کد خبر 660162
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۳
- ۰ نظر
- چاپ
لزوم فهم دقیق برخی از نخبگان نسبتبه تحولات آتی نظام بینالملل و اتخاذ سیاست متناسب با آن، موضوعی است که بایستی بیش از پیش به آن توجه شود. نخبهی اجرایی کشور نبایستی دانشش نسبتبه قدرت منطقهای و بینالمللی و مقدورات و محذورات کشور متعلق به پانزده سال پیش باشد.
به گزارش مشرق، در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا به لزوم فهم دقیق برخی نخبگان از سطح قدرت ایران در منطقه و در سطح بینالمللی اشاره کنیم. پی بردن به این موضوع از این حیث حائز اهمیت است که برخی نخبگان تحلیل صحیحی نسبتبه شرایط، مقدورات و محذورات کشور ندارند و تصور آنها نسبتبه کشور تصوری مربوط به حداقل پانزده سال پیش است. این بیست نکته ضرورتهایی است که ایران امروز و محیط پیرامونش درگیر آن است و نخبگان بایستی نسبتبه آنها آگاه باشند.
1. توافق تمام شده، اینک موقع جدیت در حل مشکلات است.
توافق هستهای ایران و 5+1 بیش از یک سال است که حاصل شده است و بسیاری از نخبگان کشور ضروری است که متناسب با شرایط بهوجودآمده عملکردشان را تعریف کنند. شرایط فعلی کشور بیش از یک سال است از توافق گذشته است. اینک دورهی وعدهووعیدهای انتخاباتی به مردم نیست. خسارت محض بوده یا دستاورد بزرگ، هرچه بوده اینک ما با پدیدهای به نام برجام مواجه هستیم. ضروری است برخی نخبگان اجرایی این موضوع را بفهمند که برجام مشکلات کشور را حل نکرده است و بایستی هرچه سریعتر وضعیت اقتصادی کشور را در چارچوب صحیحی قرار دهند که آن چارچوب نیز بدون در نظر گرفتن عوامل بیرونی باشد. یکی از عوامل بیرونی میتواند تحولات سیاست داخلی یا خارجی در آمریکا باشد.
2. برجام و لزوم تصویر برخی خطکشیهای سیاسی و بینالمللی
همانطور که اشاره شد، زمان زیادی از برجام میگذرد و ضروری است نخبگان اجرایی برخی خطکشیها را در این زمینه انجام دهند. موضوع هستهای یک مسئلهی به رسمیت شناختهشده در سطح بینالمللی است. نخبگان اجرایی ضرورتی ندارد برای به رسمیت شناختن آن تلاشی صورت دهند. ضرورتی ندارد که فضای داخلی کشور را با مسئلهی توانایی فروش آبسنگین و... پر کنند، چون این موضوع یک تالی طبیعی برجام است. کسر زیادی از ظرفیت هستهای کشور متوقف شده و قاعدتاً طبیعی است که ایران بتواند آبسنگین خود را بفروشد.
3. اتحادهای فرامنطقهای و منطقهای ایران شکل گرفته است و باید آنها را دید.
برخی اتحادهای فرامنطقهای پیرامون ایران بعد از برجام و حتی در حین برجام تعریف شده و ضروری است برخی نخبگان اجرایی کشور فهم صحیحی نسبتبه نزدیکی روسیه و چین به ایران داشته باشند. دیدار تاریخی و استراتژیک رهبر انقلاب با رئیسجمهور روسیه یکی از مهمترین خطکشیها و مرزبندیها در حوزهی فرامنطقهای ایران بود که اثرات آن طی یک دههی پیشرو در منطقهی غرب آسیا بیشتر نمایان خواهد شد.
4. لزوم اتخاذ موضع شفاف درخصوص آمریکاییها
ترامپ جرج بوش دوران اصلاحات است. نخبگان اجرایی بایستی در موضعگیری شفاف عمل کند، تردید به خود راه ندهند و سکوت نکنند. آمریکاییها از هر تلاشی برای فروکش کردن اقتصاد ایران در دورهی بهاصطلاح پسابرجام دریغ نکردهاند.
ضروری است برخی نخبگان کشور فهم دقیقی نسبتبه سیاستهای آمریکاییها و دکترین سیاست خارجی و سناریوهای آن نسبتبه ایران داشته باشند و تصور نکنند که آمریکای اوباما به ایران لطف داشته که برجام به سرانجام رسیده است. ضروری است فهم شود که آمریکا پیش از برجام گفتههای خلاف واقع و دروغگوییهای محض داشت، در دورهی مذاکرات بهطرق متفاوت فریبکاری میکرد و بعد از برجام نیز خلف وعده کرد و با نقضعهدهای متوالی مانع از ایجاد دستاورد اقتصادی برای ایران شد.
5. هدف آمریکای ترامپ فروش اسلحه است و تنها راه فروش اسلحه، ایجاد ناامنی در منطقه است.
ضروری است برخی نخبگان به این موضوع مهم پی ببرند که آمریکاییها با طرح دکترین «ایرانهراسی» و «تلاش ایران برای تسلط بر منطقه» بهدنبال به راه انداختن یک مسابقهی تسلیحاتی در منطقهی خاورمیانه هستند که نمود آن را در کمپدیوید مشاهده کردیم. آمریکا بهشدت بهدنبال فروش سلاحهای خود به اعراب و تسلیح اعراب است تا از یک سو منطقه را از ناامنی سرشار کند و از سوی دیگر، اقتصاد بهگلنشستهی خود را از نابسامانی درآورد.
6. محور مقاومت، بال جمهوری اسلامی است و تردید در آن یعنی تردید در ماهیت انقلاب.
ضروری است علت واقعی تشدید درگیریهای مذهبی در منطقه فهم شود. اگر علت درگیریهای منطقه بهخوبی مشخص شود، احتمالاً حوزهی عمومی درک صحیحتری نسبتبه بالهای فرامنطقهای ایران در حوزهی بینالمللی خواهد داشت و اینگونه نخواهد شد که عدهای هرازگاهی در مورد کمکهای ایران در جبههی مقاومت تردید کنند و عدهای نیز این موضوع را بهعنوان ابزار محبوبیت خود در مقابل برخی افراد واداده تلقی نمایند و بر روی آن موجسواری کنند.
7. گرفتن ضمانت از غرب، خطر بیخگوش
اینکه بارها و بارها پیش از مذاکرات اظهار میشد که نخبگان سیاسی بهدنبال گرفتن ضمانتهای امنیتی از غرب نباشند، به این دلیل بود که آیندهی کشور را اسیر برخی تمایلات جریانهای سیاسی در غرب و آمریکا نکنند تا اگر مثلاً شخصی مثل ترامپ سکان قدرت را در آمریکا در دست گرفت، همه هراسان شوند و به این فکر کنند، که چه اتفاقی برای بزرگترین دستاورد قرن میافتد.
8. هر تحریم جدید را جدی بگیریم. نظام اقتصادی کشور را ویران نکنیم.
ضروری است نخبگان اجرایی بفهمند که غرب و آمریکا قطعاً نظام تحریمهای خود علیه ایران را تقویت خواهد کرد و تحریمهایی جدید علیه ترازهای مالی و تجاری ایران وضع خواهد کرد، اما نه به بهانهی هستهای، بلکه قطعاً به بهانههایی دیگر مثل حقوق بشر. پس بهتر است بهجای گرفتن گارد دفاعی، از موضع طلبکاری وارد شوند. در غیر این صورت، این فضای گفتوگویی بهوجودآمده دائماً با پاسخگویی ایران همراه خواهد بود و هیچ اقناعی نیز از جانب طرف مقابل در آن شکل نخواهد گرفت.
9. تکلیف اقتصاد کشور را با سازمان تجارت جهانی مشخص کنید.
ضروری است نخبگان سیاسی کشور تکلیف خود و پیوستن به سازمان تجارت جهانی و صندوق را مشخص کنند تا بهواسطهی آن تبدیل به یک کیس و سوژه برای این سازمان نشوند که هر بار خواستههای عجیب و منافی قانون اساسی شبیه FATF را به کشور تحمیل کند. یک بار و برای همیشه باید مشخص شود که آیا سازمان و رهبران سیاسی آن، یعنی آمریکاییها، چه برنامهای برای اقتصاد ایران در سر دارند و آیا نظام اقتصادی کشور حاضر است به آن تن دهد یا خیر؟
10. ناکارآمدی دستگاههای اجرایی
ضروری است برخی نخبگان دائماً بر تبل ناکارآمدی دستگاههای اجرایی تحت امر خود تأکید نکنند. این نوع صحبتها برای کسانی که از اوان انقلاب در مناصب اجرایی بودهاند و بازهم از ناکارآمدی آن سخن میگویند، یک معنی بیشتر نمیتواند داشته باشد و آن این است که برخی نخبگان فهم صحیحی از کارآمدی ندارند و نبایستی مسئولیت اجرایی بپذیرند.
11. این گزاره را رها کنیم: فشار اقتصادی، عامل تغییر رفتار
ضروری است این پیام از ایران به نظام بینالملل مخابره شود، حتی اگر مکتوب باشد و شخص رئیسجمهور آن را بنویسد که سناریوی «فشار اقتصادی، عامل تغییر رویکرد» از این لحظه به بعد جواب نمیدهد و جملاتی شبیه اینکه «اگر برجام نبود، ایران ونزوئلا میشد» یا «اگر برجام نبود، آب هم نداشتیم» از ادبیات برخی نخبگان سیاسی کشور حذف شود تا بهواسطهی آن این پیام صددرصد اشتباه به غرب مخابره نشود که تحریم کارآمد است و بهواسطهی تحریمها ایران به زانو درمیآید و نمود آن نیز این صحبتهای مقامات ایرانی است.
سوای از این، تزریق این ایده که مذاکرات برای ایران نعمت بوده است، غرب را وادار میکند تا دولت ایران را برای چیزهای دیگر نیز به «معامله» بهعنوان تنها مسیر وادار کند. همچنین غرب با ارائهی «مورد کرهی شمالی»، از ابزار مقایسه بهره خواهد جست و هیچ پیشرفتی در زمینهی مذاکرات رخ نخواهد داد.
12. اقتصاد کشور را به مسائل خارجی گره نزنیم.
پیوند زدن اقتصاد کشور به مسائل خارجی یک اشتباه استراتژیک است. اقتصاد کشور بایستی برپایهی تواناییهای داخلی تصویر و تصور شود. بنمایههای درونی اقتصاد بایستی بهعنوان پایههای آن تعریف شود، نه مسائل خارجی؛ چراکه با نوسانات بینالمللی اقتصاد نیز اسیر و دستخوش تحول خواهد شد.
13. بازسازی اعتمادبهنفس ملی بعد از برجام
ضروری است نخبگان اجرایی کشور مردم را نسبتبه اعتمادبهنفس ملی خود آگاه کنند. درست است که مسئلهی هستهای فقط موضوع سوخت نیروگاه، تولید برق، پرتودرمانی و... نیست، اما سرآغاز یک حرکت است که سبب «اعتمادبهنفس ملی» شده است. نخبگان اجرایی بایستی جامعه را نسبتبه این مهم آگاه کنند که اعتمادبهنفس ملی مردم به قوت خود باقی بماند.
14. دولت ترامپ دولت دادوستد است. پس آمادهی هر شرایطی باشیم.
دولت ترامپ دولت دادوستد و بدهبستان است. هرکس به آمریکا بیشتر باج اقتصادی دهد، بهتر میتواند سیاست خارجی او را تعریف و تنسیق کند. پس ضروری است نخبگان کشور از این موضوع مطلع باشند و بدانند که بایستی به تعبیر رهبر انقلاب آمادهی هر شرایطی باشند، وگرنه نهتنها بهلحاظ سیاسی آچمز خواهند شد، بلکه آنچه تصور میکردند بزرگترین دستاورد قرن است نیز در معرض سؤالات زیادی قرار خواهد گرفت.
15. ترامپ نمیتواند افکار بینالمللی را قانع کند. از این فرصت استفاده کنیم.
نکتهی فوق را در کنار این موضوع قرار دهیم که دولت ترامپ توان اقناع افکار بینالمللی برای اجماع علیه ایران را نخواهد داشت. علیرغم توان اجماعساز اوباما و همسوسازی اعضای جامعهی جهانی علیه مسئلهی هستهای، ترامپ بهدلیل مواضع عجیب و خلاف عرف بینالمللی، از این امکان برخوردار نخواهد بود و بهتر است نخبگان از این امکان بیشترین بهره را ببرند.
16. اقتصاد را از موضع انفعال خارج کنیم.
ضروری است موضع انفعالی در بخش اقتصادی (بهخاطر اهمیت این حوزه) تبدیل به موضع فعال شود؛ چراکه این موضع تأثیرپذیری میتواند ذهنیت طرف غربی را در انسجام بینالمللی علیه ایران بهمنظور وضع تحریمهای جدید مورد تردید قرار دهد.
17. تکلیف آمریکا و تحریمهای آن بایستی مشخص شود.
بایستی تکلیف تحریمهای پیدرپی آمریکاییها و حتی تکلیف سیاستهای دوگانهی غرب درخصوص ایران مشخص شود. در سالهای گذشته، تعریف ایران ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل متحد بهعنوان یک کشور برهمزنندهی آرامش و امنیت بینالمللی، شرایط را برای تشدید اجماع و مقبول افتادن سیاستهای آمریکا فراهم ساخته بود. بر این اساس، تشدید انزوای سیاسی و اقتصادی در نتیجهی تحریمهای مختلف از مهمترین تهدیدات بینالمللی برای امنیت و منافع ملی ایران محسوب میشد. اینک که ایران تحت فصل هفتم منشور نیست، تکلیف تحریمهای غرب علیه ایران بایستی مشخص شود. یک تیم مشخص و مدون برای پیگیری این موضوع بایستی تعبیه شود.
18. گرفتن دستاویز نقض حقوق بشر از غرب
عربستان و اسرائیل بهدنبال وضع قطعنامهی ضد حقوق بشری علیه ایران هستند. این موضوع هرچند خندهدار است، اما از سوی دیگر نشان میدهد که بایستی دستاویز حقوق بشر را از برخی کشورها گرفت.
تکیه بر نقض حقوق بشر در ایران از جمله اتهاماتی است که بهموازات اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای و حمایت از تروریسم علیه ایران ایراد میگردید. در این رابطه نقش گزارشهای مختلف دیدهبان حقوق بشر سازمان ملل متحد، که هرازچندگاهی با لحن و جهتگیری تند در محکومیت ایران منتشر میشدند نیز قابل توجه است.
این گزارشها شاید چندان بازخورد عملی و ضمانت اجرایی مشخصی نداشته باشند، اما توانسته بودند در تیرهتر کردن تصویر بینالمللی ایران نقش مهمی بازی کنند. اتهامات حقوق بشری به ایران و تداوم گزارشهای احمد شهید و اخیراً هم انتصاب گزارشگر جدید، یعنی عاصمه جهانگیر (که بایستی منتظر اتهامات وی درخصوص حقوق زنان در ایران باشیم)، از جملهی این موارد است که بایستی بهصورت تهاجمی با آن برخورد شود.
19. ما و افکار عمومی منطقهای که متعلق به ماست.
از نکات دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، تغییر در ساختار نظام بینالملل است. منطقهی ما اسیر ادامهی سیطرهجویی و حضور نظامی آمریکا در مناطق گوناگون بهویژه در منطقهی خلیجفارس است. آنچه بایستی نزد افکار عمومی منطقهی ما بیشتر بازروایی شود، برخلاف آن چیزی است که آمریکا تلاش دارد نزد افکار عمومی منطقه جلوه دهد.
آمریکا تمایل دارد حضور خود را بهصورت خیر مشترک و منافع همگانی جهانی جلوه دهد و بیتوجهی برخی در داخل کشور به این امر سبب میشود که ایران بهعنوان چیزی خلاف این موضوع برای مردم منطقه تصویر شود. بنابراین بهتر است دستگاه سیاست خارجی با منظومهی سیاست خارجی نظام پیوند بخورد و تعریف واحدی صورت گیرد.
20. موضوع اساسی دولت رانتیر
ضروری است اینک که دولت میتواند نفت را آنگونه که علاقه داشت بفروشد، از سیاستهای دولت رانتیر عقبنشینی کند و این موضوع را با برنامههای بلندمدت کشور وفق دهد و از این تهدید بهعنوان یک فرصت استفاده کند.
پایگاه برهان