به گزارش مشرق، قطعا حکومت دکتر محمد مصدق را میبایست از مقاطعی از تاریخ ایران دانست که در آن سیطره استبداد برای مدتی اندک در ایران به حداقل ممکن رسید. به مدت بیست و پنج سال پس از آن ایرانیان نسبت به این دوران حسی نوستالوژیک داشتند. در این دوران شاه به واقع تنها سلطنت کرد و نتوانست حکومت بکند.
بنابراین شاه و خاندان سلطنت حسی بد نسبت به مصدق و یارانش داشتند. بهخصوص که مصدق حتی وزرارت جنگ و ارتش را نیز از شاه گرفت. در این دوران رویکردهای ضدسلطنت به کرات زیاد شد. روزنامهها و جراید در کنار مقامات دولت و مجلس راحتتر علیه شاه موضع گیری میکردند. به طوری که در برابر این وضعی که مصدق و یارانش برای شاه ایجاد کرده بودند، به نظر میرسید پس از کودتا محکومیتی سنگین در انتظار مصدق باشد. مقاله حاضر به دنبال برررسی همین مسئله است.
این که چرا مصدق در جریان دادگاهش پس از کودتای 28 مرداد تنها به سه سال زندان محکوم شد؟ پاسخ این سوال را میبایست در مشی سیاسی، شخصیت بینالمللی، افکار عمومی و «شیخوخیت»1 وی جستجو کرد.
مشی سیاسی مصدق
مشی سیاسی مصدق
«مصدق دشمن قدرت سلطنت بُود نه خود سلطنت »!محمد رضا شاه می خواست آینده ایران را هدایت کند اما مصدق معتقد بود شاهان باید سیاست را به نمایندگان منتخب مردم واگذارند!2 برای مصدق تفاوتی نمیکرد که چه نوع حکومتی در ایران حاکم باشد. مصدق در راستای افکار عمومی و خرد جمعی حاصل شده در ایران، به درستی دریافته بود که دست روزگار با برکناری رضاشاه و عدم تثبیت اقتدار شاه جدید، فرصتی تاریخی به مردم ایران برای آزادی و مردم سالاری و نفی استبداد بخشیده بود که با تثبیت آن می-توانست فرصت بازگشت استبداد را برای همیشه از ایران دور نماید.
مصدق دشمن سلطنت نبود، و تنها نگرانِ بازگشت خودکامگی به ایران بود و نمیخواست فرصتی را که جنگ جهانی با همه تبعات روحی و اقتصادی و جانی که برمردم ایران تحمیل کرده بود، از دست داده و به نام اقتدار، یک بار دیگر ردای دیکتاتوری بر قامت شاه جوان دوخته شود. مصدق میکوشید همین احساس را به شاه جوان نیز منتقل کند، که با سلطنت وی مخالفت ندارد و تنها به قانون مشروطه وفادار است، به همین دلیل در دیدارهایش با شاه جوان، با همه شیخوخیت از دایره ادب و بایستههای حضور در نزد شاه خارج نمیشد، همانگونه که مشهور است مصدق، پشت جلد قرآن مجید تعهد کرده بود که اقدامی در راستای الغای سلطنت در ایران بهعمل نیاورد.3
بنابراین دشمنی شاه با مصدق از نوع کینهای که به عنوان مثال با دکتر فاطمی وزیر خارجه ایران ،در دل شاه و درباریان و به ویژه اشرف حاصل شده بود، نبود. شاه مصدق را تنها مانع تثبیت اقتدار همه جانبه خود میپنداشت و از این نظر یعنی غلیان غیرت سلطانی و حسادت شاهانه به رفتار ناصرالدین شاه با امیرکبیر، فتحعلی شاه با کلانتر و نیز محمدشاه با قائم مقام، قابل قیاس شده بود. مصدق حتی در دفاعیاتش در دادگاه نظامی با وجود تأکید عملکردش و حتی رفتار تحقیرآمیزش با قاضی پرونده، که همواره وی را این مرد و نه دادستان خطاب میکرد و سخنان شاه را نقادانه به چالش میکشد اما از وی و رضاشاه با رعایت عنوان اعلیحضرت و «اعلیحضرت فقید» یاد میکرد.4
مصدق کهنه سیاستمدار کارکشته با آیندهنگری میدانست که دادگاه نظامی شکل گرفته علیه او فرمایشی است و حکم اصلی از دفتر شاه صادر میشود. شاه پس از بازگشت پیروزمندانه به ایران در دیدار با کرومیت روزولت فردی که به عنوان مسئول آمریکایی کودتا علیه مصدق و بازگشت استبداد به ایران معرفی میشود به صراحت در پاسخ به او که با مصدق و دوستانش چه میکند میگوید:
«خیلی به این موضوع فکر کردهام ... مصدق ... به سه سال زندان ... محکوم خواهد شد، و بعد از آن هم آزاد است اما اجازة خروج از احمد آباد را نخواهد داشت، ریاحی هم به سه سال زندان محکوم خواهد شد! ...عدهای دیگر هم هستند که کم و بیش با همین احکام مواجه میشوند، البته یک مورد استثنایی هم وجود دارد. حسین فاطمی هنوز دستگیر نشده است اما پیدایش میکنیم. او از همه گستاختر و بددهنتر بوده است. او به حزب توده خط داده است که مجسمه من و پدرم را در شهر پایین بکشند.5 اگر دستگیرش کنیم به اعدام محکوم میشود.»6
برخلاف مصدق که سیاستمداری کهنه کار بود و علیرغم همدلیهایش با شور عام و خاص، بر تلّون روزگار و عام و خاص آگاه بود؛ و معتقد به شعار محدود و مقاومت سرسختانه، بدون دشمن تراشی بود، دکتر فاطمی در دفاع از آزادی و جلوگیری از بازگشت خودکامگی به ایران و نیز دفاع از حقانیت ایران در برابر دخالت انگلیس صراحت کامل داشت و خواهان بسته شدن کنسولگریهای این کشور که وی آن را «مرکز ننگ و رسوایی» تلقی میکرد، شده بود و صراحتاً گفته بود که «درب این خانه مجری اراده اجنبیها را گل بگیرند».7
دکتر فاطمی برخلاف مصدق که به تثبیت آزادی و دموکراسی، با وجود سلطنت ظاهری شاه معتقد بود و یا لااقل زمان را برای الغای سلطنت مناسب نمیدانست، با صراحت تمام خواستار پایان دادن به نظام سلطنتی ایران شده بود و در عین حال شاه را به خیانت به کشور محکوم کرده بود.8 و این گناهی نابخشودنی بود که مصدق با همه چالشهایش با شاه و اشرف و خاندان سلطنت رعایت افراد را مینمود.
این در حالی بود که مصدق حتی پس از فرار شاه به رُم خواستار بازگشت وی شده بود.9 او میان آمال و آرزوهایش برای آزادی ایران و دشمنیاش با افراد تمایز قائل بود. وی همانگونه که اشاره شد، میکوشید باورهای سیاسیاش را به درگیریهای شخصی با شاه، رجال سیاسی و حتی نظامیان بدل نکند. مصدق حتی در جریان کودتا با دوستانِ شاه با تسامح برخورد میکرد که نمونه بارز آن رویکردش با زاهدی مجری ظاهری کودتا در ایران است. همین وجاهت مصدق سبب شده بود که دشمنانش وارد کینههای عمیق با وی نشوند که مانند دکتر فاطمی و یا کریم پورشیرازی راضی به مرگ وی شوند.
دکتر مصدق برای به ثمر نشاندن اهداف ملی در ایران، یعنی مبارزه با استعمار و استبداد حتی به خود شاه نیز امیدوار بود. به گونهای که در یکی از اظهاراتش ملی شدن نفت در ایران را به حمایتهای «ملوکانه» نیز ربط میداد،10 به تعبیر یکی از نویسندگان، مصدق «با توجه به نفوذ عوامل خارجی در هیأت حاکمه در ابتدای کار تلاش داشت که دربار(به خصوص شاه) را به حمایت از جنبش ملی بکشاند.»11
نقش محبوبیت بینالمللی
شخصیت مصدق در نزد افکار جهانی را میتوان به عنوان یکی دیگر از دلایل نگرانی شاه از تعیین مجازاتهای سختتر برای مصدق تلقی کرد. دکتر مصدق در کنار رهبران بزرگی همچون، نهرو، احمد سوکارنو، مارشال تیتو از پایه گذاران اندیشه عدم تعهد در جهان بود12 و از این راه شور انقلابی بزرگی در جهان به راه انداخته بود.
جواهر لعل نهرو، از رهبران جنبش استقلال هند و از محبوبترین سیاستمداران هند، مصدق را پیشگام مبارزه برای غرور ملی و آزادی و شرافت نامید: «در قرن ما در اسیا سه مرد بزرگ به وجود آمد که در جهان تأثیر نمایان گذاشتند، این سه مرد گاندی، مائوتسه تونگ و سومی مصدق است.»13 جمال عبدالناصر رهبر پرآوازه مصری با ستایش از مصدق خود را شاگرد مکتب ضد استعماری مصدق میدانست: «من شاگرد مکتب ضد استعماری مصدقم و از مکتب او درس آموختهام»14 احمد سوکارنو در «مجمع عمومی سازمان ملل مبارزة خود را الهام گرفته از مصدق میپندارد».15
محبوبیت داخلی
محبوبیت داخلی
در عرصه داخلی نیز مصدق هنوز از محبوبیت کمی برخوردار نبود. اگرچه دخالت سرویسهای بیگانه برای ایجاد شکاف میان دکتر مصدق و آیتالله کاشانی و سایر دوستانش موثر واقع شده بود و به نگرانی آیتالله کاشانی و مذهبیون برای تسلط تودهایها در ایران دامن زده شده ، علاوه بر این حضور مصدق در عرصه قدرت و گرفتاریهای اقتصادیاش به علت فروش نرفتن نفت، از محبوبیت او در میان عوام کاسته بود، اما شاه نگران بود که با تعیین مجازات سختتر باعث اتحاد دوباره دوستان قدیم مصدق شود.
دشمنی شاه با مصدق از نوع کینه ای که به عنوان مثال با دکتر فاطمی وزیر خارجه ایران، در دل شاه و درباریان و به ویژه اشرف حاصل شده بود، نبود. شاه مصدق را تنها مانع تثبیت اقتدار همه جانبه خود میپنداشت و از این نظر یعنی غلیان غیرت سلطانی و حسادت شاهانه به رفتار ناصرالدین شاه با امیرکبیر، فتحعلی شاه با کلانتر و نیز محمدشاه با قائم مقام، قابل قیاس شده بود.
دفاعیات مصدق در جریان دادگاه نیز بسیار مؤثر شده بود. وی ضمن دفاع از جنبش ملی نفت و حرکتهای ضداستعماری مردم، با ارائه اسناد و شواهد، ماهیت کودتا و هماهنگی شاه و عمال داخلی و بیگانگان را تبیین کرده بود و ادعای آنها را که اتفاقات 28 مرداد را رستاخیز ملی مردم ایران قلمداد میکردند به چالش میکشید. مصدق علی رغم ضعف جسمانی و کهولت در سراسر جلسه دادگاه بر محاکمه کنندگان خود میتاخت؛ به گونهای که انگار جای قاضی و متهم دگرگون شده بود. در جریان محاکمه مصدق، مردم برخی از شهرها در دفاع از وی به برپایی تظاهرات پرداختند که اگرچه با خشونت سرکوب گردید16 اما زنگ خطر اتحاد دوباره دوستان قدیم مصدق را با آرمانهای مشترکشان به صدا درآورده بود.
نتیجه
رفتار شاه با جبهه ملی همواره ملایمتر از سایر جریانهای سیاسی بود. دلیل این امر را باید در منش سیاسی رهبر آن جستجو کرد. جبهه ملی برخلاف تودهایها که در ذات و هویت آنها تغییر نظام سلطنت نهفته بود، نظام سلطنتی در ایران را حداقل تا سالهای پایانی سلطنت نشانه نرفته بود.
مصدق برای مبارزه با استعمار و استبداد هم به خود شاه و هم به نهادهای بینالملل ساخته غربیها امیدوار بود و علیرغم سازش ناپذیری با شاه و نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، لاهه و سایر مذاکرهکنندگان بینالمللی نفت، پای میز مذاکره مینشست. به نظر میرسد مصدق در نزد دشمنان داخلی و غربیاش دشمنی سرسخت و در عین حال قابل احترام بود که برای منافع سرزمین خود کوتاه نمیآمد اما از ساختار شکنیهای افراطی و شعارگونه دوری میجست.
شاه در کتاب «مأموریت برای وطنم»، ضمن آنکه میکوشد، اهمیت مصدق را کوچک جلوه نماید درباره علل مجازات خفیف مصدق مینویسد: مصدق «در سال 1332... به جرم برهم زدن اساس حکومت که خیانت بارزی است محکوم شد. من در این موقع نامهای به محمکه نگاشته و اظهار داشتم که وی را از تقصیراتی که نسبت به شخص من مرتکب شده بخشیدهام. بر اثر همین نامه و به علت کبر سن از اعدام که معمولاً ... مجازات این گونه اشخاص است رهایی یافته و فقط به سه سال زندان مجرد محکوم گردید و بدین ترتیب یک بار دیگر بر اثر دخالت من از مرگ نجات یافت.»17
در همین کتاب است که شاه ناخواسته درستکاری و مقبولیت عامه مصدق اعتراف میکند. نکتهای که ثابت میکند توجه افکار عمومی چقدر میتواند در جلوگیری از اعدام مصدق نقش داشته باشد؛ چنانچه مینویسد: «بیشتر افراد تصدیق میکنند که وی شخصاً مرد درستکاری بود .... قبول این نظر بسته به تعریفی است که از کلمه درستکاری بشود. او هیچگاه کمونیست نبوده است. وی در ظاهر همواره از کمونیستها برکناری داشت ولی به کمک آنها متکی بود و آنان را نردبان ترقی خود ساخته بود.»18
مصدق در عین تأکید بر آرمانهای مبارزه با استعمار و نفی استبداد، دنبال دشمنتراشی نبود. از یک سو میکوشید شاه را با مبارزهاش در جریان نفت همراه کند. حتی کوشید سهمی هم برای سلطنت قائل شود و به شاه بفهماند که استبداد در درازمدت به سود وی نیست.
در ماجرای نفت وی میکوشید خود غرب و نهادهای بینالمللی افکار عمومی آمریکا را را وارد عرصه کند. آنها را به همدردی با آرمانهای مردم ایران سوق دهد که رفتارها و مانورهایش در سازمان ملل و نهادهای بینالمللی مؤید این مدعاست! مصدق استعداد خوبی در برقراری ارتباط با افکار عمومی و تهییج آنها برای پیشبرد اهداف خود و منافع هموطنانش داشت. وی «مبارزاتش با استعمار را با مبارزه مردم آمریکا برای کسب استقلال مقایسه میکرد.» 19
و همه این اقدامات یعنی سرسختی در برابر استبداد و استعمار و در عین حال جلب قلوب افکار عمومی چه در داخل و چه در جهان وحتی خود آمریکا و تفکیک آشکارش میان دشمنی با سلطنت و قدرت و خودکامگی آن، از وی شخصیتی در آن برهه از تاریخ ساخته بود که امکان برخورد شدیدتر را برای شاه سلب میکرد و میتوانست از سویی اساس سلطنت را دچار خطرات جدی نموده و نیز برای زمامداران آمریکا با توجه به افکار عمومی تهییج شده به نفع مصدق در جریان سفر و حضورش در تلویزیون و رسانهها ی آمریکا خوشایند نباشد.
http://www.iichs.ir/s/3932
1.اصطلاحی که داستان دادگاه نظامی با ذکر آن دلیل مرامان حال وی را به او یادآور میشود.
2.ر.ک به کتاب استفان کینزر، همه مردان شاه، ترجمه شهریار خواجیان، تهران، نشر اختران،1393.
3- http//www.irdc.ir/fa/content/278 desault.aspt
4. محمد مصدق، خاطرات و تألمات، تهران، انتشارات علمی، 1381، ص 343.
5.اگرچه اسناد جدید نشان میدهد این تظاهرات تودهایها در آغاز ساخته و پرداخته آمریکاییها بوده که تودهایها با غفلت رهبرانش به دام آن افتادند و با خرابکاریها همراه شدند. رهبران توده پس از آگاهی نیروهای خود را فراخواندند و همین اتفاق حامیان مصدق را برای ورود به صحنه سردرگم کرده بود!
6.روزولت کرومیت، کودتا، ترجمه محسن عسکری جهقی، تهران، نشر ثالث، 1394، ص 244-243.
7.روزنامه باختر امروز، سرمقاله، شمارة 1173، 26 مرداد 32 به نقل از:
Borhan.ir/ nsite/full story/ news/?ld=vg56
8.برهان، همان.
9.مصدق پس از فرار شاه به هندرسن سفیر آمریکا میگوید: «دستور اکید دادهام هرکس حرف از جمهوریت بزند او را تعقیب کنند و نظر این بود که از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی درخواست شود هر چه زودتر به ایران مراجعت فرمایند، چون که تغیر رژیم موجب ترقی ملت نمیشود.»
10. http://iranshahr.org/?p=53
11. ابراهیم یزدی، کالبد شکافی توطئه، کودتای نظامی 28 مرداد 1332، تهران، انتشارات قلم، 1381 ص 81.
12- www.farsnews.com/Printable.php? nn=139106.60..144.
13- http:/shargh daily.ir/modules/news/Printver.aspx?svc= main8news-id29181
14. ناصر فرشادگوهر، سیری در قراردادهای نفتی ایران، تهران، انتشارات پژوهشکده امور اقتصادی، چاپ اول، 1381، ص 275.
15- http://etemadnews paper.ir/news_ld=3994.
16- http://www.tarikhirani.ir/fa/events/B events Detail/23/
17. محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم؛ به نقل از محمد مصدق، همان، ص 332.
18.همان، ص 340.
19.استیون کینزر، همان، ص201.
دکتر محمد مصدق در محکمه نظامی در سلطنت آباد
http://www.iichs.ir/s/3932
1.اصطلاحی که داستان دادگاه نظامی با ذکر آن دلیل مرامان حال وی را به او یادآور میشود.
2.ر.ک به کتاب استفان کینزر، همه مردان شاه، ترجمه شهریار خواجیان، تهران، نشر اختران،1393.
3- http//www.irdc.ir/fa/content/278 desault.aspt
4. محمد مصدق، خاطرات و تألمات، تهران، انتشارات علمی، 1381، ص 343.
5.اگرچه اسناد جدید نشان میدهد این تظاهرات تودهایها در آغاز ساخته و پرداخته آمریکاییها بوده که تودهایها با غفلت رهبرانش به دام آن افتادند و با خرابکاریها همراه شدند. رهبران توده پس از آگاهی نیروهای خود را فراخواندند و همین اتفاق حامیان مصدق را برای ورود به صحنه سردرگم کرده بود!
6.روزولت کرومیت، کودتا، ترجمه محسن عسکری جهقی، تهران، نشر ثالث، 1394، ص 244-243.
7.روزنامه باختر امروز، سرمقاله، شمارة 1173، 26 مرداد 32 به نقل از:
Borhan.ir/ nsite/full story/ news/?ld=vg56
8.برهان، همان.
9.مصدق پس از فرار شاه به هندرسن سفیر آمریکا میگوید: «دستور اکید دادهام هرکس حرف از جمهوریت بزند او را تعقیب کنند و نظر این بود که از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی درخواست شود هر چه زودتر به ایران مراجعت فرمایند، چون که تغیر رژیم موجب ترقی ملت نمیشود.»
10. http://iranshahr.org/?p=53
11. ابراهیم یزدی، کالبد شکافی توطئه، کودتای نظامی 28 مرداد 1332، تهران، انتشارات قلم، 1381 ص 81.
12- www.farsnews.com/Printable.php? nn=139106.60..144.
13- http:/shargh daily.ir/modules/news/Printver.aspx?svc= main8news-id29181
14. ناصر فرشادگوهر، سیری در قراردادهای نفتی ایران، تهران، انتشارات پژوهشکده امور اقتصادی، چاپ اول، 1381، ص 275.
15- http://etemadnews paper.ir/news_ld=3994.
16- http://www.tarikhirani.ir/fa/events/B events Detail/23/
17. محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم؛ به نقل از محمد مصدق، همان، ص 332.
18.همان، ص 340.
19.استیون کینزر، همان، ص201.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران