به گزارش مشرق، 16 نوامبر از سوی سازمان ملل روز بینالمللی بردباری نامگذاری شده است. در پیام سازمان ملل آمده است: بردباری به معنای بیاعتنایی و بی میلی در پذیرش دیگران نیست، بلکه راهی است برای زندگی براساس تفاهم متقابل و احترام به دیگران، همچنین اعتقاد داشتن به اینکه از تنوع جهانی نباید ترسید بلکه باید آن را پذیرفت.
در سالهای اخیر از سوی اندیشمندان و کارشناسان حوزه اجتماعی درباره تنزل آستانه تحمل و بردباری اجتماعی بسیار شنیده ایم، حال این سوال مطرح است که چرا باید به یکباره آستانه تحمل در جامعه ما به این حد تنزل یابد که در خیابان شاهد افرادی خشن، عصبی و پرخاشگر باشیم. این در حالی است که افزایش احساس امنیت در جامعه و رعایت حقوق یکدیگر میتواند باعث کاهش نزاع و درگیری شود.
در جامعه ما فرهنگ عذرخواهی و کوتاه آمدن ضعیف شده است. این در حالی است که هر کدام از طرفین دعوا بتوانند در عذرخواهی پیشقدم شوند طبیعتا آتش شعله ور شده طرف مقابل خاموش میشود.
بسیاری از دعواها به این دلیل است که یک نفر حقوق دیگری را زیر پا گذاشته و طرف مقابل در مقام اعتراض بر میآید. گاهی اوقات وقوع یک نزاع ساده میتواند منجر به حوادثی تلخ شود و خانوادهها باید به فرزندان خود آموزشهای لازم را داده و رفتار آنها را زیر نظر بگیرند.
در اصل تشنگی، گرسنگی، بیماریهای جسمی، اختلالات ژنتیکی، افسردگی، فقر و بیکاری از جمله عواملی هستند که میتوانند در رفتار انسان موثر باشند. هر عاملی که آستانه مقاومت انسان را کاهش داده، نظام روحی را به هم بریزد و سیستم عصبی او را به صورت غیرمتعارف تحریک کند میتواند باعث وقوع حوادث رفتاری و جنایی شود.
کاهش آستانه تحمل
کاهش آستانه تحمل
آستانه تحمل به حالتی اطلاق میشود که انسان دیگر توان کنترل خشم خود را نداشته باشد و با کوچک ترین تنشی عصبانی شود و پرخاشگری کند. کاهش آستانه تحمل ایرانیها با خود پیامدهای مختلفی را به همراه داشته است.
هر کدام از ما در روزمره ترین رفتارهایمان هم میتوانیم این مساله را مشاهده کنیم، دعواها و نزاعهایی که به دلیل یک جای پارک ساده روی میدهند تنها بخشی از این ماجرا هستند که ریشه در دلایل متعددی دارد.
آمار نزاعها و درگیریها، گواه مناسبی برای دانستن این نکته است که آستانه تحمل ایرانیها پایین است. جالب است بدانید که در نظرسنجیهای جهانی هم حال کشور ما چندان خوب نیست، به نحوی که بر اساس نظرسنجی موسسه گالوپ که اواسط سال گذشته منتشر شد، ایرانیها در کنار عراقیها عصبانیترین مردم جهان هستند.
در یک نظرسنجی دیگری هم که این موسسه منتشر کرده بود ایرانیها جزو ۱۰ کشور غمگین دنیا بودند.
حتی اگر فرض کنیم آمارهای این موسسات چندان معتبر نیستند و اوضاع آنقدرها هم که گفته میشود آشفته نیست، اما با یک نگاه ساده به زندگی روزمره خود میتوانیم ببینیم که ما ایرانیها چندان مردم شادی نیستیم و آستانه تحملمان هم پایین است و طبیعتا حتی اگر اولین هم نباشیم یکی از عصبانی ترین کشورهای دنیا هستیم.
دو مساله مهم دیگری که باید به آنها توجه کرد این است که یک، جامعه ایران یک جامعه جوان است و دوم اینکه جامعه ما به عنوان یک جامعه عاطفی و احساسی شناخته میشود، یعنی عملکرد مردم بیشتر از اینکه بر اساس تصمیم گیری عقلانی باشد بر اساس احساس و عواطف آنهاست. طبیعتا تصمیمگیری عاطفی و احساسی در سن جوانی بیشتر است و به همین دلیل ساختار طبیعی جامعه این زمینه را برای پایین بودن آستانه تحمل دارد. این مساله زمانی که پای مشکلات ریز و درشت جوانان به وسط میآید تشدید میشود.
وقتی خشونت و پرخاشگری تب جامعه میشود
وقتی خشونت و پرخاشگری تب جامعه میشود
رئیس انجمن آسیبشناسی ایران درباره بردباری و میزان آستانه تحمل در کشور به «آرمان» میگوید: در اصل تابآوری به معنای میزان ظرفیت انسان در برابر تحمل استرس و ناملایمات تعریف میشود.
در صورت عدم وجود مهارت مدیریت استرس در جامعه به نسبت افراد برای مقابله با سختیها روحیه ناسازگارانه از خود بروز میدهند. امروزه در جامعه ما استرس و فشارهای روانی شدت یافته و به نسبت مقوله تابآوری نیز مطرح میشود. برای مثال در جامعه انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از تبعیضها و ناکامیها رو به رشد است.
تاکنون مدیریت استرس در کشور بر مبنای یک روند اعتراضی مورد ارزیابی قرار نگرفته و طبیعتا در حوزه تابآوری هم چندان اقدام مناسبی از سوی مسئولان انجام نشده است. کوروش محمدی میافزاید: امروزه آستانه تحمل جامعه ما به شدت تنزل یافته و به نسبت میزان افسردگی در بین افراد به شکل کاملا ملموس افزایش یافته است.
با بررسی وضعیت افسردگی در کشور باید گفت که این بیماری در بین ایرانیها از مرز خفیف گذشته و روز به روز با شدت بیشتر با بازخوردهای افسردگی در قالب رفتارهای پرخاشگرانه بروز میکند.
در گذشته شاهد پیوند اجتماعی بین لایههای جامعه بودیم، اما در حال حاضر تا حدودی این پیوند گسسته شده است. به این ترتیب افراد با روحیه فرد گرایانه از حوزه همبستگی اجتماعی و تفکر جمعی فاصله گرفته و به طور خاص به سمت منافع فردی در حرکت هستند.
به گفته او چون بخش مدیریت کشور و تصمیم گیران چندان کنترلی بر استرسهای جامعه ندارند به نسبت این عدم کسب مهارت در شرایط بحرانی افراد را با مشکلات فراوانی رو به رو میکند. هم اکنون در خانواده به عنوان کانون رشد افراد پرخاشگری مشاهده میشود تا چه رسد به جامعه.
الگوهای پرخاشگری در خانوادهها فراوان است. برای مثال هر روز والدین خسته از استرسها و فشارهای کاری بار روانی منفی را از بیرون به منزل انتقال میدهند. در این شرایط بی شک پرخاشگری، نزاع و دیگر مشکلات در روابط بین افراد شدت مییابد.
طبیعتا این الگوها روی نسلهای جوان و فعال جامعه هم تاثیر منفی میگذارد. بنابراین شاهد وجود تب خشونت در جامعه هستیم. از سوی دیگر نزاعها و درگیریهای لفظی، پرخاشگری و نوع برخوردهای روزانه نشان دهنده کاهش آستانه تحمل افراد و رشد پرخاشگری است.
افراد در این شرایط به جای بردبار بودن و ارتقا دادن آستانه تحمل در مقابل چالشها، واکنشهای احساسی، هیجانی و برخوردهای کاملا تهاجمی از خود بروز میدهند. برای مثال در حوزههای رفتارهای شهری و بررسی نوع رانندگی نشان دهنده کاهش آستانه تحمل افراد در جامعه ایران است. در این شرایط باید میزان تابآوری اجتماعی افزایش یابد.
این کارشناس مسائل اجتماعی ادامه میدهد: در کشور ما افراد با کوچکترین ناملایمات عصبی شده و واکنش نشان میدهند. بروز این گونه رفتارها به دلیل عدم کسب مهارتهای ارتباطی و نبود مهارتهای کنترل خشم است.
این جامعهشناس میگوید: به نظر شما هم اکنون چند درصد جامعه ما مهارت کنترل خشم را کسب کرده اند؟ متاسفانه فرهنگ کنترل خشم در جامعه ما نهادینه نشده است. تاکنون از سوی افراد تاثیرگذار و مسئول جامعه شاهد اقدامات فرهنگی و توجه به ارتقای چنین مهارتهایی نبودیم.
بنابراین سلسله عوامل در قالب بیماریها، افسردگی، تبعیضها، مشکلات ارتباطی افراد با یکدیگر و فقدان مهارتهای کنترلی در حوزه خشم و پرخاشگری باعث کاهش آستانه تحمل عامه مردم شده است.
البته تاثیر این ناهنجاری را میتوان در روابط و حتی نگاههای افراد در خانواه به یکدیگر متوجه شد. در ضمن آمار طلاق نیز گواه تنزل آستانه تحمل در جامعه است. چون برخی زوجها به دلیل بروز هر چالش روانی به دادگاه رفته و خواستار خاتمه به زندگی مشترکشان میشوند.
به گفته او بخشی از وجود و ارتقای بردباری به عملکرد قانونگذاران و تصمیمگیران جامعه مربوط میشود. برای مثال وقتی افراد در جامعه برای تحقق حقوق اولیه و ایفای آن با مشکلات متعدد رو به رو هستند به نسبت باید از طریق زد و بند و اعمال نفوذ به حقوق خود دست یابند. در این شرایط بی شک تضعیف حقوق افراد رخ میدهد. در این اقدام دیدگاه جامعه نسبت به نظم، قانون و انضباط مبتنی بر بی اعتمادی خواهد بود.
همین امر عدم رشد بردباری و کاهش آستانه تحمل را به دنبال دارد. وقتی قانون در یک جامعه ملکه ذهن افراد باشد به نسبت افراد نیز به جای درگیری، نزاع و مخاطرات ناشی از آن، قانون را برای احقاق حقوق خود واسطه قرار میدهند. اما وقتی افراد قانون را در احقاق حقوق خود ناتوان بدانند این امر میتواند باعث بروز بی هنجاری یا آنومی در جامعه شود.
به گفته او برای مثال امروزه بسیاری از افراد در شهرهای مختلف کشور به جای مطالبه گری حقوقشان از طریق قانون سعی میکنند با نزاع، درگیری، زورگیری، ضربه و آسیب به فرد مقابل به احقاق حقوق خود دست یابند.
در ضمن الگوهای فرهنگی موجود در جامعه نیز برای ایجاد آرامش و نشاط تاکنون ضعیف عمل کرده است. برای مثال رسانه ملی به عنوان الگوی فرهنگی جامعه تاکنون توانایی برقراری ارتباط مناسب و قوی با مخاطب را نداشته است.
منبع: روزنامه آرمان