بعید است که ترامپ از اقدامات عجولانه با انتظارات غیرقابل تحقق فایده‌ای ببرد چرا که رویارویی با روسیه معقول و با طرح و برنامه پوتین بیش از آنکه سودمند باشد، تشدید تنش‌ها را به دنبال خواهد داشت.

 به گزارش مشرق، پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گمانه‌زنی‌های بسیاری را در قبال آینده سیاست خارجی آمریکا و البته روابط مسکو و واشنگتن در پی داشته است. در واقع اظهارات ترامپ در مبارزات انتخاباتی مجموعه‌ مسائل بسیار مهمی در حوزه سیاست خارجی را در برمی‌گرفت که در قبال تحقق یافتن آنها باید با خویشتنداری و احتیاط برخورد کرد.

رییس جمهوری آمریکا شخصا نمی‌تواند تمام تصمیمات را اتخاذ کند و از سوی کنگره محدودیتهایی در قبال تصمیمات وی وجود دارد و ایده‌های وی از طریق مجموعه‌ای از سازمانهای اطلاعاتی، دولت، منافع شرکتهای آمریکایی و از جهاتی متحدانش عبور کرده و فیلتر می شوند. گرچه رفتارهای تحریک برانگیزی از سوی دونالد ترامپ انتظار می رود اما سیاستهای عمومی و سیاستهای واقعی دو امری هستند که به طور بنیادینی با یکدیگر تفاوت دارند.

از اینرو، اظهارات شماری از مقامات غربی بلندپایه که به دنبال یافتن منطقی در رفتار و اظهارات ترامپ در قبال امنیت یوراتلانتیک هستند، باعث تعجب قابل توجه ناظران بیرونی شده است. در میان این شخصیتها، تلاش «ینس استولتنبرگ» دبیر کل ناتو برای تبیین اهمیت این سازمان برای رییس جمهوری منتخب آمریکا یا اظهارات وزیر دفاع آلمان مبنی بر اینکه با رویکردهای تجاری نمی توان با ناتو برخورد کرد، قابل تامل است.

دگرگونی نظام بین الملل

حال سوال این است که این مقامات واقعا بر این باورند که عامل شخصیت تاثیر شگرفی بر آینده امنیت یوروآتلانتیک دارد؟ در پاسخ باید گفت که به نظر می رسد غرایز سیاسی به این مقامات دروغ نمی گوید. تردیدی نیست که پذیرش بی دردسر و آرام نتایج انتخابات آمریکا در هشت یا دوازده سال پیش که به نظر می رسید نظام روابط بین الملل بسیار باثبات‌تر بوده و نهادهای مختلف می توانستند ابهامات و پنهانها و نهانهای مرموز‌ترین و مبهم‌ترین سیاستمداران را برملا سازند، سهل‌تر بود.

با این حال شناخت احساسات و تمایلات در دوران حاضر بسیار دشوار است. تحولات یکی پس از دیگری در حال تردیدافکنی حتی در قبال ماندگارترین قراردادها و پیمانها هستند. البته زمین لرزه در سیاست بین الملل هنوز آغاز نشده است اما موازنه گذشته دیگر معنایی ندارد. در چنین اوضاعی، نوسانات در سیاستها نقش بزرگی ایفا می کنند که البته شامل رهبران کاریزماتیک و قاطع نیز می شود. اقدامات این رهبران متضمن تغییرات مهمی است که پیامدهایی به دنبال دارد که پیش بینی آنها بسیار دشوار است. بی تردید ترامپ چنین رهبری است. سیاستهای وی بخوبی می تواند اعتبار قواعد کنونی بازی یا قواعدی را که در حال شکل‌گیری هستند به بوته آزمایش بگذارد. امکان دارد که نهادها و سازمانها حتی قوی‌تر شوند. با این حال انتظار  تغییرات بی‌مهابا می رود که به از دست رفتن کنترل این نهادها بر روند منجر شود. به نظر می رسد که این امر دغدغه کسانی است که برای شکل دادن به برنامه‌ها و دستور کارهای رییس جمهوری منتخب آمریکا تلاش می‌کنند.

بی تردید این نگرانی با حوادث اخیر تقویت نیز می شود. غرب، بحران اوکراین را ابتدائا نتیجه اقدامات قاطعانه ولادیمیر پوتین می داند. مکانیزمهای همکاری که بین روسیه و شماری از نهادهای غرب محور وجود دارد، طی زمانی کوتاه به نقطه صفر رسیده است. این مکانیزمها در جلوگیری از بروز بحران در روابط بین روسیه و غرب ناتوان بودند در عین حال که نتوانستند مشکلاتی که به این بحران منجر شد را حل و فصل کنند. رهبر روسیه نشان داده است که تمایلی به پذیرش وضعی ندارد که در تضاد با منافع وی است و در کوتاه زمان به دنبال تخریب این وضعیت است.

ظهور ترامپ و آینده امنیت یورو آتلانتیک

انتظار می‌رود که دونالد ترامپ به طور مستقیم یا غیرمستقیم در شیوه‌ای مشابه اقدام کند نه به این معنی که راهبردی از پیش طراحی شده برای اصلاحات عمیق در اختیار دارد بلکه برعکس وی هیچ راهبردی ندارد. با این حال شمار قابل توجهی از مشکلات، ناهماهنگی‌ها و بی برنامگی‌ها در سیاست خارجی آمریکا وجود دارد که فضای قابل توجهی را برای خلاقیتها با تمام خطرات در اختیار کسانی قرار می دهد که به بی‌اثربودن نهادهای قدیمی و واقعیات تثبیت شده عادت کرده اند.

ظهور ترامپ برای امنیت یورآتلانتیک زمینه را برای شماری از گزینه های راهبردی مهم شامل سیاستها در قبال ناتو، روابط روسیه و آمریکا، ثبات راهبردی و اولویتهای راهبرد آمریکا برای آسیا فراهم می کند.

اظهارات ترامپ پیش از انتخابات در قبال ضرورت تجدیدنظر نقش آمریکا در ناتو باعث هراس بسیاری شده است. در واقع تا به حال هم مشکلات عدیده ای در این رابطه وجود داشته است. آمریکا به طور سنتی در قبال امنیت متحدان اروپاییش خود را متعهد کرده است. در طول جنگ سرد و مهار اتحاد جماهیر شوروی این امر کاملا توجیه پذیر بود. به علاوه، متحدان آمریکا در اروپا برای بسیج تمام ظرفیت نظامی خود در مقایسه با حال تمایل داشتند. در پی پایان یافتن جنگ سرد، شمار مشتری‌های امنیتی اروپا افزایش یافت اما ضرورت و انگیزه برای بسیج ظرفیتها بشدت کاهش یافت. در عین حال ناتو نشان داد که برای چالشهای جدید نظیر تروریسم یا جنگهای داخلی در حاشیه تروریسم از آمادگی برخوردار نیست.

بحران اوکراین ماهیت وجودی ناتو در شکل کنونی آن را یادآوری کرد با این حال حتی اگر روسیه به عنوان تهدیدی تلقی شود، رقابت جدید به طور بنیادینی با دوره جنگ سرد تفاوت دارد. این امر تحت تاثیر متغیرهای بسیاری است که فراتر از کنترل مسکو، واشنگتن یا بروکسل است. این متغیرها از غیرقابل پیش‌بینی بودن اوضاع داخلی اوکراین تا بنیادگرایی در خاورمیانه را در برمی گیرد. هر یک از این متغیرها می تواند ناتو را علیه روسیه نماید. حتی اگر رویارویی با روسیه صورت نگیرد، بازدارندگی متقابل هیچ یک از مشکلاتی را که باعث ظهور رقابت شده، حل و فصل نخواهد کرد در عین حال که مشکلات مشترک در حاشیه این رقابت را نیز باید مد نظر داشت.

بعید به نظر می رسد که ترامپ به نقش آمریکا در ناتو پایان یا آن را بشدت کاهش دهد چرا که این امر مشکلات را دوچندان خواهد کرد بلکه در قبال سهم و مشارکت آمریکا در ناتو تجدیدنظر خواهد کرد. حتی اگر ترامپ دنباله رو توصیه وزیر دفاع آلمان بوده و به این سازمان به عنوان نوعی از خیرعام و دارایی امنیتی مشترک برخورد کند، طرح پرسشهایی درباره کارایی و سازماندهی مجدد احتمالی آن، ممکن است.

این سازماندهی مجدد لزوما به سود روسیه نیست. در نهایت، این امر به اهدافی بستگی دارد که شخص ترامپ آنها را مهم تلقی می کند. گفتگو با روسیه در اینجا نقش مهمی ایفا می کند.

در عین حال دلیلی وجود ندارد که با خوشبینی یا هراسهای کسانی سهیم شد که انتظار چرخش شگرفی در روابط آمریکا و روسیه دارند. با این حال، ریاست جمهوری ترامپ پنجره کوچکی از فرصتها باز می کند که با ریاست جمهوری هیلاری کلینتون تصور آن نمی رفت. رییس جمهوری منتخب آمریکا ممکن است برای حل و فصل برخی موضوعات کلیدی به ویژه مناقشه اوکراین تلاش کند. با این حال، نتیجه‌بخش بودن این دیدگاه به دیپلماسی روسیه و توانایی‌اش برای بهره‌گیری از مزایای چنین گفتگویی بستگی دارد.

آشکارا بحران اوکراین از جمله موضوعات اصلی در دستور کار روابط روسیه و آمریکاست. تمرکز بر فهرستی کوتاه اما خاص از اولویتها و موضوعات بسیار ضروری که پیشرفت در قبال آنها محتمل است، به نظر بهترین راهبرد برای روسها و آمریکایی‌ها خواهد بود. تلاش برای حل و فصل همه مسائل طی یک توافقی کلان بعید است که موفقیت‌آمیز باشد. از سویی باید به این واقعیت عنایت داشت که روسیه و ایالات متحده به همراه متحدانشان بازیگران بیرونی در قبال بحران اوکراین محسوب می‌شوند. برای مقامات اوکراینی ضروری است که به عنوان یکی از طرفین در این روند حاضر باشند و آن را تباه نکنند. در عین حال توالی گامهای طرح‌ریزی شده در توافقات مینسک می تواند یکی از حوزه های توافق باشد.

از سویی وضعیت مشابهی را در قبال مناقشه سوریه می توان انتظار داشت. تلاش ناموفق از سوی روسیه و آمریکا برای دستیابی به توافقی در قبال سوریه، نیل به توافق جدید مهمی را بعید می سازد. در اینجا نیز هر دو کشور چاره ای ندارند که بر موضوعات نظام‌مندتر نظیر خط‌ کشی بین تروریستها و مخالفان میانه‌رو متمرکز شوند.

با این حال امکان بسیاری وجود دارد که پیشرفتهای ضروری در این موضوعات صورت نگیرد. در این حالت، انتظار می رود که دونالد ترامپ دست به اقدامات جدی علیه روسیه زده و فشار مضاعفی بر آن وارد کند. خطر تشدید عمدی یا غیرعمدی تنش بین دو کشور در این وضعیت بسیار بالاست و البته تحریمهای جدید در پی تحولات جدید علیه روسیه محتمل است.

مثلث روسیه، آمریکا و چین

در هر حال، هرگونه فشار نظامی آمریکا علیه روسیه، مسکو را بیش از پیش به مشارکت نظامی با پکن ترغیب خواهد کرد. روسیه و چین بعید است که اتحاد نظامی همه‌جانبه‌ای را شکل دهند با این حال برای واشنگتن فایده‌ای ندارد که خود را در معرض مواجهه با چشم‌انداز مهار دوجانبه از سوی مسکو و پکن قرار دهد. اتحاد جماهیر شوروی در دوران خود مجبور بود با چنین وضعیتی روبرو شود تا پکن و آمریکا را از یکدیگر دور نگاه دارد حتی با وجود آنکه پکن و واشنگتن متحدان نظامی محسوب نمی شدند.

از این رو، ترامپ و تیمش مجبور خواهند شد که از روابط با چین عقب نشینی کنند یا با مشکلات بروز کرده با مسکو دست و پنجه نرم کنند. گزینه نخست برای ایالات متحده با توجه به سطح وابستگی اقتصادی متقابل  و پس زمینه کلی روابطش با چین مناسب‌تر به نظر می رسد. با این حال، چین در مواجهه با چنین سناریویی سود بیشتری از آن خود خواهد کرد. پکن می‌تواند منافعش را (از جمله در دریای جنوبی چین) به پیش برده و شریک روسیه باقی مانده و آرامش را در مرزهایش حفظ کند. در هر حالتی، روابط پکن با مسکو و واشنگتن در مقایسه با روابط بین مسکو و واشنگتن بسیار بهتر خواهد بود.

به وضوح رویکردی حساب شده و معقول در قبال تمام حوزه‌های مطرح شده بهترین گزینه برای دونالد ترامپ در مقطع کنونی خواهد بود. بعید است که ترامپ در شطرنج قدرت از اقدامات عجولانه با انتظارات غیرقابل تحقق فایده‌ای ببرد چرا که رویارویی با روسیه‌ای که در راس خود رهبری چون پوتین می بیند که معقولانه و با طرح و برنامه در سیاست خارجی‌اش عمل می کند و برای حفظ منافعش از هیچ اقدامی فروگذار نیست، بیش از آنکه سودمند باشد به هم ریختگی سیاست بین الملل و لطمه خوردن منافع بازیگران منجر شده و تشدید تنش ها را به دنبال خواهد داشت.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس