آری در این مقال سعی شده است که نگارنده پس از نگاهی ژئوپولوتیکی به حد و حدود مرزی کشور که در عدد معادل 7680 کیلومتر مجموع مرز خشکی و آبی با دیگر همسایههای خود میباشیم، دلیلی بر تاخت و تاز دول استعماری منجمله ایالات متحده بوده که علاوه بر اعزام عوامل خود به نقاط مختلف کشور، استفاده همزمان از مزدوران داخلی خود را در دستور کار قرار داده بودهاند.
که با نگاه عمیق و دقیق خود میتوان حضور دول روس، انگلیس و آمریکا را به منزله وجود مثلثی شوم در حصر کشور عزیزمان پنداریم که متاسفانه در گذشته نه چندان دور وجود کمرنگ و یا بیرنگ ایالات متحده در امور داخلی کشور، خود مجالی برای فرار از دو دولت روس و انگلیس و نگاه مطمئنی از طرف دولتمردان به ضلع سوم مثلث شوم که همان ایالات متحده بود شد.
شاید اگر نگاه شفافتری نسبت به حضور هر بیگانه و اجنبی در داخل کشور سورمه ای بر چشمان تیزبین ما می گردید تا متحمل شدائد و حوادث آن روزگار نمیشدیم.
آنچانکه در آن زمان نیز سیاست ابداعی ایالات متحده در بین سالهای 1900- 1898 بر پایه «درهای باز» استوار و شهرت یافت که در تحقیق مذکور به تفصیل بیان میگردد.
آنطور که ایالات متحده چه قبل و چه بعد از جنگ جهانی دوم، جهت دستیابی به اهداف خود از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و برای هجوم و نفوذ به کشورهای دیگر و مخصوصا ً کشورهای جهان سومی به کمکهای اقتصادی، کمکهای نظامی، حمایتهای سیاسی، مداخله آشکار و پنهان در امور داخلی کشور، اجیرکردن مزدوران داخلی در پوشش فریبکارانه خود به عنوان دوست و حامی کشورهای نوپا از خود به نمایش گذارده است.
نفوذ اتازونی
ایران کشوری است با مساحت حدود 1/846/000 کیلومتر مربع، که 6 برابر وسعت آلمان و حتی بزرگتر از مجموع کشورهای سوئیس ، بلژیک هلند، فرانسه، انگلستان، اسپانیا و پرتغال است.
که به اختصار حدود مرزهای مشترک ایران با همسایگان به شرح ذیل میباشد:
ایران – عراق 1280 کیلومتر
ایران – ترکیه 470 کیلومتر
ایران – افغانستان 850 کیلومتر
ایران – پاکستان 830 کیلومتر
ایران – شوروی 1740 کیلومتر خشکی - 630 کیلومتر آبی
مجموع مرزها – 7680 کیلومتر
و همجنین بنا به جغرافیای کشور، تقریباً 50% از مجموع کل مساحت ایران مناطق کویری و خشک میباشند که اغلب در مراکز ایران قرار گرفتهاند که در نتیجه مجموع کل جمعیت ایران تقریبا در 15 درصد از کل مساحت ایران سکنی گزیدهاند که به همین دلیل برقراری ارتباط و در پی آن نفوذ هجمه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را سهل تر مینماید.
حال پس از این مقدمه به شروع رابطه ایران و آمریکا میپردازیم که: شروع رابطه بین ایران و آمریکا با ورود مبلغین مذهبی پروتستان از سال 1829 میلادی آغاز شده است که اعضای این میسیون مذهبی فعالیتهای خود را در ارومیه، در بین آسوریهای ساکن آن ناحیه با تبلیغات مذهبی آغاز و سپس با ساختن مدرسه و تعلیم زبان انگلیسی به کودکان فعالیتهای خود را گسترش دادند.(1)
و اما در ادامه و بر اساس نگاه سیاسی وقت در سال 1850میلادی امیرکبیر کوشش فراوانی به کاربرد تا بتواند عملا نیروی سومی را در صحنه سیاست ایران وارد نماید تا شاید بتواند از قدرت وتوسعه نفوذ روس و انگلیس بکاهد ، امیر کبیر در تعقیب این سیاست به حاجی میرزا احمد خان ، مصلحت گذار ایران در استانبول دستور داد تا با جورج مارش (George Marsh) وزیر مختار آمریکا در عثمانی جهت ایجاد روابط و نهایتا انعقاد قراردادی بین دو دولت وارد مذاکره شود. (2)
که در این بین پیشنهاد ایران مورد استقبال زاکاری تایلور (Zacharie Tylor) رئیس جمهور وقت آمریکا قرار گرفت و به موجب آن دستوراتی به جورج مارش داده شد که در نتیجه مذاکرات بعمل آمده، امضای عهدنامه مودت و کشتیرانی در سال 1851 منعقد گردید، اما یکماه پس از انعقاد این قرارداد امیرکبیر از صدارت معزول و در عمل با کارشکنیهای انگلستان عهدنامه مبادله نگردید و پس از چندی موضوع بطور کامل منتفی گردید.
(1) - فاتح – مصطفی ، پنجاه سال نفت ایران چاپ دوم 1358 ، ص 491 .
(2) - عبدالرضا هوشنگ مهدوی – تاریخ روابط خارجی ایران – انتشارات امیرکبیر ص 322.
*ناصرالدین شاه اولین شاهی بود قصد داشت با آمریکا رابطه برقرار کند
و اما مجددا در سال 1856 میلادی با توجه به تیرگی روابط ایران و انگلیس، این بار ناصر الدین شاه به فکر یاری جستن از آمریکا شد و حاجی میرزا احمد خان مذاکره با کارول اسپینس (CARROL Spence) وزیر مختار آمریکا در عثمانی را از سرگرفت، آنچنانکه دولت ایران مایل بود تا کشتیهای بازرگانی ایران در خلیج فارس توسط کشتیهای نیروی دریایی آمریکا حمایت گردد و جزایر ایران را از تسلط و تعرض انگلستان و عثمانی حفظ نماید.دولت آمریکا از پذیرفتن این شرایط امتناع ورزید و دولت ایران ناچار از خواسته خود چشم پوشید اما عهدنامه مطروحه در 13 دسامبر 1856 میلادی در استانبول به امضاء رسید و پس از شش ماه مبادله گردید. (1)
مهمترین نکات قرارداد عهدنامه دوستی و کشتیرانی امیرکبیر مشتمل بر یک مقدمه و هشت ماده بود، آنچنانکه در زمان امیرکبیر برای جلب حمایت آمریکا از ایران و تثبیت موقعیت آن دولت در خلیج فارس در ماده 4 قرارداد به آمریکا آزادی کشتیرانی در رودخانه های ایران را داده بود حال آنکه چنین اجازه ای به کشورهای دیگر داده نشده بود. (2)
از جمله امتیازات مهم دیگر اجازه تاسیس کنسولگری در بوشهر برای ایالات متحده آمریکا بود که با توجه به قطع روابط ایران و انگلیس بر اثر ماجراهای هرات عملاً استقبال از عهد نامه ایران با آمریکا قوت خاصی گرفت.از طرف دیگر جان داوودخان – مترجم اول دولت ایران، مامور شد تا در وین با هنری جکسون وزیر مختار آمریکا در اتریش درباره عهد نامه گفت وگو نماید.
و اما بیان سخنی که وزیر مختار آن روز آمریکا در استانبول به میرزا ملکم خان ناظم برای شناخت ماهیت توسعه طلبانه آمریکا شنیدنی است که از همان زمانهای دور و سوداهای جهانخورانه اش که تا همین چندی پیش در مقیاس ساده پنداریهای بعضی از دولتمردان ایران زمین نیز تکرار شده است جای شگفتی دارد.
آری وزیر مختار آمریکا گفت: سرنوشت آمریکا این است که تجارت آینده جهان را قبضه خواهد کرد. آنچنانکه یکی از وزرای مختار آمریکا در همان زمان نیز به وزارت خارجه این کشور نوشت: تجارت سالانه ایران از هجده تا بیست میلیون دلار است – پنبه آمریکا را ممکن است بتوان در ایران رواج داد ، اما جالب آنکه نفت آمریکا اکنون در آن کشور راه یافته است ... (3)
و اما بنا بر نگاه سلطه جویانه و استعماری ایالت متحده و نیز تسلط بر اوضاع زمان خود ، آمریکا نیز از خوان یغـــــما ی ایـــران می بایست سهــمی می گرفت لذا سرانجام اس، جی، دبلیو، بنجامین (S.G.W. Benjamin) نخستین سفیر آمریکا در ایران، در سال 1261 شمسی در میان استقبال پرشکوه دولت وقت به تهران وارد شد و برای مدت دو دهه نیز در ایران ماند.
(1) - (عبدالرضا هوشنگ مهدوی – تاریخ روابط خارجی ایران – انتشارات امیرکبیر ص 323)
(2) - پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران- محمد علی مهمید – 1361
(3) – تاریخ روابط ایران و ممالک آمریکا-آقای رحیم رضازاده ملک
بدین صورت گسترش روابط سیاسی ایران و ایالات متحده آمریکا، امکان فعالیت های مسیون های مذهبی را بیشتر فراهم کرد و مبلغین مذهبی حداکثر استفاده را از موقعیت نموده و به گسترش تبلغیات خود بیش از پیش افزودند.
چنانچه از اسناد بدست آمده از سال 1870 میلادی به بعد گسترش دامنه این فعالیتها گزارش شده است، در سال 1872 میلادی مسیونهای مذهبی در شهرهای بزرگ ایران ساختن مراکز فرهنگی و تبلیغی را در دستور کار خود قرار دادند آنچنانکه تبلیغات آنها در ابتدا محدود به ترویج مذهب پروتستان بین آسوریها و ارامنه بود ، ولی بتدریج دامنه تبلیغات آنها وسعت یافت و بین مسلمانان نیز شروع شد ولی توفیق چندانی بدست نیاوردند،
و اما مهمــترین وسیله تبلیغ آنها در ایجاد مدارس، بیمارســتانها و سازمانهای خیـــریه بود که از این طـریق میتوانستند در ایجاد تماس مستقیم با مردم قدم بردارند و در عمل محبت و نظر مردم را به خود جلب نمایند. آنطور که جهت توسعه منطقه نفوذ خود، دولت ایالات متحده آمریکا براساس توافقی با دولت انگلستان مناطق شمالی و غربی ایران را تا سر حد امکان در دست گرفتند.
در ابتدای دوره نفوذ، رفتار سیاسی و کلی ایالات متحده به هنگام انقلاب مشروطه در ایران به ظاهر بیطرفانه بود ولی در بعضی مواقع به طرفداری از انقلاب و انقلابیون می پرداختند و اخبار مطبوعات آمریکا در مورد انقلاب مشروطه ایران تا حد زیادی با واقعیات منطبق بود آنچنانکه بر اساس سیاست وقت باسکرویل مدیر مدرسه آمریکائیها در تبریز به طرفداری از انقلابیون پرداخت و در این راه نیز کشته شد و بر اساس مشاهدات انجام شده مرگ باسکرویل اثر بسیار خوبی روی مردم ایران گذاشت و نظر مساعدی نسبت به آمریکائیها در بین اقشار مختلف مردم نمود پیدا کرد.
و اما پس از گذشت یکدهه از فعالیت گروه اعزامی اول، دولت ایران برای رهائی از سلطه انگلیس و جهت برقراری روابط نزدیکتر با ایالات متحده مجددا در سال 1922 و برای بار دوم از آمریکا تقاضای اعزام یک گروه اقتصادی نمود، که بنا به خواسته دولت ایران، ایالات متحده مسیونی را به ریـاست میلسپو DR.A.C.Millspaugh) ( به ایران اعزام نمود که در مدت پنج سال توقف این گروه در ایران خدمات مهمی نیز انجام گرفت ، اما گروه اقتصادی مذکور به همان نسبت نیز در امور مختلف دیگر دولت ایران نیز مداخله می نمودند و این گروه پس از پایان مدت خدمتش و انقضای قرارداد، بواسطه عدم موافقت مجدد دولت وقت، هیئت مزبور خاک ایران را ترک کرده و به آمریکا بازگشتند.
و اما سیاست دوگانه آمریکا در قبال ایران چون در پشت پرده مذاکرات پنهانی با دولت انگلیس کماکان به صورت شفاف و یکنواخت انجام نمی پذیرفت تا آنجا که پس از پشت سر گذاشتن جنگ جهانی اول و شروع جنگ جهانی دوم و لزوم نگاه استعماری یکطرفه به کشورهای خاورمیانه و مخصوصاً ایران و وجود موثر کشورمان در برنامه های اســـتعماری و کشور گشائی های ایالات متحده جایگاهی خاص را نصیب ایران نمود که بعنوان حیات خلوت منطقه ای و جولانگاهی برای آمریکا در نظر گرفته شود.
چنانچه هسته اصلی سیاست و استراتژی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در مورد ایران بدینگونه بود که از ایران به عنوان یک کشور مهم در منطقه خاورمیانه و به عنوان پایگاهی مطمئن استفاده نماید بخصوص در موارد ذیل:
ایران به عنوان صادر کننده نفت که نقش و اهمیت آن در طی جنگ جهانی دوم معلوم شد و یکی از علل اشغال ایران استفاده از چاههای نفت و نهایتا دور نگه داشتن دست دشمن از انرژی حاصل از نفت ایران بود.
ایران به عنوان پلی که اروپا و آسیا را بهم مرتبط می کند و نقش ارتباطی حمل و نقل بین دوقاره را ممکن می سازد.
ایران به عنوان داشتن مرز طولانی و مشترک با اتحاد جماهیرشوروی همیشه مورد توجه بوده است و شاید زمینه مناسبی جهت ایجاد پایگاههای جاسوسی به حساب آید.
ایران به واسطه در دست داشتن آبراه مهم خلیج فارس که از آن طریق دستیابی به اقیانوس هند و آبهای آزاد را ممکن می سازد و آنطور که از نظر نظامی و اقتصادی همیشه مورد توجه خاص و عام بوده است .
سعی و تلاش برای تعیین منطقه نفوذ و تقسیم کشور ما در دستور کار داشتند.
ایران در رویاروئی با دیپلماسی امپریالیستی:
حال با توجه به موارد مطروحه، نگاهی خاص را در دوران انقلاب مشروطه که از طرف دول اروپائی در ایران رخنه کرده بود، خود شروعی بر حرکت استعماری آمریکا در ایران بود.
در آستانه انقلاب مشروطه ما شاهد یک سلسله فعالیتهای دیپلماسی استعماری اروپا نیز در ایران بودیم که مرکز ثقل آن انگلیس و روسیه تزاری بوده است بطوریکه کشور ما نقل محافل و مجالس استعماری بود.
لرد لنسدون وزیر امور خارجه انگلیس در پنجم می سال 1903میلادی در پارلمان این کشور اعلام کرد "دولت پادشاهی انگلیس ، برقراری مرکز بحری یا دریایی را در خلیــج فارس از ناحیه هر دولتی که باشد نوعی تعدی و تجاوز به منافع انگلــستان تلقی می کند و یقینا با تمام وسایل که در اختیار دارد با چنین اقدامی به مخالفت برخواهد خواست ."
بطوریکه ایشان تعیین کردند، انگلستان میبایست در جنوب ایران نفوذ توافقی برقرار کند و روسیه باید در شرق ایران، سیستان را که مجاور با مرز افغانستان است به عنوان منطقه نفوذ انگلستان ، به رسمیت بشناسد.
و اما با نگاهی به قبل از شروع سال 1910 میلادی ، آلمان نیز با دیپلماسی نوین خود میکوشید میان متحدان اروپائی نفاق ایجاد نماید و از وحشت بورژوازی روس و دولت تزاری در مورد بازار ایران و درباره نفوذ آن دولت در شمال این کشور نیز بهره جوئی نماید آنچنانکه به دنبال نفوذ به بازار کالای ایران و در نهایت اعزام کارشناسان صنعتی خود در راستای احداث راه آهن و صنایع مادر بود.
دولت انگلیس نیز از نفوذ آلمان در ایران و درحوزه خلیج فارس سخت مضطرب شد و به اتفاق دولت روسیه تزاری از دولت ایران خواست که بدون مشورت با روسیه و انگلستان به هیچ کشور و دولتی نه تنها امتیازی بلکه اجازه دخالت در امور داخلی خود را ندهد.
در پی آن ایالات متحده آمریکا نیز در آغاز سده بیستم نسبت به ایران سخت دلبستگی مینمود که کشف منابع سرشار نفت در جنوب کشور ما علت اساسی آن بود، لیکن با وجود تاخیر در ابراز این علاقه و امکان اندک توفیق در اهداف خود، دیری نگذشت که بازرگانی آمریکا و ایران گسترش یافت.
کوشش های امریکا در ایران اندکی پیش از جنگ با مخالفت انگلستان و روسیه مواجه شد و به شکست انجامید، ایالات متحده آمریکا نخستین تلاش خودرا برای اعمال نظارت بر امور مالیه ایران به کار برد، البته مقامات واشنگتن از پشتیبانی پنهانی انگلستان نیز برخوردار بودند.
و اما در سالهای تصدی دولت قوام در 1921- 1922 ، قراردادی منعقد شد، و امتیاز بهره برداری از منابع نفت شمال را در استان های آذربایجان، خراسان، گیلان و مازندران به شرکت امریکایی (استاندارد اویل ) واگذار کرد که بر اثر اعتراض دولت شوروی به موقع به اجرا گذاشته نشد ، همچنین قوام در سال 1922 نیز با کمپانی دیگر آمریکائی به نام (سینکلر) واردمعامله مشابهی شد که مجددا با اعتراض شدید شوروی مواجه گردید.
بشنویم از توماس وودرو ویلسن) Thomas Wooderw Wilson ( دولتمرد و رئیس جمهور امریکا در سال 1912 که می گفت : "سموم بلشویسم فقط بدان سبب حیطه انتشار وسیع یافته است که فریاد اعتراضی است علیه نظاماتی که برجهان حکومت می کند اکنون ما نیز به نوبه خود باید در کنفرانس های جهانی ترتیبات تازه ای برقرار کنیم که در صورت امکان نیک خواهانه باشد وگرنه کینه توزانه !"
انشاء و فرم این اعلامیه چنان فریبکارانه است که بسیاری از مورخان در پس این گفتار، لفظی ماهرانه دیدهاند که ویلسن به عنوان شخصی استعمارگر و دنیا پسند، برنامه صلح اش آراسته است حال گفتهاند که این برنامه صلح که باید آن را "انجیل سیاسی امپریالسیم آمریکائی" نامید، چیزی به جز نگاه مطالبه گرانه (سهم یا Share) از تقسیم جهان و بازارهای آن نیست، صدور اصول و دکترین در آمریکا پس از جنگ های امپریالیستی به نسبت و بدعتی نو بدل گردیده که ظاهراً ویلسن مبتکر و مبدع آن بوده است چنانچه پس از جنگ جهانی دوم دکترین ترومن، اصل چهار و نظایر آن، همان هدف و مقصود را دنبال میکند که انحصارهای بزرگ آمریکائی در آن روزگار را بر اساس تفکر و روش ویلسن دیکته شده بود.
انگیزه مطرح کردن این اصول، شناساندن رویدادی مهم و ورود جدی و گسترده غول سرمایه داری آمریکا در عرصه غارت رقابت ناپذیر جهانی است.
آنچنان که آمریکا با ارائه تک خال خود عرصه بازی را از دیگر رقبا به برگ برنده تبدیل کرده است و در پی آن دوبار استخدام میلسپو، ورود نیروهای نظامی آمریکا به ایران در (جنگ جهانی دوم ) ، تاسیس اداره اصل 4 ترومن در ایران ، استخدام شوارتسکف و استیلای وی بر ژاندارمری ایران، استخدام مستشاران نظامی آمریکا و تامین سلطه آنان بر ارتش ایران، تهاجم دیپلماسی آمریکا به وسیله جرج آلن (سفیر وقت این کشور در تهران) و تحمیل نقض استقلال و حاکمیت کشور ما که در نقطه عطف خود به کودتای آمریکائی 28 مرداد 1332 انجامید که خود آغاز استیلای بلامعارض امپریالیسیم آمریکا بر کشور است که در پی آن معنی و مفهومی خاص به خود گرفت.
برای اینکه ایالات متحده بتواند نیاز و اشتهای بی پایان خود را به مواد اولیه صنایع داخلی آمریکا مرتفع نماید، بین سالهای 1900- 1898 سیاست جدیدی را ابداع کرد که به سیاست "درهای باز" شهرت یافت.
از این جهت که ایالات متحده در کنار دستیابی مستقیم به مواد اولیه ، در جستجوی راهی جهت تسلط بر بازارهای سایر کشورها و منجمله کشورهای آسیای غرب و شرق بود، که از این طریق بتواند با دول رقیب ، رقابت نماید.
ایالات متحده زمینه قدرت اقتصادی کشور را در وجود ((سیاست درهای باز )) برای کالاهای آمریکائی شناخته بود و برنامه ریزی و اجرای طـــرح چگونگی هجوم اقتصادی بر بـازارهای فروش از اهم فعالــیتهای ایالات متحده آمریکا جهت صادرات کالا داخلی خود عنوان گردید.
بحران و نگرانی سال های 1890 که در سطح بین المللی به خاطر رقابت با بازارهای اروپائی شدتی افسانه ای به خود گرفته بود، می بایست خاتمه گرفته و از تکرار آن نیز به جد جلوگیری بعمل آید.
آنچنان که دیده شد هجوم اقتصادی ایالات متحده در چارچوب "سیاست درهای باز " این امکان را به وجود آورد که تاثیر مستقیمی بر تصمیمات سیاسی و اقتصادی کشورهای دیگر نیز بوجود آورده و زمینه برای پیشبرد اهداف کلان استعماری خود را در پی داشته باشد.
در تعقیب این نوشتار باید از نمونه های تاریخی و بی بدیل دیگری نیز کمک گرفت که همگی نشان دهنده این است که رهبری ایالات متحده نمی تواند خود را از سیاست تهاجمی اقتصادی جدا سازد و بدون بازارهای خارجی، اقتصاد آمریکا و طبیعتاً جامعه سرمایه داری نمی تواند به بقای خود ادامه دهد و در پایان به چند نمونه از گفتار دولتمردان آمریکا بسنده می کنیم:.
تئودور سرچ (Theodor c.Search) رئیس انجمن کارخانجات ملی آمریکا در سال 1897 خواسته های توسعه طلبانه خود را اینطور بیان کرد:" بسیاری از کارخانجات ما بیش از ظرفیت بازارهای داخلی رشد کردهاند ، تهاجم و گسترش تجارت خارجی تنها راه امید برای دورماندن از کاهش درآمد است ."در اواخر سال 1900 وزیر امور خارجه آمریکا جان فوستر (John.w.Foster) در مجله Independent اینگونه تاکید کرد که:" به هر حال با تمام اختلاف نظرهائی که در بین مردم آمریکا در مورد سیاست توسعه طــلبی ارضی وجود داشته، به نظر می رسد که همه متفق القولند که گسترش تجاری مطلوب است و این به صورت یک ضرورت در آمده و در واقع برای ما هم ضروری است که بازارهای جدید و بیشتر را برای تولیدات کشاورزی و صنعتی خود جستجو کنیم بدون این بازارها ، قادر نخواهیم بود تا شکوفائی و موفقیت صنعتی خود را حفظ نمائیم ."
پرزیدنت ویلسون (Wilson) رئیس جمهور آمریکا در سال 1912 در این مورد میگوید که:" گسترش صنایع ما به حدی رسیده است که اگر راه به بازارهای جهانی نیابد متلاشی می شود بازارهای داخلی ما دیگر کفایت نمی کند ، ما احتیاج مبرمی به بازارهای خارجی داریم." هوبرت هوور (Herbert Hoover) رئیس جمهور آمریکا از حزب جمهوریخواه می گوید: "ما باید برای مازاد تولیداتمان بازارهای سود آوری را پیدا کنیم ."
و در همین رابطه نیز پرزیدنت فرانکلین روزولت در سال 1935 چنین نظر می دهد: "اگر قرار باشد که تولید کنندگان آمریکائی در داخل کشور موفقیت و شکوفائی کامل و پایداری را برای ملت خود بنا نمایند پس لاجرم باید به بازارهای خارجی راه پیدا کرده و آنها را تصاحب نمائیم ، برای جلوگیری از نوسانات ناراحت کننده اقتصادی، تحولات اجتماعی و بیکاری، راه دیگری وجود ندارد" .
پرزیدنت آیزنهاور (Dwight D.E Isenhower) در سال 1953 در گزارشــی جهت موقعــیت کشور اینگونه توضیح می دهد: "مهمترین هدف سیاسی خارجی این است که ، یک جو دوستانه برای سرمایه گذاری در خارج از مرزهای خود به وجود آوریم"و در سال 1956 نیز بیان داشت:"استفاده از توسعه طلبی اقتصادی و نگاه نفوذی سیاست خارجی در درجه اول مبتی بر یک اندیشه است و این اندیشه نیاز ایالات متحده آمریکا به دریافت مواد خامی است که تمامی اقتصادش را بر پا دارد و در صورت امکان، بازارهای سود آوری را برای مواد مازاد آن تامین کند ، از این جریان این ضرورت نتیجه می شود که آن مناطقی از جهان که مواد خام در آنها تولید می شود نه تنها برای ما قابل حصول باشند بلکه مردم و حکومتهای آنها نیز مایل باشند بر اساس رابطه دوستانه با ما داد و ستد کنند"
وزیر امور خارجه آمریکا دین راسک (Dean Rusk) در سخنرانی خود در برابر شورای مشورتی بازرگانی آمریکا در سال 1962 نظر مشابهی را عنوان می کند:" اقتصاد آمریکا باید نقش مهمی را که در حال حاضر در اقتصاد جهانی دارد گسترش دهد و آن پویائی که اساس توسعه اقتصادی ایالات متحده آمریکا بود باید اینک در ابعاد جهانی مورد استفاده قرار گیرد، با توسعه و گسترش ملت ها ، امکانات اقتصادی نیز حاصل می شود " .
و همچنین دین راسک در همان سال فهرستی 103 موردی از دخالت و نفوذ نیروهای نظامی امریکا در کشور های دیگر در فاصله سالهای 1798تا 1895 را به کمیته مجلس سنا گزارش داد. بالاخره پرزیدنت کنــدی طی سخــنرانی خود در همان سال در نیــواورلئان اظهار داشت که "تجارت، رقابت و نوسازی مدت هاست که بخش عمده ای از ماهیت و سیاست آمریکائی بوده است ."
موارد مذکور نمونه های بازری است که مشخص کننده سیاست خارجی و اقتـصادی آمریکا از زمان جرج واشنگتن به بعد می باشد و با تمام دگرگونی ها و تحت شرایط متفاوت روزگار که تاکنون صورت گرفته است هیچ چیز دیگری نبوده ، جز دکترین یک سیاست خارجی کاملا مستقل جهت تامین منافع ملی با محتوای اقتصادی برای تشویق و توسعه تجارت و اقتصاد در تمام دنیا.
در یک جمع بندی بطور خلاصه می توان گفت که ایالات متحده آمریکا با اتخاذ سیاست ((درهای باز )) اهداف زیر را دنبال می کرده و کماکان نیز جستجو می کندکه:دستیابی به مواد خام ، امکانات تجاری و سرمایه گذاری و نیز دست یابی به بازارهای دیگر ، جهت فروش کالاها و تولیدات آمریکائی و یا حتی واسطه گری نوین که تنها به عنوان دلالی مدرن شکل و شمایل بزک کرده ای را به نمایش در می آورند .
تشدید وابستگی کشورهای در حال توسعه به اقتصاد آمریکا .
زمینه سازی برای هجوم اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی آمریکا به سایر کشورها که در اصطلاح خودشان "سیاست ایجاد امنیت وکنترل همگانی ."
کنترل همه جانبه کشورهای در حال توسعه و سیاست قطره چکانی اقتصادی در قبال ایشان.
آنچنان که قبل و بعد از جنگ جهانی دوم جهت دستیابی به اهداف فوق ایالات متحده آمریکا کمکهای خارجی فراوانی در اختیار بسیاری از کشورهای اروپائی و همچنین کشورهای جهان سومی قرارداده شد که شامل موارد متعددی از قبیل کمکهای اقتصادی، نظامی، حمایتهای سیاسی و ایجاد روابط فرهنگی را می توان نام برد که با توجه به اهداف در نظر گرفته شده در ایران نیز فضای خوب و مساعدی نسبت به سیاست آمریکا و آمریکائیان بوجود آمده بود ، آنچانکه در اوایل قرن بیستم بخاطر کمک ها و حمایت دولت آمریکا از ایران در مجامع بین المللی و تلاشهای ایشان در راه صلح ، آمریکائیها از نظر مردم ایران به عنوان دوست و محرم اسرار تلقی می شدند.
در مورد حمایتهای ایالات متحده از ایران در مجامع بین المللی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:1- حمایت آمریکا از نمایندگان ایران جهت شرکت در کنگره ورسای.
2- حمایت از ایران در قرارداد 1919 .
3- حمایت نظامی آمریکا در سال 1946 از ایران در مقابل اتحاد جماهیر شوروی جهت خروج نیروهایش از خاک ایران. .
اما آمریکائیها از ابتدا اهداف معینی را تعقیب می کردند:گسترش نفوذ اقتصادی ، نظامی ، سیاسی و فرهنگی در ایران و وابسته نمودن ایران به خود جهت دستیابی به:صنایع انرژی خام و خالص در ایران و جلوگیری از نفوذ کمونیسیم در ایران و خاورمیانه، آمریکائیها با کمکهای خارجی خود و تحت پوشش کمک های دوستانه و خیرخواهانه، برنامه هایشان را بطور پی در پی پیاده می کردند تا به اهداف خود دست یابند و هم اکنون نیز در پی حفره هایی برای نفوذ میباشند.
جان ،اف ، کندی رییس جمهور وقت آمریکا بیان میکرد: "کمکهای خارجی وسیله ای است برای اعمال نفوذ و کنترل همه جانبه و این است رسالت ایالات متحده آمریکا در تمام دنیا برای پشتیبانی از بسیاری از کشورها و در غیر اینصورت این کشورها یا نابود می شوند و یا دچار بلای کمونیسیم می گردند "
این گفته صریح و آشکار نشاندهنده این واقعیت است که کمکهای خارجی در هر شکلی دخالت در امور داخلی کشورها و کلیه جوامع تحت سلطه میباشد.اما هدف ایشان در راستای سیاست استعماری خود دست رد به سرخپوستان آمریکایی هم نزد ، آنچنانکه فرانکلین رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد:" سرخپوستان رابه سوی مصرف مشروبات الکی سوق دهند تا به روند نابودی آن ها سرعت بیشتری بخشیده و زمین هایشان را نیز تصاحب کنند ."
حتی ایشان عنوان کرد که:به نظر من باید آن ها را وادار کنیم تا قسمت هائی از زمین هایشان را که بیشتر به درد ما می خورد را به ما بدهند.( Treatries Thonghts en Indians, American Musuem 1971 )
و اما نگاه نژادپرستانه خود با توجیه مذهبی اینکه :"مشیت الهی بر این بوده است که بردگان سیاه در این سرزمین کارکنند، چرا که سیاهان بیش از سفید پوستان به کارکردن در آب و هوای گرم عادت دارند ."
و جالبتر تناقض آشکاری است میان اعلامیه استقلال آمریکا که در سال 1787 نخستین قانون اساسی را تدوین نمودندکه :خواهان برابری حقوق تمام انسان ها با هم میباشد که با یک قرن برده داری ایشان در تناقض کامل بوده و پس از آن نیز به اشکال دیگر میباشند که شاید امروزه در جستجوی برده داری مدرن در آنسوی مرزهای خود می باشند. اکنون نیز با گذشت بیش از دو قرن از تصویب این اعلامیه، آمریکائی ها به نام دفاع از حقوق بشر، به قتل عام کودکان و غیر نظامیان از طریق بمباران هوائی ، ایجاد قحطی و یا نابودی زیربنای اقتصادی کشورهای دیگر می پردازند.و این تذکار شرح قطره ای از دریای بیکران نفوذ امپریالیست بر کشورهای درحال توسعه و حتی توسعه یافته نام می گیرد.
خداوندا لحظه ای ما را به حال خود وا مگذار