حجت الاسلام محمد همتی مدیر موسسه خاکریز ایمان و اندیشه در این نشست گفت: ما تصمیم داشتیم تا مقاطعی از تاریخ اسلام را در قالب داستان برای مخاطب عام ارائه کنیم. برای انتخاب این مقاطع دو معیار کلی مد نظرمان بود؛ اول اینکه در هر مقطع یک درس تاریخی یا نمود یک سنت الهی یا ... وجود داشته باشد. یعنی پیامی که میخواهیم ورای این روایت به مخاطب ارائه کنیم معلوم و قابل دفاع باشد.
مدیر مسئول موسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه گفت: یکی از ضعفهای این فرایند در کشور ما سفارش مضمون برای تولید داستان است. در حالی که نقطه شروع یک داستان یا به تعبیر استاد سرشار سلول بنیادین شکلگیری یک داستان، مضمون نیست. به این نتیجه رسیدیم که یکی از بهترین نقطههای شروع، ایده اولیه داستان است. یعنی شخصیت، موقعیت و مسئله را پیشنهاد کنیم. باید مضمون مد نظر ما در این ایده اولیه نهفته و قابل پیگیری باشد. کتاب آینه هم در همین چارچوب شکل گرفت.
او اضافه کرد: یکی از دوستان ما- سید محمدمیلاد سالار- که طلبه هم هستند در حوزه منابع مرتبط با قیام ابیعبدالله(ع) مطالعه میکردند. یکی از مداخل فیشبرداری ایشان شخصیتهای مرتبط با قیام عاشورا بود. شاید 30 تا 40 نفر از شخصیتهای موجود در این برهه تاریخی در تاریخ علاوه بر نام، روایتهای دیگری هم دارند که همه جمعآوری شد. ما این وایتهای تاریخی را مطالعه و بررسی میکردیم تا اینکه به یک ایده داستانی برسیم. فکر میکنم اولین جرقه از طرف خود آقای سالار بود تا اینکه یک ایده خوب شکل گرفت. اگر اجازه بفرمایید بنده نهایت کار را عرض کنم و از روندی که ایده طی کرد بگذریم.
همتی گفت: ما دیدیم که برخی از این شخصیتها لااقل دو صحنه از زندگیشان در تاریخ روایت شده است. بین این دو صحنه هم ارتباط وجود داشت. صحنه اول از گذشته بود و صحنه دو در مواجهه با ابی عبدالله(ع)، دیدیم که این افراد در مقابل امام حسین(ع) متفاوت از گذشتهشان تصمیم نگرفتهاند. به این ترتیب ایده شکل گرفت.
همتی در ادامه با اشاره به انتخاب شخصیتهای گفت: به این ترتیب 8 شخصیت انتخاب شدند: دو نفر از شهدای کربلا: جناب عابس و جناب بریر، دو نفر از شیعیان که از کاروان امام حسین جا ماندند: سلیمان بن صرد و طرماح، دو نفر از کسانی که میدانند امام بر حق است، ولی از برابر امام فرار میکنند: هرثمه و عبیدالله بن حر جعفی، دو نفر از کسانی که میدانند حق با امام حسین است، ولی در مقابل امام قرار میگیرند: منذر بن جارود و شبث بن ربعی.
میثم رشیدی مهرآبادی نویسنده و فعال رسانهای در این نشست گفت: در آغاز باید به قطع مناسب این کتاب اشاره کرده و تلاش ناشر برای کتابسازی شایسته را ستود اما قرارگرفتن لوح فشرده صوتی در داخل جلد، ابتدا خواننده را با مشکل روبرو میکند که مجبور است برای خواندن و تورق کتاب، این لوح را جدا کند. بی شک ممکن است در نگهداری این لوح هم دقت لازم را به خرج ندهد.
وی افزود: نکته بعدی تاثیر این لوح صوتی در قیمت کتاب است که حتما میشد به جای آن، از قیمت کتاب، کم کرد و تهیه آن برای مخاطبان را راحت تر کرد. نکته بعد درباره انتخاب رنگ قرمز برای متن است که خواندن آن را به شدت با سختی روبرو کرده است. احتمالا ناشر میخواسته تاکید کند که از سطر سطر این کتاب خون می بارد اما واقعا شایسته بود که هوای چشم خوانندگان را هم می داشت.
این نویسنده گغت: بحث دیگر، انتخاب نویسندگان برای این محصول ادبی – پژوهشی است. آنچه در نگاه اول به لیست نویسندگان این کتاب به ذهن متبادر میشود این است که این بزرگواران حداقل در چندین سال گذشته اثر قابل توجه و شاخصی به بازار نشر نفرستادهاند. بی شک در میان نویسندگان این کتاب کسانی دیده می شوند که آثار خوب و ارزنده ای در حوزه داستان داشته اند اما متاسفانه سالهاست که نامی از این بزرگان در میان نیست. واقعیت این است که این کتاب به عنوان یکی از اولین تجربه ها در این قالب، نیاز به حضور نویسندگان مطرحی داشت که نامشان باعث تبلیغ و گسترش آن می شد.
او در پایان سخنانش گفت: در زمینه محتوا هم به این جمله کوتاه بسنده میکنم که برخی از داستان های این مجموعه در حد مقالاتی احساسی که ارجاعاتی تاریخی هم در آنها دیده می شود، باقی مانده است. نوشته هایی ارزشمند و آموزنده که با هر گونه اغماض، نمی شود آن ها را «داستان» نامید.
*روایت عاشورا از زبان کسانی که کمتر اسمشان را شنیدهایم
*«آینه» پلی میان امروز و فرداعاطفه
جعفری از فعالین رسانهای در این نشست گفت: کتاب، روایت جالبی را برای
داستان عاشورا انتخاب کرده است، اینکه ما داستان را از زبان کسانی بشنویم
که شاید کمتر اسم شان را شنیدهایم جذاب است. وجود این آدمها در تاریخ و
اینکه کتاب سندیت تاریخی دارد یک وجه مثبت دیگر کتاب است؛ البته من در مورد
وجه تاریخی خیلی نمیتوانم صحبت کنم اما همین که میدانیم شخصیتهای کتاب
در تاریخ بودند و تخیل نویسنده نیستند برای مخاطب جذاب می شود.
وی
افزود: یک نکته دیگر در مورد کتاب انتخاب شخصیتها است؛ شخصیت هایی که
مخاطب را به دام تکرارهای همیشگی این گونه کتابها نمی اندازد و همین هم
زیبایی را دوچندان می کند. تردیدها، انتخاب بین حق و باطل، انتخاب با
بصیرت، انتخاب تعلقات دنیوی، تقدیری که آدم با دست خودش انتخاب می کند، همه
و همه در کتاب دیده میشود و نویسندگان با زیبایی و به کارگیری صنایع ادبی
توانستهاند این مسائل را به مخاطب القا کنند.
این
فعال رسانهای گفت: شاید یکی از تنها ایرادهایی که میتوانم به کتاب بگیرم
این بود که در برخی داستانها با تمام شدن داستان باز هم دلم می خواست
داستان ادامه پیدا کند تا بیشتر بدانم؛ البته درست است که مجموعه داستان
کوتاه است و نویسنده باید داستان را زود تمام کند؛ اما در یکی از داستانها
با تمام شدن داستان، حس میکنی که هنوز باید داستان ادامه پیدا کند. و
شاید زیباترین داستان این کتاب را در داستان کوتاه «ببار ای اشک بر کویر
ندامت» باشد، مخصوصا آنجا که نویسنده از زبان طرماح بن عدی میگوید، امام
فرمود: پس شتاب کن! و من معنای شتاب را نفهمیدم.
نفیسه اسماعیلی دیگر فردی بود که در این نشست به بیان نکاتی پیرامون مجموعه داستان «آینه» پرداخت. این فعال رسانهای گفت: «آینه» داستانی به قلم هشت نویسنده در قالب داستان کوتاه، اثری که از واقعیات تاریخی اخذ شده و در بن داستان پرورانده شده است. مقاطعی حساس در پردههایی متفاوت روایت شده است.
وی افزود: روایتی که به واقعه کربلا براساس شخصیتها پرداخته و اینکه این افراد چه تصمیمی در مواجهه با قیام امام حسین(ع) گرفته اند و نشان میدهد این موارد با تاسی از گذشته است یعنی افراد تصمیم میگیرند که در پیشینه آنها ورقی از امروز تاریخشان دیده می شود.
این فعال رسانهای گفت: حسینیها و یزدیها دسته بندی میشوند فصل ها مرتب به واکنش افراد و احوالات مرتب بر آنها نوشته شده آنهم از زیستی در مقطعی خاص و مهم از تاریخ. آنچه در «صدای پای آب» به روایت ابراهیم حسن بیگی آمده بیانی از دغدغه و روایت، خبرهایی که میرسد و ناگوار است که حقیقتا زیباست: «عبیدالله بن زیاد» هنوز والیگریاش بر کوفه خشک نشده بود که دستور داد «عمربن سعد» به نزدش بیاید. پسر سعد که در اطاعت و فرمانبرداری ید طولایی داشت مقابلش ایستاد ابن زیاد به او گفت: ابن سعد تو بگو چه کنیم با این حسینابن علی که راهی کوفه شده است؟
او اضافه کرد: نویسنده در این بخش استیصال را به مخاطب به واقع منتقل میکند به حدی که پیگیری داستان خطابه شمرده نشده و مخاطب با راوی پیش میرود. این ماجرای گفت و شنود و اینکه فردی حاضر باشد که شمشیر در برابر حسین بن علی بردارد به خوبی ترسیم شده است. یکی دیگر از بخش های کتاب فصل دوم با نام «دور شو» به قلم شیرین اسحاقی است بخشی که نکات ابتدایی این نوشتار در مورد گذشته افراد را متذکر شد. در این فصل میخوانیم: عبیدالله شمشیر بر زمین میکوبد و به مدد آن پیش میرود. گلویش خشک شده است. اکنون به حاشیه فرات رسیده و کمی آنسوتر یک کشتی با مسافرانش در حال دور شدن از کناره رود است. عبیدالله شمشیر را در هوا میچرخاند و با نیرویی که نمیداند از کجا یکباره در پاهایش آمده، به سمت کشتی میدود. باید به کشتی برسد. باید خود را نجات دهد. به کشتی که میرسد، تنها کشتیبان او را بازمیشناسد و میگوید: «تو ابن حر، دلاور عرب نیستی؟» دستی پیش میآید و او را در سوارشدن بر کشتی کمک میکند. عبیدالله در گوشهای از کشتی مینشیند. از دور سوارانی را میبیند که به سوی فرات میتازند. او سر در گریبان فرو میبرد. چرا رهایش نمیکنند؟ حالا آن صدا هم دوباره در سرش پژواک میگیرد. چگونه میتواند آن روز را فراموش کند. گرچه هفت سال از آن روزگار گذشته است، اما دیدار در قصر بنیمقاتل، هر لحظه در نظرش تازهتر از قبل میشود. عصر همان روز که او از کوفه گریخته بود تا ورود کاروان حسین بن علی را نظارهگر نباشد، ناگهان حسین(ع) با تعدادی از یارانش به خیمه او آمد. چون امام(ع) در خیمه عبیدالله نشست، پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای پسر حر! اهل شهر شما به من نامه نوشتند که به یاری من هماهنگاند و از من خواستند تا به نزد آنها بیایم، ولی آنچه وعده دادند، نادرست بود. ای عبیدالله! تو در گذشته بسیار خطا کردهای و خداوند تو را به اعمالت مواخذه میکند. آیا اکنون نمیخواهی در این ساعت به سوی او بازگردی و توبه کنی؟ مرا یاری کن تا جدم در قیامت، شفیع تو باشد.» چه میتوانست بگوید؟ بیان وقایع در گذر ایام و عاقبت بخیری و یا پیوستن در گروه مقابل حسین، نشان میدهد عقوبت اعمال در صحنههای متعدد به تصویر کشیده شده است و هرکدام از مولفان به درستی کار را به سرانجام برده اند.
وی افزود: تردید در برابر تقدیر، حق در برابر باطل، همه در قبیله حسین یا مقابل او و... شاید ستونهای اصلی کتاب پل هایی میان امروز و فردای شخصیت ها باشد که نویسندگان با برجستگی خود آن را خوب ثبت کرده اند هشت نویسنده نام آشنا و خوشنام. کتاب خوبی است در قطعی خوب هم منتشر شده و فقط رنگ فونت مشکل داشت که به آن اشاره کردم.
* کتابی که یک یا دو چاپ بیشتر نخواهد فروخت، چه جای سرمایهگذاری است!
همتی در بخش دیگری از این نشست گفت: «آینه» اولین تجربه ما در این نوع سفارش داستان کوتاه بود و حتما ضعفهایی بر آن مترتب است که ان شاءالله در تجربیات بعدی مان باید اصلاح کنیم. اول اینکه شاید پیام مورد نظر ما، چندان در برخی از داستانها نمود پیدا نکرده و خواننده متوجه هدف غایی ما نمیشود.
وی افزود: دوم اینکه برخی از داستانها نسبتا ضعیف هستند و البته در این تجربه اول ما واقعا دخالتی در امر داستان نویسی نویسندگان نکردیم. بعد از انتشار کتاب در مورد علت ضعف برخی از داستانها- علی رغم توانمندی نویسندگان- بحث کردیم و از نظرات برخی اساتید مانند آقای شاکری و آقای سنگری هم بهره بردیم.
مدیر مسئول موسسه خاکریز ایمان و اندیشه گفت: متأسفانه ضعف بازار نشر در کشور ما گاهی باعث میشود که نویسنده برای عنوان و سابقه خودش چندان دغدغهمند نشود، کتابی که یک یا دو چاپ بیشتر نخواهد فروخت، چه جای سرمایهگذاری است!