سرویس تاریخ مشرق- محسن رفیقدوست حدود ده سال ریاست بنیاد مستضعفان را بر عهده داشت و در دوران جنگ نیز سالها در سپاه پاسداران به خدمت پرداخت. در سالهای اخیر خاطرات وی در دو جلد توسط حوزه هنری منتشر شده است. وی در بخشی از خاطرات خود درباره یکی از برادران شاه که به نظر میرسد حمیدرضا پهلوی بوده باشد، میگوید:
سؤال: بیستم اردیبهشت 1371 این خبر توجهم را جلب کرد: محمودرضا پهلوی برادر محمدرضا پهلوی در لسآنجلس به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر شد. او را میشناختید؟
رفیقدوست: شنیده بودم، ولی نمیشناختمش. در زمان شاه رئیس کل مواد مخدر ایران اشرف پهلوی بود. بعد از انقلاب وقتی به کاخ مخصوص اشرف رفتم هر چه را که راجع به اشرف میگفتند، آنجا دیدم. هم مسائل مربوط به فساد اخلاقش و انواع فیلمهایی که از خودش داشت و چیزهایی که تهیه کرده بود، هم انواع مواد مخدر که در آنجا موجود بود. بعد هم داستانهای مختلفی شنیدم: از جمله اینکه بزرگترین محموله هروئین را خودش با هواپیما منتقل میکرده که کسی مزاحمش نشود. الان در پروندههای اداره آگاهی زمان شاه اطلاعات زیادی راجع به خاندان شاه دارد. شاه برادر دیگری داشت که در ایران بود . چند دفعه هم به سپاه و پیش من آمد. نامه داده یودیم به او کاری نداشته باشند. مرتب او را میگرفتند و به کمیته میبردند. نامه را نشان میداد، رهایش میکردند. بعد از چند وقت هم فوت کرد.
سؤال: چه صحبتی میکرد؟
رفیقدوست: از خاندان سلطنت طردش کرده بودند. فامیلیاش را اسلامی گذاشته بود. میگفت: دارم زندگیام را میکنم. چرا دست از سرم برنمیدارید؟ چکار کنم؟ صورتم را عمل کنم؟
خیلی شبیه شاه بود.[1]
[1]- برای تاریخ میگویم (خاطرات محسن رفیق دوست)، به کوشش سعید علامیان، تهران، سوره مهر، 1394، جلد 2، ص 205.