با شروع جنگ تحميلي ، محمد به جبهه اعزام شد و براي اولين بار در عمليات بيت المقدس شرکت نمود . محمد شهسواري به تاريخ 22 اسفند 1363 شمسی، طي «عمليات بدر» ، در شرق «رودخانهی دجله» به اسارت نيروهاي بعثي درآمد. در اين مقطع حساس و دردناک از زندگي دنيايي محمد بود که غيرت علوي او ، حماسه بي نظيري را در تاريخ ملت ايران به نام او ثبت کرد.
ساعاتي پس از اسارت به دست متجاوزين بعثي، هنگامي که «محمد شهسواري» را براي اعزام به عقبه، به سمت خودروهاي عراقي مي بردند ، او با مشاهده دهها خبرنگارِ دوربين به دست که اطرافش را گرفته بودند، احساس کرد که رژيم صدام تدارک مفصلي را براي بهره برداري از «عدم الفتح» ايران در «عمليات بدر» ديده است. در اينجا بود که او ناگهان چندين بار فرياد زد:« مرگ بر صدام ، ضد اسلام» . اين حرکت «محمد شهسواري»، همان شب از تلويزيون هاي سراسر جهان پخش منتشر شد و روحي تازه در ميان مسلمانان آزادهاي دمید که زير تبليغات سنگين صدام و متحدانش دربارهی «عدم الفتح» ايران در «عمليات بدر» ، فرسوده شده بودند.
شهسواري در سال 1369 شمسی به همراه ساير اسرا به کشور بازگشت و از سوي مسئولين مورد تفقد قرار گرفت و از دست رياست جمهوري وقت، مدال شجاعت دريافت کرد .
اين آزاده سرافراز ، باقي سال هاي عمر خود را به سرايداري يک مدرسه گذراند و سرانجام در بيستم مرداد ماه 1375 شمسی، هنگامی که عازم ماموريت محوله از سوي «لشکر41ثارالله» بود ، در مسير «زاهدان» به یارانِ شهیدش پیوست.
رهبر معظم انقلاب در سفري که به «جيرفت» داشتند، درباره «محمد شهسواري» فرمود:
«يکى مثل شهيد محمد شهسوارى - آزادهى سرافراز جيرفتى» به يک چهرهى ماندگار در کشور تبديل مىشود؛ نه به خاطر اينکه وابستهى به يک قشر برتر است؛ نه! او يک رعيتزاده و يک جوان برخاستهى از قشرهاى پايين اجتماع است؛ اما آگاهى و شجاعت او، او را در چشم مردم ايران عزيز مىکند. آن روزى که ماها پاى تلويزيون نشسته بوديم و ديديم اين جوان در چنگ دژخيمان رژيم بعثى صدام و زير شلاق و تازيانهى آنها فرياد مىزند: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»، نمىدانستيم ايشان جيرفتى است؛ نه اسمى از او شنيده بوديم و نه خصوصيتى از او مىدانستيم؛ اما همهى وجود ما غرق تعظيم و تجليل از اين جوان آزاده شد. بعد هم بحمداللَّه به ميان مردم و کشور ما برگشت؛ امروز هم به عنوان يک شهيد نامدار و نامآور در ميان ملت ما مشهور است.»