دولت امريکا ارزيابي کنيم و تأييدهاي بعدي حضرت امام(ره) را (که از آن به انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ياد فرمودند) مبناي قضاوت خود در مورد اين مقوله بدانيم؛ طبعاً چنين چيزي به مصلحت کشور و انقلاب نيز ميباشد و بخصوص از آنجا که بالاخره علامت سؤال گذاشتن جلوي نقطه آغازين تسخير لانه ممکن است به اهميت و تأثير بزرگ آن نيز در مبارزه ضدامريکايي ملت ايران صدمه وارد کند.
بعدها همين فرد (تقريباً) همه مبناهاي فکري حضرت امام (حتي درخصوص مبارزه با امريکا) را زير سؤال برد و از طريق روزنامه خود به مخالفت با مبناهاي امام(ره) برخاست.
بدين ترتيب تفسير دنيوي کردن از حکومت اسلامي و ولايت فقيه را يک مقوله عرفي قلمداد کردن و جواز صادر کردن براي معارضه با ولايت فقيه و دستورات ولي فقيه، نشان داد که آن تلاش سال 58 براي ناديده انگاشتن امام، بعد از امام(ره) به صورت يک رفتار فراگير درآمد.
«حلقه سلام» از خرداد ماه 70 با محوريت حجتالاسلام موسوي خوئينيها (که حدود 8 سال دادستان کل کشور بود)، سردبيري عباس عبدي و همکاري مصطفي تاجزاده، عليرضا علويتبار، هادي خانيکي، اکبر اعلمي، جعفر گلابي، مهرنوش جعفري، احمد بورقاني، رجبعلي مزروعي و... شروع به کار کرده است.
در اين حلقه مهمترين موضوعي که طرح ميشود و ما آن را به تفصيل و با ذکر مستندات در مقاله «چيستي و چرايي نظريههاي ايراني جدايي دين از سياست» آوردهايم، موضوع زميني کردن حکومت و نيز قطع ارتباط آن با شريعت بوده است.
نکتهاي که بايد به اين مقوله اضافه شود، اين است که اکثر کساني که حلقه سلام را از اوايل بهمن ماه 69 (که به مدت 5 ماه شمارههاي صفر سلام را منتشر ميکردند) شکل دادند، پيش از آن در حلقه «کيان» قرار داشتند.
حلقه کيان از روشنفکراني تشکيل شده بودکه گفتمان جديدي در مقابل گفتمان «جمهوري اسلامي» طرح ميکردند.
قبل از پرداختن به حلقه کيان بايد به يک نکته مهم ديگر اشاره کنيم؛ گرداننده حلقه سلام نقش بسزايي را در به مقابله خواندن گروهي از روحانيون در مقابل گروه بزرگ روحانيوني که پرچم نهضت حضرت امام(ره) بر دوش گرفته بودند، داشت.
بنا به آنچه بعدها حجتالاسلام کروبي در مصاحبههاي خود ميگويد، خوئينيها در به وجود آمدن «مجمعروحانيون مبارز» که پيدايي آن با بروز شکاف جدي در ميان طيف روحاني طرفدار امام همراه شد، داشته است.
مجمع روحانيون از عناصر (به نسبت جامعه روحانيت مبارز تهران) جوانتر تشکيل شد که عمدتاً مجتهد نبودند.
آنان با اين عنوان که عناصر ادارهکننده جامعه روحانيت را در خط امام نميبينند و ميخواهند ظرفيت طرفداري از امام را در ميان روحانيها افزايش بدهند، اين مجمع را در زمستان 66 پايهگذاري کردند.
چيزي نگذشت که عملکرد اين گروه منجر به دلسردي گروه زيادي از روحانيون که سالها در محضر امام تلمذ کرده و تحت رهبري ايشان در مبارزه سخت عليه شاه شرکت کرده بودند، گرديد. اما مجمع روحانيون مبارز که به داعيه تقويت بعد حمايتي روحانيون از نظام شکل گرفته بود، سه سال پس از تأسيس، اولين حرکتهاي اعتراضي را عليه بخشهايي از نظام شکل دادند، آنان در جريان انتخابات دومين مجلس خبرگان رهبري که در مهر ماه 1369 انجام شد، زير بار امتحان اجتهاد نرفتند و شرطگذاري اجتهاد را براي عضويت در خبرگان برنتافتند؛ برهمين اساس آن دسته از روحانيون هوادار خود را که واجد شرايط بودند و براي عضويت در مجلس کانديدا شده بودند، وادار کردند در يک حرکت اعتراضي، اعلام انصراف نمايند.
پس از آن حداقل سه نفر از روحانيون سرشناس هوادار مجمع (آقايان طاهري اصفهاني، عبايي خراساني و محمدرضا توسلي) به ترتيب استعفا دادند.
سه ماه پس از اين مقطع روزنامه سلام راه افتاد. سلام تلاش کرد تا يک جريان سياسي روحاني را در مقابل جريان روحاني حاکم به وجود آورد و به نوعي آنان را در بعد مشروعيت و کارآمدي به چالش بکشاند.
برهمين اساس ميتوان گفت که «سلام» نقشي محوري در تفرقههايي که بعد از رحلت امام(ره) در جامعه به وجود آمد، داشته است.
حسينعلي قاضيان، متهم رديف اول پرونده «آينده» در جريان بازجويي خود به انحراف عقيدتي خود و آقايان عبدي و علويتبار اشاره ميکند.
او اگرچه اين انحراف عقيدتي را نه مولود تعليمات انحرافي بلکه مولود برداشتهاي انحرافي ميداند، ولي به اين مهم اشاره ميکند و با صراحت ميگويد: «ما از نظر فکري دچار انحراف بوديم و مبناهاي فکري ما به گونهاي بود که امريکاييها آن را مورد توجه قرار دادند و احياناً افکار ما را در مسير اميال خود ارزيابي ميکردند. او ميگويد: نوع اعتقاداتي که گروه ما و بخصوص مطالبي که دکتر عبدالکريم سروش در کنفرانسهاي خارجي بيان ميکرد، سبب ميشد که اختلاف فکري ما با مباني انقلاب روز به روز بيشتر شده و به همان ميزان به افکار و اميال امريکاييهايي که خواهان براندازي نظام جمهوري اسلامي بودند، نزديک شويم. قاضيان به جلسات فکري اشاره ميکند که از سال 67 به طور منظم در روزهاي چهارشنبه در ساختمان کيان برگزار ميشده و مطالب تنشزايي را که عليه مباني دين توسط دکتر سروش طرح ميگرديده، در آنجا بيان ميشده است.
اما آنچه در اين بحث بايد به آن توجه جدي شود، اين است که ميان مباحث ماديگرايانهاي که در سالهاي مياني دهه پنجاه در يک مسجد و توسط يک روحاني مطرح ميشده و اقدام بعضي از افراد آن حلقه به جاسوسي به نفع امريکا رابطه مستقيمي وجود دارد.
ميان مباحث ماديگرايانهاي که در سالهاي مياني دهه پنجاه در يک مسجد و توسط يک روحاني مطرح ميشده و اقدام بعضي از افراد آن حلقه به جاسوسي به نفع امريکا رابطه مستقيمي وجود دارد.