باید اشاره کرد در این بین هنرمندان گمنامی وجود دارند که برای میراث کشور
خود میراثهای هنری ارزشمندی به جای میگذارند و هیچگاه سخنی از آنها
نمیشود.
در همین میدان زیبای امام (ره) اصفهان، درست مسجد جامع عباسی
را که رد کردی، همانطور که صدای کالسکه و سم و شیهه اسبها لابهلای جمعیت و
صداهای مردم به گوش میرسد وارد بازار میشوی، صدای کالسکه کمرنگ و
کمرنگتر میشود و ما را به گوشه از چهارسوق مقصود میرساند، جایی که یک
استاد اصفهانی شاهکاری فراتر از واقعیت را به تصویر میکشد.
برای پیدا کردن آدرس حجره به حجره سراغش را میگیریم ابتدا در مقابل هنری که انجام میدهد تصور حجرهای بزرگ در ذهن تجسم میشود حجره به قدری کوچک است که آن را پیدا نمیکنیم، چون در بین کرکره حجرهای دیگر پنهان شده اما جای شکرش باقی بود که همزمان با استاد به قرار گفتوگو رسیدیم.
حجرهای یک در دو متری، شاید باورتان نشود اما این مکان همان فضایی است که یک رشته صنایع دستی کشور در همینجا درست جایی که ما ایستادهایم "متولد" شده است؛ اگر چه حجره کوچک است اما گفتوگوی با این استاد به قدری عمیق و لذتبخش بود که ما در لابهلای این گفتوگوها احساسی از کوچک بودن فضا نداشتیم، لحظهها به وسعت دریا بود.
استاد حسین شاهی هنرمندی به تمام معنا و دقیق است، در گفتوگو با او دقتش به نگارگریها و مینیاتورهایی که به تصویر میکشد قابل مشاهده است.
"تابلوبرگ" عنوان رشتهای است که این استاد اصفهانی با خلق اثر هنری خود به صنایع دستی کشور افزوده است، باورکردنی نیست اما استاد حتی روی برگ بنجامین هم نقاشی مینیاتور کشیده است. گفتوگوی زیر حاصل ذوق هنری استادی است که از هنر مشترک خالق و مخلوق و تصاویری فراتر از واقعیت میگوید؛ گفتوگویی که خواندن آن خالی از لطف نیست.
استاد چه انگیزهای سبب شد روی برگ درختان نقاشی بکشید؟
حسین شاهی: سال 58 بود که به کشمیر رفتم آنجا نقاشیهای سنتی روی برگ دیدم و برایم جالب بود ولی مینیاتور نبود، نقاشی معمولی بود از همان موقع این هنر در ذهنم ماند تا اینکه نقاشی روی برگ را نوروز 94 در همین حجره رونمایی کردم.
پس با این حساب ایدهای که داشتید نزدیک به 37 سال زمان برد.
بله. خب چون میخواستم کارم پخته باشد، بایستی زمانی ارائه میدادم که قابل دیدن باشد در واقع کار هنری باشد نه اینکه صرفا صد درصد تجاری باشد؛ البته من پیش از این نیز روی عاج و استخوان و ... نیز نقاشی میکردم.
چه طرحهایی را بیشتر به تصویر میکشید؟
طرحهای شکارگاه، چوگان، لیلی مجنون، پرندگان بوده اما در آینده نزدیک تصمیم دارم تصاویر میدان تاریخی نقش جهان، ابنیه تاریخی اصفهان و تخت جمشید را بکشم که برگهای بزرگتری برای آنها آماده کردهام. من 2 نوع طرح میکشم طرحهای انتزاعی مانند شکارگاه و طرحهایی که از روی عکس است. طرحها را خودم میکشم و همسرم در رنگآمیزی اثر کمک بسیاری میکند.
روی چه برگهایی نقاشیهای مینیاتور میکشید؟
روی تمام برگهایی که خداوند خلق کرده، تنها برگی که قابلیت نقاشی روی آن نیست برگهای سوزنی کاج است، تاکنون روی برگهای بسیاری مانند برگ پیچک، بو، مگلونیا، تبریزی، بنجامین و .... نقاشی کشیدهام.( به یکی از تابلوهای بالا اشاره میکند) این تابلو را ببینید نقاشی شکارگاه روی پیچک است که جزو نخستین اثرم بود و توانستم اثر را در وزارت ارشاد و میراث فرهنگی به ثبت برسانم.
پس هنر شما به ثبت رسید.
بله این هنر به ثبت رسیده و در واقع یک رشته به صنایع دستی کشور به نام "تابلوبرگ" افزوده شد.
در ایران فقط شما چنین اثری را ابداع کردهاید؟
در ایران و خاورمیانه تنها بنده هستم که چنین اثری دارم، در لهستان نیز یک هنرمند روی برگ کار میکند اما نقاشی گرافیکی میکشد در هندوستان هم نقاشی سنتی هندی است نه مینیاتور، ببینید الان این تابلو سال 58 از هند آوردم اما رنگهای آن میریزد.
شما از چه رنگهایی استفاده میکنید؟
از رنگهای گواش و یا دستساز که خودم درست میکنم مانند رنگهای سفید، طلایی و نقرهای که خودم میسازم و ساختش تجربی است.
رنگ تابلو برگها ماندگاری دارد؟
بله هنگامی که برای ثبت اثر طرح خود را ارائه دادم یک سری توضیحات از من خواستند توضیحات که مورد تائید داوری قرار گرفت و به وزارت فرهنگ و ارشاد رفت و به عنوان "تابلو برگ" ثبت شد.
برای ابداع این هنر چقدر آزمون و خطا داشتید؟
بله، نزدیک به 3 سال برای این اثر آزمون و خطا داشتم تا متوجه شدم چه موادی روی برگها باید بزنم، همه برگها امضا و تاریخ و هنگامی که امضای کار خود را میزنم یعنی از آن مطمئن هستم.
استاد شما در زمینه " تابلوبرگ" شاگرد هم دارید؟
در زمینه برگ نه.
قصدش را دارید در آینده این هنر را به آیندهگان آموزش دهید؟ بالاخره این جزئی از صنایع دستی کشور ما شده است.
من قصد ندارم این هنر را با خودم ببرم؛ اما باید در نظر داشت اصفهان یک شهر پر جنب و جوش است و اگر یک نوآوری ایجاد کردی روی دستت میزنند، من در این چند سال تاکنون کسی روی دست من نزده، چون پردازش برگ و موادی که روی برگ میزنم را همکاران هنوز نتواستهاند متوجه بشوند.
من این را با خودم نمیخواهم ببرم اما فعلا به کمی پول و زمان نیاز دارم؛ اما در یک برگه روش فنآوری و پردازش برگ را نوشتهام که در دست همسر و یکی از دوستان است تا اگر روزی نبودم آنها در صفحه اینستاگرام و شبکههای اجتماعی منتشر میکنند، این هنر باید به نسلهای بعدی منتقل شود.
( استاد در بین صحبتهایش برگهایی را نشان میداد که توسط پرودگار رنگآمیزی شده بود برگهایی که به گفته خودش هیچ وقت روی آن نقاشی نمیکشد و آنها را نمیفروشد برگهایی که به مسطحی یک کاغذ بود).
برگهایی که نشان میدهید همه صاف و مسطح هستند لابهلای کتاب میگذارید؟
برگها را هیچ وقت از درخت نمیکَنم از برگهایی استفاده میکنم که یا
خودش افتاده باشد یا برگهایی که در کما و زرد رنگ شده است، آنها را شسته
در هوای معمولی میگذارم تا رطوبت آن بخار شود سپس لابهلای کتاب گذاشته و
یک وزنه روی آن میگذاریم بعد از یک ماه و چندین بار جابجایی شبیه یک مقوا
میشود.
2 مواد روی آن میزنیم پس از نقاشی 2مواد دیگر روی آن زده
میشود در واقع این مواد شبیه یک مومیایی مدرن است و با این مراحل هیچ
اتفاقی روی این برگ پس از سالیان سال نمیگذارد.
نقاشی روی برگ چقدر زمان میبرد؟
ما به نیت 7 خوان رستم 7 برگ را برای نقاشی در دست میگیریم، این 7 برگ 3 روز که هر روز 8 ساعت کار باشد زمان میبرد؛ 8 ساعتی که نه استرس داشته باشی نه نگرانی و البته به همراه موسیقی سنتی در واقع آن موقع هنگام نقاشی ما با خداوند روی ابرها هستیم.
چرا به نیت 7 خوان؟
چون من به فرهنگ خودم خیلی احترام میگذارم.
همیشه همین جا کار میکنید؟
بله در همین حجره، ببینید من خودم را فقط به نقاشی مینیاتور محدود کردهام و بقیه حجره را اجاره دادهام تا تمرکزم روی این هنر باشد.
شنیدهایم که گردشگران خارجی از آثار شما استقبال زیادی داشتهاند.
بله بیشترین رقم فروش من از سوی آلمانیها و فرانسویها بوده، به خصوص طرح مرغ ماهیخوار را خیلی دوست دارند، این قناری روی برگ پیچک را ببینید یک گروه فرانسوی آمده بودند با دیدن آن گفتن این کار فراتر از واقعیت است، البته من این را نکشیدهام کار خدا بوده و من یک وسیله بودم.
یا طرح
مرغ زنبورخوار که روی برگ توت سیاه کشیدهام، ترام رنگ مال خود برگ بوده و
دستی بر روی ان نکشیدهام در واقع کار مشترکی بین خدا و بنده خدا بوده
است.
این را هم باید اشاره کنم که یک گروه اسپانیایی در مورد تابلو برگها و این اثر هنری به بنده مراجعه کرده و یک مستند ساختند.
ایرانیها نیز این اثر استقبال کردهاند؟
بله. از نوروز 94 تا کنون 1100 تابلو فروختهام که از این تعداد 700 تابلو را توریستهای خارجی و بقیه را ایرانیها خریداری کردهاند.
در آثار شما چوگان نیز به چشم میخورد، فکر میکنید با ثبت این ثر منقش به چوگان میتواند به ثبت چوگان به عنوان یک اثر بینالمللی ایرانی کمک کند؟ خیلی وقتها یک اثر هنری میتواند تاثیرگذاری فراوانی کند.
این موضوع به ذهن من نرسیده بود اما قطعا میتواند کمک کند، همانطور که میدانیم یک فیلم ایرانی سیاه و سفید مربوط به سال 1292 است که بازی چوگان در میدان نقشجهان را نشان میدهد پس اسناد زیادی برای این ورزش متعلق به ایران وجود دارد.
حتی میخواهم بگویم کوکاکولا را از اصفهان آموختند. در قدیم در اصفهان شربت سرکه شیره و یخمال بود که طعم کوکاکولا را داشت. خارجیها خیلی چیزها از ایران اقتباس کردند و بردند.
در حال حاضر شما به صنایع دستی کشور یک رشته اضافه کردهاید. آیا تاکنون مورد حمایتی هم قرار گرفتهاید؟
در نمایشگاهی که چندی پیش در موزه کاخ چهلستون برگزار شد با متصدیان و اتحادیه صنایع دستی صحبت کردم و گفتم من یک رشته به صنایع دستی کشور اضافه کردهام و حقم این است که یک غرفه رایگان به من بدهید. اما آنها این کار را انجام نداند و من هم در این نمایشگاه شرکت نکردم. خیلی حرفها را نمیشود گفت. اما با این حال من از این بابت ناراحت نیستم.
وزارت ارشاد باید از هنرمندان حمایت کند، اصفهان جای این را دارد که هنرمندان یک فضا و یا پارکی داشته باشند تا آثار خود را هر هفته به نمایش بگذارند که متاسفانه چنین فضایی نیست.
در نمایشگاهی که در تهران برگزار شد از سوی میراث فرهنگی اصفهان معرفی شدم از ما برای غرفه هزینه گرفتند، این در حالی بود که هنرمندان خوزستانی برای شرکت در نمایشگاه و غرفه هزینهای پرداخت نکرده بودند. حتی هزینه بلیط هواپیما و اقامت با تهران بود اما نمیدانم چرا اصفهان اینگونه عمل میکند؛ میخواهد بگوید هنرمندان ما خیلی قوی هستند؟ من با تمام برنامههای که کار کردم و نمایشگاههایی که گذاشتهام عملاً میگویم "هشتم گرو نهم" است.
برای هنرمندان جوان چه صحبتی دارید؟
من به جوانان هنرمند میگویم اگر مقصد دارند وارد هنر شوند ابتدا یک کاری که آنها را تأمین کرده تا امرار و معاش کنند مشغول شوند سپس در وقتهای بیکاری به هنر بپردازند. نه اینکه تنها کار هنری را به عنوان شغل خود انتخاب کنند. این نصیحت را استاد خودم مرحوم مصطفی شریفیان هنگامی که شاگردی 15 ساله بودم به من نیز گفت.